براساس پیمانی که بسیجی با امامش بسته است، همیشه و در هر حال خود را در تبعیت از خواستهها و فرمانهای او متعهد و ملتزم میداند و هرکجا که نیاز به حضور باشد و یا از طرف امامت امت…
******************************************************
بسیج و بسیجی-بخش دوم
سید رضا تقوی
٢ـ تکلیفمحوری
از دیگر ویژگیهای بسیجی این است که او در کارها تکلیفمحور است. نخست تکلیف شرعی و ملی خود را میشناسد و سپس به آن لباس عمل میپوشاند.
تکلیفگرایی یعنی اینکه انسان هر عملی را به انگیزه انجام دادن امر خدا و کسب رضایت او انجام بدهد و بیش از هر چیز به محبوبیت و مبغوضیت عمل در نظر خدا توجه کند.
در زندگی پرفراز و نشیب پیشوایان دینی ما، رفتارهای تکلیفگرایانه را فراوان داریم. آنان در قیام و قعودشان، در فریاد و سکوتشان، در جنگ و صلحشان، براساس معیارهای تکلیفگرایانه عمل میکردند، یعنی هرگاه شرایط و زمینه مساعدی برای انجام کاری فراهم میشد و یا مصالح اسلام و مسلمانان اقتضا میکرد که باید آن عمل انجام بگیرد، وارد میدان میشدند و به هر قیمتی آنکار را انجام میدادند.
آن روز که مردم به خاطر بیعدالتی، قوم و قبیلهگرایی، زیادهخواهی و اشرافیگری مدیران و مسئولان حکومتی به تنگ آمده بودند و در پی اصلاح مفاسد و نابسامانیها برآمدند، به در خانه امیر مؤمنان علی(ع) هجوم آوردند و بهطور دستهجمعی از آنحضرت درخواست نموده تا زمام امور را به دست بگیرد و نابسامانیها را به سامان برساند؛ علی(ع) برای پذیرش این مسئولیت، به دو عامل تکلیفساز اشاره میکند و براساس تکلیف بهوجودآمده، مسئولیت حکومت و اداره امور جامعه را میپذیرد:
۱ـ درخواست مردم و اعلام آمادگی آنان برای حمایت از ایجاد تحول در جامعه و رفع نابسامانیها.
۲ـ پیمانی که خداوند از دانشمندان و فرهیختگان جامعه گرفته است که در برابر نابسامانیها آرام نگیرند.
«لَوْلَا حُضُورُ الْحَاضِرِ وَ قِیَامُ الْحُجَّةِ بِوُجُودِ النَّاصِرِ وَ مَا أَخَذَ اللَّهُ عَلَى الْعُلَمَاءِ أَلَّا یُقَارُّوا عَلَى كِظَّةِ ظَالِمٍ وَ لَا سَغَبِ مَظْلُومٍ لَأَلْقَیْتُ حَبْلَهَا عَلَى غَارِبِهَا»(35)
اگر انبوه جمعیت بیعتکنندگان نبود و با وجود یاوران، حجت بر من تمام نمیشد و اگر خداوند از عالمان پیمان نگرفته بود که در برابر سیری ستمگران و گرسنگی مظلومان آرام نگیرند، زمام شتر خلافت را بر پشت آن انداخته و رهایش میکردم.
از دیگر رفتارهای تکلیفگرایانه، قیام امام حسین(ع) است. آنگاه که برادرش محمد حنیفه از امام حسین(ع) تقاضا کرد تا از رفتن به عراق خودداری کند، آنحضرت گفت: جدم رسول خدا(ص) را در خواب دیدم و به من فرمود: ای حسین! از مدینه برای یک نهضت و قیام خونین خارج شو، زیرا خداوند خواسته است تو را کشته ببیند؛ «یَا حُسَیْنُ! اخْرُجْ فَإِنَّ اللَّهَ قَدْ شَاءَ أَنْ یَرَاكَ قَتِیلًا»(36)
امام خمینی(ره) در فرازی از سخنان خود میگوید:
ما مأمور به وظیفه هستیم نه بهدست آوردن نتیجه، زیرا وظیفه اگر انجام شد، نتیجه خواهد بود.
امام خمینی(ره) در عزل آیتالله منتظری میگوید:
من با خدای خود پیمان بستهام که رضای او را بر رضای مردم و دوستان مقدم دارم. اگر تمام جهان علیه من قیام کنند، دست از حق و حقیقت برنمیدارم. من کار به تاریخ و آنچه اتفاق افتد ندارم، من تنها باید به وظیفه شرعی خود عمل کنم.(37)
امام راحل به بسیجیان و نیروهای رزمنده میگوید:
راستی مگر فراموش کردهایم که ما برای ادای تکلیف جنگیدهایم و نتیجه، فرع آن بوده است.(38)
بنیانگذار نظام ولایت به امت حزبالله و بسیجیها توصیه میکند که بر مواضع اصولی خود قاطعانه پا بفشرند و از این مواضع بههیچوجه عدول ننمایند. او میفرماید:
نباید برای رضایت چند لیبرال خودفروخته، در اظهارنظرها و ابراز عقیدهها، به گونهای غلط عمل کنیم که حزبالله عزیز احساس کند جمهوری اسلامی دارد از مواضع اصولیاش عدول میکند. تحلیل این مطلب که جمهوری اسلامی ایران چیزی بهدست نیاورده و یا ناموفق بوده است، آیا جز به سستی نظام و سلب اعتماد مردم منجر نمیشود؟! تأخیر در رسیدن به همه اهداف، دلیل نمیشود که ما از اصول خود عدول کنیم. همه ما مأمور به ادای تکلیف و وظیفهایم نه مأمور به نتیجه. اگر همه انبیاء و معصومین(ع) در زمان و مکان خود مکلف به نتیجه بودند، هرگز نمیبایست از فضای بیشتر از توانایی عمل خود فراتر بروند و سخن بگویند و از اهداف کلی و بلندمدتی که هرگز در حیات ظاهری آنان جامه عمل نپوشیده است، ذکری بهمیان آورند.(39)
مریدان بسیجی امام راحل، همانند مرشد و مراد خود، تکلیفگرا هستند و فعالیتهای انقلابی خود را بر محور تکلیف، سازماندهی و عملیاتی میکنند.
٣ـ حضور در صحنه
از ویژگیهای دیگر بسیجی، «حضور در صحنه» است. در هر میدانی که انقلاب نیاز به نیروی مؤثر و کارآمد داشته باشد، بسیجی خود را موظف میداند که به صحنه بیاید و سینه به سینه مشکلات قرار بگیرد و با عزم بالا، مشکل را از سر راه انقلاب و جامعه انقلابی بردارد.
حضور بسیجی در صحنه، مبنای فکری و عقیدتی دارد، چون در فرهنگ اسلامی و نظام عقیدتی اسلام، هرکس با رهبری و امام امت پیمان میبندد و بهاصطلاح «بیعت» میکند، باید برای دفاع از آرمانها، در صحنه حضور داشته باشد.
هر حاکمیتی که برای مردم در حاکمیت اعتبار قائل است و خود را خادم مردم میداند، در مقابل از مردم نیز میخواهد که برای تقویت و تحکیم نظام، در صحنه حضور داشته باشند.
امیر مؤمنان علی(ع) در یکی از خطابههای خود، به حقوق متقابل ملت و حاکمیت پرداخته و وظایف هرکدام را بیان داشته است و آنجا که از حق حاکمیت سخن میراند، میفرماید:
«وَ أَمَّا حَقِّی عَلَیْكُمْ فَالْوَفَاءُ بِالْبَیْعَةِ وَ النَّصِیحَةُ فِی الْمَشْهَدِ وَ الْمَغِیبِ وَ الْإِجَابَةُ حِینَ أَدْعُوكُمْ وَ الطَّاعَةُ حِینَ آمُرُكُم»(40)
حق من بر شما این است که به بیعت با من وفادار باشید و در آشکار و نهان، برای من خیرخواهی کنید. هرگاه شما را فراخواندم، اجابت نمایید و هرکجا فرمان دادم، اطاعت کنید.
براساس پیمانی که بسیجی با امامش بسته است، همیشه و در هر حال خود را در تبعیت از خواستهها و فرمانهای او متعهد و ملتزم میداند و هرکجا که نیاز به حضور باشد و یا از طرف امامت امت، میدانی گشوده شود تا نیروهای وفادار به نظام ولایت در آن میدان باید حضور داشته باشند، او بیدرنگ، حضورش را در آن صحنه اعلام میدارد.
صحنه اقتصاد
هرگاه جامعه اسلامی و انقلابی بهلحاظ اقتصادی، نیاز به تولید و تأمین مواد غذایی و معیشتی داشته باشد، بسیجی در صحنه اقتصاد حضور پیدا میکند و با تلاش جهادگونه خود، میدان اقتصاد را همانند میدان رزم با همت بلند و ایمان خود شور و نشاط میبخشد.
آنگاه که دشمن در جبهه نظامی امید به پیروزی نداشته باشد، میدان جنگ نظامی را تغییر میدهد و برای رویارویی با نیروهای انقلاب و مهار اندیشهها و آرمانهای انقلابی، به جنگ اقتصادی روی میآورد و با اخلال در نظام معیشتی مردم، از طریق تحریمهای اقتصادی، مشکلات فراوانی را ایجاد میکند. در چنین شرایطی باید بسیجیوار در این میدان، همانند میدان جنگ نظامی حاضر شد و تحریمها، فشارها و محرومیتها را با تلاشهای مناسب برطرف کرد. حضور در چنین صحنهای، همانند صحنههای رزم نظامی، مؤثر و ارزشمند است.
گاهی پیامبر اکرم(ص) در سخنان خود، صحنههای جنگ اقتصادی را با جنگ نظامی مقایسه میکند و هر دو صحنه را در جهت یک هدف میداند و میفرماید:
«لَیْسَ الْجِهَادُ أَنْ یَضْرِبَ بِسَیْفِهِ فِی سَبِیلِ اللَّهِ، إِنَّمَا الْجِهَادُ مَنْ عَالَ وَالِدَیْهِ، وَ عَالَ وَلَدَهُ، فَهُوَ فِی جِهَادٍ، وَ مَنْ عَالَ نَفْسَهُ فَكَفَّهَا عَنِ النَّاسِ فَهُوَ فِی جِهَادٍ»(41)
جهاد، فقط جهاد نظامی نیست که کسی با شمشیرش در راه خدا بجنگد بلکه هر آن کسی که پدر، مادر و فرزندش را سرپرستی و اداره کند، چنین کسی در حال جهاد است و نیز هر آن کسی که خود را تأمین میکند تا از مردم بینیاز باشد، او نیز در حال جهاد است.
تلاش مفید و مؤثر در میدان اقتصاد، موجب میگردد تا رشتههای وابستگی به بیگانه قطع و جامعه به استقلال و خودکفایی دستیابد و در پرتو استقلال، سرمایه گرانبهای دیگری به نام «عزت» متولد شود. بنابراین حضور آگاهانه و مدبرانه در این میدان، ما را به یکی از ارزشمندترین ارزشها که همان «عزت» باشد، میرساند.
از نگاه اسلام، ارزش تلاشی که جامعه را به «عزت» برساند، همپایه ارزش شهید و شهادت است. در اینمورد پیامبر اکرم(ص) فرمود:
«مَن سَعی عَلی نَفسِهِ لِیُعِزَّها وَ یُغنیها عَنِ النّاسِ فَهُوَ شَهیدٌ»(42)
هرکس تلاش کند تا به عزت برسد و از مردم بینیاز گردد، در مرتبت و فضیلت، همپایه شهید است.
حضور در صحنه اقتصاد و کوشش برای تأمین نیازمندیهای مردم، از چنان ارزشی برخوردار است که پیامبر اکرم(ص) دست چنین تولیدکنندهای را میبوسد.
روزی که لشکر اسلام به فرماندهی پیامبر خدا(ص) از جنگ «تبوک» بازمیگشت، مردم مدینه که از بازگشت سپاه اسلام اطلاع یافتند، در بیرون شهر به استقبال رزمندگانشان شتافتند. یکی از استقبالکنندگان، شخصی به نام «سعد انصاری» بود. او مستقیم به سراغ پیامبر رفت و به آنحضرت خوشامد گفت و با رسول خدا(ص) مصافحه کرد. وقتی دست «سعد» با پوست درشت و ترکخورده در دست پیامبر قرار گرفت، رسول رحمت، دست او را به نشانه محبت و صمیمیت بیشتر فشرد و به او فرمود: چرا پوست دستانت اینگونه درشت و ترکخورده است؟ او در پاسخ گفت:
یا رَسولَاللّه! اضرِبُ بِالْمَرِّ وَ الْمِسحاةِ فَاُنفِقُهُ عَلی عِیالی.
ای پیامبر خدا! با این دستانم بیل میزنم و ریسمان برمیکشم تا هزینه زندگی خانوادهام را فراهم آورم.
پیامبر خدا(ص) در برابر انبوهی از جمعیت خم شد و دست این تولیدکننده در صحنه اقتصاد را بوسید و سپس آن دست را بلند کرد و فرمود:
«هذِهِ یَدٌ لاتَمَسُّهَا النّارُ أَبَداً»(43)
این دستی است که هرگز آتش آنرا نمیسوزاند.
صحنه علم
یکی از ابزارهای بسیار مؤثر در جهت رشد و بالندگی جامعه، ابزار «علم» است. هر حرکت اجتماعی، اگر پشتوانه علمی نداشته باشد، در زمانی نه چندان طولانی، آن حرکت فروکش خواهد کرد و برای همیشه از صحنه زندگی محو خواهد شد، زیرا در پرتو علم و اندیشه میتوان بلندترین قلههای افتخار را فتح کرد و به مجموعهای از فضیلتها رسید.
در اینجا به بخشی از برکات علم با استناد سخنان نورانی و رهگشای پیامبر اکرم(ص) و امیر مؤمنان علی(ع) اشاره میکنیم:
۱ـ منشأ هرگونه خیر و خوبی، علم است؛ النَّبیُّ(ص): «الْعِلْمُ رَأْسُ الْخَیْرِ كُلِّهِ»(44)
۲ـ علم و دانش، مایه حیات دلهاست؛ النَّبیُّ(ص): «انَّ الْعِلمَ حَیاتُ الْقُلوبِ.»(45)
۳ـ علم، نوری است که خداوند در دلهای دوستانش میتاباند؛ النَّبیُّ(ص): «الْعِلمُ نورٌ وَ ضیاءٌ یَقذِفُهُ اللّهُ فی قُلوبِ أولیائهِ»(46)
۴ـ علم، پشتوانه عمل است؛ النَّبیُّ(ص): «إِذَا عَمِلْتَ عَمَلًا فَاعْمَلْ بِعِلْمٍ وَ عَقْلٍ»(47)
۵ـ گرامیترین عزت و سربلندی، علم است؛عَلیٌّ(ع): «أَعَزُّ الْعِزِّ الْعِلْمُ»(48)
۶ـ بالاترین فضیلتها، علم است؛ عَلیٌّ(ع): «رَأْسُ الْفَضَائِلِ الْعِلْمُ»(49)
۷ـ علم، نگهدارنده و مصونیتساز است؛ عَلیٌّ(ع): «الْعِلْمُ حِرْزٌ»(50)
۸ـ علم، راهنمای عقل است؛ عَلیٌّ(ع): «وَ الْعِلْمُ رَائِدُ الْعَقْلِ»(51)
۹ـ علم، مایه نجات از مشکلات است؛ عَلیٌّ(ع): «الْعِلْمُ یُنْجِیكَ»(52)
۱۰ـ میوه شجره دانش، شناخت خداوند است؛ عَلیٌّ(ع): «ثَمَرَةُ الْعِلْمِ مَعْرِفَةُ اللَّهِ»(53)
آیا با این همه خیرات و برکات که در علم و دانش وجود دارد، بسیج میتواند در این صحنه پرشکوه و سرنوشتساز حضور نداشته باشد؟
بسیج هرگز این راه و رسم را برنمیتابد که در میدان رزم نظامی خون بدهد و بهترین و ارزشمندترین یاران خود را برای حفظ و تداوم انقلاب تقدیم کند ولی میدان علم و اندیشه که گرداننده چرخهای رشد و پیشرفت کشور میباشند را به کسانی واگذار نماید که چندان ارادتی به انقلاب و ارزشهای انقلابی ندارند.
بسیج از همان آغاز ولادت، به این آگاهی رسیده بود که به موازات بسیج رزمی، میباید «بسیج علمی» را شکل بدهد تا در صحنههای علم و دانایی حضور جدی داشته باشد و لذا از میان فرهیختگان و دانشمندان، بسیج اساتید، طلاب فاضل، بسیج مهندسین، دانشجویان و دانشآموزان را بهوجود آورد تا با فرهنگ بسیجی به پیشرفت علم و ابتکار مدد برساند.
وسعت و گستردگی فعالیتهای بسیج به گستردگی نیازهای عمومی یک انقلاب و جامعه انقلابی است. بنابراین نمیتوان بسیج را محدود به چند کار مشخص کرد که اگر چنین شود به رسالت و فلسفه وجودی بسیج تعرض و دستاندازی شده است.
هیچ صحنهای برای خدمت و بالندگی بسیج، به پای صحنه علم نمیرسد و نیروی مقاومت بسیج باید به شکلهای مختلف در این صحنه حاضر باشد زیرا علم، رمز پیروزی و کلید موفقیت است. در این مورد حضرت علی(ع) کلامی گرانبها دارند که میفرماید:
«الْعِلمُ سُلطانٌ مَن وَجَدَهُ صالَ بِهِ وَ مَن لَمیَجِدهُ صیلَ عَلَیهِ»(54)
علم، قدرت و توانایی است، هرکس آن را بیابد، پیروز میشود و هر آن کس که آنرا بهدست نیاورد، مغلوب میگردد.
دوران طولانی دفاع مقدس و هوشمندی فرماندهان بسیج را هرگز از یاد نمیبریم که برخی از اساتید و معلمان بزرگوار بسیجی، کلاسهای آموزشی خود را به جبهههای جنگ منتقل کرده بودند، بدینترتیب که دانشآموزان و دانشجویان بسیجی، بعد از آموزشهای نظامی در همان سنگرها، کلاس درس تشکیل میدادند. گاهی بین دو حمله نظامی که یک ماه یا بیشتر طول میکشید، درسهای علمی خود را فرامیگرفتند و چون شب حمله فرامیرسید، بهعنوان یک رزمنده، سلاح خود را برداشته و در حمله و عقب راندن دشمن نقش ایفا میکردند.
بسیج با چنین برنامهریزی، میخواهد این پیام را بدهد که حضور در میدانهای علمی آنقدر جدی و اعتقادی است که در میان میدان جنگ نظامی، زیر باران خمپارهها و موشکها، کلاس علمآموزی تشکیل میدهیم تا به همگان اعلام کنیم که بسیجیان، صحنههای علمی را هرگز ترک نخواهند کرد و این سیره و سنت را از سرسلسله بسیجیان، مولای متقیان، امیر مؤمنان حضرت علی(ع) آموختهاند که در مورد آنحضرت گفتهاند:
أَنَّهُ لَمَّا كَانَ یَفْرُغُ مِنَ الْجِهَادِ یَتَفَرَّغُ لِتَعْلِیمِ النَّاسِ وَ الْقَضَاءِ بَیْنَهُمْ فَإِذَا یَفْرُغُ مِنْ ذَلِكَ اشْتَغَلَ فِی حَائِطٍ لَهُ یَعْمَلُ فِیهِ بِیَدِهِ وَ هُوَ مَعَ ذَلِكَ ذَاكِرٌ لِلَّهِ جَلَّ جَلَالُه.(55)
هنگامی که از جهاد فارغ میشد، به آموزش مردم و داوری میان ایشان میپرداخت و چون از این فارغ میگشت، در باغ خود کار میکرد و با اینهمه در حال ذکر خدای متعال بود.
بسیجیانی که در صحنههای علمی حضور دارند، بار مسئولیت آنان سنگینتر است زیرا این مجموعه قدم به این عرصه گذاشتهاند تا از موضع علمی به دفاع از ارزشها و آرمانها بپردازند. به تعبیری که در روایات اسلامی ما آمده است(56) اندیشمندان و عالمان، مرزداران کشور فکر و فرهنگ هستند و باید در مقابله با متجاوزان که قصد نفوذ به حوزههای عقیدتی، فرهنگی و فضیلتی ما را دارند، اقدام مناسب را انجام بدهند. نمونههای فراوانی از اینگونه عالمان باغیرت و مقابلههای باصلابت را در تاریخ داریم که به چند نمونه آن اشاره میشود:
«روزی که «جرجی زیدان» در کتاب مشهور چهار جلدی خود به نام تاریخ «آداب اللغة العربیة» سخنی بدینمضمون درباره شیعه نوشت که: «شیعه طایفهای کوچک بود و آثار قابل اعتنایی نداشت و اکنون شیعهای در دنیا وجود ندارد.» غیرت دینی عالمان بزرگواری مانند حاج آقا بزرگ تهرانی و سیدحسن صدر و شیخ محمد کاشف الغطاء (رحمة الله علیهم) برانگیخته شد و در نشستی دوستانه، تقسیم کار نموده و تصمیم گرفتند تا با تولید آثاری گرانبها، از شیعه و فرهنگ غنی تشیّع دفاع نمایند و با معرفی آثار و خدمات شیعه به جهان اسلام، پاسخ این نویسنده جاهل را بدهند.
علامه شیخ آقا بزرگ تهرانی برای معرفی تألیفات شیعه، اثر ارزشمند «الذریعة الی تصانیف الشیعة» را تولید کرد و علامه سیدحسن صدر، سهم مهم شیعه را در تأسیس و تکمیل علوم اسلامی مشخص نمود و حاصل این تلاش مقدس، تولید کتاب «تأسیس الشیعة لعلوم الاسلام» بود و علامه شیخ محمدحسین کاشفالغطاء، کتاب «تاریخ آداب اللغة العربیة» جرجی زیدان را به نقد کشید و اشتباهات او و نیز خطاهای املاییاش را مشخص کرد.
در نیمه نخست سده سیزدهم هجری، مولوی عبدالعزیز دهلوی کتاب «تحفه اثنا عشریه» را نوشت و در آن کتاب، شیعه را مورد حملات شدید قرار داده و با تهمتهای زشت، نه تنها مرزهای انصاف و تقوا را درهم شکست و بذر نفاق و اختلاف را در میان مسلمانان شبه قاره هندوستان افشاند بلکه نیروهای استعمارگر غرب به ویژه انگلستان را خوشحال کرد.
در چنین شرایطی، عالمی مسئولیتشناس و غیرتمندی شجاع، به نام «سیدمیرحامد حسین موسوی نیشابوری هندی» به میدان آمد و اثر ماندگار خود یعنی کتاب «عبقات الانوار» را به رشته تحریر درآورد. او کوشش نموده تا در این کتاب، فلسفه امامت را روشن کند و به اشکالات و تهمتهای مخالفان پاسخ بدهد.»(57)
در دوران حاکمیت ناصرالدین شاه قاجار، کمپانی انگلیسی «رژی» طی قراردادی، امتیاز تنباکو در ایران را گرفت و انگلیسیهای استعمارگر از این طریق درصدد باز کردن جای پایی برای برنامههای استعماری خود بودند که مرزبان هوشیار و مرجع بیدار، آیتالله میرزاحسن شیرازی، از سنگر مرجعیت، فتوای تحریم تنباکو را صادر کرد و در آن تاریخ جلوی استعمارگران انگلیسی را گرفت.
فتوای تاریخی امام خمینی(ره) در مورد وجوب قتل نویسنده هتّاک و شیطانصفتی چون «سلمان رشدی» نمونه دیگری از این مرزبانی است.
امام خمینی(ره) با اعلام این نکته که امروز یکی از ضروریترین تشکلها، بسیج دانشجو و طلبه است، وظایف علمی و عملی مهمی را برای بسیجیان حوزه ودانشگاه تعیین مینمایند:
ـ طلاب علوم دینی و دانشجویان دانشگاهها باید با تمام توان خود در مراکزشان از انقلاب و اسلام دفاع کنند.
ـ حوزه علمیه و دانشگاه باید در چارچوبهای اصیل، اسلام ناب محمدی(ص) را در اختیار تمامی اعضاء بسیج قرار دهند.
ـ فرزندان بسیجیام در این دو مرکز، پاسدار اصول تغییرناپذیر «نه شرقی و نه غربی» باشند.
ـ فرزندان انقلاب بههیچوجه نگذارند ایادی امریکا و شوروی در آن دو محل حساس نفوذ کنند. تنها با بسیج است که این مهم انجام میپذیرد.
ـ مسائل اعتقادی بسیجیان به عهده این دو پایگاه علمی است.(58)
امام خمینی(ره) بهعنوان رهبر کبیر انقلاب اسلامی در طول دوران مبارزه، سعی خود را بر این مهم متمرکز کرده بود تا مشعل انقلاب را در همه صحنههای زندگی، همچنان فروزنده نگه دارد و لذا برای این منظور با فرمانهای انقلابی، اقشار مختلف بهویژه قشر فرهیخته طلبه و دانشجو را به عرصه انقلاب وارد میکرد و با بیان آتشین، شعلههای انقلاب را برافروختهتر میکرد و با شورآفرینیهای انقلابی، موجی را بهوجود میآورد تا بنیان ظلم و ظلمت را درهم بشکند. او همه انقلابیون را از سادهاندیشی برحذر میداشت و کید و کینههای انباشته شده دشمنان را نسبت به اسلام ناب محمدی متذکر میشد و جبهه انقلاب را به سلاح صبر و ایمان مسلح میساخت.
من مجدداً به همه ملت بزرگوار ایران و مسئولین عرض میکنم چه در جنگ و چه در صلح، بزرگترین سادهاندیشی این است که تصور کنیم جهانخواران خصوصاً آمریکا و شوروی از ما و اسلام عزیز دست برداشتهاند. لحظهای نباید از کید دشمنان غافل بمانیم، در نهاد و سرشت آمریکا و شوروی، کینه دشمنی با اسلام ناب محمدی(ص) موج میزند. باید برای شکستن امواج توفانها و فتنهها و جلوگیری از سیل آفتها به سلاح پولادین «صبر» و «ایمان» مسلح شویم.(59)
پینوشت:
36. بحارالانوار / ج ۴۴ / ص ۳۶۴
37. صحیفه امام / ج ۲۱ / ص ۲۲۰
38. همان/ ص ۲۸۴
39. همان
40. نهجالبلاغه دشتی / خطبه۳۶
41. کنزالعمال/ ج ۱۶/ ص ۴۶۹
42. همان / ج ۴/ ص ۶۰۷
43. اسد الغابه / ج ۲ / ص ۴۲۰
44. علم و حکمت در قران و حدیث / ج ۱ / ص ۴۰
45. خصال صدوق / ص ۵۲۱
46. علم و حکمت در قرآن و حدیث/ ج ۱/ ص ۳۰
47. مکارم الاخلاق / ج ۲/ ص ۳۶۱
48. مجموعه ورام / ص ۷۰
49. غررالحکم/ حدیث ۲۱۸
50. همان
51. علم و حکمت در قرآن و حدیث/ ج ۱/ ص ۷۴
52. غررالحکم/ حدیث ۱۵۰
53. همان/ حدیث ۵۰۴۵
54. شرح نهجالبلاغه ابن ابیالحدید/ ج ۲۰/ ص ۳۱۹
55. عدة الداعی / ص ۱۰۱ ـ بحارالانوار / ج ۱۰۳ / ص ۱۶
56. الصادق (ع): علماء شیعتنا مرابطون فی الثغر الذی یلی ابلیس و عفاریته… الاحتجاج / ج ۲/ ص ۱۵۵
ثبت ديدگاه