بسم الله الرحمن الرحیم

در این روزها، با رحلت یکی از علمای خدوم و اندیشمندان ارزشمند که در حقیقت زبان گویای اسلام و انقلاب بود، داغی بزرگ بر دل دوستان، آشنایان و مریدان ایشان نشست. این مسافر دیار آخرت، راحل عظیم‌الشأن و بافضیلت، حضرت آیت‌الله حاج شیخ غلامعلی نعیم‌آبادی دامغانی بود. بنده با ایشان بیش از شصت سال رفاقت و رفت‌وآمد داشتم و از نزدیک با اخلاق، رفتار و گفتار ایشان آشنا بودم.

شخصیت حضرت آیت‌الله نعیم‌آبادی ویژگی‌ها و برجستگی‌هایی داشت که شناخت این‌گونه شخصیت‌ها و تفسیر شخصیتی از این دست، می‌تواند برای نسل جوان ما که آینده‌سازان کشور هستند، مفید و مؤثر باشد.

آیت‌الله نعیم‌آبادی: سرمایه‌ای گران‌بها برای ملت
همین‌جا پرانتزی را باز کنم؛ هر کشور و هر ملتی سرمایه‌هایی دارد که پشتوانه فعالیت‌ها، تلاش‌ها و موفقیت‌های آن به حساب می‌آید. سرمایه‌های مادی که مفید و ارزشمند هستند و با زحمت و تلاش جمع‌آوری می‌شوند، منابعی برای رشد و ارتقای کشور و تأمین نیازهای مردم‌اند. ولی غیر از این سرمایه‌های مادی، سرمایه‌های دیگری هست که به مراتب ارزشمندترند و آن سرمایه انسانی است. ارزشمندترین و گران‌بهاترین نیروهای یک کشور، نیروهای انسانی آن ملت هستند.

از این باب می‌خواهم عرض کنم که شخصیتی مثل حضرت آیت‌الله نعیم‌آبادی (رضوان الله تعالی علیه) یک سرمایه بزرگ و گران‌بها برای ملت و مردم ما بود. متأسفانه یک نقصی در جامعه ما وجود دارد که تا این‌گونه انسان‌ها زنده هستند و نفس می‌کشند، بسیاری از مردم آن‌ها را نمی‌شناسند و وقتی از دنیا می‌روند، آن موقع پرده‌ها کنار می‌رود و در فضائل، امتیازات، استعدادها و فعالیت‌هایشان داد سخن می‌دهیم. این نکته‌ای بود که به تناسب رحلت ایشان خواستم عرض کنم.

سوابق و مسئولیت‌ها
ایشان سال‌ها امام جمعه شهر خودشان، دامغان، بودند و پس از آن، از طرف مقام معظم رهبری، حضرت آیت‌الله العظمی امام خامنه‌ای، برای نمایندگی ایشان در استان بسیار حساس هرمزگان و با مرکزیت بندرعباس منصوب شدند. اگر حافظه‌ام خطا نکند، ایشان حدود بیست و هفت سال مسئولیت نمایندگی ولی فقیه در استان هرمزگان و امامت جمعه بندرعباس را بر عهده داشتند. همچنین کاندیدای مجلس خبرگان رهبری شدند، با رأی مردم به آن راه یافتند و در آن سنگر نیز فعالیت کردند.

ویژگی‌های برجسته شخصیتی
۱. عالم محقق و اهل مطالعه
ایشان یک شخصیت فرهیخته و عالمی محقق بود. این را با عنایت عرض می‌کنم. هرگاه برای سخنرانی در مجلسی دعوت می‌شد، مطالعه می‌کرد و با دست پُر به آن مجلس می‌رفت. معمولاً سخنرانی‌هایش بسیار قابل استفاده بود. به کتاب و مطالعه علاقه فراوانی داشت. سفرهایی که به مکه می‌رفت، آن ارزی را که معمولاً به زائران بیت‌الله می‌دهند، تماماً کتاب می‌خرید. من خود شاهد بودم که در کتاب‌فروشی‌های مکه و مدینه می‌گشت، کتاب‌های مورد نظر را انتخاب می‌کرد و با یکی دو چمدان بزرگ کتاب بازمی‌گشت.

۲. زهد و ساده‌زیستی
ایشان از ذخارف دنیا، غیر از یک خانه‌ای که قبل از انقلاب در قم تهیه کرده بودند، هیچ امکانات دیگری بعد از انقلاب برای خود فراهم نکرد و در زندگی شخصی و خانوادگی‌اش هیچ تغییری به وجود نیامد؛ در صورتی که در موقعیتی بود که می‌توانست امکانات فراوانی فراهم کند. اگر عرض کنم زاهدانه زیست، مبالغه نکرده‌ام. یک روحانی به معنای واقعی کلمه زاهد بود. سرمایه او کتاب بود و یک کتابخانه بسیار غنی داشت.

۳. بیان گویا و قدرت تحلیل
بیان روان و گویایی داشت و قدرت تجزیه و تحلیل مسائل در سخنرانی‌هایش قابل توجه بود. یک مبلغ به معنای واقعی کلمه و زبان گویایی برای فرهنگ دینی و اسلامی بود.

۴. اخلاق حسنه و مردمی بودن
باید از اخلاق حسنه او صحبت کرد. من به یاد ندارم در این چند دهه رفاقت، حتی یک مورد کلامی خلاف اخلاق از ایشان شنیده باشم. همیشه سعی می‌کرد مرزهای اخلاقی را رعایت کند. نقاد بسیار هنرمند و چیره دستی بود، اما نقد را به معنای واقعی کلمه و در چارچوب اخلاق انجام می‌داد. آن‌قدر صمیمی برخورد می‌کرد که وقتی به جمعی وارد می‌شد، گویی به دوستان قدیمی خود رسیده است. به همین دلیل در هر منطقه‌ای که سفر کرده، مجموعه‌ای از دوستان دارد. بسیار مردمی بود و مردم کوچه و بازار را دوست می‌داشت.

۵. سیاستمداری اخلاق‌مدار
او یک آخوند سیاسی هم بود و دین و سیاست را از یکدیگر جدا نمی‌دانست. به همان شعار معروف شهید آیت‌الله سید حسن مدرس که فرمود: «سیاست ما عین دیانت ماست و دیانت ما عین سیاست ماست»، حقیقتاً معتقد بود. اما در حوزه سیاست، معتقد بود که اخلاق باید سیاست را هدایت کند و معیارهای اخلاقی بر سیاست حاکم باشد. می‌گفت اگر سیاست را از اخلاق جدا کنیم، آن سیاست، اسلامی نیست.

۶. ثبات قدم در راه انقلاب
مسئله دیگر در زندگی ایشان، ثبات قدم بود. کسی که راهی را بر اساس آگاهی و ایمان انتخاب کرده باشد، در برابر فریبکاران و فضاسازان رنگ نمی‌بازد. او دچار افراط و تفریط نشد و اسیر موج‌ها و جوسازی‌ها نمی‌گشت. ثبات قدم، جلوه‌ای از شخصیت انسان است. ما در دوران انقلاب فراز و نشیب‌های فراوانی داشتیم و بسیاری از شخصیت‌ها ثبات قدم لازم را نداشتند و متلون بودند. اما آیت‌الله نعیم‌آبادی این‌گونه نبود. همان‌طور که امیرالمؤمنین (ع) می‌فرماید: «إِنَّ اللهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی یُبْغِضُ مِن عِبادِهِ الْمُتَلَوِّنَ» (خداوند بندگان متلون و بی‌ثبات را دشمن می‌دارد). باید ثبات قدم را از شخصیت‌هایی چون ابوذر یاد بگیریم که تا آخر بر ایمان خود استوار ماند.

۷. حضور همیشگی در صحنه
از دیگر ویژگی‌های ایشان به عنوان یک روحانی انقلابی، حضور همیشگی در صحنه بود. در فرهنگ سیاسی اسلام، هر کس با رهبری و امت پیمان ببندد، باید برای نقش‌آفرینی در صحنه‌های انقلاب حضور داشته باشد. هر کجا که انقلاب نیاز داشت، ایشان حاضر بود و آن صحنه را اداره می‌کرد. می‌دانیم که ترک صحنه و فرار از آن، از گناهان کبیره است. حضرت رضا (ع) در پاسخ به پرسش‌های محمد بن سنان فرمود: «حَرَّمَ اللهُ الفِرارَ مِنَ الزَّحفِ» (خداوند فرار از میدان نبرد را حرام کرده است).
باید حضور در صحنه را از امیرالمؤمنین (ع) یاد بگیریم که خود می‌فرماید: «وَاللهِ لَو تَظاهَرَتِ العَرَبُ عَلى قِتالي لَما وَلَّيتُ عَنها» (به خدا سوگند اگر تمام عرب برای جنگ با من جمع شوند، هرگز به آن‌ها پشت نخواهم کرد).

مرحوم آیت‌الله نعیم‌آبادی از سال ۱۳۴۲ تا روزی که به سفر آخرت کوچ کرد، همیشه در صحنه بود؛ چه در زمان امام (ره) و چه در زمان رهبر معظم انقلاب. من سراغ ندارم که ایشان روزی صحنه انقلاب را ترک کرده باشد. اگر وظیفه درس خواندن بود، خوب درس می‌خواند. اگر روزی باید بر فراز منبر روشنگری می‌کرد، این کار را می‌کرد، حتی اگر به زندان می‌افتاد. و اگر روزی احساس می‌کرد باید بر منبر خطابه جمعه، مردم را هدایت کند، حاضر بود. این‌ها ویژگی‌های شخصیتی حضرت آیت‌الله نعیم‌آبادی (رضوان الله تعالی علیه) بود.