او نه فرشته است و نه حیوان، اگر بر نردبان کمال بالا آید از فرشتگان برتر و اگر بر صراط حیوانیت گام بردارد از حیوان پست‏‌تر خواهد شد…

*****************************************

 

خویشاوندی انسان با زمین-بخش اول

پدیدآورنده: سید رضا تقوی

 

 

 

 

رهبر معظم انقلاب اسلامی(مدظله‌‏العالی):

نظر اسلام نسبت به زمین و کره‏‌ی خاکی و این مجموعه‌‏ای که گاهواره‏‌ی زندگی انسان و محلّ ولادت و نشو و نما و سپس مرکز بازگشت انسان است؛ یک جا قرآن می‌‏فرماید: وَ الْأَرْضَ وَضَعَها لِلْـانامِ‏ (سوره‏‌ی رحمن، آیه‏‌ی ۱۰) زمین را – یعنی این کره‏‌ی ارضی را – برای انسان‌‏ها ما آفریدیم؛ مال همه است. متعلّق به بعضی نیست؛ بعضی حقّ بیشتری از بعض دیگری ندارند؛ امروز متعلّق به شما است؛ فردا متعلّق به فرزندان شما، به نوه‏ه‌ای شما و به دودمان شما تا آخر و در همه‌‏جای سطح کره‏‌ی زمین این‏جوری است. خلقت زمین مال انسان‌‏ها است؛ متعلّق به آن‏ها است؛ بنابراین چون مال خودتان است، به نفع شما است، متعلّق به شما است، باید تخریبش نکنید.

در جمع مسئولان و فعالان محیط زیست ۱۷/۱۲/۹۳

 

 

زمین مادر انسان

یکی از منابع ارزشمند و از مخلوقات با عظمت این جهان آفرینش زمین است، زمین مادر مهربان بسیاری از موجودات است و این مادر مهربان، دامن عطوفت خویش را گاهواره ساخته تا فرزندانش، در جایگاه گرم گاهواره، بزرگ شوند و بر پشت و پهلوی متواضعانه‌‏اش بازی کنند، راه بروند، بخوابند و برخیزند.

پستان شیروار زمین هرگز خشک نشده است، پستانی پربرکت، از انواع و اقسام مواد غذایی با طعم‌‏ها و مزه‏ه‌ای گوناگون، شور و شیرین، ترش و تلخ، بدمزه و خوش‏مزه، سرد و گرم، سپید و سیاه، مشروب و ماکول، پخته و خام و این مادر، هرگز فرزندانش را از شیر نگرفته و نخواهد گرفت زیرا دوران شیرخوارگی فرزندان زمین، از گاهواره است تا گور.

زمین از موجوداتی می‏باشد که از سرانگشتانش هزاران هنر می‏ریزد و از چشمان پر مهر درخشش، چشمه‌‏های نور می‏‌جوشد و از لابه‌‏لای شیارهای جانش، دریچه‌‏های حکمت گشوده می‏‌شود و از زبان زیبا و پربارش خیر و برکت جریان می‏‌گیرد. «وَ فِی الْأَرْضِ آیاتٌ لِلْمُوقِنِین‏»(۱)

زمین کامل‏‌ترین و جامع‏‌ترین دانشگاه‏‌هاست که رشته‏‌های متنوع علوم را در خود جای داده است.

زمین غنی‌‏ترین انبارهاست که هر جنسِ نایاب را می‌‏توان در آن پیدا کرد.

زمین پر وسعت‏‌ترین منابع اطلاعاتی و کامل‏‌ترین اخبار گذشتگان را در دل دارد و روزی همه این اطلاعات و اخبار را به بیرون خواهد ریخت. «یَوْمَئِذٍ تُحَدِّثُ أَخْبارَها»(۲)

زمین خود کتاب بزرگ و تاریخ عمیقی است که هر لایه‏‌لایه‌‏اش صفحاتی را ماند، با هزارها قصه و داستان، قصه‏‌های ناگفته و شعرهای ناسروده از ماقبل تاریخ و مابعد تاریخ «قُل سِیرُوا فِی‏الأرضِ فَانظُروُا کَیفَ کانَ عاقِبَةُ المُکذِّبینَ»(۳)

مگر زبان‌‏ها یارای گفتن و قلم‏ها قدرت نوشتن و صفحه‏‌ها گنجایش پذیرفتن کلمات را دارند که تا در وصف این موجود عظیم‏‌الجثه و مخلوق عمیق‌‏الاسرار سخن بگوئیم؟

یک زبان خواهد به پهنای فلکتا بگوید وصف این نیکو ملك

سخن گفتن پیرامون زمین، به اندازه زمان، فرصت می‏‌خواهد زیرا زمین و زمان دو یار همسال و همسان، در جمع مخلوقات خالق رحمان هستند.

درباره زمین، زمان باید سخن بگوید و در مورد زمان نیز زمین باید معرّف باشد زیرا از قدیم‌‏الایام گفته‌‏اند «معرف باید از معرف اجلی باشد.»

جایگاه زمین و نقش و تأثیر آن در زندگی انسان و منابع غنی و ارزشمند، که در دل زمین وجود دارد از هر جهت قابل توجه است انسان باید اکثر قریب‏‌به‌‏اتفاق مایحتاج زندگی خود را از زمین بگیرد، سکونت، خوراک، بستر، آرامش … همه از مسائلی هستند که در ارتباط تنگاتنگ انسان با زمین به دست می‏‌آید و این ارتباط تا آنجا نفوذ دارد که بدون آن، زندگی هرگز ادامه پیدا نخواهد کرد. به‌‏عنوان مثال باید گفت زندگی بدون زمین برای انسان همانند زندگی بدون آب برای ماهی است «ماهی انسان» باید در دریای خاک شناور باشد تا بتواند به حیات خود ادامه دهد.

 

زمین در فرهنگ اسلامی

زمین در فرهنگ اسلام از موقعیت بالایی برخوردار است موادی که در خاک وجود دارد، گیاهانی که می‏‌رویند، جنبندگانی که در خاک لانه می‏‌سازند، معادن و جواهراتی که در دامن زمین پرورش می‌‏یابند غذاهایی که مواد اساسی آن تنها در خاک یافت می‏‌شود همه از مسائلی هستند که مورد توجه آیین آسمانی اسلام می‌‏باشد.

در بینش اسلامی، ارتباط زمین با زندگی بشر، از قدیمی‏‌ترین ارتباطات است و به تعبیر دیگر، اسلام، انسان را از نظر مادی فرزند زمین می‏داند زیرا نیمه مادی انسان از زمین آفریده شده است.

آنگاه که مشیت خداوندی بر این شد تا انسان را بیافریند و نخستین خشت وجود او را در سازمان آفرینش بنا نهاد به فرشته مقرب خود جبرئیل، امر کرد تا به زمین آید و کل وجود آدم را از خاک برداشته و به آسمان ببرد، جبرئیل به زمین آمد ولی به هنگام برداشتن خاک، زمین با همان زبان خودش گفت: «أَعُوذُ بِاللَّهِ أَنْ تَأْخُذَ مِنِّی شَیْئاً» به خدا پناه می‏‌برم از اینکه چیزی از من برداشته شود. جبرئیل بدون برداشتن خاک، به آسمان رفت. خداوند فرشته دیگری به نام اسرافیل و سپس میکائیل را به این مأموریت فرمان داد که آنان نیز همانند جبرئیل موفق به انجام مأموریت نشدند که فرشته‌‏ای به نام عزرائیل مسئول برداشتن خاک از زمین گردید او نیز همانند فرشتگان قبل از خود، با سخن زمین روبه‌‏رو شد ولی عزرائیل در پاسخ زمین گفت من نیز به خدا پناه می‌‏برم از این‏كه امر خداوند را اطاعت ننمایم و بدون نتیجه بازگردم، عزرائیل خاک وجود آدم را برداشت و به آسمان‏‌ها برد تا نیمه خاکی انسان با فرمان خداوند جهان‌‏آفرین ساخته شود.(۴)

میخانه عشق، برای ساختن پیکر خاکی آدم، آماده پذیرایی شد تا «منبع اسماء الله» را میزبان باشد دست قدرت الهی یک اربعین گِل آدم را بسرشت و سپس به پیمانه زد. «خَمَّرتُ طِینَةَ آدَمَ بِیَدی اَربَعینَ صَباحاً»(۵)

بر در میخانه عشق ای ملک ،تسبیح گویکاندر اینجا، طینت آدم مخمر می‏کنند

در مهمان‌سرای سراسر صفای خداوندی، از گِل وجود انسان چهل روز پذیرایی شد این ماده «سفلی» را در عالم «علوی» با چه‏‌چیز پذیرایی کردند و چه‏‌کس یا چه‏‌کسانی پذیرایی می‏‌کردند، از آن مسائل است که با نوک قلم بر سینه کاغذ نتوان رسم کردن. فقط می‏‌توان آن لحظه‏‌های شیرین شیرین را از زبان حافظ شنید آن حافظی که هرچه دارد از دولت قرآن دارد.

سحرگه رهروی در سرزمینیهمی گفت این معما با قرینی
که ای صوفی، شراب آنگه شود صافكه در شیشه بماند اربعینی

پس از چهل روز که گِل آدم را در شیشه‏‌ی انسانیت گذاشتند و با شراب عشق درآمیختند و صافی آن به صافی صفا و صمیمیت گردید و در فضا عالم معنا عطرآگین معنویت و روحانیت شد قابلیت‏‌های گوناگونی در او به‌‏وجود آمد ولی او هنوز انسان نیست نیمه خاکی او تکمیل شد «فَإِذا سَوَّیْتُهُ» نیاز به نیمه دیگری دارد تا انسان شود.

نیمه دوم این موجود از کجا باید برداشته شود؟ زمین و زمان آن، برای هیچ‏کس جز خداوند روشن نیست حتی فرشتگانِ مقرب هم نمی‏‌دانند که کار خلق این موجود به کجا خواهد انجامید تا اینکه نیمه دوم را خداوند، خود به آن عطا کرد. «وَ نَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِی‏» از روح خودش در او دمید تا «اشرف مخلوقات» گردید و آنچنان زیبایی‏‌ها و استعدادها در او متجلی شد که خداوند در خلقت این موجود که انسان‏اش نامید به خود تبریک گفت:

«تَبَارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخالِقِینَ‏»(۶)

انسان به زیور عقل و خرد آراسته گردید و دارای صفت اراده و اختیار شد و منبع وجودش مجمع اضداد و مسیر تکامل او تا بی‏نهایت مشخص شد چنان‏كه سعدی می‏‌گوید:

رسد آدمی بجایی که به جز خدا نبیندبنگر که تا چه حد است مقام آدمیت

او نه فرشته است و نه حیوان، اگر بر نردبان کمال بالا آید از فرشتگان برتر و اگر بر صراط حیوانیت گام بردارد از حیوان پست‏‌تر خواهد شد.

مولوی با الهام از یک حدیث نبوی، تفاوت انسان و حیوان و فرشته را این طور بیان می‏‌کند:

در حدیث آمد که یزدان مجیدخلق عالم را سه گونه آفرید
یک گروه را جمله عقل و علم و جودآن فرشته است او، نداند جز سجود
نیست اندر عنصرش حرص و هوانور مطلق، زنده از عشق خدا
یک گروه دیگر از دانش تهیهمچو حیوان، از علف در فربهی
او نبیند جز که اصطبل و علفاز شقاوت غافل است و از شرف
و آن سوم هست آدمیزاد و بشراز فرشته نیمی و نیمی ز خر
نیم ‏خر خود مایل سِفلی بودنیم دیگر مایل علوی بود…
آن دو قوم آسوده از جنگ و حرابوین بشر با دو مخالف در عذاب(۷)

بالاخره انسان نیمی خاکی دارد و به‏‌خاطر همین موضوع است که او نسبت به سرزمینش، وطنش، خانه، مزرعه، روستا و شهرش عشق می‏‌ورزد این عشق از غمق جانش می‏‌جوشد و ریشه در اعماق وجودش دارد و او هرگز نمی‏‌تواند این علاقه را نداشته باشد زیرا انسان از گلی آفریده شده که دارای چسبندگی است قرآن مجید با صراحت می‏‌گوید:

«إِنَّا خَلَقْناهُمْ مِنْ طِینٍ لازِب‏»(۸)

«ما انسان‏‌ها را از گلی چسبنده آفریدیم.»

رمز و راز علاقه انسان به زمین به این جهت است که او از زمین خلق گردیده و پس از چندین سال زندگی، بر روی زمین و بهره‌‏گیری از امکانات آن، باید به همین زمین بازگردد و در دل خانه قبر منزل گزیند و برای بار دیگر از همین زمین خارج شود و به صحنه محشر آید.

«مِنْها خَلَقْناكُمْ وَ فِیها نُعِیدُكُمْ وَ مِنْها نُخْرِجُكُمْ تارَةً أُخْرى‏»(۹)

«ما شما را از زمین آفریدیم و سپس به زمین بازتان گردانیده و بار دیگر شما را از زمین بیرون خواهیم آورد. »

از جمادی مردم و نامی شدموز نما مردم به حیوان بر زدم
مردم از حیوانی و آدم شدمپس چه ترسم کی زمردن کم شدم
حمله‏‌ی دیگر بمیرم از بشرتا برآرم از ملائک پر و سر
وز ملک هم بایدم جستن ز جوكُلُّ شَیْ‏ءٍ هالِكٌ إِلَّا وَجْهَهُ‏
بار دیگر از ملک قربان شومآنچه اندر وهم ناید آن شوم(۱۰)

از دلبستگی انسان، نسبت به زمین که ریشه فطری و طبیعی دارد می‏‌گذریم و توجه را به نکته‌‏ای دیگر معطوف می‌‏داریم و آن این است که وقتی خداوند انسان را خلق نمود و نامش را «آدم» گذاشت او را در بهشت خود جای داد تا از نعمت‌‏های بهشتی به جز درخت گندم استفاده کند که با شیطنت شیطان از آن درخت ممنوع خورد، لباس‏‌های بهشتی از تن او افتاد و ردای «هبوط» بر قامتش افکنده شد او باید از بهشت بیرون شود، آنجا دیگر جای او نیست. به کجا رود؟ به خاطر خویشاوندیش با زمین، مناسب‏‌ترین مکان برای هبوط و فرود آدم همین زمین است و لذا هبوط آدم ابوالبشر به اتفاق همسرش، حواء، به زمین صورت می‏‌گیرد.

 

احکام زمین

در فقه اسلامی، زمین دارای احکامی است، زیرا بسیاری از مسائل عبادی و اقتصادی رابطه مستقیم با زمین دارد، نداشتن آگاهی از مقررات مربوط به زمین و یا رعایت نکردن آن‏ها، ایمان انسان مسلمان را خدشه‏‌دار و زمینه سقوط و انحطاط او را فراهم می‏سازد که ما در اینجا تنها به چند نمونه از احکام زمین اشاره می‏‌کنیم و تفصیل آن را به کتاب‌های مربوطه ارجاع می‏‌نماییم.

۱- یکی از مطهرات و پاک‏‌کننده‌‏های دهگانه زمین، خاک است زمین خشک و پاک، اشیاء آلوده را پاک می‏‌کند چنان‏كه اگر زیر کفش، نجس گردد در اثر کشیده شدن و تماس با زمین، در صورتی که «عین نجاست» بر آن نباشد پاک می‌‏شود و این موضوع از نظر علمی نیز ثابت شده است که خاکِ زمین، دارای ذرات و موادی می‌‏باشد که آلودگی‌‏ها را نابود می‏‌سازد و در طبیعت، پرندگان و حیوانات را می‌‏بینیم که به‌‏هنگام آلودگی اطراف دهان، منقار و پوزه خود را به خاک می‏‌مالند و بدین‏‌وسیله، با خاک ضدعفونی می‌‏کنند.

۲- از بزرگ‏ترین عبادت‏‌ها، سجده است، سجده یعنی پیشانی را به خاک نهادن و ذکر خدا گفتن، که انسان در حالت سجده از هر حالتی دیگر، به خدا نزدیک است. سجده باید تنها برای خداوند عالمیان باشد و سجده کردن برای غیر خداوند حرام است.

سجده باید بر خاک و یا آنچه که از خاک می‏‌روید در صورتی که خوردنی یا پوشیدنی نباشد انجام پذیرد.

از امیرمومنان علی(ع) راجع به راز دو سجده نماز پرسیدند، فرمود: سجده اول که نمازگزار سر بر خاک می‏گذارد اشاره به این است که از خاک آفریده شده است و چون سر از خاک برمی‏‌دارد کنایه از این است که از زمین برآمده است و سجده دوم اشاره به این است که باز به زمین برمی‏‌گردد و به خاک تبدیل می‏‌شود و چون بار دیگر سر از سجده بر می‌‏دارد یعنی بار دیگر در روز قیامت از خاک برمی‏‌خیزد.

«مِنْها خَلَقْناكُمْ وَ فِیها نُعِیدُكُمْ وَ مِنْها نُخْرِجُكُمْ تارَةً أُخْرى‏»(۱۱)

پیامبر اکرم(ص) فرمود: یکی از امتیازاتی که آیین اسلام در احکام، نسبت به آیین پیامبران گذشته دارد، این‏ است‏‌که خداوند، زمین را برای من و پیروانم سجده‌‏گاه و پاک‏‌کننده قرار داد. «جُعِلَت لِیَ الاَرضُ مَسجِداً وَطَهُوراً»(۱۲)

۳- در فقه اسلامی زمین از موقعیت خاصی برخوردار است و بخش زیادی از مسائل فقهی پیرامون زمین و مطالب مربوط به آن دور می‌‏زند که تنها به چند نمونه از آن اشاره می‏‌شود.

«الف» زمین‏‌هایی که براساس مالکیت تقسیم‌‏بندی می‏‌شوند مانند املاک شخصی، عمومی و یا دولتی.

«ب» زمین‌‏هایی که با لشگرکشی و جهاد به دست می‏‌آید و بر اراضی مسلمانان افزوده می‏‌گردد که این اراضی را به نام «اراضی مفتوح العنوه» اصطلاح می‏‌کنند.

«ج» زمین‏‌هایی که با قرارداد صلح به سرزمین اسلامی پیوسته و یا زمین‌‏هایی که مالکان آن قبل از شروع جنگ با سپاه اسلام، آن را رها کرده‌‏اند و رفته‏‌اند که این نوع زمین‏‌ها را زمین‏‌های «خراجی» می‏‌گویند که حکومت اسلامی از آن‏ها مالیات می‏‌گیرد.

«هـ» زمین‏‌ها باید به‌‏اصطلاح «موات» که تحجیر و سنگ‏چینی می‏‌شود و پس از علامت‏‌گذاری آباد می‏‌گردد.

گستردگی مسائل مربوط به زمین آنچنان است که بحث پیرامون آن‏ها از حوصله این مقال خارج می‏‌باشد.

 

مالک زمین

از مسائل دیگری که در مورد زمین باید مورد توجه قرار بگیرد، «مالکیت بر زمین» است به‌‏عبارت‏ دیگر چه‏‌کسی مالک زمین می‌‏باشد؟ در پاسخ این سوال باید گفت: مالکیت انواع و اقسامی دارد که بدون توجه به نوع مالکیت، نمی‏‌توان به عمق موضوع دست پیدا کرد.

١- مالکیت مطلق

این نوع مالکیت، به مالک حق می‏‌دهد که بدون هیچ‏گونه محدودیت به هر شکل و در هر زمان که بخواهد در ملک خود تصرف نماید و چنین مالکیتی مخصوص ذات اقدس خداوندی است او بدون هیچ‏گونه محدودیتِ خارجی در همه موجودات به‏‌هر‏گونه که بخواهد، تصرف می‏‌کند زندگی می‌‏بخشد، بیمار می‏‌کند و شفا می‌‏دهد، می‏‌گیرد و می‌‏بخشد.

«لِلَّهِ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ»(۱۳)

«به‏راستی هر آنچه در آسمانها و زمین است از آن خداوند است.»

«لِلّهِ مُلکُ السَّمواتِ وَالارضِ وَ ما فیهِنَّ وَ هُو عَلی کُلِ شَیء قَدیر»(۱۴)

«مالکیت آسمان ها و زمین و آنچه در آن‏ها وجود دارد برای خدا است و او بر همه چیز توانا می‌‏باشد.»

«لَهُ ما فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ»(۱۵)

«آنچه در آسمان ها و زمین است برای خداوند است.»

 

٢- مالکیت عمومی (دولتی)

نوع دیگر مالکیت، مالکیت عمومی و یا تعبیری دولتی است که کلیه ثروت‏‌ها را تحت عنوان «انفال» زیر پوشش خود می‌‏گیرد این ثروت‏‌ها عبارتند از دریاها،‏ دریاچه‌‏ها، بیشه‌‏های طبیعی، کوه ها، جنگل‏‌ها، نیزارها، معادن، زمین‏‌های موات… که همه اینها در اختیار حکومت اسلامی می‌‏باشد و حاکم اسلامی براساس مصالح عمومی به مصارف نیازهای جامعه می‏‌رساند.

٣- مالکیت خصوصی

اسلام برای آنان که با کار و تلاش‏های پیگیرِ خود بر طبق اصول و ضوابط مشخص و مشروع، اموالی را به دست می‌‏آورند احترام قائل است و آن‏ها را براساس پیوندی که با محصول و نتیجه کارشان دارند مالک و صاحب حق می‌‏داند و می‏‌تواند آن را در راه‏‌های مفید و سازنده به‌‏هرشکل که بخواهد مصرف نماید.

با توجه به مطالبی که درباره مالکیت بیان شد می‏توان در یک جمع‏‌بندی نسبت به زمین این‏طور نتیجه‌‏گیری کرد:

«الف» در حقیقت مالک اصلی زمین خداست و مالکیت خداوند و تصرف ذات حق تعالی نه برای سود بردن که او غنی بالذات است بلکه تصرفش از طریق رحمت و برای به‏‌کمال رساندن بشر می‌‏باشد و به قول شاعر:

او نکرده خلق تا سودی کندبلکه تا بر بندگان جودی کند

«ب» مالک حقیقی براساس لطف و عنایتش، زمین را برای استفاده در اختیار انسان قرار داده است.

«وَالاَرضَ وَضَعَها لِلأنامِ»(۱۶)

«زمین را برای همه مردم قرار داد.»

«هُوَ الَّذِی جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ ذَلُولًا فَامْشُوا فِی مَناكِبِها وَ كُلُوا مِنْ رِزْقِهِ»(۱۷)

«خدای مهربانی که زمین را رام شما کرد تا بر روی آن حرکت کنید و از نعمت‌‏های آن برخوردار شوید.»

«ج» زمین امانتی است که از جانب خداوند به انسان واگذار گردیده تا در جهت ادامه حیات و تقویت جسم و جان از آن بهره برگیرد.

«وَ أَنْفِقُوا مِمَّا جَعَلَكُمْ مُسْتَخْلَفینَ فیهِ» (۱۸)

«از آنچه که به‏‌عنوان ودیعه از سوی خداوند نزد شما نهاده شده است، انفاق نمایید.»

«د» انسان با کار بر روی زمین‏های موات و منابع طبیعی، مالک می‏‌شود.

«قال النبی(ص): مَنْ أَحْیَا أَرْضاً مَیْتَةً فَهِیَ لَهُ»(۱۹)

«پیامبر اسلام فرمود: هرکس زمین بایری را آباد کند آن زمین از اوست.»

در جای دیگر، پیامبر اکرم(ص) می‏‌فرماید:

«مَن عَمَّرَ ارضاً لَیسَت لِأحَدٍ فَهُوَ أحَقُّ بِها»(۲۰)

«کسی که زمین موات بی‌‏صاحبی را آباد گرداند او برای استفاده و تصرف در آن زمین سزاوارتر است.»

«هـ» کلیه زمین‏‌های آباد نشده (موات) و یا زمین‏‌هایی که به‏‌طور طبیعی آباد هست مانند جنگل‌‏ها و مراتع، ملک دولت اسلامی است و دولت می‌‏تواند بر طبق مصالح جامعه، آن‏ها را به افراد، برای ایجاد واحدهای کشاورزی، دامدارها و یا قطب‌‏های صنعتی واگذار نماید البته باید توجه داشت که تعیین مقداری که هر فرد می‌‏تواند آن را آباد کند با حکومت اسلامی است و حاکم اسلامی هم حدود زمین، و هم قدرت آبادکننده را تعیین می‌‏نماید.

 

عمران زمین

زمین یکی از منابع سرشاری است که خداوند در اختیار انسان قرار داده است ارزشمندترین مواد موردنیاز زندگی انسان، از این منبع طبیعی به دست می‌‏آید و باید گفت که هرکس زمین بهتر یا بیشتری داشته باشد و در بهره‌‏برداری از آن آگاهانه‌‏تر برخورد کند از امکانات مادی و ثروت بیشتری برخوردار است.

از دیدگاه اسلام، بر هر نعمتی که از طرف خداوند به انسان عطا می‏شود، شکری واجب است، شکر، از خصائص انسانی انسان و از صفات برجسته است که از چشمه‏‌سار روحانیت روح می‏‌جوشد و بر دامن کوه‌سار محبت، جاری می‌‏شود تا در دشت عواطف، نهال‏‌های احسان را شاداب سازد و طَبق شکوفه بر سر نهال‌‏ها نشاند.

بنابراین، زمین، یکی از مهم‏ترین نعمت‏‌های خداوندی است که در خدمت انسان قرار گرفته است و او باید در برابر این نعمت عظما شکرگزار باشد و می‏دانیم که هر نعمتی، شکری مخصوص دارد و شکر نعمت زمین، عمران و آبادانی زمین است.

در نظام اسلامی، انسان به‏‌عنوان یک وظیفه از جانب خداوند مأموریت آبادانی زمین را دارد، او مکلف است از معادن سرشار و ذخایر بی‌‏شمار زمین استفاده کند تا در اثر تلاش‌‏های او، چرخ زندگی فرد و اجتماع به‏‌حرکت درآید و زمینه‏‌های رشد و تعالی پدیدار گردد چنان‏كه خداوند در قرآن شریف می‏‌فرماید:

«هُوَ أَنْشَأَكُمْ مِنَ الْأَرْضِ وَ اسْتَعْمَرَكُمْ فیها»(۲۱)

«خداوندی که شما را از زمین آفرید و از شما خواست که زمین را عمران و آباد کنید.»

با استفاده از این آیه قرآن و روایات فراوانی که در مورد آبادانی زمین داریم، می‌‏توان ادعا کرد که زمین بر انسان حق دارد و او آنگاه حق زمین را ادا نموده که آن را آباد کرده باشد و مگر علی(ع) در روزهای آغاز حکومت خود فرمود:

«إِنَّكُمْ مَسْئُولُونَ حَتَّى عَنِ الْبِقَاعِ وَ الْبَهَائِم‏» (۲۲)

«شما مسئولیت دارید حتی نسبت به سرزمین‏‌ها و حیوانات.»

دو نکته‏ای را که در سخن علی(ع) وجود دارد از اهمیت ویژه‌‏ای برخوردار است و حتی در جهان، با آن‏‌همه پیشرفت‌‏های صنعتی هنوز هم بر اهمیت خود باقی است چنان‏كه در طول زندگی انسان چنین خواهد بود.

۱- زمین = کشاورزی (بقاع)

۲- حیوانات= دامداری (بهائم)

آن روز که علی(ع) مالک‏‌اشتر را برای حکومت مصر انتخاب نمود طی یک دستورالعمل وظایف مالک را در چند صفحه نوشت تا او در منصبِ نمایندگی امیرمومنان بر طِبق آن آیین‏‌نامه، امور فرهنگی، سیاسی و اقتصاد مردم را حل و فصل نماید این دستورالعملِ حکومتی که به‌‏عنوان «عهدنامه» مشهور است از ذخایر بسیار گران‏‌بهایی می‌‏باشد که مسلمانان جهان در اختیار دارند هر کلمه و هر جمله‏‌اش چراغی است فراراه مسئولان هر نظامی که بخواهند انسانی فکر کنند و انسانی عمل کنند.

علی(ع) در آغاز این عهدنامه چند وظیفه را برای مالک مشخص می‏‌کند.

۱-       جبایَةَ خَراجها= مالیات و خراج را جمع کند.

۲-       وَ جِهادَ عَدُوها= و دشمنان محارب را سرکوب نماید و امنیت را برای مردم منطقه ایجاد کند.

۳-       وَ استِصلاحَ أهلِها= و در تربیت و رشد اخلاقی مردم بکوشد.

۴-       وَ عِمارَةَ بِلادِها= و سرزمین‏‌های آنجا را آباد کند.

یکی از وظایف مالک را علی(ع) آباد کردن زمین‏‌ها می‌‏داند و از این موضوع روشن است که آن‏‌حضرت نمی‏‌خواهد به مالک بگوید وقتی به مصر رفتی یک عدد بیل و گاوآهن بردارد و بیابان‌‏های آن منطقه را شخصاً آباد کند یعنی امیرمومنان علی(ع) کشاورز به مصر نمی‏‌فرستد بلکه مدیری به آن سرزمین گسیل می‏‌دارد تا با برنامه‌‏ریزی و درایتِ دلسوزانه، کشاورزی را تقویت و کشاورزان و یا آبادکنندگان زمین را پشتیبان باشد و لذا وقتی که در همین عهدنامه، فلسفه گرفتن مالیات را بیان می‏‌دارد نکته بسیار حساسی را به نماینده خود گوشزد می‏کند و می‏‌گوید: فلسفه گرفتن مالیات از مردم این نیست که مثلاً بر ثروت خزانه بیافزاییم و یا بخواهیم حاکمیت خویش را به رخ مردم بکشیم و یا اهدافی همانند این، بلکه به این خاطر باید مالیات گرفت كه عمران و آبادانی را توسعه بدهی و باید محور کار در گرفتن مالیات، آبادی سرزمین‏‌های اسلامی باشد.

«وَ لْیَكُنْ نَظَرُكَ فِی عِمَارَةِ الْأَرْضِ أَبْلَغَ مِنْ نَظَرِكَ فِی اسْتِجْلَابِ الْخَرَاجِ لِأَنَّ ذَلِكَ لَا یُدْرَكُ إِلَّا بِالْعِمَارَةِ وَ مَنْ طَلَبَ الْخَرَاجَ بِغَیْرِ عِمَارَةٍ أَخْرَبَ الْبِلَادَ وَ أَهْلَكَ؛ الْعِبَادَ وَ لَمْ یَسْتَقِمْ أَمْرُهُ إِلَّا قَلِیلًا»(۲۳)

«و باید نظر تو در آبادی زمین بیشتر باشد تا ستاندن خراج و مالیات، زیرا به مالیات دست پیدا نمی‏‌کنی مگر به آبادی؛ و هرآن‏کس مالیات را بدون آباد کردن بخواهد، به نابودی شهرها و تباهی ملت‏‌ها پرداخته است و چنین شیوه‌‏ای جز برای مدتی کوتاه پایدار نخواهد ماند.»

پس، از نظر اسلام، آبادی و عمران زمین یک تکلیف شرعی است و این تکلیف تنها متوجه دولت اسلامی و یا مخصوص ملت نیست بلکه دولت و ملت هر دو وظیفه دارند تا با کمک و همت یکدیگر، زمین‏‌های ویران را آباد سازند، دولت در مدیریت، برنامه‏‌ریزی، آموزش نیروهای متخصص، گسترش مراکز آموزشی، انتقال تجربیات علمی، تصویب بودجه‏‌های لازم، تعیین سیاست‌‏ها، ترویج و هدایت‌‏ها، ملت را یاری می‌‏دهد و ملت نیز با کوشش و تلاش و حرکت‌‏های مفید و سازنده زمین‌‏های لم‌‏یزرع را سرسبز و خرم می‌‏سازد و تمام ریشه‏‌های وابستگی را از بیخ و بُن برکنده و استقلال و ملت را به ارمغان می‏‌آورد.

«لِمَن الصادِق(ع) قالَ: ازْرَعُوا وَ اغْرِسُوا فَلَا وَ اللَّهِ مَا عَمِلَ النَّاسُ عَمَلًا أَحَلَّ وَ لَا أَطْیَبَ مِنْهُ»(۲۴)

«امام صادق(ع) فرمود: زراعت کنید و درخت بنشانید، به‌‏خدا سوگند، در میان کارهایی که مردم انجام می‏‌دهند، هیچ‌‏کاری حلال‏‌تر و پاک‌‏تر از کشاورزی نیست.»

آن مردمی که دارای آب و زمین باشند ولی در اثر سستی و بی‌‏توجهی از آن‏ها بهره‌‏برداری نکنند خداوند آنان را از رحمت خود دور می‏سازد. چنان‏كه حضرت علی(ع) می‏‌فرماید:

«مَنْ وَجَدَ مَاءً وَ تُرَاباً ثُمَّ افْتَقَرَ فَأَبْعَدَهُ اللَّهُ»(۲۵)

«کسی که با داشتن آب و خاک باز هم فقیر و نیازمند باشد از رحمت خداوند دور باد.»

 

پی‌نوشت:

۱.        الذاریات/ آیه ۴۰

۲.        زلزال/ آیه ۴

۳.        آل‏‌عمران/ آیه ۱۳۷

۴.        بحارالانوار/ ج ۱۱/ ص ۱۱۳

۵.        علم‌‏الیقین/ ج ۲/ ص ۸۳۲

۶.        مومنون/ آیه ۱۴

۷.        دیوان مولوی/ دفتر چهارم/ ص۳۷۸

۸.        الصافات/ آیه ۱۱

۹.        طه/ آیه ۵۵

۱۰.      دیوان مولوی/ دفتر سوم/ ص۳۱۳

۱۱.      ترجمة الصلوة فیض بنقل رساله نوین/ ج ۱/ ص ۹۶

۱۲.      وسائل الشیعة/ ج ۳/ ص ۴۲۲

۱۳.      نساء/ آیه ۱۲۶

۱۴.      مائده/ آیه ۱۲۰

۱۵.      مائده/ آیه ۱۷

۱۶.      الرحمن/ آیه ۱۰

۱۷.      ملک/ آیه ۱۵

۱۸.      حدید/ آیه ۷

۱۹.      بحارالانوار/ ج ۱۰۴/ ص ۲۵۵

۲۰.      کنزالعمال/ خ ۹۰۵۳

۲۱.      هود/ آیه ۶۱

۲۲.      نهج‌‏البلاغه/ خطبه ۱۶۷

۲۳.      نهج‌‏البلاغه/ نامه ۵۳

۲۴.      وسائل الشیعه/ ج ۱۳/ ص ۱۹۲

۲۵.      بحارالانوار/ ج ۱۰۳/ ص ۶۵