انسان برخلاف حیوانات كه نیازها و آگاهى‏ هاى خود را به‏‌صورت غریزى تأمین مى‏كنند به هنگام ولادت، فاقد علم و ادراك است، اگرچه استعدادهاى فراوانى در وجود او قرار گرفته است ولى در مسیر زندگى و به همراه رشد جسمى، باید تحت تعلیم و تربیت قرار بگیرد تا استعدادهاى بالقوه او به فعلیت برسد و راه رشد و بالندگى او هموار گردد…

**********************************************

تربیت در فرهنگ اسلامی-بخش اول

سید رضا تقوی

رهبر معظم انقلاب اسلامی(مدظله‏ العالی):

اگر جمهوری اسلامی می‏خواهد پرچم اسلام را در دست بگیرد، می‏خواهد خودش به سعادت برسد، دنیا و آخرت خود را آباد کند همچنان که قرآن به ما یاد می‏دهد که می‏توان دنیا و آخرت را با هم آباد کرد و باید این کار انجام بگیرد… باید انسان‏های شریف، دانا، با استعدادهای جوشان، دارای ابتکار، دارای اخلاق نیک انسانی، دارای شجاعت، قوّت خطرپذیری، ورود در میدان‏های جدید، بدون هیچ‏گونه عقده‌‏ی خودکم‌‏بینی یا خودبرتربینی، انسان‏‌های دلداده‌‏ی به خدای متعال و متکی به قدرت الهی و دارای توکل کامل، انسان‌‏های صبور، انسان‏‌های بردبار و حلیم، انسان‏‌های خوشبین و انسان‏‌های امیدوار تربیت کنید.

دیدار جمعی از معلمان سراسر کشور 1390/2/14

انسان و تربیت

رسالت مهم دستگاه تعلیم و تربیت جامعه، در این امر مهم خلاصه مى‏‌شود تا انسان‏ها را متناسب با نیازها، آرمان‏ها و اهداف آن نظام حاكم بر جامعه تربیت كند و با آموزش‏هاى لازم و تربیت‏هاى مناسب، قابلیت انسان‏ها را بالا ببرد و افراد جامعه را براى ورود به عرصه‏‌هاى زندگى، اعم از اجتماعى، سیاسى و اقتصادى آماده كند.

به هر اندازه كه سرمایه‌‏هاى انسانى جامعه، از قابلیت‌‏ها و تعهدات بیشترى برخوردار باشد آن‏‌جامعه در جهت پیشرفت و توسعه، شتاب بیشترى خواهد داشت.

انسان برخلاف حیوانات كه نیازها و آگاهى‏ هاى خود را به‏‌صورت غریزى تأمین مى‏كنند به هنگام ولادت، فاقد علم و ادراك است، اگرچه استعدادهاى فراوانى در وجود او قرار گرفته است ولى در مسیر زندگى و به همراه رشد جسمى، باید تحت تعلیم و تربیت قرار بگیرد تا استعدادهاى بالقوه او به فعلیت برسد و راه رشد و بالندگى او هموار گردد.

تربیت نه تنها در بارورى و شكوفایى عقلانى، اخلاقى و جسمانى متربى مؤثر است بلكه نیازهاى اقتصادى، سیاسى، فرهنگى، معنوى و انسانى او را نیز تأمین مى‏‌كند و عاملى براى تعالى و تحول اساسى در جامعه مى‌‏باشد.

تربیت در فرهنگ اسلامى از چنان جایگاه و ارزشى برخوردار است كه خالق هستى را با عنوان «رب» كه تربیت‏‌كننده موجودات و هدایت‌‏كننده آنان است معرفى مى‏‌كند:

«رَبُّنَا الَّذِی أَعْطى‏ كُلَّ شَیْ‏ءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدى‏»(۱)

«پروردگار ما، همان كسى است كه به هر موجودى، قابلیت‏ها و نیازهاى لازم را عنایت فرمود، سپس او را هدایت كرد.»

خداوند حضرت آدم ابوالبشر را در پرتو تربیت و تعلیم اسماء «و عَلَّمَ ادَمَ الاَسماءَ كُلَّها» مسجود ملائكه قرار مى‌‏دهد و تا به آن‏جا او را ارتقاء مى‏بخشد كه خلیفه و جانشین خودش در روى زمین باشد «إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَةً»(۲)

فلسفه وجودى ادیان آسمانى و رسالت سنگین پیامبران الهى چیزى جز تعلیم و تربیت انسان‏هایى با ویژگى‏‌ها و خصلت‏هاى خدایى نیست؛ خداوند مى‏‌فرماید:

«كَما أَرْسَلْنا فِیكُمْ رَسُولًا مِنْكُمْ یَتْلُوا عَلَیْكُمْ آیاتِنا وَ یُزَكِّیكُمْ وَ یُعَلِّمُكُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ یُعَلِّمُكُمْ ما لَمْ تَكُونُوا تَعْلَمُون‏»(۳)

«چنان‏كه پیامبرى از خودتان در میان شما فرستادیم و به او ماموریت دادیم تا آیات ما را بر شما بخواند و شما را تربیت كند و كتاب و حكمت را به شما بیاموزد و هر آنچه را كه نمى‏‌دانید به شما تعلیم دهد.»

 

تربیت چیست؟

دانشوران عرصه تربیت براى روشن‌‏سازى اذهان مربیان و دستیابى به حقیقت این مفهوم، تعاریف فراوانى را پیرامون واژه «تربیت» ارائه كرده‌‏اند كه ما در اینجا بیان آن همه تعریف را مناسب نمى‏‌دانیم فقط تربیت را از دیدگاه واژه‏‌شناس نامى، «راغب اصفهانى» معنا مى‏‌كنیم:

«الرَبّ فى الاصل التربه و هو انشاء الشىء حالاً فحالاً الى حد التمام. الرباب: السحاب سمى بذلك لانه یُربُّ البَنات‏»

«رب در اصل تربیت است و تربیت همان ایجاد شىء از حالتى به حالت دیگر است تا به‏تدریج او به مرز كمال و تمام برسد. به ابرها از این جهت «رباب» مى‏گویند كه موجب بارورى گیاهان مى‏شود.»

بنابراین تربیت را مى‌‏توان این‏طور تعریف كرد: تربیت عبارت است از بسترسازى براى این‏كه متربى، استعدادهاى درونى خود را كه در فطرت و حقیقت وجودش قرار داده شده است را از قوه به فعلیت برساند.

حضرت على(ع) در یكى از خطبه‏‌هاى پر شور خود هدف از بعثت انبیاء را شكوفایى كیفیات فطرى و بالندگى استعدادهاى درونى انسان، به‏‌منظور تقرب كمال مطلوب مى‏‌داند و مى‏‌فرماید:

«فَبَعَثَ فِیهِمْ رُسُلَهُ وَ وَاتَرَ إِلَیْهِمْ أَنْبِیَاءَهُ لِیَسْتَأْدُوهُمْ مِیثَاقَ فِطْرَتِهِ وَ یُذَكِّرُوهُمْ مَنْسِیَّ نِعْمَتِهِ وَ یَحْتَجُّوا عَلَیْهِمْ بِالتَّبْلِیغِ وَ یُثِیرُوا لَهُمْ دَفَائِنَ الْعُقُول‏»(۴)

«خداوند پیامبران خود را در میان مردم برانگیخت و آن‏ها را یكى پس از دیگرى فرستاد تا پیمان خداوند را كه در فطرت، بدان متعهد بودند مطالبه كنند و نعمت‌‏هاى فراموش شده الهى را به یادشان آورند و با ابلاغ فرمان‏هاى خداوند حجت را بر آنان تمام كنند و گنج‏هاى پنهانى عقل‏ها و استعدادها را آشكار و از قوه به فعلیت برسانند.»

شهید مطهرى(ره) تربیت را فقط در مورد جاندارها اعم از گیاه، حیوان و انسان صدق مى‏داند و به كار بردن واژه تربیت در مورد غیرجانداران را صحیح نمى‌‏داند او مى‌‏گوید:

این پرورش دادن‏ها به معنى شكوفا كردن استعدادهاى درونى آن موجودها است كه فقط در مورد موجودهاى زنده صادق است. و از همین جا معلوم مى‏شود كه تربیت باید تابع و پیرو فطرت، یعنى تابع و پیرو طبیعت و سرشت شئ باشد. اگر بنا باشد یك شئ شكوفا بشود باید كوشش كرد همان استعدادهایى كه در آن هست بروز و ظهور كند. امّا اگر استعدادى در یك شئ نیست، بدیهى است آن‏چیزى كه نیست و وجود ندارد نمى‏‌شود آن‏را پرورش داد. مثلاً استعداد درس خواندن در یك مرغ وجود ندارد، به همین جهت ما نمى‏توانیم یك مرغ را تعلیم بدهیم كه مثلاً ریاضیات یاد بگیرد و مسائل حساب و هندسه را حل بكند، استعدادى را كه در او وجود ندارد نمى‏‌شود بروز داد.(۵)

از تعاریفى كه دانشمندان پیرامون مفهوم تربیت بیان داشته‏اند مى‌‏توان در یك جمع‌‏بندى، چند مطلب را بدست آورد.

۱. انسان، تربیت‌‏پذیر است.

۲. تربیت امرى تدریجى است.

۳. تربیت دینى بر مایه‌‏هاى فطرت متكى مى‌‏باشد.

۴. تربیت فراهم‏‌سازى بستر براى شكوفایى استعدادهاى انسانى است.

۵. تربیت، منشاء هر تحولى است كه در وجود انسان ایجاد مى‌‏شود.

 

تربیت و تزكیه‏

دو واژه قرآنى تربیت و تزكیت، به‏‌لحاظ مفهوم و كاركرد به یكدیگر نزدیكند و گاه در محاورات و مكاتبات، یكى از این دو را به جاى دیگرى بكار مى‏‌بریم در صورتى كه این دو واژه تفاوت‏هایى از یكدیگر دارند.

۱. تزكیت: تزكیه به‏‌معناى رشد دادن، شكوفا ساختن، پیراستنِ آلایش‏ها و آلودگى‏‌هاست. به عبارت دیگر، در معناى تزكیه، هم ‏پیراستن و هم آراستن منظور مى‏‌شود، پیرایش از این جهت كه مربى مى‏‌كوشد تا همه موانع و آسیب‏ها را از حوزه جان و روان متربى بزداید و آرایش از این جهت كه متربى در مسیر تزكیت، جان و دل خود را به یك سلسله از فضایل اخلاقى، باورهاى اعتقادى، آگاهى‏‌هاى اجتماعى و بینش و بصیرت زینت مى‌‏بخشد.

۲. تربیت: در فرهنگ قرآن كریم، تربیت معنایى وسیع‏‌تر از تزكیه دارد؛ چون هم پرورش روح و جان را شامل مى‏‌شود و هم پرورش جسم و تن را، آن‏جا كه قرآن سخن فرعون را در مقابله با حضرت موسى(ع) بیان مى‏‌كند، فرعون گفت: آیا تو همان كودكى نیستى كه ما تو را پرورش دادیم؟ «أَ لَمْ نُرَبِّكَ فِینا وَلِیداً …»(۶) منظور همان تربیت جسمى است.

از این قسمت بحث مى‌‏توان اینطور نتیجه گرفت كه: تربیت، تنها به انسان اختصاص ندارد؛ بلكه درباره هر موجودى «اعم از گیاه، حیوان و انسان» كه قابلیت رشد داشته باشد اصطلاح واژه تربیت صادق است، ولى تزكیت فقط مربوط به انسان استعمال مى‏‌شود.

تربیت مفهومى عام دارد كه هم شامل جسم مى‏‌شود و هم شامل روح، ولى تزكیت فقط شامل روح و جان انسان مى‏‌شود.

 

ارزش تربیت‏

در جهان امروز، كسى را نمى‏‌توان پیدا كرد كه نقش بسیار سازنده و مؤثر تربیت را انكار كند. در طول تاریخ نیز تا آن‏جا كه ما اطلاع داریم موضوع چنین بوده است؛ زیرا هر قوم و ملتى چه به‌‏صورت فردى و چه جمعى، با هر فرهنگ و بینشى، معجزه تربیت را لمس كرده‏اند و لذا نقش انسان‏هاى تربیت شده را در تحولات و پیشرفت‏هاى مختلف ملت‏ها به‏‌خوبى مى‏دانند.

در فرهنگ اسلامى نیز ارزش تربیت تا جایى كه پیامبر اكرم(ص) به‏‌عنوان اشرف انسان‏ها، یكى از امتیازات خود را در این مى‏‌دانند كه او تربیت‌‏شده‏‌ی خداوند است و مى‏‌فرماید: من را پروردگارم تربیت كرد و چه نیكو تربیت كرد « أَدَّبَنِی رَبِّی فَأَحْسَنَ تَأْدِیبِی‏»(۷)

امیر مومنان على(ع) نیز به امتیاز تربیتى خود افتخار مى‏‌كند كه او روح و جان خود را در مكتب تربیتى نبوى پرورش داده است و مى‏‌فرماید: مرا پیامبر خدا(ص) تربیت كرده است «… وَ هُوَ اَدَّبَنى» و در ادامه سخنانش مى‏‌فرماید: و من تربیت‏‌كننده مؤمنان هستم «وَ إِنَّا أَوْ وَ رِبُ المومِنینَ»(۸

از نگاه حضرت على(ع) هیچ پدرى هدیه‌‏اى بهتر و ارزشمندتر از تربیتِ نیكو به فرزندش عطا نكرده است. «ما نَحِلَ والِدُ وَلَداً نَحلاً اَفضَلُ مِن اَدَبٍ حَسَنٍ»(۹)

تربیت صحیح و مؤثرى كه صلاح و فلاح را به همراه داشته باشد در پرتو تلاش‌‏هاى مدبرانه مربیانِ آگاه بدست مى‌‏آید و در چنین مسیر ارزشمندى باید همانند امام سجاد(ع) كه خود از مربیان بزرگ بشرى است از پیشگاه الهى استمداد جست كه:

«وَ اَیمِنى عَلى تَربِیِتَهِم وَ تَادِیبِهِم»(۱۰)

«پروردگارا ! مرا بر امر تربیت و تادیب فرزندانم مدد فرما. »

رستگارى انسان‏ها در پرتو تربیت، از چنان ارزشى برخوردار است كه با فضیلت‌‏ترین انسان‏ها، جان خود را فدا كرده‌‏اند تا جامعه بشرى، از فضاى ظلمانى و شیطانى، به فضاى نورانى و رحمانى برسد.

در فرازى از زیارت اربعین امام حسین(ع) فلسفه شهادت آن بزرگ‌‏مربى انسانیت را این‏طور بیان كرده‌‏اند:

«وَ بَذَلَ مُهْجَتَهُ فِیكَ لِیَسْتَنْقِذَ عِبَادَكَ مِنَ الْجَهَالَةِ وَ حَیْرَةِ الضَّلَالَة»(۱۱)

«خداوندا ! و خون قلب خود را در راه رضاى تو ایثار كرد تا بندگانت را از نادانى و سرگردانى گمراهى نجات بخشد.»

 

رابطه تعلیم و تربیت‏

اگرچه در فرهنگ اسلامى، آموزش و تعلیم، از موقعیت و ارزش بالایى برخوردار است و نقش آموزش در بهتر اداره كردن زندگى و پیمودن راه رشد و تعالى نقش غیرقابل‏‌انكارى مى‏باشد ولى در رتبه‌‏بندى مسائل آموزشی و تربیتى، اصل با تربیت و تزكیت است و تعلیم در مرتبه مقدماتى قرار دارد. به‏‌عبارت‏ دیگر تعلیم و آموزش باید مقدمه‌‏اى براى تربیت باشد. شاید رمز تقدم تزكیت بر تعلیم در قرآن كریم كه مى‏‌فرماید: «یُزَكّیِهِم وَ یُعَلِمِّهِمُ الكتابَ» همین نكته باشد كه اصالت با تربیت است.

قرآن كریم در چهار آیه تعلیم و تزكیت را در كنار یكدیگر آورده است به این صورت كه در سه مورد تزكیه بر تعلیم مقدم شده است و تنها در یك مورد تعلیم بر تزكیه تقدم پیدا كرده است(۱۲) و شاید دلیل تقدم تعلیم بر تزكیه در سوره بقره آیه ۱۲۹ این باشد كه در اینجا علم و آموزش مقدمه‌‏اى براى تربیت است.

قرآن كریم در هیچ موردى نفرمود: «قد افلح من تَعَلَّم» رستگار شد كسى‏‌كه علم آموخت بلكه در موارد متعددى فرمود: «قَد اَفلَحَ مَن زَكّیها» یا «قَد اَفلَحَ مَن تَزَكّى»(۱۳) قرآن، رستگارى را در پرتو تربیت و تزكیت مى‏‌داند و مزكّى همان انسان تربیت شده است كه استعدادهاى درونش را به شكوفایى رسانده است.

على(ع) مى‏‌فرماید: دانش و تعلیمى كه تو را به صلاح و فلاح نرساند گمراهى است و آموختن چنین دانشى نه تنها مفید نیست بلكه گاهى مشكلات فراوانى براى دانش‏‌آموخته به‏‌وجود مى‏‌آورد. «عِلْمٌ لَا یُصْلِحُكَ ضَلَالٌ»(۱۴)

جهل به باشد از این علم،‏ اى عمواین‏كه خود جهل است، تو علمش مگو
علم خشیت‏‌آور ‏ای جان منعلم ‏بى‏‌خشیت بود مایه‌‏ى فتن‏
تیغ دادن در كف زنگى مستبه كه آید علم نادان را بدست

‏در فرهنگ آسمانى اسلام، از علم، به نور تعبیر شده است كه خداوند این عامل نورانیت را در قلب هركس كه بخواهد و بسترش را فراهم آورد قرار مى‏‌دهد. «اَلعِلمُ نُورُ یَقذِفُهٌ اللهُ فى قَلبِ مَن یُریدُ اللهُ اَن یَهدِیَهُ»(۱۵)

بنابراین باید به‏‌دنبال علمى بود كه منشاء و مبداء نورانیت است و با كسب آن، درون و برون خویش را نورانى كنیم. علم وقتى تبدیل به نور مى‏شود و زندگى انسانى را نورانى مى‏‌كند كه مقدمه تربیت و تزكیت باشد.

علمى بطلب كه تو رافانى سازد ز علایق جسمانى‏
علمى بطلب كه به دل نور استسینه ز تجلى آن‏ طور است‏
علمى كه از او چو شوى محظوظگردد دل تو لوح المحفوظ(۱۶)

بخش مهمى از گرفتارى‏‌ها، اضطراب‏‌ها و رنج‏‌هاى بشر امروز، معلول تعلیم بدون تزكیه است و تا زمانى كه بشر، با علم بدون معنویت و اخلاق، انسان تك بُعدى بسازد، طبعاً جامعه بشرى با تهدیدات فراوانى روبه‏‌رو خواهد بود؛ چنان‏كه امروز شاهد آن هستیم.

مورخ معروف، ویل دورانت مى‏‌گوید: ما ملتى هستیم كه صدها هزار مدرسه داریم اما با سختى مى‏‌توانیم عده‏‌ی انگشت‏‌شمارى از مردان تربیت‏‌یافته پیدا كنیم…

تربیتى كه فقط علنى باشد، محصولش جز ابزار، چیزى نیست و شخص را با زیبایى بیگانه مى‏‌سازد.(۱۷)

 

رسالت آموزش و رسالت پرورش‏

تعلیم و تربیت دو حوزه جدا ولى مرتبط با یكدیگر هستند و در عرصه‏‌هاى مختلف زندگى، همدیگر را تكمیل مى‌‏كنند. اگر با نگاه عمیق‏‌تر به این دو حوزه بنگریم مى‏‌توانیم براى هر كدام، رسالت ویژه‌‏اى را قائل باشیم.

تعلیم، رسالت آگاهى‏‌بخشى دارد و با همه ارزشى كه آگاهى دارد منشاء تحول و دگرگونى نیست، ولى رسالت تربیت این است كه آگاهى را به خودآگاهى تبدیل كند و به‏‌دنبال آن خود انگیختگى در درون انسان به‌‏وجود آید و هرگاه چنین تبدیل و تغییرى به‌‏وجود بیاید و آگاهى به خودآگاهى تبدیل شود، تحول، تحقق پیدا خواهد كرد. بنابراین نتیجه مى‏‌گیریم كه منشاء تحول در حوزه تربیت وجود دارد قرآن كریم مى‏‌فرماید: خداوند هیچ گروه و جمعیتى را متحول نمى‏‌كند مگر این‏كه در درونشان تغییر و تحول ایجاد شود. «إِنَّ اللَّهَ لا یُغَیِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِم‏»(۱۸)

یكى از واژه‏‌هایى را كه قرآن كریم، در حوزه تربیت بكار مى‏‌گیرد و از معنا و مفهوم عمیقى برخوردار مى‏‌باشد واژه «ذكر» و «مُذَكِّر» است. این واژه، بیشتر در ارتباط با رسالت پیامبر اكرم(ص) استعمال شده است. همچنان كه مى‌‏دانید پیامبر اكرم(ص) گاهى معلّم است و گاهى مبلّغ و زمانى‏ هادى، ولى گاهى هم بر كرسى «تذكر» مى‏‌نشیند و «مذكّر» مى‏‌شود. «و ذَكِّرَ فِانَّ الذِكرى تَنفَعُ المُومنینَ»(۱۹)

«ذكر» به‌‏معناى خودآگاهى است و هر زمانى كه خودآگاهى ایجاد شود، خودانگیختگى نیز ایجاد خواهد شد.

قرآن كریم مى‏‌فرماید:

«لَقَد اَرسَلنا رُسُلَنا بِالبَیِّناتِ وَ اَنزَلنا مَعَهُمُ الكِتابَ وَ المیزانَ لِیَقُومَ النّاسُ بِالقِسطِ…»(۲۰)

«ما پیامبران خود را با نشانه‏‌هاى گویا فرستادیم و با آن‏ها كتاب و میزان را نازل كردیم تا مردم به برپایى عدالت قیام كنند.»

نكته جالب توجه در این آیه شریفه، این است كه فرمود: «لِیَقُومَ النّاسُ بِالقِسطِ» و نفرمود: «لِیَقوُمَ النّاسَ بِالقِسطِ» یعنى پیامبران آمدند تا با كتاب آسمانى و میزان كه وسیله شناخت حق از باطل است مردم را به خودآگاهى و سپس به خودانگیختگى برسانند تا خودشان براى برپایى عدالت قیام كنند.

 

 

پی‌نوشت:

۱.        طه/ آیه ۵۰

۲.        بقره/ آیه ۳۰

۳.        همان/ ۱۵۱

۴.        نهج‌‏البلاغه/ خطبه ۱

۵.        تعلیم و تربیت در اسلام/ ص ۵۷ / انتشارات صدرا

۶.        شعراء/ آیه ۱۸

۷.        نور الثقلین/ ج ۵ / ص ۳۸۹ ؛ بحار الانوار/ ج ۱۶/ ص ۲۱۰

۸.        بحار الانوار/ ج ۷۷ / ص ۲۶۸

۹.        مستدرك الوسائل/ ج ۱۵/ ص ۱۶۵

۱۰.      صحیفه سجادیه/ دعاى ۲۵

۱۱.      بحار الانوار/ج ۱۰۱/ ص ۳۳۱ مفاتیح الجنان/ زیارت اربعین‏

۱۲.      تقدم تزكیه بر تعلیم= آیات سوره بقره، ۱۵۱/ آل عمران، ۱۶۴/ جمعه، ۲. و آن‏جا كه تعلیم بر تزكیه تقدم دارد سوره بقره، آیه ۱۲۹

۱۳.      اعلى / آیه ۱۴

۱۴.      غررالحكم‏

۱۵.      منیه المرید فى ادب المفید و المستفید/ تحقیق/ رضا مختارى/ انتشارات بوستان كتاب/ ص ۱۶۷

۱۶.      كلیات اشعار و آثار شیخ بهایى/ نشر چكامه/ ص ۱۴۰

۱۷.      لذات فلسفه/ ترجمه عباس زریاب خویى / ص ۲۰۶

۱۸.      رعد/ آیه ۱۱

۱۹.      ذاریات/ آیه ۵۵

۲۰.      حدید/ آیه ۲۵