از ویژگی‏‌های مدیر جهادی این‌ ‏است‏‌كه او امتیازطلب و افزون‏‌خواه نیست. مدیر افزون‌‏خواه نمی‏‌تواند «دگرخواه» و مردم دوست باشد، زیرا روحیه…

*************************************************************

 

 

مدیریت جهادی-بخش دوم

پدیدآورنده: سید رضا تقوی

 

 

مدیریت جهادی در نگرش

نگرش‌‏ها بر بنیان‏‌های معرفتی استوارند که ما از آن به جهان‏‌بینی تعبیر می‏‌کنیم مانند نگاه به هستی، نگاه به خالق هستی، به انسان، به طبیعت. همان‏طورکه جهان‌‏بینی‏‌ها، نگرش‏ها را به‏‌وجود می‏آورند نگرش‏‌ها نیز گرای‌ش‏ها را تولید می‏‌کنند، گرایش‏‌ها همان رفتارهایی هستند که در عرصه زندگی شکل می‏‌گیرند. با این توضیح مختصر، لازم است ویژگی‏‌های مدیریت جهادی را به‌‏لحاظ نگرش مورد شناسایی قرار بدهیم:

۱- مدیریت جهادی منصب و مسند مدیریت را «امانت» می‌‏داند که از جانب خدا، برای خدمت به مردم به او واگذار شده است و سعی و همت مدیر بر این است تا او «امانت‌دار» خوبی باشد.

مدیر جهادی، هرگز مقام و منصب را طعمه نمی‏داند تا در چنین موقعیتی، گرگ‏‌صفت، از فرصت پیش‌‏آمده، سوءاستفاده نموده و به امکانات موجود، در حوزه مدیریتی خود دست‌‏اندازی کند.

علی(ع) به یکی از مدیران فرصت‌‏طلب و نابکار خود در آذربایجان بنام «شعث‏‌بن قیس» که دارای نگرشی معیوب بود نوشت:

«إِنَّ عَمَلَكَ لَیْسَ لَكَ بِطُعْمَةٍ وَ لَكِنَّهُ فِی عُنُقِكَ أَمَانَةٌ »(۲۴)

«همانا مدیریت برای توطئه نیست لیکن آن مسئولیت برعهده تو امانت است.»

علی(ع) در فراز دیگری از رهنمودهای مدیریت جهادی خود به مالک اشتر می‌‏فرماید:

«لَا تَكُونَنَّ عَلَیْهِمْ سَبُعاً ضَارِیاً تَغْتَنِمُ أَكْلَهُم‏»(۲۵)

«مبادا در مسئولیت مدیریت، مانند جانوران درنده‌‏ای باشی که فرصت خوردن امکانات مردم را غنیمت بشماری.»

۲- مدیر جهادی خدمت به مردم را عبادت می‏‌داند و برای چنین خدمتی قداست قائل است، چون در نگاه و نگرش او، مردم «عائله» خداوند هستند و هرکس به مردم خدمت کند در حقیقت به خانواده خدای متعال خدمت کرده است. امام صادق(ع) از قول پیامبر گرامی اسلام فرمود: خداوند می‎‏فرماید:

«الْخَلْقُ عِیَالِی، فَأَحَبُّهُمْ إِلَیَّ أَلْطَفُهُمْ بِهِمْ، وَ أَسْعَاهُمْ فِی حَوَائِجِهِم‏‏»(۲۶)

«مردم عائله و خانواده من هستند، محبوب‌‏ترین آن‏ها نزد من، کسانی می‏‌باشند که نسبت به آنان مهربان‏‌ترند و در رفع نیازمندی‌‏هایشان کوشش بیشتری دارند.»

در تفکر و اعتقاد مدیر جهادی، توفیق خدمت به مردم و رفع نیازمندی‏‌های آنان یکی از نعمت‏‌های الهی به‌‏حساب می‌‏آید که خداوند نصیب او کرده است. امام حسین(ع) فرمود:

«اعْلَمُوا أَنَّ حَوَائِجَ النَّاسِ إِلَیْكُمْ مِنْ نِعَمِ اللَّهِ عَلَیْكُمْ فَلَا تَمَلُّوا النِّعَمَ فَتَتَحَوَّلَ إِلَى غَیْرِكُم‏»(۲۷)

«بدانید، این‏كه مردمانی، نیازمندی‏‌های خود را به شما عرضه می‏دارند تا آن‏را برطرف کنید، از نعمت‌‏های خداوند برای شما است. پس دست رد به این نعمت‌‏ها نزنید وگرنه این توفیق از شما سلب خواهد گردید و به دست دیگران می‏‌افتد.»

هرکس ز زلف یار یکی حلقه وا کندایزد هزار مشکل او را دوا کند
صدها فرشته، بوسه بر آن دست می‌‏زنندکز کار خلق، یک گره‏ی بسته وا کند

مرد میدان فقه و مبارزه و شخصیت وارسته و آزاده آیت‌‏الله شهید سیدحسن مدرس به نمایندگان مجلس فرمود: همه ما نوکر مردم هستیم، حتی انبیا که از همه بهترند برای خدمت به مردم مبعوث شدند.

رهبر کبیر انقلاب اسلامی امام راحل بزرگوار فرمودند: «اگر به من خدمتگذار بگویید بهتر است تا رهبر بگویید.»

مدیر نامدار و شخصیت عالی‌مقدار نظام اسلامی، شهید مظلوم آیت‌‏الله بهشتی(ره) در همین مورد فرمود: «ما شیفتگان خدمتیم نه تشنگان قدرت.»

۳- یکی از آسیب‏‌هایی که مدیران و حوزه‏‌های مدیریتی را تهدید می‏‌کند و بسیاری از صاحب‏‌منصبان ضعیف‏‌النفس را تا نقطه سقوط پیش می‌‏برد «افزون‌‏طلبی» و «ویژه‌‏خواهی» است. معمولاً انسان‏‌هایی که خود ساخته نیستند و جام جانشان از مایه‌‏های ایمانی لازم تهی می‌‏باشد با قرار گرفتن در مسند مدیریت و با افزایش قدرت و اختیارات، خود را تافته‌‏ای جدابافته می‏‌پندارند و به‏‌طور کلی اخلاق و رفتار و خواسته‌‏هایشان تغییر پیدا می‏‌کند و به‌‏اصطلاح توقعات آنان بیشتر شده و افزون‏خواه می‌‏شوند.

از ویژگی‏‌های مدیر جهادی این‌ ‏است‏‌كه او امتیازطلب و افزون‏‌خواه نیست. مدیر افزون‌‏خواه نمی‏‌تواند «دگرخواه» و مردم دوست باشد، زیرا روحیه افزون‌‏خواهی، با روش و منش «جهادی» بودن در تضاد می‌‏باشد. علی(ع) در آئین‌‏نامه مدیریتی خود به «مالک اشتر» که باید مدیریت منطقه مصر را برعهده بگیرد می‌‏فرماید:

«إِیَّاكَ وَ الِاسْتِئْثَارَ بِمَا النَّاسُ فِیهِ أُسْوَةٌ »(۲۸)

«بپرهیز از به خود اختصاص دادن آنچه راکه همه مردم نسبت به آن حقی مساوی دارند.»

۴- در فعالیت‌‏های مدیر جهادی، «حق‏‌مداری» اساس کارها را تشکیل می‏‌دهد و هر تلاشی که بر محور حق و در راستای حقیقت شکل نگیرد نمی‌‏تواند در حوزه چنین مدیریتی جایی داشته باشد. این نگرش (حق‌‏مداری) موجب می‌‏شود که در کارها ضابطه حاکم گردد و رابطه رنگ ببازد و متنفذان صاحب‏‌نام و صاحب‏‌نان نتوانند در مدیریت «حق‌‏مدار» نفوذ کنند.

علی(ع) در آستانه اعزام مدیر جهادی، به سرزمین پرماجرای مصر تأکید می‌‏ورزد تا در مدیریت «حق‌‏مدار» باشد و می‌‏فرماید:

«وَ أَلْزِمِ الْحَقَّ مَنْ لَزِمَهُ مِنَ الْقَرِیبِ وَ الْبَعِید»(۲۹)

«حق را در مورد هر آن‏‌کس ‏که سزاوار آن است، نزدیک باشد یا دور، خویش باشد یا بیگانه، اجرا کن.»

نگرش حق‏‌مدارانه مدیر جهادی موجب می‏‌گردد تا معنا و مفهوم عدالت جلوه‏‌گر شود و مردم در سایه چنین نگرشی، شیرینی عدل را کاملاً احساس نمایند.

در مکتب حق‏‌مدار مدیریت علوی، شکستی که در طریق اقامه عدل باشد پذیرفتنی است و پیروزی آلوده به‏‌ظلم و ستمگری قابل پذیرش نیست علی(ع) این اصل را به مدیران دستگاه حاکمیت اسلامی آموخت تا هدف به دنبال توجیه وسیله نباشد و عدالت قربانی نشود. آن‏‌حضرت با صراحت تمام فرمود:

«اِختَر اَن تَکُونَ مَغلُوباً و اَنتَ مُنصِفٌ وَ لا تَختَر اَن تَکُونَ غالِباً وَ اَنتَ ظالِمٌ»(۳۰)

«به شکستی که بر وفق عدالت صورت می‏‌گیرد تن بده و از پیروزی که با ستمگری بدست می‌‏آید اجتناب کن.»

پایه و اساس چنین روشی را در مدیریت، پیامبر اکرم(ص) گذاشته بود که بر گرفته از آموزه‌‏های وحیانی بود. روزی رسول خدا به تقسیم غنائم جنگی در میان مسلمانان مجاهد، مشغول بود که یکی از حاضران از وی خواست که در تقسیم غنائم به عدالت رفتار کند. آن‌‏حضرت فرمود:

«وَیلَکَ اِن لَم اَعدِل فَمَن یَعدِلُ»(۳۱)

«وای بر تو! اگر من عدالت نکنم، پس چه‏‌کسی عدالت کند؟!»

۵- در نظام اسلامی، همه‌‏کسانی ‏که در محدوده حاکمیت نظام بر طبق مقررات اسلامی زندگی می‏‌کنند مورد احترام هستند و حاکمیت، وظیفه خود می‏‌داند که از حقوق آنان دفاع کند. نگرش مدیریت جهادی به مردم، همان‏ نگرش فراگیر نظام اسلامی است و طبعاً همه انسان‏‌ها از دستاوردهای مدیریت جهادی بهره‌‏مند می‏‌شوند.

علی(ع) هنگام اعزام مالک‌‏اشتر به مصر فرمود: مهر و محبت، خیر و خوبی تو نسبت به مردم باید همگانی باشد. مردم در آن منطقه دو دسته‌‏اند که باید نسبت به همه آن‏ها محبت داشته باشی، آنان یا برادر دینی تو محسوب می‏‌شوند و مسلمانان هستند و یا چون تو انسانند: «فَإِنَّهُمْ صِنْفَانِ إِمَّا أَخٌ لَكَ فِی الدِّینِ وَ إِمَّا نَظِیرٌ لَكَ فِی الْخَلْق‏»(۳۲)

امیرمومنان علی(ع) در بیان دیگری به مدیر خود اینطور دستور می‌‏دهد:

«أَشْعِرْ قَلْبَكَ الرَّحْمَةَ لِجَمِیعِ النَّاسِ وَ الْإِحْسَانَ إِلَیْهِم‏»(۳۳)

«دل خود را نسبت به همه‌‏ی‏ مردم مهربان کن و در حق همه، نیکی کن.»

۶- مدیریت جهادی، نگاهش را تنها به زمین و ابزارهای زمینی محدود و محصور نمی‏‌کند این مدیریت، به خاطر اعتقادی که دارد علاوه بر بهره‏‌گیری از امکانات زمینی و وسائل مادی، نگاهی به آسمان دارد و به امدادهای الهی نیز معتقد است.

مدیر جهادی به دعا، توسل، توکل و… نیز اعتقاد و ایمان دارد و بخش مهمی از انگیزه‌‏ها و توانمندی‏‌های خود را در تحرک بخشیدن به فعالیت‌‏ها از این منبع می‏‌گیرد.

علی(ع) به مدیران و کارگزارانش می‌‏فرمود محور کارهای‏تان را نماز قرار بدهید و در میدان مسئولیت سنگین خود، از نماز نیرو بگیرید. در نامه‌‏ای به محمدبن ابی بکر نوشت:

«وَ اعْلَمْ أَنَّ كُلَّ شَیْ‏ءٍ مِنْ عَمَلِكَ تَبَعٌ لِصَلَاتِك‏»(۳۴)

«بدان که عملی در مسئولیت مدیریت تو انجام می‌‏گیرد باید تابعی از نماز تو باشد.»

مدیریت جهادی در اخلاق

براساس تعریفی که ما از مدیریت جهادی داریم، این نوع از مدیریت را «مدیریت ارزشی» می‏دانیم زیرا هر عمل ارزشی نمی‌‏تواند از اخلاق و ارزش‏‌های اخلاقی خالی باشد! و شاید بتوان ادعا کرد که ظرف مدیریت جهادی مملو از ارزش‏‌های اخلاقی است و آنچه که این نوع از مدیریت را دل‏‌پذیرتر می‌‏کند اخلاق و رفتارهای اخلاقی است. در اینجا به نمونه‏‌هایی از اخلاق مدیریت جهادی اشاره می‌‏کنیم:

١- انصاف

از صفات برجسته اخلاقی که در زندگی فردی و روابط اجتماعی، منافع و کاربردهای فراوانی دارد صفت ارزشمند «انصاف» است. علی(ع) انصاف را از برترین فضائل انسانی می‏‌داند و می‏‌فرماید: «الْإِنْصَافُ أَفْضَلُ الْفَضَائِل‏»(۳۵)

از آثار اجتماعیِ انصاف این‌‏است‏ كه اختلافات و چندگانگی‏‌ها را از بین می‏‌برد و الفت و همبستگی را در جامعه به ارمغان می‌‏آورد. امیرمؤمنان علی(ع) فرمود:

«الْإِنْصَافُ یَرْفَعُ الْخِلَافَ وَ یُوجِبُ الِائْتِلَاف‏»(۳۶)

«انصاف، اختلاف را از جامعه برطرف می‌‏کند و الفت و ائتلاف را موجب می‏‌گردد.»

انصاف، در حقیقت جلوه‌‏ای از ملکه عدالت است که شخص منصف، به این فضیلت اخلاقی و انسانی دست پیدا کرده است. علی(ع) فرمود:

«إِنَّ مِنَ الْعَدْلِ أَنْ تُنْصِفَ فِی الْحُكْمِ وَ تَجْتَنِبَ الظُّلْم‏»(۳۷)

«از عدالت است که در قضاوت انصاف داشته باشی و از ستمگری و حق‏‌کشی بپرهیزی.»

دو مقوله ارزشی «انصاف» و «ایمان» با یکدیگر ارتباط ناگسستنی دارند چون هرگاه مؤمن بخواهد از مرز انصاف عبور کند «ایمان» او را مانع خواهد شد. ایمان تا آنجا کارساز است که اگر نسبت به شخص مؤمن بی‏‌انصافی کرده باشند او با انصاف عمل می‏‌کند. علی(ع) فرمود :

«الْمُؤْمِنُ یُنْصِفُ مَنْ لَا یُنْصِفُهُ»(۳۸)

«مومن، حتی کسی که نسبت به او بی‏‌انصافی می‏کند با معیار انصاف عمل می‌‏نماید.»

رعایت انصاف در مدیریت تا آنجا اهمیت دارد که امیرمومنان علی(ع) در آیین‏‌نامه مدیریتی خود به مالک اشتر، هشت‌‏بار به مناسبت‌‏های مختلف از انصاف سخن به‏‌میان می‏‌آورد و از مدیری که برای اداره منطقه مصر انتخاب کرده است می‏‌خواهد تا انصاف را در همه شئون مدیریتی مدنظر داشته باشد. در فرازی از سخنان خود می‌‏فرماید: در اجرای احکام الهی و همچنین در برخورد با مردم، انصاف داشته باش «أَنْصِفِ اللَّهَ وَ أَنْصِفِ النَّاسَ مِنْ نَفْسِك‏»(۳۹)

مدیر جهادی، به خاطر ارزشی بودنش، هرگز نمی‌‏تواند خود را از فضیلت اخلاقی انصاف، که با عدل و ایمان نیز ارتباط تنگاتنگی دارد جدا کند. به تعبیر زیبا و گویای علی(ع)، انصاف، زکات قدرت است و مدیری که بر مسند قدرتمند مدیریت تکیه می‏زند و از این رهگذر فرصت خدمت به مردم را پیدا کرده است باید به شکرانه این فرصت، زکاتش را بپردازد که زکات قدرت چیزی جز انصاف نیست «زَکاةُ القُدرَةِ الاِنصافُ»(۴۰)

٢- خشم

در مدیریت جهادی، خشم و عصبانیت وجود دارد ولی نه به خاطر ارضاء نفس و نفسانیت، بلکه خشم، آنجا ظهور و بروز پیدا می‏‌کند که حریم ارزشی از ارزش‌‏های اسلامی و انسانی شکسته شود، در غیر این‌‏صورت خشم‌‏ها و عصبانیت‏‌های شخصی سرکوب می‌‏شوند و فرصتی برای ابراز وجود نخواهند داشت. در مورد مدیریت نبوی که همان مدیریت جهادی است، گفته‏‌اند آن‏‌حضرت خشم و غضبش برای خدا بود و نه برای ارضاء نفسش «یَغْضِبُ لِرَبِّهِ وَ لَا یَغْضَبُ لِنَفْسِهِ»(۴۱)

آنگاه که خلیفه سوم «عثمان‏‌بن عفان» صحابی بزرگ پیامبر اکرم(ص) یعنی «ابوذر» را به تبعیدگاه خود می‏‌فرستاد حضرت علی(ع) برای بدرقه و خداحافظی، نزد ابوذر آمد و اعتراض‏‌های آن صحابی آزاده را در برابر دستگاه حاکمیت عثمانی این‌‏طور معرفی فرمود: ای اباذر! تو برای خدا غضب کردی، «إِنَّكَ غَضِبْتَ لِلَّه‏»(۴۲)

امام حسین(ع) از این که عالمان و خواص جامعه در برابر کرامت‌‏شکنی‏‌ها و پایمال کردن ارزش‏‌ها برنمی‌‏آشوبند و خشم خود را ظاهر نمی‌‏کنند، برمی‌‏‏آشوبد و بر سر آن‏ها فریاد می‏‌کشد که شما نظاره‌‏گر شکستن حریم‏‌های الهی در جامعه هستید و فریاد خشمگینانه‏‌تان بلند نمی‏‌شود «وَ قَدْ تَرَوْنَ عُهُودَ اللَّهِ مَنْقُوضَةً فَلَا تَغْضَبُونَ»(۴۳)

٣- چاپلوسی و تملق

حوزه مدیریت جهادی، با تملق و چاپلوسی سازگاری ندارد، چون ارکان مدیریت جهادی بر ارزش‌‏های انسانی استوار است و مدیر جهادی که بر مبنای ارزش‏‌مداری، مدیریت می‏کند هرگز اجازه نخواهد داد تا حوزه مسئولیتی او به تملق آلوده گردد.

«در فرهنگ تربیتی اسلام، تملق و چاپلوسی با ایمان انسان مؤمن در تضاد است زیرا جهان‌‏بینی و نگرش عمیق مؤمن هرگز به او اجازه نمی‏‌دهد تا در پی رفتارهای متملقانه باشد و از این طریق خویش را به انواع آفت‏‌های اخلاقی و انسانی آلوده کند. مؤمن به خدا توکل دارد و از هر نوع ریاکاری و نفاق به دور است»(۴۴)

حضرت علی(ع) از این‏كه اهل ایمان به رفتارهای متملقانه آلوده شوند هشدار داده است و از آنان می‏‌خواهد تا از چنین رفتارهایی پرهیز کنند:

«إِیَّاكَ وَ الْمَلَقَ، فَإِنَّ الْمَلَقَ لَیْسَ مِنْ خَلَائِقِ الْإِیمَان‏»(۴۵)

«از چاپلوسی و تملق بپرهیزید، زیرا تملق از اخلاق ایمانی نیست.»

روزی گروهی از مردم به محضر علی(ع) رسیدند و در حضور آن‏‌حضرت زبان به مدح و ثنا گشودند. حضرت علی(ع) با ناراحتی دست‏‌های خود را به طرف آسمان بلند کرد و از خداوند درخواست کرد:

«اللَّهُمَّ إِنَّكَ أَعْلَمُ بِی مِنْ نَفْسِی وَ أَنَا أَعْلَمُ بِنَفْسِی مِنْهُمْ اللَّهُمَّ [اجْعَلْنِی] اجْعَلْنَا خَیْراً مِمَّا یَظُنُّونَ وَ اغْفِرْ [لِی] لَنَا مَا لَا یَعْلَمُون‏»(۴۶)

«خداوندا! ما را بهتر از آنچه این مدیحه‌‏سرایان در پندار خود دارند قرار بده و ما را بیامرز از آنچه که اینان نمی‏‌دانند.»

٤- منت نهادن

در مدیریت جهادی، خدمت به مردم با مُهرِ اخلاص تأیید می‏‌گردد و خدمتی که آلوده به منت شود نه تنها اخلاص را از بین می‌‏برد و آن‏را در پیشگاه خدا، بی‏‌اثر می‏کند بلکه ارزش آن در نزد مردم هم می‏‌کاهد. علی(ع) به مالک اشتر توصیه می‌‏کند:

«إِیَّاكَ وَ الْمَنَّ عَلَى رَعِیَّتِكَ بِإِحْسَانِك‏؛ فَإِنَّ الْمَنَّ یُبْطِلُ الْإِحْسَان‏»(۴۷)

«ای مالک! بپرهیز از این‏كه در برابر نیکی‏‌هایی که به رعیت و مردم خود می‏‌کنی منت بگذاری چون منت نیکی و احسان را از بین می‌‏برد.»

٥- افشاگری

مدیر جهادی، افشاگر عیوب دیگران نیست زیرا برملا کردن عیب‏‌ها و نقص‌‏های دیگران نه‌‏تنها گناه محسوب می‌‏شود بلکه شور و نشاط فعالیت را تبدیل به افسردگی می‏‌کند. علی(ع) به مدیران جهادی خود دستور می‏‌دهد که شما باید پوشاننده عیب‌‏های شخصی مردم باشید نه افشاگر آن.

«فَإِنَّ فِی النَّاسِ عُیُوباً، الْوَالِی أَحَقُّ مَنْ سَتَرَهَا، فَلَا تَكْشِفَنَّ عَمَّا غَابَ عَنْك‏»(۴۸)

«مردم را عیب‏‌هایی است. سزاوارترین افراد برای پوشاندن آن عیوب، حاکم و مدیر جامعه است پس درصدد کشف عیوب پنهانی مردم مباش.»

٦- ادب

سرلوحه برنامه‏‌های گفتاری و رفتاری مدیریت جهادی را ادب تشکیل می‏‌دهد و لذا از هر کلامی و یا رفتاری که مرزهای ادب را نسبت‌‏به‏ دیگران بشکند دوری می‏‌جوید.

در تفکر مدیر جهادی، برخوردهای آمیخته با ادب انسانی، نوعی احترام به کرامت افراد به‌‏شمار می‏‌آید و علاه‏ براین‏که چنین رفتارهایی الفت و صمیمیت را تقویت می‏‌کند زمینه را برای پیشرفت موفقیت‌‏های بیشتر او در مسیر مسئولیت فراهم می‌‏آورد.

در فرهنگ مدیریتی علوی، هتاکی و بی‏‌ادبی نسبت به دشمنان نیز مذموم و مردود اعلام شده است. امیر مؤمنان علی(ع) که خود از بزرگ‏ترین مدیران جهادی تاریخ به‏‌شمار می‏‌آید در جنگ صفین، وقتی شنید که گروهی از یاران او، شامی‏‌ها و اصحاب معاویه را دشنام می‏‌دهند فرمود: من دوست ندارم شما دشنام‏‌گو و هتاک باشید «إِنِّی أَكْرَهُ لَكُمْ أَنْ تَكُونُوا سَبَّابِینَ»(۴۹)

مدیریت جهادی در عرصه عمل

اوج شکوهمندی مدیریت جهادی را باید در عرصه عمل تماشا کرد. هیچ مدیریتی در میدان عمل نمی‌‏تواند با مدیریت ارزشمند و متعهد جهادی رقابت کند، زیرا این مدیریت با انگیزه‌‏های عاشقانه، مسیر خود را طی می‏کند و آنان‏كه با پای چوبین قصد همراهی و هماوردی را دارند ره به جایی نخواهند برد.

برای این‏كه از کلی‏‌گویی پرهیز شود و چهره و شخصیت این نوع از مدیران را بیشتر و بهتر بشناسیم به چند نمونه از ویژگی‏‌های عملی مدیریت جهادی، به‏‌طور خلاصه اشاره می‌‏کنیم:

١- پرکاری

از ویژگی‏‌های برجسته مدیریت جهادی، پرکاری متعهدانه است. او برای خدمت به مردم و برداشتن موانع از سر راه زندگی انسان‌‏ها آرام و قرار ندارد. قرآن کریمی نمونه عالی این مدیریت را در پرکاری و تلاش‏گری پیامبر اکرم(ص) معرفی می‏‌کند:

«لَقَدْ جاءَكُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِكُمْ عَزِیزٌ عَلَیْهِ ما عَنِتُّمْ حَرِیصٌ عَلَیْكُمْ بِالْمُؤْمِنِینَ رَؤُفٌ رَحِیمٌ‏»(۵۰)

«پیامبری از خود شما به سوی‏تان آمد که رنج‌‏های شما بر او سخت و رنج‌‏آور است و به هدایت شما به‏‌شدّت اصرار دارد و نسبت به مؤمنان بسیار دلسوز و مهربان است.»

نکته‏‌هایی که در این آیه شریفه است در حقیقت ویژگی‌‏های مدیریت جهادی را مشخص می‏‌کند.

۱-        مدیر باید از جنس مردم باشد «مِن اَنفُسِکُم»

۲-       رنج و درد مردم برای او سخت و گران باشد «عَزیزً عَلَیهِ ما نَمِتُّم»

۳-       برای رشد و سعادت افراد جامعه، حریص‌‏گونه اصرار بورزد «حَریصٌ عَلیکُم»

۴-       دلسوز و مهربان باشد. «بِالمُومِنینَ رَؤفٌ رَحیمٌ»

پیامبر اکرم(ص) در موقعیت رهبری و مدیریت است، آن‏چنان پرتلاش و جدی بود که در راه نجات گمراهان و هدایت منحرفان، سر از پای نمی‌‏شناخت. قرآن کریم این پرکاری و جدیت را این‏طور بیان کرده است:

«لَعَلَّكَ باخِعٌ نَفْسَكَ أَلَّا یَكُونُوا مُؤْمِنِینَ»(۵۱)

«گویی، از این‏كه آن‏ها ایمان نمی‌‏آورند، می‌‏خواهی جان خود را از شدت غم‏خواری از دست بدهی!»

در مدیریت نبوی، دست‏‌های تلاش‏گر و پرکار که آثار کار فراوان بر آن‏ها آشکار است تا آنجا ارزشمند هستند که شخصیت عظیمی همانند پیامبر اسلام(ص) خم می‏‌شود و بر آن‏‌دست، بوسه می‏‌زند.

روزی که پیامبر اکرم(ص) از جنگ تبوک برمی‏‌گشت یکی از اصحاب آن‏‌حضرت به نام «سعد انصاری» به استقبال سپاه اسلام آمد. پیامبر با او مصافحه کرد و چون دست در دست آن کارگر گذاشت و درشتی پوست دست او را لمس کرد فرمود: چه چیزی این دستان تو را خشن و درشت ساخته است؟

«سعد انصاری» گفت: ای رسول خدا! دست به طناب و بیل می‏زنم و کار می‏‌کنم و ازاین راه هزینه خانواده‏‌ام را فراهم می‌‏آورم. پیامبر اکرم(ص) دست او را بوسید و فرمود: این دستی است که هرگز آتش جهنم آن‏را نمی‌‏سوزاند «هذه لا تَمَسُّهَا النّارُ أَبداً»(۵۲)

از ویژگی‌‏های برجسته، در مدیریت جهادی علوی نیز پرکاری است. برنامه روزانه حضرت علی(ع) را امام باقر(ع) این‏طور بیان می‏‌فرماید:

«کانَ علَیّ(ع) إِذَا صَلَّى الْفَجْرَ لَمْ یَزَلْ مُعَقِّباً إِلَى أَنْ تَطْلُعَ الشَّمْسُ، فَإِذَا طَلَعَتِ اجْتَمَعَ إِلَیْهِ الْفُقَرَاءُ وَ الْمَسَاكِینُ وَ غَیْرُهُمْ مِنَ النَّاسِ، فَیُعَلِّمُهُمُ الْفِقْهَ وَ الْقُرْآنَ. وَ كَانَ لَهُ وَقْتٌ یَقُومُ فِیهِ مِنْ مَجْلِسِهِ ذَلِكَ»(۵۳)

«سیره علی(ع) چنین بود که هرگاه نماز صبح را به‌‏جای می‏آورد تا طلوع خورشید در حال خواندن دعا و تعقیبات نماز بود و چون خورشید، طلوع می‏کرد فقیران و مستمندان و دیگر قشرهایی از مردم، نزد او گرد می‌‏آمدند و آن‏‌حضرت به آن‏ها معارف دینی و قرآن می‏‌آموخت، و در زمانی مشخص که برنامه آموزشی به‏‌پایان می‌‏رسید از مجلس برمی‌‏خواست.»

در جای دیگر، سیره‏‌نویسان، پرکاری حضرت علی(ع) را این‏گونه انعکاس داده‏‌اند.

«کانَ اِذا یَفرُغُ مِنَ الجِهادَ یَتَفَرَّغُ لِتَعلیمِ النّاسِ و القضاء بَینَهُمُ»(۵۴)

«هرگاه علی(ع) از نبرد با دشمنان فراغت پیدا می‏‌کرد به تعلیم مردم و همچنین به قضاوت و کارگشایی در میان آن می‌‏پرداخت.»

٢- کم‏‌خرج و پربهره

از دیگر ویژگی‏‌های مدیریت جهادی این‌‏است‏ كه هزینه مدیریتی آن اندک، و بهره‌‏اش فراوان است. در صدر اسلام، دوران حکومت نبوی و علوی، مدیریت کم‏‌هزینه و پربهره، ارزش به‌‏حساب می‏‌آمد و معیاری برای شایستگی محسوب می‌‏شد، ولی در حاکمیت امویان و عباسیان، مدیران اسراف‏‌گر و عیاش، هزینه‌‏های سنگینی را بر بیت‌‏المال مسلمانان تحمیل کردند و مدیریت را به انواع مفاسد آلوده ساختند.

سیره‏‌نویسان در مورد پیامبر اکرم(ص) نوشته‌‏اند، با این‏كه آن‏‌حضرت در رأس امور قرار داشت و امکانات جامعه اسلامی در اختیارش بود ولی مخارج زندگی او اندک بود. در مورد آن‏حضرت گفته‌‏اند: «کانَ رَسُولُ اللهِ خَفیفُ المَؤونِة»(۵۵)

پیامبر اکرم(ص) در حدیثی به علی(ع) فرمود: «ایمان مؤمن، به‏‌کمال نمی‌‏رسد، مگر یکصدوسه خصلت داشته باشد که یکی از آن‏ها: هزینه زندگی او اندک و بهره‌‏رسانی او بسیار است. «قَلیلُ المَؤوُنَةِ وَ کَثیرُ المَعُوَنِة»(۵۶)

در نظام مدیریتی علوی، سبک‌باری، کم‌‏خرجی و پرفایدگی به‏‌عنوان یک ارزش، مورد ستایش قرار می‏‌گیرد و از آن، تجلیل به‌‏عمل می‌‏آید.

یکی از یاران باوفای علی(ع) «صعصعة بن صوحان» است او شخصیتی فاضل و خطیبی زبان‌‏آور بود. امام صادق(ع) در معرفی این شخصیت فرمود: در میان یاران امیرمؤمنان کسی به مقام و مرتبت «صعصعه» نمی‌‏رسد که حق آن‏‌حضرت شناخته باشد. «مَا كَانَ مَعَ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ مَنْ یَعْرِفُ حَقَّهُ إِلَّا صَعْصَعَةُ وَ أَصْحَابُهُ»(۵۷)

برخی گفته‌‏اند راوی عهدنامه «مالک اشتر» «صعصعة‏بن صوحان» است. روزی این مردِ با فضیلت، مریض شد، علی(ع) به عیادتش رفت و او را با این خصوصیت ستود:

«اِنَّکَ ما عَلِمتُ حَسَنُ المَعُونَةِ، خفیف‏ المُؤونَةِ»(۵۸)

«تا آنجا که من می‏‌دانم، تو در زندگی، پربهره و کم‌‏هزینه‌‏ای.»

٣- عدم دل‌بستگی به دنیا

مدیر جهادی، در عمل، از دل‌بستگی‏ به دنیا و زرق و برق آن، فاصله می‏‌گیرد و به‏‌خاطر همین خصلت است که از ویژه‌‏خواهی و رانت‌‏خواری در جهت انباشت ثروت به‏‌نفع خود و نزدیکان و دوستانش به‏‌شدت پرهیز می‌‏کند.

امام باقر(ع) دوره مدیریتی حضرت علی(ع) را به‌‏لحاظ عدم دل‌بستگی به دنیا، این‏طور توصیف می‌‏کند:

«خَمْسَ سِنِینَ مَا وَضَعَ آجُرَّةً عَلَى آجُرَّةٍ وَ لَا لَبِنَةً عَلَى لَبِنَةٍ وَ لَا أَقْطَعَ قَطِیعاً وَ لَا أَوْرَثَ بَیْضَاءَ وَ لَا حَمْرَاءََ»(۵۹)

«علی(ع) مدت پنج سال حکومت کرد که در دوران حاکمیت، آجری بر آجری و خشتی بر خشتی نگذاشت و همچنین از اموالِ عمومی، زمین و یا ملکی را به‌‏کسی واگذار نکرد و هنگامی که از دنیا رفت طلا و نقره‌‏ای از خود به ارث نگذاشت.»

روزی که علی(ع) بر مسند مدیریت جامعه نشست، در نخستین روزهای حاکمیت خود به اصلاح ذهنیت مردم نسبت به شیوه‌‏های مدیریتی در حاکمیت پرداخت. ذهنیتی که در زمان خلافت عثمان و تسلط چهره‌‏های فاسد و نالایق اموی بر منابع و امکانات کشور اسلامی، به‌‏شدت آسیب دیده بود. او در مقابل شیوه‏ مدیریت عثمانی، که بیشتر فامیلی و دنیاگرایانه بود، عدم دلبستگی خود را به دنیا، با چنین جملاتی خطاب به مردم اعلام کرد:

«دَخَلْتُ بِلَادَكُمْ بِأَشْمَالِی هَذِهِ وَ رَحْلَتِی وَ رَاحِلَتِی هَا هِیَ فَإِنْ أَنَا خَرَجْتُ مِنْ بِلَادِكُمْ بِغَیْرِ مَا دَخَلْتُ فَإِنَّنِی مِنَ الْخَائِنِینَ »(۶۰)

«با این لباس‌‏های کهنه، به سرزمین شما قدم نهادم و بار و بنه‌‏ام همین‌‏است‏که به‏‌همراه دارم و می‌‏بینید، پس اگر از سرزمین شما با چیزی جز آنچه که به‌‏همراه آورده بودم بیرون بروم از خیانت‏‌کاران خواهم بود.»

مدیر جهادی، برای این‏كه با قدرت و شهامت بتواند قله‏‌های موفقیت را فتح کند باید بر خواهش‌‏های نفسانی خود تسلط داشته باشد و شعله‏‌های افزون‏‌خواهی را که از درون، زبانه می‏‌کشد به‏‌شدت سرکوب کند، زیرا او به‏‌خوبی می‏‌داند که افزون‏‌خواهی، دل‌بستگی به دنیا و مظاهر دنیوی را به‏‌دنبال دارد و دنیاگرایی مانع از حضور او در صحنه‏‌های جهاد و ایثار خواهد بود.

امیرمؤمنان علی(ع) به مدیر جهادی نسبت به این آفت خطرناک هشدار می‏‌دهد و می‏‌فرماید:

«إِیَّاكَ وَ الِاسْتِئْثَارَ بِمَا النَّاسُ فِیهِ أُسْوَةٌ »(۶۱)

«بپرهیز از به خود اختصاص دادن آنچه‏‌را که همه مردم نسبت به آن حقی مساوی دارند.»

٤- پیشتازی در عمل

از میان همه ویژگی‏‌هایی که مدیر جهادی دارد ویژگی پیشتازی در عمل، برجسته‌‏تر و چشم‏گیر‏تر است. او نه تنها همه همراهان و همکاران خود را به تلاش متعهدانه ترغیب و تحریص می‌‏کند بلکه پیش و بیش از همه به آنچه توصیه کرده است، خود عمل می‏‌کند.

علی(ع) در مورد پیامبر اکرم(ص) می‏‌گوید: پیامبر خدا در میدان‏‌های نبرد و رویارویی با دشمنان دین، از همه یارانش به دشمن نزدیک‏تر بود: «فَمَا یَكُونُ أَحَدٌ أَقْرَبَ إِلَى الْعَدُوِّ مِنْهُ»(۶۲)

علی(ع) نیز همانند پیامبر اکرم(ص) هر آنچه را از دیگران می‏‌خواست تا بدان عمل کنند خود پیش از آن‏ها عمل می‌‏کرد.

«أَیُّهَا النَّاسُ إِنِّی وَ اللَّهِ مَا أَحُثُّكُمْ عَلَى طَاعَةٍ إِلَّا وَ أَسْبِقُكُمْ إِلَیْهَا وَ لَا أَنْهَاكُمْ عَنْ مَعْصِیَةٍ إِلَّا وَ أَتَنَاهَى قَبْلَكُمْ عَنْهَا»(۶۳)

«ای مردم! به خدا سوگند، شما را به کار نیک و طاعتی ترغیب نمی‏‌کنم مگر این‏که خودم پیش از شما آن‏‌را انجام داده باشم و از نافرمانی و معصیتی منع نمی‏‌کنم مگر این‏كه پیش از شما از آن ایستاده باشم.»

٥- مستضعف‏‌گرایی

مدیر جهادی، هم در بینش و هم در عمل مستضعف‏‌گرا است. مستضعفان کسانی هستند که مورد ستم قرار گرفته‌‏اند و حقوق و سرمایه‌‏های مادی و معنوی آنان توسط مستکبران پایمال گردیده است.

پیامبران الهی برانیگخته شدند تا انسان‏‌های مظلومی که توسط ستمگران مستکبر به استضعاف کشیده شده بودند را آزاد سازند. حضرت موسی به فرعون گفت: تو بنی‌‏اسرائیل را به بندگی و بردگی گرفتی و من آمده‌‏ام تا آنان را از زیر بار استضعاف بیرون بکشم و به فضای آزادی رهنمون سازم «فَأَرْسِلْ مَعَنا بَنِی إِسْرائِیلَ وَ لا تُعَذِّبْهُمْ»(۶۴)

در مکتب تربیتی اسلام، دستگیری و حمایت از مستضعفان اعم از فکری و سیاسی و یا مستضعفان اقتصادی، یک تکلیف دینی و انسانی به‌‏شمار می‌‏آید و هر مسلمان به مقدار توانش باید در جهت برکشیدن این مجموعه تلاش نماید. پیامبر اکرم(ص) چنین جهت‏‌گیری و تمایلی را وسیله‏‌ی تقرب به خداوند می‌‏داند و می‏‌فرماید:

«الْقُرْبَةُ إِلَى اللَّهِ حُبُّ الْمَسَاكِینِ وَ الدُّنُوُّ مِنْهُمْ»(۶۵)

«وسیله تقرب به خدا، دوست داشتن مستمندان و نزدیک شدن به آن‏هاست.»

مدیر جهادی، باید تمام تلاش خود را به سمت و سویی جهت ببخشد تا نیازمندان جامعه، از بهره بیشتری برخوردار شوند. حتی اگر نتوانند نیازمندی‏‌ها را به‏‌گونه‌‏ای شایسته بر آورد به لحاظ عاطفی، زندگی خویش را نزدیک به زندگی آنان قرار می‏‌دهد چنان‏كه علی(ع) فرمود:

«أَ أَقْنَعُ مِنْ نَفْسِی بِأَنْ یُقَالَ هَذَا أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ وَ لَا أُشَارِكُهُمْ فِی مَكَارِهِ الدَّهْرِ أَوْ أَكُونَ أُسْوَةً لَهُمْ فِی جُشُوبَةِ الْعَیْش‏»(۶۶)

«آیا قناعت کنم به این‏كه مردم مرا امیرالمومنین بگویند در حالی که در سختی‌‏های روزگار و تلخی‏‌های زندگی با آنان شریک نباشم؟!»

آن‏گاه که یکی از مدیران، در حاکمیت علوی، بر سر سفره‌‏ای می‏نشیند که ثروتمندان بی‏‌درد نشسته‌‏اند و محرومان و گرسنگان جامعه به آن محل راه ندارند به شدت ناراحت می‏‌شود و می‏‌فرماید:

«مَا ظَنَنْتُ أَنَّكَ تُجِیبُ إِلَى طَعَامِ قَوْمٍ عَائِلُهُمْ مَجْفُوٌّ وَ غَنِیُّهُمْ مَدْعُوٌّ »(۶۷)

«من گمان نمی‏‌کردم که تو میهمانی گروهی را بپذیری که فقیران را رانده و اغنیاء را خوانده باشند.»

 

 

پی‌نوشت‌:

۲۴.      نهج‌‏البلاغه / نامه ۵

۲۵.      همان / نامه ۵۳

۲۶.      کافی / ج۲ / ص۱۹۹

۲۷.      بحارالانوار / ج۷۸ / ص۱۲۷

۲۸.      نهج‌‏البلاغه / نامه ۵۳

۲۹.      همان

۳۰ .     شرح ابن ابی الحدید / ج۲۰ / ص۳۵۸

۳۱.      بحارالانوار / ج ۲۱ / ص۱۷۲ – سیره ابن هشام / ج۴ / ص۱۳۹

۳۲.      نهج‌‏البلاغه / نامه ۵۳

۳۳.      غررالحکم

۳۴.      نهج‌‏البلاغه / نامه ۲۷

۳۵.      غررالحکم

۳۶.      همان

۳۷ .     همان

۳۸.      غررالحکم

۳۹.      نهج‌‏البلاغه / نامه ۵۳

۴۰.      غررالحکم

۴۱.      المناقب لابن شهر آشوب / ج۱ / ص۱۴۵

۴۲.      نهج‌‏البلاغه / خطبه ۱۳۰

۴۳.      تحف‏‌العقول / ص۲۳۸

۴۴.      رفتارهای فرهنگی / ص۲۲۳

۴۵.      غررالحکم / ج ۲ / ص۳۰۴ / ح ۲۶۹۶

۴۶ .     نهج‌‏البلاغه / خطبه ۱۹۳

۴۷.      نهج‏البلاغه / نامه ۵۳

۴۸.      همان

۴۹.      همان / خطبه ۲۰۶

۵۰ .     توبه / آیه ۱۲۸

۵۱.      شعراء / آیه ۳

۵۲.      اسدالغابة / ج۲ / ص۴۲۰

۵۳.      شرح نهج‌‏البلاغه / ج۴ / ص۱۰۹

۵۴.      بحارالانوار / ج ۱۰۳ / ص۱۶

۵۵.      ارشاد القلوب / ص۱۱۵

۵۶.      بحارالانوار / ج۶۷ / ص۳۱۰

۵۷.      رجال کشی / ج ۱ / ص۲۸۵

۵۸.      موسوعة الامام علی‏‌بن ابی‌طالب / ج ۱۲ / ص۱۶۴

۵۹.      امالی صدوق / ص۲۵۰

۶۰.      الحیاة / ج ۲ / ص۲۶۸ به نقل از مناقب / ج ۲ / ص۹۸

۶۱.      نهج‌‏البلاغه / نامه ۵۳

۶۲ .     مکارم الاخلاق / ص۱۷

۶۳.      نهج‌‏البلاغه فیض / خطبه ۱۷۴

۶۴.      طه / ۴۷

۶۵.      مکارم الاخلاق / ص۱۷۱

۶۶ .     نهج‌‏البلاغه / نامه ۴۵

۶۷ .     همان