در برخورد با اصطلاح «روابط عمومى» نخستین پرسشى كه در ذهن بسیارى از ما نقش مى‏‌گیرد این‌ ‏است‌ ‏كه: فلسفه وجودى روابط عمومى چیست؟ و چرا در درون سازمان، شركت‏‌ها و مجموعه‌‏هاى اجتماعى…

******************************************************

عوامل مؤثر در موفقیت روابط عمومی- بخش اول

سید رضا تقوی

 

 

 

رهبر معظم انقلاب اسلامی(مدظله‌‏العالی):

روابط عمومی، بهترین نمایان‏گر اوضاع داخلی یک نهاد از یک سو و از سوی دیگر منعکس‌‏کننده چگونگی مسایلی است که در آن نهاد می‏‌گذرد. سلامت یک دستگاه به اتصال اجزای آن و هم‏‌نوایی و هم‌‏سازی آن‏‌ها ارتباط دارد. روابط عمومی‏‌ها می‌‏توانند فعالیت نهادها را ارزیابی و منعکس کنند و مشخص‏‌کننده‏‌ی روش‏‌ها و نقص‌‏های دستگاه مربوط خود باشند.

 

 

 

ارتباط در نظام خلقت

پیش از پرداختن به موضوع «روابط عمومى» لازم مى‏‌دانم از افقى بالاتر و در سطحى گسترده‌‏تر پیرامون مفهوم «ارتباط» و نقش آن در نظام زندگى، هرچند اشاره‏‌وار مطالبى را عرضه بدارم تا بدی‌ن‏وسیله به جایگاه بلند و نقش مؤثر و كارساز روابط عمومى، آگاهى و آشنایى بیشترى پیدا كنیم.

یكى از مفاهیمى كه در زندگى انسان، به‏‌عنوان عاملى تعیین‏‌كننده مورد توجه قرار داشته، مفهوم «ارتباط» بوده است تا آن‏جاكه انسان، در زندگى طبیعى و تكوینى خود، از طریق ارتباط منطقى، منظم و متناسب، حیات خویش را تداوم بخشیده است.

در نظام «احسن خلقت» پیوستگى و ارتباط تنگاتنگ بین موجودات، باعث گردیده تا جهان آفرینش با تنوع و آفریده‌‏هاى مختلف، به‌‏صورت مجموعه‌‏اى واحد و غیر قابل تفكیك جلوه نماید و در این نظام پهناور، حركت هر موجودى هماهنگ با حركت كلى جهان ادامه داشته باشد.

به‌‏عبارت‏‌دیگر زنجیره ارتباط فى‌‏ما‏بین پدیده‌‏ها و موجودات گوناگون جهان، كثرت را مبدل به وحدت كرده و در میان این همه كثرت، وحدتى زیبا و شكوهمند را مشاهده مى‏‌كنیم و همه این زیبایى از دولت سر ارتباط و پیوستگى است. كمند ارتباط، همه موجودات را به سمت و سوى واحد كشانده و بر محوریت واحدى بگردش در آورده است.

در جهان خلقت، هر صنفى از موجودات، علاوه بر ارتباطى كه در كل، با اصناف دیگر دارند بین هم‌نوعان خود نیز چنین ارتباطى را حفظ كرده‌‏اند.

فلاسفه و متفكران بزرگ، هركدام به‌‏نحوى از این موضوع سخن به میان آورده‌‏اند و گردآورى سخنان آنان در این‏‌باره مجموعه‌‏اى قابل توجه را تشكیل مى‌‏دهند كه ما از میان همه آن سخنان، نگاه عارف معروف شیخ محمود شبسترى را شاهد مى‏‌گیریم كه آن‏‌را در قالب شعر منعكس كرده است:

اگر یك ذرّه را برگیرى از جاى‏خلل یابد همه عالم سرا پاى‏

 

در تعبیر دیگرى مى‏‌گوید:

به‌‏جزئى ز كل، كان نیست گرددكل اندر دم ز امكان نیست گردد

بنابراین، انسان كه خود یكى از موجودات عالم آفرینش به‏‌شمار مى‏‌آید و در داخل نظام خلقت، بستر زیست و زندگى خویش را گسترانده، نمى‏‌تواند خارج از محدوده این نظام و یا فارغ از قانون كلى حاكم بر جهان زندگى كند. او باید در برنامه‌‏ریزى و فعالیت‏‌هاى فردى و جمعى‏‌اش، با توجه به این اصل و تأثیر و تأثرى كه این پدیده‏‌ها بر یكدیگر دارند زندگى خویش را سامان ببخشد و راه سعادت و كمال را بپیماید.

با توجه به نكته یادشده، این نتیجه را مى‏‌گیریم كه اساس كار روابط عمومى را ارتباط تشكیل مى‏‌دهد. فعالیت‏‌ها و تلاش‏‌هاى حوزه روابط عمومى، در راستاى حركت عمومى خلقت، در نظام آفرینش است و هر حركتى كه با نظام خلقت هماهنگى داشته باشد. علاوه بر سلامت و آرامشى كه در پرتو آن فراهم مى‌‏شود، سهولت و سرعت را در دست‏یابى به هدف نیز به ارمغان مى‏‌آورد. گویا وقتى انسان حركت خود را در مسیر خلقت و متوازن با نظام آفرینش هماهنگ مى‌‏سازد همه موجودات عالم خلقت، او را در كاروان هستى مى‏‌پذیرند و به‏‌عنوان معاون و مددكار با او همراهى مى‏‌كنند.

 

رسالت روابط عمومى‏

در برخورد با اصطلاح «روابط عمومى» نخستین پرسشى كه در ذهن بسیارى از ما نقش مى‏‌گیرد این‌ ‏است‌ ‏كه: فلسفه وجودى روابط عمومى چیست؟ و چرا در درون سازمان، شركت‏‌ها و مجموعه‌‏هاى اجتماعى واحدى به نام روابط عمومى به‌‏وجود آمد؟ در پاسخ به این‏گونه پرسش‏‌ها، اگر رسالت روابط عمومى را مشخص كنیم فلسفه وجودى آن، مشخص خواهد شد. به‏‌نظر‏مى‏‌رسد رسالت روابط عمومى از قبیل مطالب ذیل باشد:

۱.        بُن مایه روابط عمومى «مردم دارى» است و این خصوصیت وقتى شكل مى‏‌گیرد كه «اعتماد عمومى» تحقق پیدا كند. رسالت روابط عمومى، ایجاد، تقویت و گسترش اعتماد عمومى نسبت به مسؤولان و فعالیت‏‌هاى انجام شده در سازمان است.

۲.        حلقه وصل بین مردم و سازمان‏ها، از طریق مبادله پیام‌‏ها، بازدارنده باشد یا پیش‌‏برنده، یا مخالف.

۳.        شفاف‏‌سازى فعالیت‌‏ها از طریق ارائه اخبار و گزارشات جامع، تبلیغ و ترویج دستاوردها، توجیه سیاست‏‌ها و برنامه‏‌ها.

۴.        فراهم‌‏سازى زمینه مشاركت مردم و سازمان به‌‏وسیله ایجاد افكار و گرایش‏‌هاى مطلوب در میان گروه‌‏های خارج و واحدهاى داخل ساختمان.

۵.        مددرسانى به مدیریت از طریق آماده‌‏سازى بستر عمومى و اجتماعى كه متكى بر افكار عمومى مى‌‏باشد.

مدیرِ یكى از بانك‏‌هاى معروف جهان در مقدمه‏‌اى كه براى یك كتاب مشهور روابط عمومى، چاپ ۱۹۹۱ نوشته است، در مورد روابط عمومى و نقش آن در مدیریت جهان كنونى چنین مى‌‏نویسد: «ما اكنون در عصر موسسات و سازمان‏‌هاى بزرگ، پیچیده و قدرتمندى زندگى مى‏‌كنیم كه در سراسر تاریخ، نظیر آن وجود نداشته است. زمان ما، زمان نهادهاى بی‏‌شمارى است‏‌كه با یكدیگر در تعامل، ارتباط و تأثیر و تأثر متقابل هستند. آیا در این درهم آمیختگى و این پیچیدگى مى‏‌توان بدون شناخت، تفاهم و بدون میل به توافق و همسویى به پیش رفت؟ این امر به این بستگى دارد كه مدیران سازمان‌‏هاى ما مسائل پیرامون خود را چگونه مى‏‌بینند و چگونه به سیاست‌‏ها و خط‌‏مشى‏‌هاى سازمان خود در جهت هم‌‏آوردى با این مشكلات، شكل مى‏‌دهند و شناخت و پشتیبانى آن‏ها را به دست مى‌‏آورند. این سه عامل عناصر اصلى روابط عمومى در جهان كنونى هستند.»(۱)

براى عملیاتى كردن رسالت‌‏هاى یادشده، روابط عمومى باید از توانایى‏‌هاى فراوان و مختلف علمى، بینشى، اخلاقى، فرهنگى، روانى و بصیرتى بالایى برخوردار باشد تا بتواند به ایده‏‌هاى بلند، لباس عمل بپوشاند. مثلاً روابط عمومى باید این‏ قدرت را داشته باشد كه در افكار عمومى نفوذ بكند و ذهنیت‌‏ها را متناسب با آنچه كه مى‏‌خواهد شكل بدهد.

اصطلاح «افكار عمومى» كه این روزها در رسانه‏‌ها و محاورات عمومى، مورد استفاده فراوان قرار مى‌‏گیرد از مسائل قابل توجهى است كه باید به‏‌طور خلاصه به آن بپردازیم.

افكار عمومى كه عبارت‏ند از قضاوت اجتماعى هرجامعه خودآگاه، در مورد مسائل مهم مى‌‏باشد و احساسات مكتوم جامعه را منعكس مى‌‏سازد، در پیشبرد كارها نقش مهمى را ایفا مى‏‌كند.

چنین عامل مهم و سرنوشت‏‌سازى را نمى‏‌توان نادیده انگاشت. عاملى كه به موجى گسترده در سطح عمومى جامعه تبدیل مى‏‌شود و مجموعه‏‌اى را به اوج قدرت مى‌‏رساند و یا مجموعه را از اوج، به حضیض مى‏‌كشاند نمى‌‏توان آن‏‌را از نظر دور داشت و امكانات فراوانى را به دست‌‏اندركاران روابط عمومى مى‏‌دهد تا آنان، در عرصه عمل، آگاهانه‏‌تر به‏‌پیش بروند.

برخى از غرب‏‌گرایان، توجه به «افكار عمومى» و ورود آن به محاسبات اجتماعى را از پدیده‌‏هاى غربى و از دستاوردهاى نوین تمدن غرب به‏‌حساب مى‌‏آورند در صورتى كه این موضوع در اندیشه‌‏هاى دینى، اجتماعى و ادبى ما جایگاه والایى رابه خود اختصاص داده است و متأسفانه تابه‏‌حال نسبت به این‏گونه مفاهیم، تحلیل و تفسیر، جمع‏‌آورى منابع، عرضه آن در قالب‌‏هاى منطقى، با بیان روز، كار چشم‏‌گیرى انجام نگرفته است.

قرآن كریم یكى از عوامل موفقیت پیامبر گرامى اسلام را پایگاه اجتماعى نیرومند و مردمى آن‏‌حضرت مى‏‌داند و مى‌‏فرماید:

«فَبِما رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ – وَ لَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِیظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ‏»(۲)

«حسن اخلاق و مهربانى تو با مردم، رحمت و بركتى است از جانب خداوند، و اگر تندخو و سخت دل بودى مردم از اطراف تو پراكنده مى‏‌شدند.»

آن‌‏روز‏كه امیر المؤمنان حضرت على(ع) حكم مدیریت اداره منطقه مصر را به‏‌عنوان یكى از یاران شایسته خود به‌‏نام «مالك اشتر» صادر فرمود، دستورالعمل جامعى را تدوین كرد تا بر طبق آن، امور مردم را در سرزمین مصر اداره نماید. در فرازى از آن دستورالعملِ حكومتى آمده است:

«فَلَا تُطَوِّلَنَّ احْتِجَابَكَ عَنْ رَعِیَّتِكَ فَإِنَّ احْتِجَابَ الْوُلَاةِ عَنِ الرَّعِیَّةِ شُعْبَةٌ مِنَ الضِّیقِ وَ قِلَّةُ عِلْمٍ بِالْأُمُورِ وَ الِاحْتِجَابُ مِنْهُمْ یَقْطَعُ عَنْهُمْ عِلْمَ مَا احْتَجَبُوا دُونَهُ فَیَصْغُرُ عِنْدَهُمُ الْكَبِیرُ وَ یَعْظُمُ الصَّغِیرُ وَ یَقْبُحُ الْحَسَنُ وَ یَحْسُنُ الْقَبِیحُ وَ یُشَابُ الْحَقُّ بِالْبَاطِلِ»(۳)

«اى مالك ! مبادا در تماس با مردم، پست مدیریت، حجابى گردد و بیش از اندازه، خویش را از آنان پنهان بدارى، زیرا دورى و فاصله مدیران جامعه از مردم، نوعى نامهربانى و بى‏‌اطلاعى نسبت به امور مدیریت است و این چهره پنهان داشتن مدیران در حجاب مدیریت، آن‏ها را از جریانات امور دور نگه مى‌‏دارد و در نتیجه، بینش و برداشت را از كارها آن‏چنان تغییر مى‏‌دهد كه بزرگ در نظر آنان كوچك و كوچك بزرگ، و كار نیك زشت، و كار زشت نیك جلوه مى‏‌كند و با لاخره حق و باطل به‏‌یكدیگر آمیخته مى‏‌شوند.»

حضرت على(ع) روى افكار عمومى سخت تكیه دارد. از طرفى براى آراء و قضاوت‏‌هاى عامه ارزش واقع‏‌بینانه‌‏اى قائل است. و از سویى، جلب افكار عمومى را وسیله‌‏اى براى تحكیم موقعیت حكومت، و حسن جریان امور معرفى مى‏‌كند. روشن‏گرى و كار توضیحى را براى قانع كردن مردم مفید و مؤثر مى‏‌داند و از «ولاه» مى‏خواهد كه با در جریان گذاشتن مردم، آن‏ها را قانع كنند و نگذارند مردم در اشتباه و شبهه بمانند.(۴)

«وَ إِنْ ظَنَّتِ الرَّعِیَّةُ بِكَ حَیْفاً فَأَصْحِرْ لَهُمْ بِعُذْرِكَ وَ اعْدِلْ عَنْكَ ظُنُونَهُمْ بِإِصْحَارِكَ»(۵)

«هرگاه مردم نسبت به تو و كارهاى تو بدگمان شدند عذرخود و مشكلاتى كه دارى به‌‏صورت آشكار با آنان درمیان بگذار و با این كار، آن‏ها را از بدگمانى و سوء ظن نجات‏شان بده.»

امام على(ع) به «مالك اشتر» تأكید مى‌‏ورزد تا در اداره امور مردم از شیوه‌‏هاى حق‏‌مدارانه بهره بگیرد و این روش را عامل مهمى براى كسب رضایت همگانى مى‏‌داند و رضایت عمومى، افكار عمومى را درجهت حمایت از مسؤولان خدمتگذار بسیج مى‏‌كند.

«وَ لْیَكُنْ أَحَبَّ الْأُمُورِ إِلَیْكَ أَوْسَطُهَا فِی الْحَقِّ وَ أَعَمُّهَا فِی الْعَدْلِ وَ أَجْمَعُهَا لِرِضَى الرَّعِیَّةِ فَإِنَّ سُخْطَ الْعَامَّةِ یُجْحِفُ بِرِضَى الْخَاصَّةِ»(۶)

«باید محبوب‏ترین چیزها در نظر تو امورى باشد كه در حق‏‌محورى، میانه‏‌روى و در اجراى عدالت فراگیرى را به‌‏نمایش بگذارد و در جلب رضایت‏‌مندى توده‏ی مردم گسترده‌‏تر باشد زیرا خشم عمومى خشنودى خواص را بى‏اثر مى‌‏كند ولى خشم و نارضایتى خواص، با رضایت و خشنودى عموم مردم جبران‏‌پذیر است.»

در جامعه اسلامى كه براساس معیارهاى آیین آسمانى اسلام شكل‏‌گرفته است. توجه به افكار عمومى، مورد تأكید قرار مى‏‌گیرد و مدیران و مسؤولانى كه به كارهاى اجتماعى مى‌‏پردازند، ناگریزند از این‏كه براى افكار عمومى، حساب ویژه‌‏اى باز كنند چون هیچ كار اجتماعى بدون پشتوانه افكار عمومى به نتیجه نمى‌‏رسد.

توجه به افكار عمومى (جامعه‌‏اى كه با اعتقادات و ارزش‌‏هاى اسلامى زندگى مى‌‏كند) منافع و بركات فراوانى دارد كه به چند نمونه اشاره مى‏‌شود:

۱.        توجه به افكار عمومى، نوعى احترام و اعتناء به مردم محسوب مى‌‏شود.

۲.        همراهى با افكار عمومى حسن جریان امور و موفقیت را به‌‏دنبال دارد.

۳.        شبهه‌‏زدایى و شفاف‌‏سازى در حوزه افكار عمومى یك ضرورت اجتماعى است كه جلو سوء‏استفاده‏‌كنندگان را مى‏‌گیرد.

۴.        حق‏‌محورى و عدالت‏‌پیشگى رضایت عمومى را به‌‏دنبال دارد و رضایت عمومى افكار عمومى را مى‌‏سازد.

۵.        پشتیبانى افكار عمومى، اركان، اندام‌‏ها و نظامات حاكمیت را تحكیم مى‌‏بخشد.

 

راه نفوذ در افكار عمومى‏

در جهان امروز، افكار عمومى، سهم بسیار مهمى در تشكیل قدرت‌‏هاى سیاسى دارد و این افكار عمومى است كه سرنوشت بسیارى از نهادهاى سیاسى را رقم مى‌‏زند. به تعبیر «هابس»: «دنیا در سلطه افكار عمومى است» پس نفوذ در این حوزه، نفوذ در حوزه قدرت است كه دستیابى به اهداف مورد نظر را تسهیل مى‏‌كند.

كسانى مى‌‏توانند افكار عمومى را در اختیار بگیرند و آن‏را به سمت‌‏وسوى مورد نظر، جهت بدهند كه هنرِ نفوذ در افكار عمومى را بدانند و چون افكار عمومى تركیب بسیار پیچیده‌‏اى از نگرش‌‏ها و عواطف و عقاید افراد است نفوذ در چنین حوزه‌‏اى به‏‌سادگى امكان‌‏پذیر نیست.

برخى از دانشوران بر این باور هستند كه براى همراهی دیگران چه به‌‏صورت فردى و چه به‌‏صورت جمعى، تنها سه راه بیشتر وجود ندارد: ۱. تهدید ۲. تطمیع ۳. ترغیب. دو راه تهدید و تطمیع، پایدار و اطمینان‏‌بخش نیست، تاریخ نشان داده است كه روندگان این ‏راه ره بجایى نبرده‌‏اند، نه‌‏تنها با تهدید و تطمیع، موفقیت مطلوب و ماندگارى بدست نیاورده‌‏اند بلكه با انتخاب چنین روش‌‏هایى، سرمایه‏‌هاى مادى و معنوى خود را، پس از گذشت دورانى كوتاه از دست داده‌‏اند.

تنها راه نفوذ در افكار عمومى كه با انگیزه و عشق، آرامش و اعتماد همراهى دارد راه «ترغیب» است و فعالیت روابط عمومى، براى نفوذ، به حوزه ترغیب محدود مى‏‌شود و صد البته، ترغیب وقتى به نتیجه مى‌‏رسد و تحقق پیدا مى‏‌كند كه «اقناعى» و شیوه‌‏هاى مورد نظر كه خود بحث مفصلى را مى‌‏طلبد، ضرورى است.

تذكر: «نكته‌‏اى را، هر چند اشاره‌‏وار لازم مى‏‌دانم و آن این‏كه افكار عمومى در بستر فرهنگ عمومى ظهور و بروز پیدا مى‌‏كند ولى افكار عمومى، فرهنگ عمومى نیست چراكه براى تبدیل شدن افكار عمومى به فرهنگ عمومى، شرایط و مقدماتى لازم است تا یك فكر تبدیل به فرهنگ شود، البته تأثیر و تأثر این دو مقوله از یكدیگر را نمى‏‌توان از نظر دور داشت.»

در مواردى، افكار عمومى مى‌‏تواند فرهنگ‏‌ساز باشد. گاهى یك موج فكرى عمیق، مستدل و همراه و هماهنگ با فطرت، متناسب با نیازهاى روحى و اجتماعى جامعه، به‌‏سرعت تبدیل به فرهنگ مى‏‌شود و جاى مناسبى را در قاموس فرهنگى جامعه، براى خود اشغال مى‏‌كند.

هر روابط عمومى باید بداند كه نفوذ در افكار عمومى، از طریق ترغیب و ایجاد انگیزه، وقتى تحقق پیدا مى‏كند كه مخاطب را به‌‏نوعى در كار مورد نظر، سهیم و دخیل نماییم. مخاطب باید در برنامه‏‌ها و خواسته‏‌هاى روابط عمومى، منافع حیثیتى، فرهنگى و اقتصادى خود را لمس كند و قانع شود كه در حمایت و دفاع از آنچه را كه روابط عمومى سازمان، خواستار است، بخشى از منافع خود را حفظ مى‌‏كند و این نقطه آغاز مشاركت عمومى و تشریك مساعدى است.

 

تعریف روابط عمومى‏

ارائه تعریفى از «روابط عمومى» سختى و سنگینى، و در عین حال لطافت و ظرافت كار را در این حوزه منعكس مى‏‌سازد. «انجمن روابط عمومى انگلستان» روابط عمومى را این‏گونه تعریف كرده است:

«روابط عمومى عبارت ‏است‏ از تلاش‌‏ها و اقدامات آگاهانه، برنامه‏‌ریزى‌شده و سنجیده، براى استقرار و كسب تفاهمِ متقابل، بین یك سازمان و گروه‏‌هاى مورد نظر سازمان»(۷)

برخى از دانشوران به‏‌شكل دیگرى روابط عمومى را تعریف كرده‏‌اند: «روابط عمومى بر روى سه ركن عظیم استوار است این سه ركن عبارتند از: مردم را مطلع و با خبر كردن؛ آن‏ها را متقاعد و مطمئن ساختن و بالاخره تشریك مساعى و همكارى آن‏ها را جلب كردن»(۸)

برخى تعریف روابط عمومى را با تفضیل بیشتر ارائه داده‌‏اند.

«روابط عمومى، مجموعه‌‏ای از عملیات ارتباطى آگاهانه مبتنى‌‏بر تحقیق، كه با استفاده از شیوه‏‌هاى علمى و هنرى به‌‏دنبال ارتباط با مردم و اطلاع‏‌یابى از نظرهاى آنان، تجزیه و تحلیل گرایش‌‏هاى مخاطبان و افكار عمومى به‏‌منظور گفتگو با آنان براى رسیدن به تفاهم با كاربرد روش‌‏ها و ابزارهاى ارتباطى نوشتارى، گفتارى، دیدارى و شنیدارى است.»(۹)

از تعاریف مختلفى كه در مورد روابط عمومى ارائه شده است، مى‏توان در یك جمع‌‏بندى این‏طور نتیجه گرفت كه روابط عمومى عبارتند از:

۱.        اقدامى آگاهانه براى ارتباط

۲.        ارتباطى براى اقناع‏

۳.        مبتنى بر برنامه‏ریزى‏

۴.        تفاهم متقابل‏

۵.        توجه به افكار عمومى‏

۶.        بهره‌‏گیرى از روش و ابزارهاى مختلف ارتباطى‏

۷.        جلب پشتیبانى گروه‌‏هاى هدف‏

با توجه به مطالبى‌‏كه از تعریف استفاده مى‏‌كنیم نقش كلیدى و مؤثر روابط عمومى را تا حدود زیادى مى‌‏توان مشاهده كرد. هرگاه واحدى با این ویژگى‌‏ها و رسالت‏‌هاى مهم، به وظایف خود، با هوشمندى و درایت عمل كند، در حوزه تصمیم‏‌سازى و تصمیم‌‏گیرى سازمان، مددرسان خوبى براى مدیریت خواهد بود و از این رهگذر نشاط و آرامش را به كالبد سازمان مى‌‏دهد و به‌‏دنبال آن ‏انگیزه‌‏ها را به‌‏شدت تقویت مى‌‏كند و در نهایت، بستر موفقیت بزرگ را براى دست‏‌اندركاران رقم مى‏‌زند.

 

پی‌نوشت:

۱.        روابط عمومى كاربردى (مجموعه مقالات) / ص‏۷۱

۲.        آل عمران / آیه ۱۵۹

۳.        نهج‏‌البلاغه / نامه ۵۳

۴.        اصول و شیوه‌‏هاى حكومت اسلامى در نهج‌‏البلاغه / ص۴۱

۵.        نهج‌‏البلاغه / نامه ۵۳

۶.        همان / نامه ۵۳

۷.        روابط عمومى كاربردى (مجموعه مقالات) / ص۲۵

۸.        دكتر رضا امینى / مجله هنر هشتم (فصل‌نامه) پیش‌‏شماره دوم / تابستان ۱۳۷۵ / ص۱۵

۹.        راهبردهای عملی روابط عمومی / ص۱۶