دعوت به تقوا كه در خطبههای نماز جمعه، توسط خطیب جمعه صورت میپذیرد، خود نوعی «موعظه» است. اینكه در خطبهها دعوت به تقوا…
سلسله مقالات «خطابه و خطیبان جمعه» تألیف حجتالاسلام و المسلمین سید رضا تقوی است که در سالهای ریاست شورای سیاستگذاری ائمه جمعه کشور و در نشریه مبلغان حوزه علمیه قم بهچاپ رسیده است.
__________________________________________________________
بسمالله الرحمن الرحیم
بخش اول را از اینجا مطالعه کنید
بخش دوم را از اینجا مطالعه کنید
بخش سوم را از اینجا مطالعه کنید
بخش چهارم را از اینجا مطالعه کنید
بخش ششم را از اینجا مطالعه کنید
خطابه و خطیبان جمعه (بخش هفتم)
امام جمعه و عناصر موعظه
پیش از اینكه خطیب جمعه، زبان به موعظه گشاید، باید به چند نكته بسیار مهم توجه كند تا از مواعظ خود بهتر و بیشتر بهره ببرد:
الف. اولین نكته در موعظه این است كه به هیچ وجه نباید شخصیت واعظ در ذهن و دل مخاطب، شخصیتی مخدوش، مبهم، شكسته و غیر قابل قبول باشد و این موضوع بیشتر به عملكرد و شیوههای رفتاری او ارتباط پیدا میكند.
ب. واعظ باید شرایط و مقتضیات روحی مخاطب را كاملا بشناسد تا همچون طبیب، نسخه درمان (موعظه) را متناسب با نیاز بیمار، (مخاطب) ارائه كند.
ج. بیان وعظ، آهنگ و لحن ویژهای دارد و واعظ باید با سبك زیبا و سیاق هنرمندانه، مرغ وحشی روح را به دام انداخته، و اسب چموش نفس مخاطب را رام نماید.
د. واعظ باید به كار كرد موعظهای كه میكند، كاملاً آشنایی داشته باشد و بداند كه در این مرحله، مخاطب را از شرایط موجود، به كدام نقطه مطلوبی هدایت میكند.
با توجه به مطالب یاد شده كه جنبه مقدماتی دارد، خطیب جمعه، مواعظ خود را ایراد میكند و برای ارائه موعظه، از عناصری بهره میگیرد تا محتوای آن را هر چه غنیتر و مؤثرتر سازد كه در اینجا به چند عنصر اشاره میكنیم:
1. سفارش به تقوا
دعوت به تقوا كه در خطبههای نماز جمعه، توسط خطیب جمعه صورت میپذیرد، خود نوعی «موعظه» است. اینكه در خطبهها دعوت به تقوا، به صورت مستقل توصیه میشود، به خاطر اهمیت و نقشی میباشد كه در سرنوشت انسان دارد.
تقوا دوای دردهای درونی انسان است؛ چنان كه علی علیه السلام فرمود:
«أُوصِیكُمْ بِتَقْوَی اللَّهِ… فَإِنَّ تَقْوَی اللَّهِ دَوَاءُ دَاءِ قُلُوبِكُمْ وَ بَصَرُ عَمَی أَفْئِدَتِكُمْ وَ شِفَاءُ مَرَضِ أَجْسَادِكُمْ؛ (1)
شما را به تقوای الهی سفارش میكنم… همانا تقوای الهی دوای درد دلهای شما و بینایی كوری جانهایتان و شفای بیماری تنهایتان میباشد.»
توصیه به تقوا آن زمانی در جان مخاطب مؤثر خواهد بود كه خطیب زمینههای تأثیر و آمادگی را برای پذیرش به وجود آورده باشد. در غیر این صورت، موعظه او همانند بارانی است كه بر شوره زار ببارد و زمین شوره هم به خاطر نداشتن قابلیت، سنبل بر نمیآورد.
زمین شوره سنبل بر نیارد در او تخم عمل ضایع مگردان
و یا:
با سیه دل چه سود خواندن وعظ نرود میخ آهنین بر سنگ
خطیب هوشمند، نخست شرایط ذهنی و فكری مخاطب را از هر جهت آماده میكند و سپس در این فضای آماده جرقه آگاهی و به خود آمدن را به وسیله سخنان پندآمیز و نقل وقایع عبرت انگیز خود میزند و در چنین شرایطی با توصیهها و موعظهها، پردههای غفلت را به كناری میكشد و تحولی را در جان و روان مخاطب به وجود میآورد.
گاهی خطیب این فضا سازی را با كلام زیبا و اثر بخش به وجود میآورد و گاهی از عوامل بیرونی و مناسبتهای موجود بهره میگیرد و زمانی هم صحنههای بیرونی به كمك او میآیند و خطیب را در موعظه یاری میدهند؛ چنان كه حضرت علی علیه السلام به هنگام بازگشت از جنگ «صفین» و ورود به شهر كوفه به قبرستان متروكهای میرسد، همراهانش را برای لحظاتی در برابر گورستان متوقف میسازد و از فضای عبرت آموز قبرستان برای موعظه استفاده میكند و مردگان را مورد خطاب قرار میدهد و میفرماید:
«یا أَهْلَ الدِّیارِ الْمُوحِشَةِ وَ الْمَحَالِّ الْمُقْفِرَةِ وَ الْقُبُورِ الْمُظْلِمَةِ یا أَهْلَ التُّرْبَةِ یا أَهْلَ الْوَحْدَةِ یا أَهْلَ الْوَحْشَةِ أَنْتُمْ لَنَا فَرَطٌ سَابِقٌ وَ نَحْنُ لَكُمْ تَبَعٌ لَاحِقٌ أَمَّا الدُّورُ فَقَدْ سُكِنَتْ وَ أَمَّا الْأَزْوَاجُ فَقَدْ نُكِحَتْ وَ أَمَّا الْأَمْوَالُ فَقَدْ قُسِمَتْ هَذَا خَبَرُ مَا عِنْدَنَا فَمَا خَبَرُ مَا عِنْدَكُمْ؛ ای ساكنان خانههای وحشتناك و سرزمینهای بی آب و علف و گورهای تاریك!ای در خاك فرو رفته گان!ای مردمان ولایت تنهایی وحشت! شما در سفر به آخرت از ما سبقت گرفته اید و ما از پی شما خواهیم آمد و به شما ملحق میشویم. امّا خانه هایتان، دیگران در آنها ساكن شده اند؛ امّا زنهایتان، به ازدواج دیگران در آمده اند؛ امّا اموالتان، در میان دیگران تقسیم شده است. اینها خبرهایی بود كه ما داریم، شما چه خبر دارید؟»
سپس مولای متقیان علیه السلام رو به همراهانش كرد و فرمود:
«أَمَا لَوْ أُذِنَ لَهُمْ فِی الْكَلَامِ لَأَخْبَرُوكُمْ أَنَّ خَیرَ الزَّادِ التَّقْوَی؛ (2) اگر به این مردگان رخصت سخن گفتن داده میشد، به شما خبر میدادند كه بهترین توشه [آخرت] تقوا و پرهیزكاری است.»
خطیب جمعه در وعظ خود نباید در توصیه به تقوا، تنها به گفتن جمله «اُوصیكُمْ بِتَقْوَی اللّهِ» اكتفا كند؛ او باید در ذهن و دل مخاطب، این معنا را نقش بزند كه دعوت به تقوا، دعوت به همه خوبیهاست و تقوا ریشه و اساس رشد انسان و محور دعوت همه پیامبران میباشد.
2. عبرت از تاریخ
تاریخ، آیینه جهان نمای زندگی است. در این آیینه حوادث گوناگون با نقشها و رنگهای مختلف تكرار میشود.
تاریخ، به منزله موزهای است كه میراث گذشتگان ما را در خود جای داده است؛ به طوری كه هر ملتی با مراجعه به تاریخ خویش، هویت فكری و انسانی خود را به دست میآورد.
تاریخ، انسان را به گذشته پیوند میزند و در این ارتباط به او میآموزد تا برای آینده برنامهریزی كند و از این نظر، عامل پیوند گذشته، حال و آینده است؛
چنان كه حضرت علی علیه السلام فرموده اند:
«اتَّعِظُوا بِمَنْ كَانَ قَبْلَكُمْ قَبْلَ أَنْ یتَّعِظَ بِكُمْ مَنْ بَعْدَكُم؛ (3)
از گذشتگان خودتان پند بگیرید، پیش از آنكه آیندگانتان از شما پند بگیرند.»
«یك فایده عمده تاریخ، بی شك همین است كه به انسان كمك میكند تا خود را بشناسد، خود را از دیگران تمیز دهد و با مقایسه با احوال دیگران، انگیزهها و اسرار نهفته رفتار خویش را – چنان كه هست و چنان كه باید باشد – در یابد. انسان خواه وجود وی عبارت باشد از آنچه میاندیشد و خواه عبارت باشد از آنچه انجام میدهد، در ضمن مطالعه تاریخ و در طی بررسی احوال كسانی كه اهل نظر یا اهل عمل بوده اند، بهتر میتواند رسالت خود را ارزیابی كند و در ارتباط با دیگران حق خویش و مسئولیت خویش را بشناسد.» (4)
همچنین با بررسی تاریخ میتوان غفلتها را زدود و عبرتهای تاریخی را دست مایه موعظه قرار داد. خداوند متعال در سوره یوسف میفرماید: «لَقَدْ كانَ فی قَصَصِهِمْ عِبْرَةٌ لِأُولِی الْأَلْبابِ»؛ (5)
«بی گمان در سر گذشت گذشتگان برای خردمندان عبرتی وجود دارد.»
3. پرهیز دادن از هوای نفس
در مكتب تربیتی اسلام، فراوان بر شناخت نفس، محاسبه نفس، جهاد با نفس، تهذیب و تزكیه نفس، تأكید و اصرار شده است. این اصرار به خاطر نقشی است كه نفس در اعمال و رفتار، و در سعادت و شقاوت انسان دارد.
نخستین گام در جهت رشد و تعالی، «معرفت النفس» و یا خودشناسی است. در معارف اسلامی خودشناسی از چنان اهمیتی بر خوردار است كه انسان را به خداشناسی میرساند؛ چنان كه پیامبر اكرم صلی الله علیه وآله فرمود:
«مَنْ عَرَفَ نَفْسَهُ فَقَدْ عَرَفَ رَبَّهُ؛ (6)
كسی كه خود را شناخت، به یقین خدای خود را شناخته است.»
4. بر حذر داشتن از دنیا پرستی
عنصر مهمّ دیگر موعظه، این است كه خطیب، نماز گزاران را از افتادن در دام دنیا بر خدر بدارد؛ زیرا اسناد غیر قابل انكار تاریخی و تجربیات فراوان و موجود بشری، ثابت میكند كه یكی از مواضع لغزنده در مسیر سعادت و كمال انسان، دنیا و جاذبههای دنیا بوده است.
بدون درنگ باید به این نكته اشاره كرد كه انسانهای سعادتمند و كمال یافته نیز با امكانات و وسایل همین دنیا و در درون نظام موجود، به قلههای رفیع سعادت و سیادت دست یافته اند. بنابراین، اگر خطیب جمعه یكی از عناطر موعظه خود را در خطبهها، بر حذر داشتن مردم از دنیا و دنیا پرستی میداند و به عنوان یك وظیفه دینی و تربیتی، نماز گزاران را نسبت به گرفتار شدن در چنبره دنیا هشدار میدهد، مراد از آن، معنای خاصی است كه توضیح آن چنین است:
این گونه هشدارها كه در آیات نورانی قرآن كریم و سخنان پیشوایان معصوم دین علیهم السلام به فراوانی یافت میشود، بر اساس تفسیر و نگاهی است كه آیین آسمانی اسلام، نسبت به هستی و دنیا دارد و تا این تفسیر و نگاه، تبیین نشود، همیشه در مطالعات و اظهار نظرها با مجموعهای از مطالب متضاد رو به رو خواهیم بود و لذا باید نخست نظر اسلام را نسبت به دنیا – هر چند به طور مختصر – ارائه بدهیم و سپس به اصل موضوع بپردازیم:
مكتب الهی اسلام جهان و آفرینش جهان را هدفدار و نظام حاكم بر آن را «نظام احسن» میداند كه در آن انسان به عنوان شاهكار عالم خلقت، با هدفی مشخص به این جهان قدم نهاده و از آغاز تا پایان، راهی معین و حركتی روشن دارد كه بر اساس سنن موجود انجام میگیرد.
جهان بینی اسلامی، جهان را به «دنیا» محدود و محصور نمیكند؛ بلكه از نگاه اسلام، جهان به «دنیا» و «آخرت» تقسیم میشود. اگر چه هر كدام از این دو نشئه، شرایط و قوانین خاص خود را دارند، ولی جهان آخرت در امتداد جهان دنیاست و بین این دو ارتباط وثیقی وجود دارد.
«حیات انسان، بلكه دوره جهان، مجموعاً به دو دوره تقسیم میشود و هر دوره را به عنوان یك روز باید شناخت: یكی روز و دورهای كه اول و ابتداست و پایان میپذیرد (دوره دنیا) ؛ دیگر روز و دورهای كه آخر است و پایان ناپذیر است (دوره آخرت) ؛ همچنان كه در برخی تعبیرات دیگر قرآن، از حیات دنیوی به «اُولی» و از حیات اخروی به «آخرت» یاد شده است.» (7)
اسلام زندگی انسان را محدود به دنیا نمیكند، او را رونده و مسافری میداند كه در نهایت باید از این مسیر به جهان آخرت كه جهان ابدی و جاوید است، منتقل شود و به همین جهت، همیشه او را از این اندیشه بر حذر داشته است كه مبادا به دنیا و جاذبههای موقت و فنا شدنی آن به گونهای سرگرم شود كه جهان باقی و ابدی را به كلی فراموش كند.
«قُلْ مَتاعُ الدُّنْیا قَلیلٌ وَ الآْخِرَةُ خَیرٌ لِمَنِ اتَّقی «؛ (8) « [ای پیامبر!] بگو متاع دنیا ناچیز است و آخرت برای كسی كه تقوا ورزید، بهتر است.»
قرآن كریم آن دسته از مسلمانان را كه به دنیا دلبستگی شدیدی پیدا كرده بودند – به طوری كه فرمان رسول خداصلی الله علیه وآله را برای جهاد با مشركان و دفاع از اسلام نادیده گرفتند و همراه سپاهیان اسلام حركت نكردند – مورد سؤال قرار میدهد و میفرماید:
«أَ رَضیتُمْ بِالْحَیاةِ الدُّنْیا مِنَ الآْخِرَةِ»؛ (9) «آیا به زندگی دنیا به جای آخرت راضی شده اید؟»
در سخنان رهبران معصوم دین علیهم السلام، تعابیر گویا و زیبایی وجود دارد كه به چند نمونه اشاره میشود:
علی علیه السلام فرمود: «الدُّنْیا دَارُ مَمَرٍّ لَا دَارُ مَقَرٍّ؛ (10) دنیا جای گذار است و نه جای قرار.»
در تعبیر دیگری فرمود: «أَهْلُ الدُّنْیا كَرَكْبٍ یسَارُ بِهِمْ وَ هُمْ نِیامٌ؛ (11) مردم دنیا همانند سوارانی هستند كه آنها را به پیش میبرند، در حالی كه خواب اند.»
و در موردی دیگر فرموده است:
«وَ لَنِعْمَ دَارُ مَنْ لَمْ یرْضَ بِهَا دَاراً؛ (12) دنیا خوب خانهای است برای كسی كه آن را خانه همیشگی و قرار گاه دائمی نداند.»
با توجه به مطالب فوق، میتوان نتیجه گرفت كه اولاً، دنیا محل عبور است و خانهای موقت و باید روزی انسان از این خانه به سرای ابدی كوچ كند و ثانیاً، این موضوع جزء مسائل اعتقادی ماست كه آبادانی خانه آخرت، باید از دنیا و با انجام كارهای نیك، انجام گیرد، و به تعبیر پیامبر اكرم صلی الله علیه وآله كه فرمود:
«اَلدُّنْیا مَزْرَعَةُ الْآخِرَةِ؛ (13) دنیا مزرعه آخرت است.»
باید در دنیا با اعمال و گفتار نیك، بذر خیر و خوبی را افشاند و در آخرت نتیجه آن را درو كرد؛ همان طور كه انبیا و اولیای خدا رفتار میكردند و از امكانات و استعدادهای موجود در دنیا، بهره میگرفتند و در جهت نشر احكام خدا و خدمت به مردم عمل مینمودند. و این گونه، آن بزرگواران هوشمند بیشترین استفاده را از فرصت پیش آمده برای آبادی خانه آخرت كردند.
روزی حضرت علی علیه السلام با مردی رو به رو شد كه به مذمت و نكوهش دنیا مشغول بود و به اصطلاح، همه بار مسئولیت، خطاها و عدم موفقیتها را به گردن دنیا میانداخت. آن حضرت از چنین نگاه منحرفانهای به شدت برآشفت و فرمود:
«أَیهَا الذَّامُّ لِلدُّنْیا الْمُغْتَرُّ بِغُرُورِهَا… إِنَّ الدُّنْیا دَارُ صِدْقٍ لِمَنْ صَدَقَهَا وَ دَارُ عَافِیةٍ لِمَنْ فَهِمَ عَنْهَا… مَسْجِدُ أَحِبَّاءِ اللَّهِ وَ مُصَلَّی مَلَائِكَةِ اللَّهِ وَ مَهْبَطُ وَحْی اللَّهِ وَ مَتْجَرُ أَوْلِیاءِ اللَّهِ؛ (14) ای مذمت كننده دنیا كه فریب آن را خورده ای!… همانا دنیا سرای صداقت و راستی است برای كسی كه حقیقت آن را تصدیق كند، سرای صحت و عافیت است برای كسی كه آن را بشناسد [و از آن توشه بر گیرد] … دنیا مسجد دوستان خدا و مصلای فرشتگان الهی است، محل نزول وحی خدا و بازار اولیای خداست.»
ه. درود و صلوات بر محمد و آل محمدعلیهم السلام
از دیگر آداب خطبه خوانی در اسلام، درود و صلوات بر رسول خداصلی الله علیه وآله و خاندان پاك اوست. در روایتی امام باقرعلیه السلام فرمود كه خطیب جمعه در خطبه دوم، بعد از حمد و ثنای الهی و توصیه به تقوا و درود و سلام بر پیامبر اكرم صلی الله علیه وآله و آل اوعلیهم السلام، اسامی امامان معصوم علیهم السلام را بر زبان میآورد و درود و صلوات خداوند را به محضر انوار مقدسه آنان نثار میكند:
«وَ ذَكَرَ الْخُطْبَةَ الثَّانِیةَ وَ هِی مُشْتَمِلَةٌ عَلَی حَمْدِ اللَّهِ وَ الثَّنَاءِ عَلَیهِ وَ الْوَصِیةِ بِتَقْوَی اللَّهِ وَ الصَّلَاةِ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ الْأَمْرِ بِتَسْمِیةِ الْأَئِمَّةِ.» (15)
امام صادق علیه السلام نیز بر دعا به «ائمه مسلمین» در خطبه، تأكید كرده و فرموده است: «فَیحْمَدُ اللَّهَ وَ یثْنِی عَلَیهِ وَ یصَلِّی عَلَی مُحَمَّدٍصلی الله علیه وآله وَ عَلَی أَئِمَّةِ الْمُسْلِمِینَ وَ یسْتَغْفِرُ لِلْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ؛ (16) پس خدا را حمد و ثنا میگوید و بر محمدصلی الله علیه وآله و پیشوایان مسلمانان درود میفرستد و برای مردان و زنان مؤمن استغفار میكند.»
در بعضی از روایات تأكید شده كه خطیب جمعه در خطبه نماز برای تعجیل در ظهور حضرت بقیة الله علیه السلام دعا كند و از خداوند تعجیل فرج را خواستار شود.
این موضوع، مورد درخواست امامان در زمانی بوده است كه حتی حضرت مهدی علیه السلام پا به عرصه وجود نگذاشته بود؛ ولی آنان به شیعیان و دوستداران خود تأكید میكردند تا از خداوند بخواهند در وعده الهی فرج آل محمدصلی الله علیه وآله تعجیل فرماید. حضرت امام محمد باقرعلیه السلام فرمود كه امام جمعه در خطبه دوم برای تعجیل فرج دعا كند: «وَ الدُّعَاءِ بِتَعْجِیلِ الْفَرَجِ.» (17)
· پاورقــــــــــــــــــــی
1) نهج البلاغه، خطبه 198.
2) شرح نهج البلاغة، میرزا محمد باقر نواب لاهیجانی، مركز نشر میراث مكتوب، ج 2، ص 1256.
3) بحار الانوار، ج 75، ص 5؛ غرر الحكم، ج 1، ص 131.
4) تاریخ در ترازو، عبد الحسین زرین كوب، ص 12.
5) یوسف / 111.
6) شرح نهج البلاغة، ابن ابی الحدید، ج 2، ص 292؛ با همین عبارت از علی علیه السلام نیز نقل شده است. ر. ك: محجة البیضاء، ج 1، ص 68.
7) مجموعه آثار، شهید مطهری، ج 2، ص 502.
8) نساء / 77.
9) توبه / 38.
10) نهج البلاغة، حكمت 133.
11) همان، حكمت 64.
12) همان، خطبه 221.
13) احادیث مثنوی، بدیع الزمان فروزانفر، تنظیم حسین داودی، انتشارات امیر كبیر، ص 358.
14) نهج البلاغة، حكمت 131.
15) وسائل الشیعة، ج 5، ص 38.
16) همان.
17) همان.
ثبت ديدگاه