از ویژگیهای مدیر جهادی این استكه او امتیازطلب و افزونخواه نیست. مدیر افزونخواه نمیتواند «دگرخواه» و مردم دوست باشد، زیرا روحیه…
*************************************************************
مدیریت جهادی-بخش دوم
پدیدآورنده: سید رضا تقوی
مدیریت جهادی در نگرش
نگرشها بر بنیانهای معرفتی استوارند که ما از آن به جهانبینی تعبیر میکنیم مانند نگاه به هستی، نگاه به خالق هستی، به انسان، به طبیعت. همانطورکه جهانبینیها، نگرشها را بهوجود میآورند نگرشها نیز گرایشها را تولید میکنند، گرایشها همان رفتارهایی هستند که در عرصه زندگی شکل میگیرند. با این توضیح مختصر، لازم است ویژگیهای مدیریت جهادی را بهلحاظ نگرش مورد شناسایی قرار بدهیم:
۱- مدیریت جهادی منصب و مسند مدیریت را «امانت» میداند که از جانب خدا، برای خدمت به مردم به او واگذار شده است و سعی و همت مدیر بر این است تا او «امانتدار» خوبی باشد.
مدیر جهادی، هرگز مقام و منصب را طعمه نمیداند تا در چنین موقعیتی، گرگصفت، از فرصت پیشآمده، سوءاستفاده نموده و به امکانات موجود، در حوزه مدیریتی خود دستاندازی کند.
علی(ع) به یکی از مدیران فرصتطلب و نابکار خود در آذربایجان بنام «شعثبن قیس» که دارای نگرشی معیوب بود نوشت:
«إِنَّ عَمَلَكَ لَیْسَ لَكَ بِطُعْمَةٍ وَ لَكِنَّهُ فِی عُنُقِكَ أَمَانَةٌ »(۲۴)
«همانا مدیریت برای توطئه نیست لیکن آن مسئولیت برعهده تو امانت است.»
علی(ع) در فراز دیگری از رهنمودهای مدیریت جهادی خود به مالک اشتر میفرماید:
«لَا تَكُونَنَّ عَلَیْهِمْ سَبُعاً ضَارِیاً تَغْتَنِمُ أَكْلَهُم»(۲۵)
«مبادا در مسئولیت مدیریت، مانند جانوران درندهای باشی که فرصت خوردن امکانات مردم را غنیمت بشماری.»
۲- مدیر جهادی خدمت به مردم را عبادت میداند و برای چنین خدمتی قداست قائل است، چون در نگاه و نگرش او، مردم «عائله» خداوند هستند و هرکس به مردم خدمت کند در حقیقت به خانواده خدای متعال خدمت کرده است. امام صادق(ع) از قول پیامبر گرامی اسلام فرمود: خداوند میفرماید:
«الْخَلْقُ عِیَالِی، فَأَحَبُّهُمْ إِلَیَّ أَلْطَفُهُمْ بِهِمْ، وَ أَسْعَاهُمْ فِی حَوَائِجِهِم»(۲۶)
«مردم عائله و خانواده من هستند، محبوبترین آنها نزد من، کسانی میباشند که نسبت به آنان مهربانترند و در رفع نیازمندیهایشان کوشش بیشتری دارند.»
در تفکر و اعتقاد مدیر جهادی، توفیق خدمت به مردم و رفع نیازمندیهای آنان یکی از نعمتهای الهی بهحساب میآید که خداوند نصیب او کرده است. امام حسین(ع) فرمود:
«اعْلَمُوا أَنَّ حَوَائِجَ النَّاسِ إِلَیْكُمْ مِنْ نِعَمِ اللَّهِ عَلَیْكُمْ فَلَا تَمَلُّوا النِّعَمَ فَتَتَحَوَّلَ إِلَى غَیْرِكُم»(۲۷)
«بدانید، اینكه مردمانی، نیازمندیهای خود را به شما عرضه میدارند تا آنرا برطرف کنید، از نعمتهای خداوند برای شما است. پس دست رد به این نعمتها نزنید وگرنه این توفیق از شما سلب خواهد گردید و به دست دیگران میافتد.»
هرکس ز زلف یار یکی حلقه وا کند | ایزد هزار مشکل او را دوا کند | |
صدها فرشته، بوسه بر آن دست میزنند | کز کار خلق، یک گرهی بسته وا کند |
مرد میدان فقه و مبارزه و شخصیت وارسته و آزاده آیتالله شهید سیدحسن مدرس به نمایندگان مجلس فرمود: همه ما نوکر مردم هستیم، حتی انبیا که از همه بهترند برای خدمت به مردم مبعوث شدند.
رهبر کبیر انقلاب اسلامی امام راحل بزرگوار فرمودند: «اگر به من خدمتگذار بگویید بهتر است تا رهبر بگویید.»
مدیر نامدار و شخصیت عالیمقدار نظام اسلامی، شهید مظلوم آیتالله بهشتی(ره) در همین مورد فرمود: «ما شیفتگان خدمتیم نه تشنگان قدرت.»
۳- یکی از آسیبهایی که مدیران و حوزههای مدیریتی را تهدید میکند و بسیاری از صاحبمنصبان ضعیفالنفس را تا نقطه سقوط پیش میبرد «افزونطلبی» و «ویژهخواهی» است. معمولاً انسانهایی که خود ساخته نیستند و جام جانشان از مایههای ایمانی لازم تهی میباشد با قرار گرفتن در مسند مدیریت و با افزایش قدرت و اختیارات، خود را تافتهای جدابافته میپندارند و بهطور کلی اخلاق و رفتار و خواستههایشان تغییر پیدا میکند و بهاصطلاح توقعات آنان بیشتر شده و افزونخواه میشوند.
از ویژگیهای مدیر جهادی این استكه او امتیازطلب و افزونخواه نیست. مدیر افزونخواه نمیتواند «دگرخواه» و مردم دوست باشد، زیرا روحیه افزونخواهی، با روش و منش «جهادی» بودن در تضاد میباشد. علی(ع) در آئیننامه مدیریتی خود به «مالک اشتر» که باید مدیریت منطقه مصر را برعهده بگیرد میفرماید:
«إِیَّاكَ وَ الِاسْتِئْثَارَ بِمَا النَّاسُ فِیهِ أُسْوَةٌ »(۲۸)
«بپرهیز از به خود اختصاص دادن آنچه راکه همه مردم نسبت به آن حقی مساوی دارند.»
۴- در فعالیتهای مدیر جهادی، «حقمداری» اساس کارها را تشکیل میدهد و هر تلاشی که بر محور حق و در راستای حقیقت شکل نگیرد نمیتواند در حوزه چنین مدیریتی جایی داشته باشد. این نگرش (حقمداری) موجب میشود که در کارها ضابطه حاکم گردد و رابطه رنگ ببازد و متنفذان صاحبنام و صاحبنان نتوانند در مدیریت «حقمدار» نفوذ کنند.
علی(ع) در آستانه اعزام مدیر جهادی، به سرزمین پرماجرای مصر تأکید میورزد تا در مدیریت «حقمدار» باشد و میفرماید:
«وَ أَلْزِمِ الْحَقَّ مَنْ لَزِمَهُ مِنَ الْقَرِیبِ وَ الْبَعِید»(۲۹)
«حق را در مورد هر آنکس که سزاوار آن است، نزدیک باشد یا دور، خویش باشد یا بیگانه، اجرا کن.»
نگرش حقمدارانه مدیر جهادی موجب میگردد تا معنا و مفهوم عدالت جلوهگر شود و مردم در سایه چنین نگرشی، شیرینی عدل را کاملاً احساس نمایند.
در مکتب حقمدار مدیریت علوی، شکستی که در طریق اقامه عدل باشد پذیرفتنی است و پیروزی آلوده بهظلم و ستمگری قابل پذیرش نیست علی(ع) این اصل را به مدیران دستگاه حاکمیت اسلامی آموخت تا هدف به دنبال توجیه وسیله نباشد و عدالت قربانی نشود. آنحضرت با صراحت تمام فرمود:
«اِختَر اَن تَکُونَ مَغلُوباً و اَنتَ مُنصِفٌ وَ لا تَختَر اَن تَکُونَ غالِباً وَ اَنتَ ظالِمٌ»(۳۰)
«به شکستی که بر وفق عدالت صورت میگیرد تن بده و از پیروزی که با ستمگری بدست میآید اجتناب کن.»
پایه و اساس چنین روشی را در مدیریت، پیامبر اکرم(ص) گذاشته بود که بر گرفته از آموزههای وحیانی بود. روزی رسول خدا به تقسیم غنائم جنگی در میان مسلمانان مجاهد، مشغول بود که یکی از حاضران از وی خواست که در تقسیم غنائم به عدالت رفتار کند. آنحضرت فرمود:
«وَیلَکَ اِن لَم اَعدِل فَمَن یَعدِلُ»(۳۱)
«وای بر تو! اگر من عدالت نکنم، پس چهکسی عدالت کند؟!»
۵- در نظام اسلامی، همهکسانی که در محدوده حاکمیت نظام بر طبق مقررات اسلامی زندگی میکنند مورد احترام هستند و حاکمیت، وظیفه خود میداند که از حقوق آنان دفاع کند. نگرش مدیریت جهادی به مردم، همان نگرش فراگیر نظام اسلامی است و طبعاً همه انسانها از دستاوردهای مدیریت جهادی بهرهمند میشوند.
علی(ع) هنگام اعزام مالکاشتر به مصر فرمود: مهر و محبت، خیر و خوبی تو نسبت به مردم باید همگانی باشد. مردم در آن منطقه دو دستهاند که باید نسبت به همه آنها محبت داشته باشی، آنان یا برادر دینی تو محسوب میشوند و مسلمانان هستند و یا چون تو انسانند: «فَإِنَّهُمْ صِنْفَانِ إِمَّا أَخٌ لَكَ فِی الدِّینِ وَ إِمَّا نَظِیرٌ لَكَ فِی الْخَلْق»(۳۲)
امیرمومنان علی(ع) در بیان دیگری به مدیر خود اینطور دستور میدهد:
«أَشْعِرْ قَلْبَكَ الرَّحْمَةَ لِجَمِیعِ النَّاسِ وَ الْإِحْسَانَ إِلَیْهِم»(۳۳)
«دل خود را نسبت به همهی مردم مهربان کن و در حق همه، نیکی کن.»
۶- مدیریت جهادی، نگاهش را تنها به زمین و ابزارهای زمینی محدود و محصور نمیکند این مدیریت، به خاطر اعتقادی که دارد علاوه بر بهرهگیری از امکانات زمینی و وسائل مادی، نگاهی به آسمان دارد و به امدادهای الهی نیز معتقد است.
مدیر جهادی به دعا، توسل، توکل و… نیز اعتقاد و ایمان دارد و بخش مهمی از انگیزهها و توانمندیهای خود را در تحرک بخشیدن به فعالیتها از این منبع میگیرد.
علی(ع) به مدیران و کارگزارانش میفرمود محور کارهایتان را نماز قرار بدهید و در میدان مسئولیت سنگین خود، از نماز نیرو بگیرید. در نامهای به محمدبن ابی بکر نوشت:
«وَ اعْلَمْ أَنَّ كُلَّ شَیْءٍ مِنْ عَمَلِكَ تَبَعٌ لِصَلَاتِك»(۳۴)
«بدان که عملی در مسئولیت مدیریت تو انجام میگیرد باید تابعی از نماز تو باشد.»
مدیریت جهادی در اخلاق
براساس تعریفی که ما از مدیریت جهادی داریم، این نوع از مدیریت را «مدیریت ارزشی» میدانیم زیرا هر عمل ارزشی نمیتواند از اخلاق و ارزشهای اخلاقی خالی باشد! و شاید بتوان ادعا کرد که ظرف مدیریت جهادی مملو از ارزشهای اخلاقی است و آنچه که این نوع از مدیریت را دلپذیرتر میکند اخلاق و رفتارهای اخلاقی است. در اینجا به نمونههایی از اخلاق مدیریت جهادی اشاره میکنیم:
١- انصاف
از صفات برجسته اخلاقی که در زندگی فردی و روابط اجتماعی، منافع و کاربردهای فراوانی دارد صفت ارزشمند «انصاف» است. علی(ع) انصاف را از برترین فضائل انسانی میداند و میفرماید: «الْإِنْصَافُ أَفْضَلُ الْفَضَائِل»(۳۵)
از آثار اجتماعیِ انصاف ایناست كه اختلافات و چندگانگیها را از بین میبرد و الفت و همبستگی را در جامعه به ارمغان میآورد. امیرمؤمنان علی(ع) فرمود:
«الْإِنْصَافُ یَرْفَعُ الْخِلَافَ وَ یُوجِبُ الِائْتِلَاف»(۳۶)
«انصاف، اختلاف را از جامعه برطرف میکند و الفت و ائتلاف را موجب میگردد.»
انصاف، در حقیقت جلوهای از ملکه عدالت است که شخص منصف، به این فضیلت اخلاقی و انسانی دست پیدا کرده است. علی(ع) فرمود:
«إِنَّ مِنَ الْعَدْلِ أَنْ تُنْصِفَ فِی الْحُكْمِ وَ تَجْتَنِبَ الظُّلْم»(۳۷)
«از عدالت است که در قضاوت انصاف داشته باشی و از ستمگری و حقکشی بپرهیزی.»
دو مقوله ارزشی «انصاف» و «ایمان» با یکدیگر ارتباط ناگسستنی دارند چون هرگاه مؤمن بخواهد از مرز انصاف عبور کند «ایمان» او را مانع خواهد شد. ایمان تا آنجا کارساز است که اگر نسبت به شخص مؤمن بیانصافی کرده باشند او با انصاف عمل میکند. علی(ع) فرمود :
«الْمُؤْمِنُ یُنْصِفُ مَنْ لَا یُنْصِفُهُ»(۳۸)
«مومن، حتی کسی که نسبت به او بیانصافی میکند با معیار انصاف عمل مینماید.»
رعایت انصاف در مدیریت تا آنجا اهمیت دارد که امیرمومنان علی(ع) در آییننامه مدیریتی خود به مالک اشتر، هشتبار به مناسبتهای مختلف از انصاف سخن بهمیان میآورد و از مدیری که برای اداره منطقه مصر انتخاب کرده است میخواهد تا انصاف را در همه شئون مدیریتی مدنظر داشته باشد. در فرازی از سخنان خود میفرماید: در اجرای احکام الهی و همچنین در برخورد با مردم، انصاف داشته باش «أَنْصِفِ اللَّهَ وَ أَنْصِفِ النَّاسَ مِنْ نَفْسِك»(۳۹)
مدیر جهادی، به خاطر ارزشی بودنش، هرگز نمیتواند خود را از فضیلت اخلاقی انصاف، که با عدل و ایمان نیز ارتباط تنگاتنگی دارد جدا کند. به تعبیر زیبا و گویای علی(ع)، انصاف، زکات قدرت است و مدیری که بر مسند قدرتمند مدیریت تکیه میزند و از این رهگذر فرصت خدمت به مردم را پیدا کرده است باید به شکرانه این فرصت، زکاتش را بپردازد که زکات قدرت چیزی جز انصاف نیست «زَکاةُ القُدرَةِ الاِنصافُ»(۴۰)
٢- خشم
در مدیریت جهادی، خشم و عصبانیت وجود دارد ولی نه به خاطر ارضاء نفس و نفسانیت، بلکه خشم، آنجا ظهور و بروز پیدا میکند که حریم ارزشی از ارزشهای اسلامی و انسانی شکسته شود، در غیر اینصورت خشمها و عصبانیتهای شخصی سرکوب میشوند و فرصتی برای ابراز وجود نخواهند داشت. در مورد مدیریت نبوی که همان مدیریت جهادی است، گفتهاند آنحضرت خشم و غضبش برای خدا بود و نه برای ارضاء نفسش «یَغْضِبُ لِرَبِّهِ وَ لَا یَغْضَبُ لِنَفْسِهِ»(۴۱)
آنگاه که خلیفه سوم «عثمانبن عفان» صحابی بزرگ پیامبر اکرم(ص) یعنی «ابوذر» را به تبعیدگاه خود میفرستاد حضرت علی(ع) برای بدرقه و خداحافظی، نزد ابوذر آمد و اعتراضهای آن صحابی آزاده را در برابر دستگاه حاکمیت عثمانی اینطور معرفی فرمود: ای اباذر! تو برای خدا غضب کردی، «إِنَّكَ غَضِبْتَ لِلَّه»(۴۲)
امام حسین(ع) از این که عالمان و خواص جامعه در برابر کرامتشکنیها و پایمال کردن ارزشها برنمیآشوبند و خشم خود را ظاهر نمیکنند، برمیآشوبد و بر سر آنها فریاد میکشد که شما نظارهگر شکستن حریمهای الهی در جامعه هستید و فریاد خشمگینانهتان بلند نمیشود «وَ قَدْ تَرَوْنَ عُهُودَ اللَّهِ مَنْقُوضَةً فَلَا تَغْضَبُونَ»(۴۳)
٣- چاپلوسی و تملق
حوزه مدیریت جهادی، با تملق و چاپلوسی سازگاری ندارد، چون ارکان مدیریت جهادی بر ارزشهای انسانی استوار است و مدیر جهادی که بر مبنای ارزشمداری، مدیریت میکند هرگز اجازه نخواهد داد تا حوزه مسئولیتی او به تملق آلوده گردد.
«در فرهنگ تربیتی اسلام، تملق و چاپلوسی با ایمان انسان مؤمن در تضاد است زیرا جهانبینی و نگرش عمیق مؤمن هرگز به او اجازه نمیدهد تا در پی رفتارهای متملقانه باشد و از این طریق خویش را به انواع آفتهای اخلاقی و انسانی آلوده کند. مؤمن به خدا توکل دارد و از هر نوع ریاکاری و نفاق به دور است»(۴۴)
حضرت علی(ع) از اینكه اهل ایمان به رفتارهای متملقانه آلوده شوند هشدار داده است و از آنان میخواهد تا از چنین رفتارهایی پرهیز کنند:
«إِیَّاكَ وَ الْمَلَقَ، فَإِنَّ الْمَلَقَ لَیْسَ مِنْ خَلَائِقِ الْإِیمَان»(۴۵)
«از چاپلوسی و تملق بپرهیزید، زیرا تملق از اخلاق ایمانی نیست.»
روزی گروهی از مردم به محضر علی(ع) رسیدند و در حضور آنحضرت زبان به مدح و ثنا گشودند. حضرت علی(ع) با ناراحتی دستهای خود را به طرف آسمان بلند کرد و از خداوند درخواست کرد:
«اللَّهُمَّ إِنَّكَ أَعْلَمُ بِی مِنْ نَفْسِی وَ أَنَا أَعْلَمُ بِنَفْسِی مِنْهُمْ اللَّهُمَّ [اجْعَلْنِی] اجْعَلْنَا خَیْراً مِمَّا یَظُنُّونَ وَ اغْفِرْ [لِی] لَنَا مَا لَا یَعْلَمُون»(۴۶)
«خداوندا! ما را بهتر از آنچه این مدیحهسرایان در پندار خود دارند قرار بده و ما را بیامرز از آنچه که اینان نمیدانند.»
٤- منت نهادن
در مدیریت جهادی، خدمت به مردم با مُهرِ اخلاص تأیید میگردد و خدمتی که آلوده به منت شود نه تنها اخلاص را از بین میبرد و آنرا در پیشگاه خدا، بیاثر میکند بلکه ارزش آن در نزد مردم هم میکاهد. علی(ع) به مالک اشتر توصیه میکند:
«إِیَّاكَ وَ الْمَنَّ عَلَى رَعِیَّتِكَ بِإِحْسَانِك؛ فَإِنَّ الْمَنَّ یُبْطِلُ الْإِحْسَان»(۴۷)
«ای مالک! بپرهیز از اینكه در برابر نیکیهایی که به رعیت و مردم خود میکنی منت بگذاری چون منت نیکی و احسان را از بین میبرد.»
٥- افشاگری
مدیر جهادی، افشاگر عیوب دیگران نیست زیرا برملا کردن عیبها و نقصهای دیگران نهتنها گناه محسوب میشود بلکه شور و نشاط فعالیت را تبدیل به افسردگی میکند. علی(ع) به مدیران جهادی خود دستور میدهد که شما باید پوشاننده عیبهای شخصی مردم باشید نه افشاگر آن.
«فَإِنَّ فِی النَّاسِ عُیُوباً، الْوَالِی أَحَقُّ مَنْ سَتَرَهَا، فَلَا تَكْشِفَنَّ عَمَّا غَابَ عَنْك»(۴۸)
«مردم را عیبهایی است. سزاوارترین افراد برای پوشاندن آن عیوب، حاکم و مدیر جامعه است پس درصدد کشف عیوب پنهانی مردم مباش.»
٦- ادب
سرلوحه برنامههای گفتاری و رفتاری مدیریت جهادی را ادب تشکیل میدهد و لذا از هر کلامی و یا رفتاری که مرزهای ادب را نسبتبه دیگران بشکند دوری میجوید.
در تفکر مدیر جهادی، برخوردهای آمیخته با ادب انسانی، نوعی احترام به کرامت افراد بهشمار میآید و علاه براینکه چنین رفتارهایی الفت و صمیمیت را تقویت میکند زمینه را برای پیشرفت موفقیتهای بیشتر او در مسیر مسئولیت فراهم میآورد.
در فرهنگ مدیریتی علوی، هتاکی و بیادبی نسبت به دشمنان نیز مذموم و مردود اعلام شده است. امیر مؤمنان علی(ع) که خود از بزرگترین مدیران جهادی تاریخ بهشمار میآید در جنگ صفین، وقتی شنید که گروهی از یاران او، شامیها و اصحاب معاویه را دشنام میدهند فرمود: من دوست ندارم شما دشنامگو و هتاک باشید «إِنِّی أَكْرَهُ لَكُمْ أَنْ تَكُونُوا سَبَّابِینَ»(۴۹)
مدیریت جهادی در عرصه عمل
اوج شکوهمندی مدیریت جهادی را باید در عرصه عمل تماشا کرد. هیچ مدیریتی در میدان عمل نمیتواند با مدیریت ارزشمند و متعهد جهادی رقابت کند، زیرا این مدیریت با انگیزههای عاشقانه، مسیر خود را طی میکند و آنانكه با پای چوبین قصد همراهی و هماوردی را دارند ره به جایی نخواهند برد.
برای اینكه از کلیگویی پرهیز شود و چهره و شخصیت این نوع از مدیران را بیشتر و بهتر بشناسیم به چند نمونه از ویژگیهای عملی مدیریت جهادی، بهطور خلاصه اشاره میکنیم:
١- پرکاری
از ویژگیهای برجسته مدیریت جهادی، پرکاری متعهدانه است. او برای خدمت به مردم و برداشتن موانع از سر راه زندگی انسانها آرام و قرار ندارد. قرآن کریمی نمونه عالی این مدیریت را در پرکاری و تلاشگری پیامبر اکرم(ص) معرفی میکند:
«لَقَدْ جاءَكُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِكُمْ عَزِیزٌ عَلَیْهِ ما عَنِتُّمْ حَرِیصٌ عَلَیْكُمْ بِالْمُؤْمِنِینَ رَؤُفٌ رَحِیمٌ»(۵۰)
«پیامبری از خود شما به سویتان آمد که رنجهای شما بر او سخت و رنجآور است و به هدایت شما بهشدّت اصرار دارد و نسبت به مؤمنان بسیار دلسوز و مهربان است.»
نکتههایی که در این آیه شریفه است در حقیقت ویژگیهای مدیریت جهادی را مشخص میکند.
۱- مدیر باید از جنس مردم باشد «مِن اَنفُسِکُم»
۲- رنج و درد مردم برای او سخت و گران باشد «عَزیزً عَلَیهِ ما نَمِتُّم»
۳- برای رشد و سعادت افراد جامعه، حریصگونه اصرار بورزد «حَریصٌ عَلیکُم»
۴- دلسوز و مهربان باشد. «بِالمُومِنینَ رَؤفٌ رَحیمٌ»
پیامبر اکرم(ص) در موقعیت رهبری و مدیریت است، آنچنان پرتلاش و جدی بود که در راه نجات گمراهان و هدایت منحرفان، سر از پای نمیشناخت. قرآن کریم این پرکاری و جدیت را اینطور بیان کرده است:
«لَعَلَّكَ باخِعٌ نَفْسَكَ أَلَّا یَكُونُوا مُؤْمِنِینَ»(۵۱)
«گویی، از اینكه آنها ایمان نمیآورند، میخواهی جان خود را از شدت غمخواری از دست بدهی!»
در مدیریت نبوی، دستهای تلاشگر و پرکار که آثار کار فراوان بر آنها آشکار است تا آنجا ارزشمند هستند که شخصیت عظیمی همانند پیامبر اسلام(ص) خم میشود و بر آندست، بوسه میزند.
روزی که پیامبر اکرم(ص) از جنگ تبوک برمیگشت یکی از اصحاب آنحضرت به نام «سعد انصاری» به استقبال سپاه اسلام آمد. پیامبر با او مصافحه کرد و چون دست در دست آن کارگر گذاشت و درشتی پوست دست او را لمس کرد فرمود: چه چیزی این دستان تو را خشن و درشت ساخته است؟
«سعد انصاری» گفت: ای رسول خدا! دست به طناب و بیل میزنم و کار میکنم و ازاین راه هزینه خانوادهام را فراهم میآورم. پیامبر اکرم(ص) دست او را بوسید و فرمود: این دستی است که هرگز آتش جهنم آنرا نمیسوزاند «هذه لا تَمَسُّهَا النّارُ أَبداً»(۵۲)
از ویژگیهای برجسته، در مدیریت جهادی علوی نیز پرکاری است. برنامه روزانه حضرت علی(ع) را امام باقر(ع) اینطور بیان میفرماید:
«کانَ علَیّ(ع) إِذَا صَلَّى الْفَجْرَ لَمْ یَزَلْ مُعَقِّباً إِلَى أَنْ تَطْلُعَ الشَّمْسُ، فَإِذَا طَلَعَتِ اجْتَمَعَ إِلَیْهِ الْفُقَرَاءُ وَ الْمَسَاكِینُ وَ غَیْرُهُمْ مِنَ النَّاسِ، فَیُعَلِّمُهُمُ الْفِقْهَ وَ الْقُرْآنَ. وَ كَانَ لَهُ وَقْتٌ یَقُومُ فِیهِ مِنْ مَجْلِسِهِ ذَلِكَ»(۵۳)
«سیره علی(ع) چنین بود که هرگاه نماز صبح را بهجای میآورد تا طلوع خورشید در حال خواندن دعا و تعقیبات نماز بود و چون خورشید، طلوع میکرد فقیران و مستمندان و دیگر قشرهایی از مردم، نزد او گرد میآمدند و آنحضرت به آنها معارف دینی و قرآن میآموخت، و در زمانی مشخص که برنامه آموزشی بهپایان میرسید از مجلس برمیخواست.»
در جای دیگر، سیرهنویسان، پرکاری حضرت علی(ع) را اینگونه انعکاس دادهاند.
«کانَ اِذا یَفرُغُ مِنَ الجِهادَ یَتَفَرَّغُ لِتَعلیمِ النّاسِ و القضاء بَینَهُمُ»(۵۴)
«هرگاه علی(ع) از نبرد با دشمنان فراغت پیدا میکرد به تعلیم مردم و همچنین به قضاوت و کارگشایی در میان آن میپرداخت.»
٢- کمخرج و پربهره
از دیگر ویژگیهای مدیریت جهادی ایناست كه هزینه مدیریتی آن اندک، و بهرهاش فراوان است. در صدر اسلام، دوران حکومت نبوی و علوی، مدیریت کمهزینه و پربهره، ارزش بهحساب میآمد و معیاری برای شایستگی محسوب میشد، ولی در حاکمیت امویان و عباسیان، مدیران اسرافگر و عیاش، هزینههای سنگینی را بر بیتالمال مسلمانان تحمیل کردند و مدیریت را به انواع مفاسد آلوده ساختند.
سیرهنویسان در مورد پیامبر اکرم(ص) نوشتهاند، با اینكه آنحضرت در رأس امور قرار داشت و امکانات جامعه اسلامی در اختیارش بود ولی مخارج زندگی او اندک بود. در مورد آنحضرت گفتهاند: «کانَ رَسُولُ اللهِ خَفیفُ المَؤونِة»(۵۵)
پیامبر اکرم(ص) در حدیثی به علی(ع) فرمود: «ایمان مؤمن، بهکمال نمیرسد، مگر یکصدوسه خصلت داشته باشد که یکی از آنها: هزینه زندگی او اندک و بهرهرسانی او بسیار است. «قَلیلُ المَؤوُنَةِ وَ کَثیرُ المَعُوَنِة»(۵۶)
در نظام مدیریتی علوی، سبکباری، کمخرجی و پرفایدگی بهعنوان یک ارزش، مورد ستایش قرار میگیرد و از آن، تجلیل بهعمل میآید.
یکی از یاران باوفای علی(ع) «صعصعة بن صوحان» است او شخصیتی فاضل و خطیبی زبانآور بود. امام صادق(ع) در معرفی این شخصیت فرمود: در میان یاران امیرمؤمنان کسی به مقام و مرتبت «صعصعه» نمیرسد که حق آنحضرت شناخته باشد. «مَا كَانَ مَعَ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ مَنْ یَعْرِفُ حَقَّهُ إِلَّا صَعْصَعَةُ وَ أَصْحَابُهُ»(۵۷)
برخی گفتهاند راوی عهدنامه «مالک اشتر» «صعصعةبن صوحان» است. روزی این مردِ با فضیلت، مریض شد، علی(ع) به عیادتش رفت و او را با این خصوصیت ستود:
«اِنَّکَ ما عَلِمتُ حَسَنُ المَعُونَةِ، خفیف المُؤونَةِ»(۵۸)
«تا آنجا که من میدانم، تو در زندگی، پربهره و کمهزینهای.»
٣- عدم دلبستگی به دنیا
مدیر جهادی، در عمل، از دلبستگی به دنیا و زرق و برق آن، فاصله میگیرد و بهخاطر همین خصلت است که از ویژهخواهی و رانتخواری در جهت انباشت ثروت بهنفع خود و نزدیکان و دوستانش بهشدت پرهیز میکند.
امام باقر(ع) دوره مدیریتی حضرت علی(ع) را بهلحاظ عدم دلبستگی به دنیا، اینطور توصیف میکند:
«خَمْسَ سِنِینَ مَا وَضَعَ آجُرَّةً عَلَى آجُرَّةٍ وَ لَا لَبِنَةً عَلَى لَبِنَةٍ وَ لَا أَقْطَعَ قَطِیعاً وَ لَا أَوْرَثَ بَیْضَاءَ وَ لَا حَمْرَاءََ»(۵۹)
«علی(ع) مدت پنج سال حکومت کرد که در دوران حاکمیت، آجری بر آجری و خشتی بر خشتی نگذاشت و همچنین از اموالِ عمومی، زمین و یا ملکی را بهکسی واگذار نکرد و هنگامی که از دنیا رفت طلا و نقرهای از خود به ارث نگذاشت.»
روزی که علی(ع) بر مسند مدیریت جامعه نشست، در نخستین روزهای حاکمیت خود به اصلاح ذهنیت مردم نسبت به شیوههای مدیریتی در حاکمیت پرداخت. ذهنیتی که در زمان خلافت عثمان و تسلط چهرههای فاسد و نالایق اموی بر منابع و امکانات کشور اسلامی، بهشدت آسیب دیده بود. او در مقابل شیوه مدیریت عثمانی، که بیشتر فامیلی و دنیاگرایانه بود، عدم دلبستگی خود را به دنیا، با چنین جملاتی خطاب به مردم اعلام کرد:
«دَخَلْتُ بِلَادَكُمْ بِأَشْمَالِی هَذِهِ وَ رَحْلَتِی وَ رَاحِلَتِی هَا هِیَ فَإِنْ أَنَا خَرَجْتُ مِنْ بِلَادِكُمْ بِغَیْرِ مَا دَخَلْتُ فَإِنَّنِی مِنَ الْخَائِنِینَ »(۶۰)
«با این لباسهای کهنه، به سرزمین شما قدم نهادم و بار و بنهام همیناستکه بههمراه دارم و میبینید، پس اگر از سرزمین شما با چیزی جز آنچه که بههمراه آورده بودم بیرون بروم از خیانتکاران خواهم بود.»
مدیر جهادی، برای اینكه با قدرت و شهامت بتواند قلههای موفقیت را فتح کند باید بر خواهشهای نفسانی خود تسلط داشته باشد و شعلههای افزونخواهی را که از درون، زبانه میکشد بهشدت سرکوب کند، زیرا او بهخوبی میداند که افزونخواهی، دلبستگی به دنیا و مظاهر دنیوی را بهدنبال دارد و دنیاگرایی مانع از حضور او در صحنههای جهاد و ایثار خواهد بود.
امیرمؤمنان علی(ع) به مدیر جهادی نسبت به این آفت خطرناک هشدار میدهد و میفرماید:
«إِیَّاكَ وَ الِاسْتِئْثَارَ بِمَا النَّاسُ فِیهِ أُسْوَةٌ »(۶۱)
«بپرهیز از به خود اختصاص دادن آنچهرا که همه مردم نسبت به آن حقی مساوی دارند.»
٤- پیشتازی در عمل
از میان همه ویژگیهایی که مدیر جهادی دارد ویژگی پیشتازی در عمل، برجستهتر و چشمگیرتر است. او نه تنها همه همراهان و همکاران خود را به تلاش متعهدانه ترغیب و تحریص میکند بلکه پیش و بیش از همه به آنچه توصیه کرده است، خود عمل میکند.
علی(ع) در مورد پیامبر اکرم(ص) میگوید: پیامبر خدا در میدانهای نبرد و رویارویی با دشمنان دین، از همه یارانش به دشمن نزدیکتر بود: «فَمَا یَكُونُ أَحَدٌ أَقْرَبَ إِلَى الْعَدُوِّ مِنْهُ»(۶۲)
علی(ع) نیز همانند پیامبر اکرم(ص) هر آنچه را از دیگران میخواست تا بدان عمل کنند خود پیش از آنها عمل میکرد.
«أَیُّهَا النَّاسُ إِنِّی وَ اللَّهِ مَا أَحُثُّكُمْ عَلَى طَاعَةٍ إِلَّا وَ أَسْبِقُكُمْ إِلَیْهَا وَ لَا أَنْهَاكُمْ عَنْ مَعْصِیَةٍ إِلَّا وَ أَتَنَاهَى قَبْلَكُمْ عَنْهَا»(۶۳)
«ای مردم! به خدا سوگند، شما را به کار نیک و طاعتی ترغیب نمیکنم مگر اینکه خودم پیش از شما آنرا انجام داده باشم و از نافرمانی و معصیتی منع نمیکنم مگر اینكه پیش از شما از آن ایستاده باشم.»
٥- مستضعفگرایی
مدیر جهادی، هم در بینش و هم در عمل مستضعفگرا است. مستضعفان کسانی هستند که مورد ستم قرار گرفتهاند و حقوق و سرمایههای مادی و معنوی آنان توسط مستکبران پایمال گردیده است.
پیامبران الهی برانیگخته شدند تا انسانهای مظلومی که توسط ستمگران مستکبر به استضعاف کشیده شده بودند را آزاد سازند. حضرت موسی به فرعون گفت: تو بنیاسرائیل را به بندگی و بردگی گرفتی و من آمدهام تا آنان را از زیر بار استضعاف بیرون بکشم و به فضای آزادی رهنمون سازم «فَأَرْسِلْ مَعَنا بَنِی إِسْرائِیلَ وَ لا تُعَذِّبْهُمْ»(۶۴)
در مکتب تربیتی اسلام، دستگیری و حمایت از مستضعفان اعم از فکری و سیاسی و یا مستضعفان اقتصادی، یک تکلیف دینی و انسانی بهشمار میآید و هر مسلمان به مقدار توانش باید در جهت برکشیدن این مجموعه تلاش نماید. پیامبر اکرم(ص) چنین جهتگیری و تمایلی را وسیلهی تقرب به خداوند میداند و میفرماید:
«الْقُرْبَةُ إِلَى اللَّهِ حُبُّ الْمَسَاكِینِ وَ الدُّنُوُّ مِنْهُمْ»(۶۵)
«وسیله تقرب به خدا، دوست داشتن مستمندان و نزدیک شدن به آنهاست.»
مدیر جهادی، باید تمام تلاش خود را به سمت و سویی جهت ببخشد تا نیازمندان جامعه، از بهره بیشتری برخوردار شوند. حتی اگر نتوانند نیازمندیها را بهگونهای شایسته بر آورد به لحاظ عاطفی، زندگی خویش را نزدیک به زندگی آنان قرار میدهد چنانكه علی(ع) فرمود:
«أَ أَقْنَعُ مِنْ نَفْسِی بِأَنْ یُقَالَ هَذَا أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ وَ لَا أُشَارِكُهُمْ فِی مَكَارِهِ الدَّهْرِ أَوْ أَكُونَ أُسْوَةً لَهُمْ فِی جُشُوبَةِ الْعَیْش»(۶۶)
«آیا قناعت کنم به اینكه مردم مرا امیرالمومنین بگویند در حالی که در سختیهای روزگار و تلخیهای زندگی با آنان شریک نباشم؟!»
آنگاه که یکی از مدیران، در حاکمیت علوی، بر سر سفرهای مینشیند که ثروتمندان بیدرد نشستهاند و محرومان و گرسنگان جامعه به آن محل راه ندارند به شدت ناراحت میشود و میفرماید:
«مَا ظَنَنْتُ أَنَّكَ تُجِیبُ إِلَى طَعَامِ قَوْمٍ عَائِلُهُمْ مَجْفُوٌّ وَ غَنِیُّهُمْ مَدْعُوٌّ »(۶۷)
«من گمان نمیکردم که تو میهمانی گروهی را بپذیری که فقیران را رانده و اغنیاء را خوانده باشند.»
پینوشت:
۲۴. نهجالبلاغه / نامه ۵
۲۵. همان / نامه ۵۳
۲۶. کافی / ج۲ / ص۱۹۹
۲۷. بحارالانوار / ج۷۸ / ص۱۲۷
۲۸. نهجالبلاغه / نامه ۵۳
۲۹. همان
۳۰ . شرح ابن ابی الحدید / ج۲۰ / ص۳۵۸
۳۱. بحارالانوار / ج ۲۱ / ص۱۷۲ – سیره ابن هشام / ج۴ / ص۱۳۹
۳۲. نهجالبلاغه / نامه ۵۳
۳۳. غررالحکم
۳۴. نهجالبلاغه / نامه ۲۷
۳۵. غررالحکم
۳۶. همان
۳۷ . همان
۳۸. غررالحکم
۳۹. نهجالبلاغه / نامه ۵۳
۴۰. غررالحکم
۴۱. المناقب لابن شهر آشوب / ج۱ / ص۱۴۵
۴۲. نهجالبلاغه / خطبه ۱۳۰
۴۳. تحفالعقول / ص۲۳۸
۴۴. رفتارهای فرهنگی / ص۲۲۳
۴۵. غررالحکم / ج ۲ / ص۳۰۴ / ح ۲۶۹۶
۴۶ . نهجالبلاغه / خطبه ۱۹۳
۴۷. نهجالبلاغه / نامه ۵۳
۴۸. همان
۴۹. همان / خطبه ۲۰۶
۵۰ . توبه / آیه ۱۲۸
۵۱. شعراء / آیه ۳
۵۲. اسدالغابة / ج۲ / ص۴۲۰
۵۳. شرح نهجالبلاغه / ج۴ / ص۱۰۹
۵۴. بحارالانوار / ج ۱۰۳ / ص۱۶
۵۵. ارشاد القلوب / ص۱۱۵
۵۶. بحارالانوار / ج۶۷ / ص۳۱۰
۵۷. رجال کشی / ج ۱ / ص۲۸۵
۵۸. موسوعة الامام علیبن ابیطالب / ج ۱۲ / ص۱۶۴
۵۹. امالی صدوق / ص۲۵۰
۶۰. الحیاة / ج ۲ / ص۲۶۸ به نقل از مناقب / ج ۲ / ص۹۸
۶۱. نهجالبلاغه / نامه ۵۳
۶۲ . مکارم الاخلاق / ص۱۷
۶۳. نهجالبلاغه فیض / خطبه ۱۷۴
۶۴. طه / ۴۷
۶۵. مکارم الاخلاق / ص۱۷۱
۶۶ . نهجالبلاغه / نامه ۴۵
۶۷ . همان
ثبت ديدگاه