او نه فرشته است و نه حیوان، اگر بر نردبان کمال بالا آید از فرشتگان برتر و اگر بر صراط حیوانیت گام بردارد از حیوان پستتر خواهد شد…
*****************************************
خویشاوندی انسان با زمین-بخش اول
پدیدآورنده: سید رضا تقوی
رهبر معظم انقلاب اسلامی(مدظلهالعالی):
نظر اسلام نسبت به زمین و کرهی خاکی و این مجموعهای که گاهوارهی زندگی انسان و محلّ ولادت و نشو و نما و سپس مرکز بازگشت انسان است؛ یک جا قرآن میفرماید: وَ الْأَرْضَ وَضَعَها لِلْـانامِ (سورهی رحمن، آیهی ۱۰) زمین را – یعنی این کرهی ارضی را – برای انسانها ما آفریدیم؛ مال همه است. متعلّق به بعضی نیست؛ بعضی حقّ بیشتری از بعض دیگری ندارند؛ امروز متعلّق به شما است؛ فردا متعلّق به فرزندان شما، به نوههای شما و به دودمان شما تا آخر و در همهجای سطح کرهی زمین اینجوری است. خلقت زمین مال انسانها است؛ متعلّق به آنها است؛ بنابراین چون مال خودتان است، به نفع شما است، متعلّق به شما است، باید تخریبش نکنید.
در جمع مسئولان و فعالان محیط زیست ۱۷/۱۲/۹۳
زمین مادر انسان
یکی از منابع ارزشمند و از مخلوقات با عظمت این جهان آفرینش زمین است، زمین مادر مهربان بسیاری از موجودات است و این مادر مهربان، دامن عطوفت خویش را گاهواره ساخته تا فرزندانش، در جایگاه گرم گاهواره، بزرگ شوند و بر پشت و پهلوی متواضعانهاش بازی کنند، راه بروند، بخوابند و برخیزند.
پستان شیروار زمین هرگز خشک نشده است، پستانی پربرکت، از انواع و اقسام مواد غذایی با طعمها و مزههای گوناگون، شور و شیرین، ترش و تلخ، بدمزه و خوشمزه، سرد و گرم، سپید و سیاه، مشروب و ماکول، پخته و خام و این مادر، هرگز فرزندانش را از شیر نگرفته و نخواهد گرفت زیرا دوران شیرخوارگی فرزندان زمین، از گاهواره است تا گور.
زمین از موجوداتی میباشد که از سرانگشتانش هزاران هنر میریزد و از چشمان پر مهر درخشش، چشمههای نور میجوشد و از لابهلای شیارهای جانش، دریچههای حکمت گشوده میشود و از زبان زیبا و پربارش خیر و برکت جریان میگیرد. «وَ فِی الْأَرْضِ آیاتٌ لِلْمُوقِنِین»(۱)
زمین کاملترین و جامعترین دانشگاههاست که رشتههای متنوع علوم را در خود جای داده است.
زمین غنیترین انبارهاست که هر جنسِ نایاب را میتوان در آن پیدا کرد.
زمین پر وسعتترین منابع اطلاعاتی و کاملترین اخبار گذشتگان را در دل دارد و روزی همه این اطلاعات و اخبار را به بیرون خواهد ریخت. «یَوْمَئِذٍ تُحَدِّثُ أَخْبارَها»(۲)
زمین خود کتاب بزرگ و تاریخ عمیقی است که هر لایهلایهاش صفحاتی را ماند، با هزارها قصه و داستان، قصههای ناگفته و شعرهای ناسروده از ماقبل تاریخ و مابعد تاریخ «قُل سِیرُوا فِیالأرضِ فَانظُروُا کَیفَ کانَ عاقِبَةُ المُکذِّبینَ»(۳)
مگر زبانها یارای گفتن و قلمها قدرت نوشتن و صفحهها گنجایش پذیرفتن کلمات را دارند که تا در وصف این موجود عظیمالجثه و مخلوق عمیقالاسرار سخن بگوئیم؟
یک زبان خواهد به پهنای فلک | تا بگوید وصف این نیکو ملك |
سخن گفتن پیرامون زمین، به اندازه زمان، فرصت میخواهد زیرا زمین و زمان دو یار همسال و همسان، در جمع مخلوقات خالق رحمان هستند.
درباره زمین، زمان باید سخن بگوید و در مورد زمان نیز زمین باید معرّف باشد زیرا از قدیمالایام گفتهاند «معرف باید از معرف اجلی باشد.»
جایگاه زمین و نقش و تأثیر آن در زندگی انسان و منابع غنی و ارزشمند، که در دل زمین وجود دارد از هر جهت قابل توجه است انسان باید اکثر قریببهاتفاق مایحتاج زندگی خود را از زمین بگیرد، سکونت، خوراک، بستر، آرامش … همه از مسائلی هستند که در ارتباط تنگاتنگ انسان با زمین به دست میآید و این ارتباط تا آنجا نفوذ دارد که بدون آن، زندگی هرگز ادامه پیدا نخواهد کرد. بهعنوان مثال باید گفت زندگی بدون زمین برای انسان همانند زندگی بدون آب برای ماهی است «ماهی انسان» باید در دریای خاک شناور باشد تا بتواند به حیات خود ادامه دهد.
زمین در فرهنگ اسلامی
زمین در فرهنگ اسلام از موقعیت بالایی برخوردار است موادی که در خاک وجود دارد، گیاهانی که میرویند، جنبندگانی که در خاک لانه میسازند، معادن و جواهراتی که در دامن زمین پرورش مییابند غذاهایی که مواد اساسی آن تنها در خاک یافت میشود همه از مسائلی هستند که مورد توجه آیین آسمانی اسلام میباشد.
در بینش اسلامی، ارتباط زمین با زندگی بشر، از قدیمیترین ارتباطات است و به تعبیر دیگر، اسلام، انسان را از نظر مادی فرزند زمین میداند زیرا نیمه مادی انسان از زمین آفریده شده است.
آنگاه که مشیت خداوندی بر این شد تا انسان را بیافریند و نخستین خشت وجود او را در سازمان آفرینش بنا نهاد به فرشته مقرب خود جبرئیل، امر کرد تا به زمین آید و کل وجود آدم را از خاک برداشته و به آسمان ببرد، جبرئیل به زمین آمد ولی به هنگام برداشتن خاک، زمین با همان زبان خودش گفت: «أَعُوذُ بِاللَّهِ أَنْ تَأْخُذَ مِنِّی شَیْئاً» به خدا پناه میبرم از اینکه چیزی از من برداشته شود. جبرئیل بدون برداشتن خاک، به آسمان رفت. خداوند فرشته دیگری به نام اسرافیل و سپس میکائیل را به این مأموریت فرمان داد که آنان نیز همانند جبرئیل موفق به انجام مأموریت نشدند که فرشتهای به نام عزرائیل مسئول برداشتن خاک از زمین گردید او نیز همانند فرشتگان قبل از خود، با سخن زمین روبهرو شد ولی عزرائیل در پاسخ زمین گفت من نیز به خدا پناه میبرم از اینكه امر خداوند را اطاعت ننمایم و بدون نتیجه بازگردم، عزرائیل خاک وجود آدم را برداشت و به آسمانها برد تا نیمه خاکی انسان با فرمان خداوند جهانآفرین ساخته شود.(۴)
میخانه عشق، برای ساختن پیکر خاکی آدم، آماده پذیرایی شد تا «منبع اسماء الله» را میزبان باشد دست قدرت الهی یک اربعین گِل آدم را بسرشت و سپس به پیمانه زد. «خَمَّرتُ طِینَةَ آدَمَ بِیَدی اَربَعینَ صَباحاً»(۵)
بر در میخانه عشق ای ملک ،تسبیح گوی | کاندر اینجا، طینت آدم مخمر میکنند |
در مهمانسرای سراسر صفای خداوندی، از گِل وجود انسان چهل روز پذیرایی شد این ماده «سفلی» را در عالم «علوی» با چهچیز پذیرایی کردند و چهکس یا چهکسانی پذیرایی میکردند، از آن مسائل است که با نوک قلم بر سینه کاغذ نتوان رسم کردن. فقط میتوان آن لحظههای شیرین شیرین را از زبان حافظ شنید آن حافظی که هرچه دارد از دولت قرآن دارد.
سحرگه رهروی در سرزمینی | همی گفت این معما با قرینی | |
که ای صوفی، شراب آنگه شود صاف | كه در شیشه بماند اربعینی |
پس از چهل روز که گِل آدم را در شیشهی انسانیت گذاشتند و با شراب عشق درآمیختند و صافی آن به صافی صفا و صمیمیت گردید و در فضا عالم معنا عطرآگین معنویت و روحانیت شد قابلیتهای گوناگونی در او بهوجود آمد ولی او هنوز انسان نیست نیمه خاکی او تکمیل شد «فَإِذا سَوَّیْتُهُ» نیاز به نیمه دیگری دارد تا انسان شود.
نیمه دوم این موجود از کجا باید برداشته شود؟ زمین و زمان آن، برای هیچکس جز خداوند روشن نیست حتی فرشتگانِ مقرب هم نمیدانند که کار خلق این موجود به کجا خواهد انجامید تا اینکه نیمه دوم را خداوند، خود به آن عطا کرد. «وَ نَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِی» از روح خودش در او دمید تا «اشرف مخلوقات» گردید و آنچنان زیباییها و استعدادها در او متجلی شد که خداوند در خلقت این موجود که انساناش نامید به خود تبریک گفت:
«تَبَارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخالِقِینَ»(۶)
انسان به زیور عقل و خرد آراسته گردید و دارای صفت اراده و اختیار شد و منبع وجودش مجمع اضداد و مسیر تکامل او تا بینهایت مشخص شد چنانكه سعدی میگوید:
رسد آدمی بجایی که به جز خدا نبیند | بنگر که تا چه حد است مقام آدمیت |
او نه فرشته است و نه حیوان، اگر بر نردبان کمال بالا آید از فرشتگان برتر و اگر بر صراط حیوانیت گام بردارد از حیوان پستتر خواهد شد.
مولوی با الهام از یک حدیث نبوی، تفاوت انسان و حیوان و فرشته را این طور بیان میکند:
در حدیث آمد که یزدان مجید | خلق عالم را سه گونه آفرید | |
یک گروه را جمله عقل و علم و جود | آن فرشته است او، نداند جز سجود | |
نیست اندر عنصرش حرص و هوا | نور مطلق، زنده از عشق خدا | |
یک گروه دیگر از دانش تهی | همچو حیوان، از علف در فربهی | |
او نبیند جز که اصطبل و علف | از شقاوت غافل است و از شرف | |
و آن سوم هست آدمیزاد و بشر | از فرشته نیمی و نیمی ز خر | |
نیم خر خود مایل سِفلی بود | نیم دیگر مایل علوی بود… | |
آن دو قوم آسوده از جنگ و حراب | وین بشر با دو مخالف در عذاب(۷) |
بالاخره انسان نیمی خاکی دارد و بهخاطر همین موضوع است که او نسبت به سرزمینش، وطنش، خانه، مزرعه، روستا و شهرش عشق میورزد این عشق از غمق جانش میجوشد و ریشه در اعماق وجودش دارد و او هرگز نمیتواند این علاقه را نداشته باشد زیرا انسان از گلی آفریده شده که دارای چسبندگی است قرآن مجید با صراحت میگوید:
«إِنَّا خَلَقْناهُمْ مِنْ طِینٍ لازِب»(۸)
«ما انسانها را از گلی چسبنده آفریدیم.»
رمز و راز علاقه انسان به زمین به این جهت است که او از زمین خلق گردیده و پس از چندین سال زندگی، بر روی زمین و بهرهگیری از امکانات آن، باید به همین زمین بازگردد و در دل خانه قبر منزل گزیند و برای بار دیگر از همین زمین خارج شود و به صحنه محشر آید.
«مِنْها خَلَقْناكُمْ وَ فِیها نُعِیدُكُمْ وَ مِنْها نُخْرِجُكُمْ تارَةً أُخْرى»(۹)
«ما شما را از زمین آفریدیم و سپس به زمین بازتان گردانیده و بار دیگر شما را از زمین بیرون خواهیم آورد. »
از جمادی مردم و نامی شدم | وز نما مردم به حیوان بر زدم | |
مردم از حیوانی و آدم شدم | پس چه ترسم کی زمردن کم شدم | |
حملهی دیگر بمیرم از بشر | تا برآرم از ملائک پر و سر | |
وز ملک هم بایدم جستن ز جو | كُلُّ شَیْءٍ هالِكٌ إِلَّا وَجْهَهُ | |
بار دیگر از ملک قربان شوم | آنچه اندر وهم ناید آن شوم(۱۰) |
از دلبستگی انسان، نسبت به زمین که ریشه فطری و طبیعی دارد میگذریم و توجه را به نکتهای دیگر معطوف میداریم و آن این است که وقتی خداوند انسان را خلق نمود و نامش را «آدم» گذاشت او را در بهشت خود جای داد تا از نعمتهای بهشتی به جز درخت گندم استفاده کند که با شیطنت شیطان از آن درخت ممنوع خورد، لباسهای بهشتی از تن او افتاد و ردای «هبوط» بر قامتش افکنده شد او باید از بهشت بیرون شود، آنجا دیگر جای او نیست. به کجا رود؟ به خاطر خویشاوندیش با زمین، مناسبترین مکان برای هبوط و فرود آدم همین زمین است و لذا هبوط آدم ابوالبشر به اتفاق همسرش، حواء، به زمین صورت میگیرد.
احکام زمین
در فقه اسلامی، زمین دارای احکامی است، زیرا بسیاری از مسائل عبادی و اقتصادی رابطه مستقیم با زمین دارد، نداشتن آگاهی از مقررات مربوط به زمین و یا رعایت نکردن آنها، ایمان انسان مسلمان را خدشهدار و زمینه سقوط و انحطاط او را فراهم میسازد که ما در اینجا تنها به چند نمونه از احکام زمین اشاره میکنیم و تفصیل آن را به کتابهای مربوطه ارجاع مینماییم.
۱- یکی از مطهرات و پاککنندههای دهگانه زمین، خاک است زمین خشک و پاک، اشیاء آلوده را پاک میکند چنانكه اگر زیر کفش، نجس گردد در اثر کشیده شدن و تماس با زمین، در صورتی که «عین نجاست» بر آن نباشد پاک میشود و این موضوع از نظر علمی نیز ثابت شده است که خاکِ زمین، دارای ذرات و موادی میباشد که آلودگیها را نابود میسازد و در طبیعت، پرندگان و حیوانات را میبینیم که بههنگام آلودگی اطراف دهان، منقار و پوزه خود را به خاک میمالند و بدینوسیله، با خاک ضدعفونی میکنند.
۲- از بزرگترین عبادتها، سجده است، سجده یعنی پیشانی را به خاک نهادن و ذکر خدا گفتن، که انسان در حالت سجده از هر حالتی دیگر، به خدا نزدیک است. سجده باید تنها برای خداوند عالمیان باشد و سجده کردن برای غیر خداوند حرام است.
سجده باید بر خاک و یا آنچه که از خاک میروید در صورتی که خوردنی یا پوشیدنی نباشد انجام پذیرد.
از امیرمومنان علی(ع) راجع به راز دو سجده نماز پرسیدند، فرمود: سجده اول که نمازگزار سر بر خاک میگذارد اشاره به این است که از خاک آفریده شده است و چون سر از خاک برمیدارد کنایه از این است که از زمین برآمده است و سجده دوم اشاره به این است که باز به زمین برمیگردد و به خاک تبدیل میشود و چون بار دیگر سر از سجده بر میدارد یعنی بار دیگر در روز قیامت از خاک برمیخیزد.
«مِنْها خَلَقْناكُمْ وَ فِیها نُعِیدُكُمْ وَ مِنْها نُخْرِجُكُمْ تارَةً أُخْرى»(۱۱)
پیامبر اکرم(ص) فرمود: یکی از امتیازاتی که آیین اسلام در احکام، نسبت به آیین پیامبران گذشته دارد، این استکه خداوند، زمین را برای من و پیروانم سجدهگاه و پاککننده قرار داد. «جُعِلَت لِیَ الاَرضُ مَسجِداً وَطَهُوراً»(۱۲)
۳- در فقه اسلامی زمین از موقعیت خاصی برخوردار است و بخش زیادی از مسائل فقهی پیرامون زمین و مطالب مربوط به آن دور میزند که تنها به چند نمونه از آن اشاره میشود.
«الف» زمینهایی که براساس مالکیت تقسیمبندی میشوند مانند املاک شخصی، عمومی و یا دولتی.
«ب» زمینهایی که با لشگرکشی و جهاد به دست میآید و بر اراضی مسلمانان افزوده میگردد که این اراضی را به نام «اراضی مفتوح العنوه» اصطلاح میکنند.
«ج» زمینهایی که با قرارداد صلح به سرزمین اسلامی پیوسته و یا زمینهایی که مالکان آن قبل از شروع جنگ با سپاه اسلام، آن را رها کردهاند و رفتهاند که این نوع زمینها را زمینهای «خراجی» میگویند که حکومت اسلامی از آنها مالیات میگیرد.
«هـ» زمینها باید بهاصطلاح «موات» که تحجیر و سنگچینی میشود و پس از علامتگذاری آباد میگردد.
گستردگی مسائل مربوط به زمین آنچنان است که بحث پیرامون آنها از حوصله این مقال خارج میباشد.
مالک زمین
از مسائل دیگری که در مورد زمین باید مورد توجه قرار بگیرد، «مالکیت بر زمین» است بهعبارت دیگر چهکسی مالک زمین میباشد؟ در پاسخ این سوال باید گفت: مالکیت انواع و اقسامی دارد که بدون توجه به نوع مالکیت، نمیتوان به عمق موضوع دست پیدا کرد.
١- مالکیت مطلق
این نوع مالکیت، به مالک حق میدهد که بدون هیچگونه محدودیت به هر شکل و در هر زمان که بخواهد در ملک خود تصرف نماید و چنین مالکیتی مخصوص ذات اقدس خداوندی است او بدون هیچگونه محدودیتِ خارجی در همه موجودات بههرگونه که بخواهد، تصرف میکند زندگی میبخشد، بیمار میکند و شفا میدهد، میگیرد و میبخشد.
«لِلَّهِ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ»(۱۳)
«بهراستی هر آنچه در آسمانها و زمین است از آن خداوند است.»
«لِلّهِ مُلکُ السَّمواتِ وَالارضِ وَ ما فیهِنَّ وَ هُو عَلی کُلِ شَیء قَدیر»(۱۴)
«مالکیت آسمان ها و زمین و آنچه در آنها وجود دارد برای خدا است و او بر همه چیز توانا میباشد.»
«لَهُ ما فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ»(۱۵)
«آنچه در آسمان ها و زمین است برای خداوند است.»
٢- مالکیت عمومی (دولتی)
نوع دیگر مالکیت، مالکیت عمومی و یا تعبیری دولتی است که کلیه ثروتها را تحت عنوان «انفال» زیر پوشش خود میگیرد این ثروتها عبارتند از دریاها، دریاچهها، بیشههای طبیعی، کوه ها، جنگلها، نیزارها، معادن، زمینهای موات… که همه اینها در اختیار حکومت اسلامی میباشد و حاکم اسلامی براساس مصالح عمومی به مصارف نیازهای جامعه میرساند.
٣- مالکیت خصوصی
اسلام برای آنان که با کار و تلاشهای پیگیرِ خود بر طبق اصول و ضوابط مشخص و مشروع، اموالی را به دست میآورند احترام قائل است و آنها را براساس پیوندی که با محصول و نتیجه کارشان دارند مالک و صاحب حق میداند و میتواند آن را در راههای مفید و سازنده بههرشکل که بخواهد مصرف نماید.
با توجه به مطالبی که درباره مالکیت بیان شد میتوان در یک جمعبندی نسبت به زمین اینطور نتیجهگیری کرد:
«الف» در حقیقت مالک اصلی زمین خداست و مالکیت خداوند و تصرف ذات حق تعالی نه برای سود بردن که او غنی بالذات است بلکه تصرفش از طریق رحمت و برای بهکمال رساندن بشر میباشد و به قول شاعر:
او نکرده خلق تا سودی کند | بلکه تا بر بندگان جودی کند |
«ب» مالک حقیقی براساس لطف و عنایتش، زمین را برای استفاده در اختیار انسان قرار داده است.
«وَالاَرضَ وَضَعَها لِلأنامِ»(۱۶)
«زمین را برای همه مردم قرار داد.»
«هُوَ الَّذِی جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ ذَلُولًا فَامْشُوا فِی مَناكِبِها وَ كُلُوا مِنْ رِزْقِهِ»(۱۷)
«خدای مهربانی که زمین را رام شما کرد تا بر روی آن حرکت کنید و از نعمتهای آن برخوردار شوید.»
«ج» زمین امانتی است که از جانب خداوند به انسان واگذار گردیده تا در جهت ادامه حیات و تقویت جسم و جان از آن بهره برگیرد.
«وَ أَنْفِقُوا مِمَّا جَعَلَكُمْ مُسْتَخْلَفینَ فیهِ» (۱۸)
«از آنچه که بهعنوان ودیعه از سوی خداوند نزد شما نهاده شده است، انفاق نمایید.»
«د» انسان با کار بر روی زمینهای موات و منابع طبیعی، مالک میشود.
«قال النبی(ص): مَنْ أَحْیَا أَرْضاً مَیْتَةً فَهِیَ لَهُ»(۱۹)
«پیامبر اسلام فرمود: هرکس زمین بایری را آباد کند آن زمین از اوست.»
در جای دیگر، پیامبر اکرم(ص) میفرماید:
«مَن عَمَّرَ ارضاً لَیسَت لِأحَدٍ فَهُوَ أحَقُّ بِها»(۲۰)
«کسی که زمین موات بیصاحبی را آباد گرداند او برای استفاده و تصرف در آن زمین سزاوارتر است.»
«هـ» کلیه زمینهای آباد نشده (موات) و یا زمینهایی که بهطور طبیعی آباد هست مانند جنگلها و مراتع، ملک دولت اسلامی است و دولت میتواند بر طبق مصالح جامعه، آنها را به افراد، برای ایجاد واحدهای کشاورزی، دامدارها و یا قطبهای صنعتی واگذار نماید البته باید توجه داشت که تعیین مقداری که هر فرد میتواند آن را آباد کند با حکومت اسلامی است و حاکم اسلامی هم حدود زمین، و هم قدرت آبادکننده را تعیین مینماید.
عمران زمین
زمین یکی از منابع سرشاری است که خداوند در اختیار انسان قرار داده است ارزشمندترین مواد موردنیاز زندگی انسان، از این منبع طبیعی به دست میآید و باید گفت که هرکس زمین بهتر یا بیشتری داشته باشد و در بهرهبرداری از آن آگاهانهتر برخورد کند از امکانات مادی و ثروت بیشتری برخوردار است.
از دیدگاه اسلام، بر هر نعمتی که از طرف خداوند به انسان عطا میشود، شکری واجب است، شکر، از خصائص انسانی انسان و از صفات برجسته است که از چشمهسار روحانیت روح میجوشد و بر دامن کوهسار محبت، جاری میشود تا در دشت عواطف، نهالهای احسان را شاداب سازد و طَبق شکوفه بر سر نهالها نشاند.
بنابراین، زمین، یکی از مهمترین نعمتهای خداوندی است که در خدمت انسان قرار گرفته است و او باید در برابر این نعمت عظما شکرگزار باشد و میدانیم که هر نعمتی، شکری مخصوص دارد و شکر نعمت زمین، عمران و آبادانی زمین است.
در نظام اسلامی، انسان بهعنوان یک وظیفه از جانب خداوند مأموریت آبادانی زمین را دارد، او مکلف است از معادن سرشار و ذخایر بیشمار زمین استفاده کند تا در اثر تلاشهای او، چرخ زندگی فرد و اجتماع بهحرکت درآید و زمینههای رشد و تعالی پدیدار گردد چنانكه خداوند در قرآن شریف میفرماید:
«هُوَ أَنْشَأَكُمْ مِنَ الْأَرْضِ وَ اسْتَعْمَرَكُمْ فیها»(۲۱)
«خداوندی که شما را از زمین آفرید و از شما خواست که زمین را عمران و آباد کنید.»
با استفاده از این آیه قرآن و روایات فراوانی که در مورد آبادانی زمین داریم، میتوان ادعا کرد که زمین بر انسان حق دارد و او آنگاه حق زمین را ادا نموده که آن را آباد کرده باشد و مگر علی(ع) در روزهای آغاز حکومت خود فرمود:
«إِنَّكُمْ مَسْئُولُونَ حَتَّى عَنِ الْبِقَاعِ وَ الْبَهَائِم» (۲۲)
«شما مسئولیت دارید حتی نسبت به سرزمینها و حیوانات.»
دو نکتهای را که در سخن علی(ع) وجود دارد از اهمیت ویژهای برخوردار است و حتی در جهان، با آنهمه پیشرفتهای صنعتی هنوز هم بر اهمیت خود باقی است چنانكه در طول زندگی انسان چنین خواهد بود.
۱- زمین = کشاورزی (بقاع)
۲- حیوانات= دامداری (بهائم)
آن روز که علی(ع) مالکاشتر را برای حکومت مصر انتخاب نمود طی یک دستورالعمل وظایف مالک را در چند صفحه نوشت تا او در منصبِ نمایندگی امیرمومنان بر طِبق آن آییننامه، امور فرهنگی، سیاسی و اقتصاد مردم را حل و فصل نماید این دستورالعملِ حکومتی که بهعنوان «عهدنامه» مشهور است از ذخایر بسیار گرانبهایی میباشد که مسلمانان جهان در اختیار دارند هر کلمه و هر جملهاش چراغی است فراراه مسئولان هر نظامی که بخواهند انسانی فکر کنند و انسانی عمل کنند.
علی(ع) در آغاز این عهدنامه چند وظیفه را برای مالک مشخص میکند.
۱- جبایَةَ خَراجها= مالیات و خراج را جمع کند.
۲- وَ جِهادَ عَدُوها= و دشمنان محارب را سرکوب نماید و امنیت را برای مردم منطقه ایجاد کند.
۳- وَ استِصلاحَ أهلِها= و در تربیت و رشد اخلاقی مردم بکوشد.
۴- وَ عِمارَةَ بِلادِها= و سرزمینهای آنجا را آباد کند.
یکی از وظایف مالک را علی(ع) آباد کردن زمینها میداند و از این موضوع روشن است که آنحضرت نمیخواهد به مالک بگوید وقتی به مصر رفتی یک عدد بیل و گاوآهن بردارد و بیابانهای آن منطقه را شخصاً آباد کند یعنی امیرمومنان علی(ع) کشاورز به مصر نمیفرستد بلکه مدیری به آن سرزمین گسیل میدارد تا با برنامهریزی و درایتِ دلسوزانه، کشاورزی را تقویت و کشاورزان و یا آبادکنندگان زمین را پشتیبان باشد و لذا وقتی که در همین عهدنامه، فلسفه گرفتن مالیات را بیان میدارد نکته بسیار حساسی را به نماینده خود گوشزد میکند و میگوید: فلسفه گرفتن مالیات از مردم این نیست که مثلاً بر ثروت خزانه بیافزاییم و یا بخواهیم حاکمیت خویش را به رخ مردم بکشیم و یا اهدافی همانند این، بلکه به این خاطر باید مالیات گرفت كه عمران و آبادانی را توسعه بدهی و باید محور کار در گرفتن مالیات، آبادی سرزمینهای اسلامی باشد.
«وَ لْیَكُنْ نَظَرُكَ فِی عِمَارَةِ الْأَرْضِ أَبْلَغَ مِنْ نَظَرِكَ فِی اسْتِجْلَابِ الْخَرَاجِ لِأَنَّ ذَلِكَ لَا یُدْرَكُ إِلَّا بِالْعِمَارَةِ وَ مَنْ طَلَبَ الْخَرَاجَ بِغَیْرِ عِمَارَةٍ أَخْرَبَ الْبِلَادَ وَ أَهْلَكَ؛ الْعِبَادَ وَ لَمْ یَسْتَقِمْ أَمْرُهُ إِلَّا قَلِیلًا»(۲۳)
«و باید نظر تو در آبادی زمین بیشتر باشد تا ستاندن خراج و مالیات، زیرا به مالیات دست پیدا نمیکنی مگر به آبادی؛ و هرآنکس مالیات را بدون آباد کردن بخواهد، به نابودی شهرها و تباهی ملتها پرداخته است و چنین شیوهای جز برای مدتی کوتاه پایدار نخواهد ماند.»
پس، از نظر اسلام، آبادی و عمران زمین یک تکلیف شرعی است و این تکلیف تنها متوجه دولت اسلامی و یا مخصوص ملت نیست بلکه دولت و ملت هر دو وظیفه دارند تا با کمک و همت یکدیگر، زمینهای ویران را آباد سازند، دولت در مدیریت، برنامهریزی، آموزش نیروهای متخصص، گسترش مراکز آموزشی، انتقال تجربیات علمی، تصویب بودجههای لازم، تعیین سیاستها، ترویج و هدایتها، ملت را یاری میدهد و ملت نیز با کوشش و تلاش و حرکتهای مفید و سازنده زمینهای لمیزرع را سرسبز و خرم میسازد و تمام ریشههای وابستگی را از بیخ و بُن برکنده و استقلال و ملت را به ارمغان میآورد.
«لِمَن الصادِق(ع) قالَ: ازْرَعُوا وَ اغْرِسُوا فَلَا وَ اللَّهِ مَا عَمِلَ النَّاسُ عَمَلًا أَحَلَّ وَ لَا أَطْیَبَ مِنْهُ»(۲۴)
«امام صادق(ع) فرمود: زراعت کنید و درخت بنشانید، بهخدا سوگند، در میان کارهایی که مردم انجام میدهند، هیچکاری حلالتر و پاکتر از کشاورزی نیست.»
آن مردمی که دارای آب و زمین باشند ولی در اثر سستی و بیتوجهی از آنها بهرهبرداری نکنند خداوند آنان را از رحمت خود دور میسازد. چنانكه حضرت علی(ع) میفرماید:
«مَنْ وَجَدَ مَاءً وَ تُرَاباً ثُمَّ افْتَقَرَ فَأَبْعَدَهُ اللَّهُ»(۲۵)
«کسی که با داشتن آب و خاک باز هم فقیر و نیازمند باشد از رحمت خداوند دور باد.»
پینوشت:
۱. الذاریات/ آیه ۴۰
۲. زلزال/ آیه ۴
۳. آلعمران/ آیه ۱۳۷
۴. بحارالانوار/ ج ۱۱/ ص ۱۱۳
۵. علمالیقین/ ج ۲/ ص ۸۳۲
۶. مومنون/ آیه ۱۴
۷. دیوان مولوی/ دفتر چهارم/ ص۳۷۸
۸. الصافات/ آیه ۱۱
۹. طه/ آیه ۵۵
۱۰. دیوان مولوی/ دفتر سوم/ ص۳۱۳
۱۱. ترجمة الصلوة فیض بنقل رساله نوین/ ج ۱/ ص ۹۶
۱۲. وسائل الشیعة/ ج ۳/ ص ۴۲۲
۱۳. نساء/ آیه ۱۲۶
۱۴. مائده/ آیه ۱۲۰
۱۵. مائده/ آیه ۱۷
۱۶. الرحمن/ آیه ۱۰
۱۷. ملک/ آیه ۱۵
۱۸. حدید/ آیه ۷
۱۹. بحارالانوار/ ج ۱۰۴/ ص ۲۵۵
۲۰. کنزالعمال/ خ ۹۰۵۳
۲۱. هود/ آیه ۶۱
۲۲. نهجالبلاغه/ خطبه ۱۶۷
۲۳. نهجالبلاغه/ نامه ۵۳
۲۴. وسائل الشیعه/ ج ۱۳/ ص ۱۹۲
۲۵. بحارالانوار/ ج ۱۰۳/ ص ۶۵
ثبت ديدگاه