پیامبر اكرم(ص) مانند هر رهبرِ فكرى و انقلابى، نسبت به آینده انقلاب الهى خود نگران بود. نگرانى از اینكه آیا میراث گرانبهایى كه در اثر مجاهدتهاى بسیار بهوجود آمده، محفوظ خواهد ماند؟ آیا آیات نورانى قرآن كریم و تعالیم آسمانى…
********************************************
درسها و پیامهای غدیر-بخش اول
پدیدآورنده: سید رضا تقوی
رهبر معظم انقلاب اسلامی(مدظلهالعالی):
مسألهى غدیر و تعیین امیرالمؤمنین(ع) بهعنوان ولىامر امت اسلامى از سوى پیامبر مکرم اسلام(ص) یک حادثهى بسیار بزرگ و پرمعناست؛ در حقیقت دخالت نبى مکرم در امر مدیریت جامعه است. معناى این حرکت که در روز هجدهم ذىالحجه سال دهم هجرت اتفاق افتاد، این است که اسلام به مسألهى مدیریت جامعه به چشم اهمیت نگاه مىکند.
غدیر در آیینه تاریخ
سال دهم هجرت فرا رسیده بود، پیامبر اكرم(ص) در یازدهمین ماه اسلامى (ذوالقعده) دستور داد در شهر مدینه اعلان عمومى كنند كه پیامبر خدا(ص) براى انجام مناسك حج و وداع با كعبه مكرمه، عازم مكه خواهد شد.
با انتشار این خبر، تعداد زیادى از مردم مدینه و قبایل اطراف، خود را براى همراهى با كاروان نبوى و شركت در مراسم حج آماده كردند. آنحضرت روز بیستوششم ذىالقعده، مدینه را درحالىكه بیش از شصت قربانى همراه داشت، بهسوى مكه ترك كرد و در روز چهارم ماه ذىالحجه وارد مكه شد.
این حج را حجةالوداع گفتهاند كه آخرین حج پیامبر(ص) بهشمار مىآید و آنحضرت با كعبه و مراسم و مناسك حج وداع كردند. حجةالبلاغ نیز نامیدهاند بدینجهت كه پیامبر خدا(ص) در طول اقامتش در مكه مكرمه و در ضمن دیدارهایش با زائران خانه خدا، مطالب ارزشمندى را بهعنوان دستورالعمل مسلمانى صادر فرمودند.
بعد از مراسم حج، در روز هجدهم ذىالحجه، حاجیان زیادى بههمراه پیامبر اكرم(ص) مكه را بهسوى دیارشان ترك كردند. قافلهها پیامبر(ص) را همراهى مىكردند تا به سرزمینى به نام «غدیر خم» در وادى «جحفه» رسیدند، یعنى محلى كه راه اهل مدینه از مصرىها جدا مىشود. در چنین موقعیتى، پیامبر اكرم(ص) به فرمان خداوند سبحان دستور توقف داد، آیه آمد كه:
«یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْكَ مِنْ رَبِّكَ وَ إِنْ لَمْتَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ یَعْصِمُكَ مِنَ النَّاس»(1)
«اى پیامیر! آنچه از سوى پروردگارت بر تو نازل شده است به مردم ابلاغ كن؛ اگر چنین نكنى، رسالت خود را عمل نكردهاى؛ خداوند تو را از گزند فتنه مردم حفظ خواهد كرد.»
پیامبر اكرم(ص) مردم را براى امر مهمى در وسط بیابان و در شرایطى كه آفتاب نیمروز حجاز، حرارتى آتشگونه را برسر این جمعیت مىریخت، نگه داشت تا آن امر مهم را ابلاغ نماید. از جهاز شتران منبرى ساختند، آنحضرت بر فراز آن قرار گرفت و خطبهاى غرّا ایراد فرمود و در ضمن، گاهى از آنان مىپرسید و یا اقرار مىگرفت و سپس بهدنبال آن مطلب مهم و مورد نظر خود را بیان مى فرمود:
چه كسى از خود شما به شما سزاوارتر است؟ «مَنْ اَولى مِنْكُمْ بِأنْفُسِكُمْ؟»
همه فریاد برآوردند و گفتند: خدا و پیامبرش.
پیامبر اكرم(ص) دست على(ع) را گرفت و فرمود:
«مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِیٌّ مَوْلَاهُ؛ اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ وَ انْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ، فَإِنَّهُ مِنِّی وَ أَنَا مِنْهُ…»(2)
«هركس را كه من مولاى او هستم، على نیز مولاى اوست.خداوندا! هركسكه با على دوستى مىكند، دوستش بدار و هرآنكسكه با او دشمنى مىورزد، دشمنش بدار، هركس او را یارى مىرساند، یارىاش كن و هركه على را خوار بدارد، خوارش بدار كه او از من است و من از اویم.»
پیامبر اكرم(ص) در پایان سخنان سرنوشتساز خود تأكید فرمود: كسانىكه در این صحنه حضور دارند، بعد از برگشت به شهر و دیار خود، پیام این واقعه را بهآنانكه غایب هستند، برسانند؛ «أَلَا فَلْیُبَلِّغِ الشَّاهِدُ الْغَائِبَ»
مراسم معرفى جانشین رسول خدا به پایان رسیده بود ولى هنوز مردم متفرق نشده بودند كه جبرئیل امین بر پیامبر اكرم(ص) نازل شد و آیه «اكمال دین» و «اتمام نعمت» را آورد:
«الْیَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِینَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْكُمْ نِعْمَتِی وَ رَضِیتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ دِیناً»(3)
«امروز، دینتان را كامل و نعمت خود را بر شما تمام كردم و آیین اسلام را براى شما پسندیدم.»
سپس پیامبر گرامى اسلام(ص) بر سر على(ع) عمامه گذاشت كه بعدها موضوع عمامهگذارى را على(ع) در موارد لازم براى مردم بیان مىفرمود:
«عَمَّمَنى رَسُولُ اللهِ(ص) یَوْمَ غَدیرِ خُمٍّ بِعِمامَةٍ سَوداءَ، طَرَفُها عَلى مَنْكِبى»(4)
«پیامبر خدا(ص)، روز غدیر خم، مرا با عمامه سیاه كه دنباله آن بر روى شانهام افتاده بود، معمم كرد.»
از دیگر برنامههایى كه در این مراسم توسط پیامبر اسلام(ص) توصیه شد، این بود که بر على(ع) بهعنوان امیر مؤمنان سلام بدهید:
«سَلِّمُوا عَلَى عَلِیٍّ بِإِمْرَةِ الْمُؤْمِنِینَ وَ قُولُوا: الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی هَدانا لِهذا وَ ما كُنَّا لِنَهْتَدِیَ لَوْ لا أَنْ هَدانَا اللَّهُ»(5)
«بر على(ع) به امارت و ولایت مؤمنان سلام بدهید و بگویید: سپاس خدای را كه ما را به اینراه، هدایت كرد و اگر او ما را هدایت نمىكرد، هیچگاه هدایت نمىشدیم.»
از دیگر مطالب قابل توجه در مراسم روز غدیر خم و پس از معرفى حضرت على(ع) توسط پیامبر اكرم(ص)، روانه شدن سیل تبریك و تهنیت بود كه به جانب امیر مؤمنان(ع) ارسال و تقدیم شد. هركسكه در آنصحنه حضور داشت، مىكوشید تا خود را به على(ع) نزدیك كند و به آنحضرت تبریك بگوید.
یكى از چهرههاى سرشناس آنزمان و از صحابه پیامبر اكرم(ص)، «عمربن خطاب» بود كه خود را به على(ع) رسانید و دست در دست مولاى مؤمنان گذاشت و این كلمات ماندگار را بر زبان جارى كرد:
«هنیئاً لَكَ یَابْنَ ابىطالبٍ! أصْبَحْتَ الْیَومَ وَلىَّ كُلَّ مُؤمِنٍ»(6)
«اى پسر ابیطالب! این جانشینى بر تو مبارك باد، امروز تو ولىّ هر مؤمنی شدى.»
«حسّانبن ثابت» كه از ذوق شعرىِ سرشارى برخوردار بود، از پیامبر اكرم(ص) اجازه گرفت تا این واقعه سرنوشتساز را در قالب شعر بریزد و در تاریخ رسالت نبوى و امامت علوى ثبت نماید و به جامعه بشرى تقدیم كند:
یُنَادِیهِمْ یَوْمَ الْغَدِیرِ نَبِیُّهُمْ | بِخُمٍّ وَ أَسْمِعْ بِالرَّسُولِ مُنَادِیا… | |
فَقَالَ لَهُ قُمْ یَا عَلِیُّ فَإِنَّنِی | رَضِیتُكَ مِنْ بَعْدِی إِمَاماً وَ هَادِیا(7) |
پیامبر(ص) روز غدیر خم، حاضران را ندا داد و از آنها خواست كه به نداى او گوش بدهند.
پس به على(ع) فرمود: ای على! برخیز كه من به امامت و هدایتگرى تو پس از خود، رضایت دادم.
پیامها و درسها
هر حادثه و یا واقعهاى كه در جامعه اتفاق مىافتد، در متن و بطن آن پیامى نهفته است كه حقیقت و محتواى آن حادثه را تشكیل مىدهد و ما در برخورد با آن واقعه، باید درصدد كشف آن پیام برآییم تا حقیقت نهفته آشكار گردد.
به بیان دیگر، رخدادهاى اجتماعى، دو وجهه دارند: یكى وجهه ظاهرى و دیگرى وجهه باطنى. ظاهر رخدادها را همه مىبینند ولى باطن پدیده را هركسى نمىتواند ببیند. در یك بیان تمثیلى، باید بگوییم، از اینجهت رخدادهاى اجتماعى شبیه به انسان هستند، جسمى دارند و روحى، جسم آنها همان رفتاها و تحركات ظاهرى است و روح آنها انگیزهها و اهداف است.
رخداد مهمى كه در سال دهم هجرت در «غدیر خم» بهوجود آمد، از این قاعده كلی مستثنى نیست. در متن این واقعه، پیامها و درسهایى نهفته است كه در اینجا به چند پیام بهگونهاى فهرستوار اشاره مىكنیم.
پیش از هر سخنى باید به این نكته توجه كرد كه غدیر تنها یك واقعه تاریخى نیست بلكه در آنروز به فرمان خداى سبحان، توسط پیامبر اكرم(ص) یك «جریان تاریخى» پایهگذارى شد كه این جریان اعتقادى و الهى باید تا نهایت تاریخ تداوم داشته باشد و آن جریان «امامت» است. امامتى كه ما به آن معتقدیم، تداوم همین جریان است كه سرمنشاء آن «غدیر» مىباشد. على(ع) و سایر امامان ما رسالتى جز همان تداوم جریان غدیر نداشتند.
واقعه كربلا در پى تحقق جریان غدیر بهوجود آمد. حوزههاى علمیهاى كه توسط امامان باقر(ع) و صادق(ع) پایهگذارى شد و نیز كرسىهاى مناظرات كلامى، جلوهاى از این جریان جوشان است. زندانى شدن حضرت موسىبن جعفر(ع) و جلب امام رضا(ع) از مدینه به مرو توسط مأمون و در نهایت غیبت و ظهور منجى عالم بشریت نیز در راستاى جریان غدیر شكلگرفته است.
١- پیوند نبوت و امامت
نخستن پیام غدیر، پیوند نبوت و امامت است. آن نقطهاى كه زنجیره نبوت – از آدم(ع) تا خاتم(ص) – را به سلسله امامت متصل مىكند، «غدیر» است. برآیند تلاشهاى انبیاء بزرگ الهى، در رخداد غدیر خم جلوهگر مىشود تا هدایتها و مجاهدتها متوقف نشود.
در تفكر شیعى، امامت به یك معنا تداوم رسالتهاى نبوت است با این تفاوت كه امام، نبى و پیامبر نیست. او بهعنوان یك مقام رسمى و شرعى كه به امر خداوند و معرفى پیامبر نصب و تعیین مىشود، همان رسالت و اهداف پیامبر را دنبال مىكند؛ چنانكه پیامبر اكرم(ص) در مورد موقعیت حضرت على(ع) فرمود:
«یا عَلىُّ! أَنْتَ مِنِّی بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى إِلَّا أَنَّهُ لَا نَبِیَّ بَعْدِی»(8)
«اى على! تو براى من، بهمنزله هارون براى موسى هستى جز اینكه پیامبرى بعد از من نیست.»
در مقام نبوت با امامت، تفاوتهایى وجود دارد كه باید به هركدام از آنها توجه داشت تا بتوان راه مستقیم را همانطوركه صاحب شریعت ترسیم كرده است، ادامه داد. به چند تفاوت اشاره مىشود:
۱- نبوت مقام تشریع است و امامت مقام تفسیر
۲- نبوت مقام ابلاغ است و امامت مقام اجرا
۳- نبوت مقام تنزیل است و امامت مقام تأویل
۴- نبوت مقام نعمت است و امامت مقام اتمام نعمت
۵- نبوت مقام كمال دین است و امامت مقام اكمال دین
امامت از چنان اهمیتى برخوردار است كه اگر در پایان دوره نبوت، تكلیفش مشخص نشود، مثل این استكه پیامبر گرامى اسلام(ص) به وظیفه رسالت خود عمل نكرده باشد؛ «وَ إِنْ لَمْتَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ»(9)
یكى از احادیثى كه شیعه و سنى بر آن اتفاق نظر دارند، حدیث معروف «مدینه» است. این حدیث علاوه بر اینكه منزلت علمى و شخصیتى على(ع) را معرفى مىكند، پیوند نبوت و امامت را نیز به نمایش مىگذارد. پیامبر اكرم(ص) فرمود:
«أَنَا مَدِینَةُ الْعِلْمِ وَ عَلِیٌّ بَابُهَا فَمَنْ أَرَادَ الْعِلْمَ فَلْیَأْتِ الْبَابَ»(10)
«من شهر دانش هستم و على دروازه آن است پس هرآنكس كه جویاى دانش است، باید از این دروازه وارد شود.»
پیامبر اكرم(ص) در روز غدیر با معرفى على(ع) بهعنوان جانشین خود و امام امت اسلامى، این حدیث را تفسیر كرد و فرمود: نبوت و امامت از چنان ارتباطى برخوردارند كه براى ورود به مدینه علم نبوى باید از باب امامت علوى وارد شد.
٢- آیندهنگرى
از دیگر پیامهاى مهم واقعه «غدیر»، آیندهنگرى است. پیامبر گرامى اسلام(ص) با معرفى على(ع) و تعیین جانشین، این تعلیمات را به مسلمانان مىآموزد كه باید نسبت به آینده زندگى بىتفاوت نبود، همانطور كه من نسبت به آینده امتِ خویش برنامه دارم و مسیر امت را بر محور امامت مشخص مىكنم، شما نیز از همین امروز به فكر آینده باشید.
آندسته از كسانىكه به شعار انحرافى «چو فردا شود فكر فردا كنیم» استناد مىكنند تا پوششى براى بىمسؤولیتى و تنبلى خود فراهم سازند، باید بدانند كه فردا نیز مانند امروز، فردایى دارد، آیا فردا هم مىخواهند همین شعار را سرلوحه كار خود قرار دهند؟ پس آن فردایى كه باید براى آن فكر كرد، كدام است؟ چنین اشخاصى هرگز به موفقیتهاى بزرگ و سرنوشتساز دست پیدا نخواهند كرد. آینده در اختیار كسانى است كه از گذشته، تجربه آموزند و براى آینده برنامهریزى كنند.
نویسنده كتاب «تجارب السلف» مىگوید: تاریخ به این جهت نوشته مىگردد «تا وقایع سلف، تجارب خلف گردد و متأخران را بهسبب مطالعه احوال متقدمان به امتحان زمان و اعتبار دوران احتیاج بیفتد.»(11)
پیامبر اكرم(ص) مانند هر رهبرِ فكرى و انقلابى، نسبت به آینده انقلاب الهى خود نگران بود. نگرانى از اینكه آیا میراث گرانبهایى كه در اثر مجاهدتهاى بسیار بهوجود آمده، محفوظ خواهد ماند؟ آیا آیات نورانى قرآن كریم و تعالیم آسمانى آن، مورد دستبرد قرار نخواهد گرفت؟ آیا انقلابىهاى مخلص و ایثارگران مؤمن، منزوى نخواهند شد؟ و پرسشهایى از ایندهست كه ذهن پیامبر خدا(ص) را به خود مشغول كرده بود بهطوریكه در موارد مختلف، نگرانى خویش را اظهار مىكرد تا مردم را نسبت به آینده و خطرهایى كه در پیش است، هشدار بدهد.
پیامبر اكرم(ص) از اینكه بعد از فوتش، رهبرىِ امت در اختیار منحرفین قرار بگیرد بهشدت نگران بود و مىفرمود:
«إِنَّ أَخْوَفَ مَا أَخَافُ عَلَیْكُمْ الأَئِمّةَ المُضِلِّینَ»(12)
«ترسناكترین چیزى كه از آن بر شما مىترسم، پیشوایان منحرف و گمراهكننده است.»
رسول خدا(ص) از اینكه بعد از خودش از قرآن كریم سوءاستفاده كنند و آیاتش را بهگونهاىكه با اهداف شیطانى خود موافق باشد، تفسیر نمایند، اظهار نگرانى میكرد و مىفرمود:
«أَكْثَرُ مَا أَخَافُ عَلَى أُمَّتِی مِنْ بَعْدِی رَجُلٌ یَتَأَوَّلُ الْقُرْآنَ یَضَعُهُ عَلَى غَیْرِ مَوَاضِعِهِ»(13)
«بیشترین ترس و نگرانى من بر امت خودم، مردى است كه قرآن را به غلط و نابهجا تأویل و تفسیر مىكند.»
براى رفع همه این نگرانىها، پیامبر اكرم(ص) در غدیر خم، على(ع) را بهعنوان جانشین خود معرفى كرد تا امت اسلامى در آینده دچار سرگردانى نشود و فرمود: من به فرمان الهى، برادرم على(ع) را به جانشینى خود نصب كردم تا او نشانهای براى امتم باشد و بعد از من، مردم بهوسیله او هدایت شوند؛ «هُوَ الْیَوْمُ الَّذِی أَمَرَنِی اللَّهُ تَعَالَى ذِكْرُهُ فِیهِ بِنَصْبِ أَخِی عَلِیِّبْنِ أَبِیطَالِبٍ(ع) عَلَماً لِأُمَّتِی یَهْتَدُونَ بِهِ مِنْ بَعْدِی…»(14)
٣- شایستهسالارى
از پیامهاى گویا و سازنده «غدیر»، پیام «شایستهسالارى» است. در اداره امور و گرهگشایى كارهاى مردم، باید مسؤولیتها را به كسانى سپرد كه از لیاقت و شایستگى لازم برخوردار باشند. هرچه حوزه كار مسؤول گستردهتر و موقعیت و مسؤولیت حساستر باشد، معیارهاى شایستگى نیز قوىتر خواهد بود.
روزى یكى از اصحاب پیامبر اكرم(ص) كه در نزد آنحضرت از موقعیت و احترام بالایى برخوردار بود، از محضر آنبزرگوار درخواست كرد تا یكى از مسؤولیتهاى حاكمیتى را به او بسپارد زیرا متوقع بود حال كه حكومت اسلامى شكلگرفته است، او نیز باید در اداره امور جامعه اسلامى شریك باشد. پیامبر اكرم(ص) در پاسخ به درخواست او فرمود:
«انّكَ ضَعیفٌ وَ اِنَّها اَمانَةٌ، وَ الْاَمانَةُ ثَقیلَةٌ وَ اِنَّها یَومَ الْقیامَةُ خِزْىٌ وَ ندامَةٌ، اِلّا مَنْ اَخَذَها بِحَقِّها وَ اَداءِ الّذی فیها»(15)
«تو براى امور مدیریتى، ضعیف و ناتوان هستى زیرا مدیریت، امانت است و امانت و امانتدارى سنگین است و هر آنكس كه از عهده آن برنیاید، روز قیامت ذلیل و پشیمان خواهد شد مگر كسىكه مسؤولیتى را بپذیرد و حق آنرا ادا نماید.»
كسىكه معیارهاى شایستگى را در تصاحب مسؤولیتها نداشته باشد و یا فرصت را از انسانهاى لایق و باكفایت بگیرد، چنین فردى به خدا و پیامبر و مسلمانان خیانت كرده است. پیامبر اكرم(ص) فرمودهاند:
«مَنْ تَقَدَّمَ عَلَى الْمُسْلِمینَ وَ هُوَ یَرى أنَّ فیهمْ مَنْ هُوَ أفْضَلُ مِنْهُ، فَقَدْ خانَ اللهَ وَ رَسُولَهُ وَ الْمُسْلِمینَ»(16)
«كسىكه در تصاحب پستهاى مدیریتى بر دیگر مسلمانان پیشى بگیرد در حالیكه مىداند در میان جامعه از او لایقتر وجود دارد، به خدا و رسول خدا و مسلمانان خیانت كرده است.»
در تفكر اسلامى، شایستگى و لیاقت را وابستگى فامیلى، ارتباطات جناحى و حزبى، امكانات مالى و ثروت و… تعیین نمىكند بلكه مقولاتى مانند تقوا، مجاهدتهاى مخلصانه میدانى، دانش و تجربه، امانتدارى، تدبیر و از عهده كارها برآمدن، معیار شایستگى براى نشستن بر اریكه مسؤولیت است.
در سال هشتم هجرت، لشكر اسلام به فرماندهى پیامبر اكرم(ص) شهر مكه را بدون خونریزى فتح كرد و خانه كعبه را از لوث بتان پاك ساخت. بعد از اینكه پیروزى تثبیت شد، پیامبر(ص) مىباید به مدینه، مقر حاكمیت اسلامى بازگردد. به هنگام ترك مكه، مدیریت سیاسى – اجتماعى شهر را برعهده جوانى به نام «عتاببن اسید» گذاشت و در مورد شایستگى او فرمود:
«لَوْ اَعْلَمُ لَهُمْ خَیْراً مِنكَ اِسْتَعْمَلْتُهُ عَلَیْهِم»(17)
«اگر براى اداره كردن شهر مكه، بهتر از تو كسى را مىشناختم، او را انتخاب مىكردم.»
تعدادى از ریشسپیدهاى قبائل كه داعیه بزرگى و شایستگى داشتند، نسبت به انتخاب و انتصاب پیامبر خدا(ص) اعتراض كردند كه چرا جوانى كمسنوسال را به مدیریت شهرى چون مكه برگزیده است. چون این اعتراض به گوش پیامبر اسلام(ص) رسید كه مجموعهاى از بزرگان شهر، «جوانى» را نوعى جرم بهحساب مىآورند و آنرا با لیاقت و شایستگى در تضاد مىپندارند، در كلامى كوتاه و ماندگار، معیار شایستگى را اینگونه بیان فرمود:
«وَ لَایَحْتَجُّ مُحْتَجٌّ مِنْكُمْ فِی مُخَالَفَتِهِ بِصِغَرِ سِنِّهِ، فَلَیْسَ الْأَكْبَرُ هُوَ الْأَفْضَلُ بَلِ الْأَفْضَلُ هُوَ الْأَكْبَرُ»(18)
«نباید هیچیك از شما بهخاطر كمى سن، با مدیریت «عتاببن اسید» مخالفت كنید زیرا هركس سن بزرگتر دارد برتر نیست بلكه هرآنكس كه برتر است او بزرگتر است.»
بر اساس مطالب یادشده، پیامبر اكرم(ص) به فرمان خداوند سبحان، حضرت على(ع) را در روز غدیر خم معرفى كرد تا بعد از خودش، امام امت اسلامى و پاسدار دستاوردهاى دوران نبوت بیستوسه سالهاش باشد.
معیار شایستگى على(ع) عناوینى چون دامادى پیامبر، عموزادگى، هاشمى بودن و امثال اینها نبود. على(ع) بر اساس اصل شایستهسالارى انتخاب شد. در اینجا به بخش اندكى از شایستگىهاى آنحضرت كه مبناى انتخاب او مىباشد، اشاره مىكنیم:
۱- على(ع) از دوران كودكى، تحت تربیت و تعلیمات پیامبر اكرم(ص) قرار گرفت و در مكتب نبوى، شخصیتش شكل گرفت و تربیت شد، چنانكه خود به یكى از یارانش به نام «كمیلبن زیاد» فرمود: پیامبر اكرم(ص) را خداوند تربیت كرد و پیامبر نیز مرا تربیت فرمود؛ «إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ(ص) أَدَّبَهُ اللَّهُ وَ هُوَ أَدَّبَنِی» (19)
ارتباط معلمى و شاگردى میان آن دو، به حدى رسیده بود كه على(ع) فرمود: من نور وحى و رسالت را مىدیدم و بوى خوش نبوت را استشمام مىكردم؛ «أَرَى نُورَ الْوَحْیِ وَ الرِّسَالَةِ وَ أَشُمُّ رِیحَ النُّبُوَّةِ»(20)
۲- در پذیرش اسلام و دفاع از حقیقت الهى و پیامبر گرامى(ص)، حضرت على(ع) بر همگان سبقت داشت و بارها بر این پیشگامى بهعنوان یك امتیاز تأكید مىورزید و مىفرمود: من نخستین كسى هستم كه به پیامبر ایمان آوردم؛ «أَنَا أَوَّلُ الْمُؤْمِنِینَ إِیمَاناً»(21)
و پیامبر اكرم(ص) نیز این سبقت و پیشگامى را براى على(ع) امتیاز مىدانست و خطاب به آنحضرت مىفرمود: تو نخستین كسى هستى كه مرا در شرایط سخت و تنهایى تصدیق كردى؛ «اَنْتَ أَوَّلُ مَنْ صَدَّقَنِی»(22)
۳- در عبودیت و بندگى خداى متعال، هیچكس به پاى امیر مؤمنان على(ع) نمىرسد، او در مورد بندگى خود در پیشگاه خالق سبحان مىگوید:
«ما اَعْرَفُ اَحَداً مِنْ هَذِهِ الاُمَّةِ عَبَدَ اللَّهَ بَعْدَ نَبِیِّهَا غَیْرِی، عَبَدْتُ اللَّهَ قَبْلَ اَنْ یَعْبُدَهُ اَحَدٌ مِنْ هَذِهِ الاُمَّةِ بِسَبْعِ سِنِینَ»(23)
«از این امت، كسى را نمىشناسم كه بعد از پیامبرش بهغیر از من، خدا را عبادت كرده باشد. من هفت سال پیش ازآنكه كسى از این امت خدا را عبادت كند، او را بندگى كردهام.»
۴- در ولایتمدارى، هیچیك از اصحاب رسول خدا(ص) به پاى على(ع) نمىرسیدند زیرا او در پیشگاه پیامبر خاتم تسلیم محض بود و مىفرمود: من بندهاى از بندگان حضرت محمد(ص) هستم؛ «أَنَا عَبْدٌ مِنْ عَبِیدِ مُحَمَّدٍ(ص)»(24)
۵- در دانش و معرفت، سرآمد مردان بود تا آنجا كه در مجامع عمومى مىفرمود: پیش از آنكه از میان شما بروم، هرآنچه پرسش دارید از من بپرسید؛ «سَلُونِی قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِی»(25)
این بُعد از شخصیت آنحضرت را پیامبر اكرم(ص) اینطور معرفى مىكند: من شهر علمم و على(ع) درِ این شهر است؛ «أَنَا مَدِینَةُ الْعِلْمِ وَ عَلِیٌّ بَابُهَا»(26)
همه آیات نورانى قرآن كریم را در زمان حیات پیامبر اكرم(ص) در حافظه داشت و شأن نزول آیات، تفسیر و تأویل، محكم و متشابه، ناسخ و منسوخ، مطلق و مقید، مفهوم و منطوق آنرا مىدانست. ابن ابىالحدید معتزلى مىگوید: همه اندیشمندان اسلامى بر این مطلب كه على(ع) در زمان حیات رسول خدا(ص) قرآنرا حفظ كرده بود و غیر او چنین فردى را سراغ ندارند، اتفاق نظر دارند؛ «اتَّفَقَ الْكُلُّ عَلَى أَنَّهُ كَانَ یَحْفَظُ الْقُرْآنَ عَلَى عَهْدِ رَسُولِاللَّهِ(ص) وَ لَمْیَكُنْ غَیْرُهُ یَحْفَظُهُ»(27)
یكى دیگر از دانشمندان اهل سنت به نام «شعبى» در مورد على(ع) مىگوید: من بعد از پیامبر خدا(ص) هیچ فردى را نمىشناسم كه از علىبن ابیطالب(ع) به كتاب خدا داناتر باشد؛ «مَا أَحَدٌ أَعْلَمَ بِكِتَابِ اللَّهِ بَعْدَ نَبِیِّ اللَّهِ مِنْ عَلِیِّبْنِ أَبِیطَالِبٍ»(28)
۶- در همه میدانهاى جهاد و مبارزه، در كنار پیامبر اكرم(ص) حضور مؤثر و سرنوشتساز داشت. او در اینمورد مىفرماید: من هیچگاه از میدان جهاد عقبنشینى و فرار نكردهام؛ «إِنِّی لَمْأَفِرَّ مِنَ الزَّحْفِ قَطُّ»(29)
منزلت مجاهدتهاى آنحضرت بهگونهاى از شایستگى است كه پیامبر اكرم(ص) فرمود: یك ضربت شمشیر على(ع) در جنگ خندق كه «عمروبن عبدود» را به خاك افكند، از چنان ارزشى برخوردار است كه ثوابش در پیشگاه خداوند از عبادت آسمانیان و زمینیان برتر است؛ «ضَرْبَةُ عَلِیٍّ یَوْمَ الْخَنْدَقِ أَفْضَلُ مِنْ عِبَادَةِ الثَّقَلَیْنِ»(30)
این شایستگىهایى را كه برشمردیم، اندكى از بسیار بود كه مولاى متقیان على(ع) آنها را با خود به همراه دارد و بهخاطر همین ویژگىهاى لیاقتى بود كه پیامبر خدا(ص) او را در غدیر خم بهعنوان شایستهترین فرد از امت اسلامى به مردم معرفى كرد تا پیروان دین حنیف را امام باشد.
٤- پرهیز از ترس و تردید
از دیگر پیامهاى بلند غدیر، پرهیز از هر نوع ترس و تردید است. در مسیر حق و انجام تكالیف دینى و انسانى، ترس و تردید، آفتِ موفقیت است. هرگاه هدف انسان، حق باشد و راهى را كه براى رسیدن به حق انتخاب كرده، منطقى به نظر آید و وسایل و ابزار كار را براى حركت در مسیر فراهم آورده باشد، جایى براى ترس و تردید باقى نمىگذارد. قرآن كریم مىفرماید:
«وَ لاتَهِنُوا وَ لاتَحْزَنُوا وَ أَنْتُمُ الْأَعْلَوْنَ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ»(31)
«سست و محزون نشوید و شما برتر و پیروزید، اگر ایمان داشته باشید.»
تاریخ بشرى بیانگر این واقعیت است كه اولیاء الهى در ترویج و دفاع از حق، هرگز ترس و تردید نداشتهاند و با هر عاملى كه در این مسیر مانع ایجاد كرده است، برخورد نمودهاند. نمونههاى فراوانى را بهعنوان شاهد بر این ادعا مىتوان ارائه داد. ما در اینجا تنها به یك نمونه تاریخى اشاره مىكنیم:
در سال شصت از هجرت، حسینبن على(ع) با مجموعهاى از اعضاء خانواده و یارانش از مدینه به مكه آمد و سپس به دعوت مردم كوفه، از مكه به سمت كوفه حركت كرد. این كاروان، منزل به منزل حركت مىكرد، در منزل «ثعلبیه»، امام حسین(ع) را خواب فرا گرفت، چند لحظهاى به خواب رفت و چون بیدار شد، ذكر نورانى «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُون» را بر زبان جارى كرد. فرزندش علىاكبر(ع) كه در كنار پدر بود، عرض كرد: آیا خبر مرگى را شنیدى كه جمله استرجاع (انا لله… ) را قرائت كردى؟ فرمود: بله؛
«فَرَأیتُ فارِساً عَلى فَرَسٍ وَقَفَ عَلَىَّ فَقالَ: یا حُسَینٌ اِنَّكُمْ تَسْرَعُونَ الْمَسیرَ وَ الْمَنایا بِكُمْ تَسْرَعُ اِلَى الْجنَّةِ، فَعَلِمْتُ اَنَّ أنْفُسَنا نُعیَتْ اِلَیْنا»(32)
«در خواب، سوارى را بر اسب دیدم كه در برابرم ایستاد و گفت: اى حسین! شتابان مىروید و مرگ هم شما را با سرعت به سمت بهشت مىبرد. پس دانستم كه این سوار از مرگ ما خبر مىدهد.»
علىاكبر(ع) عرض كرد: پدر جان! مگر ما بر حق نیستیم؟ «ألَسْنا عَلَى الْحَقِّ؟»
امام حسین(ع) فرمود: آرى، فرزندم! سوگند به خدایى كه بازگشت همه بندگان بهسوى اوست، بر حق هستیم؛ «بَلَى یَا بُنَیَّ وَ الَّذِی إِلَیْهِ مَرْجِعُ الْعِبَادِ»
فرزندش علىاكبر(ع) عرض كرد: اینك كه راه ما راه حق و هدف ما مقدس و الهى است، از مرگ و مردن باكى نداریم؛ «إِذَاً لَانُبَالِیَ بِالْمَوْتِ»(33)
مرگ اگر مرد است گو نزد من آى | تا در آغوشش بگیرم تنگ تنگ |
خداوند به هنگام بازگشت پیامبر اكرم(ص) و حاجیان از مراسم حج، در وادى «جحفه» و در كنار غدیر خم بهوسیله جبرئیل، وحى فرستاد كه على(ع) را بهعنوان امام و جانشین خود به مردم معرفى كند:
«یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْكَ مِنْ رَبِّكَ وَ إِنْ لَمْتَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ یَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ»(34)
«اى پیامبر! آنچه از جانب پروردگارت بر تو نازل گردیده است، ابلاغ كن و اگر چنین نكنى، رسالت الهى خود را انجام ندادهاى و خداوند تو را از گزند بدخواهان حفظ مىكند.»
آنچه از آیه شریفه استفاده مىشود، ایناست كه پیامبر اكرم(ص) نسبت به معرفى حضرت على(ع) نگرانى و دغدغه داشته است و خداوند به آنحضرت اطمینان مىبخشد كه ما تو را از گزند بدخواهان و فتنهانگیزان حفظ خواهیم كرد؛ «وَ اللَّهُ یَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ»
در اینجا پرسشى مطرح مىشود كه پیامبر اكرم(ص) از چه موضوعى و یا چه اشخاصى بیمناك بوده است که به او اطمینان داده مىشود، خداوند تو را از آسیبها و فتنهها حفظ مىكند؟
بدونشك، ترس و دغدغه پیامبر(ص) مربوط به شخص خودش نبوده است، چون سیره پیامبر(ص) بهخوبى گویاى این معناست كه او هیچگاه در راه اعتلاى حق و ترویج و تبیین آرمانهاى الهى، ترسى به دل نداشته است. آنروزهاى آغازین بعثت، در قلب حاكمیت كفر و شرك و در میان انبوه دشمنانِ بىرحم و سیاهدل، كمترین ترس و تردیدى به دل راه نداد و یكتنه در برابر همه تهدیدها و تحمیلها ایستاد، امروز كه در رأس حاكمیت اسلامى قرار گرفته و قدرت اول منطقه بهحساب مىآید، چرا باید بترسد؟
در پاسخ به اینگونه پرسشها باید گفت، ترس و دلهره پیامبر اكرم(ص) شخصى نبوده است، ترس او با شناختى که از چهرهها و جریانهاى موجود در جامعه داشته است، از این موضوع بوده است كه با حساسیت و كینهاى كه برخى از افراد حاضر در این اجتماع دارند، مانعى براى اجراى فرمان الهى شوند و امت منسجم و متشكل اسلامى را دچار تفرقه نمایند. مطالب تاریخى متعددى وجود دارد كه مؤید این نظر باشد. به چند نمونه از نگرانىهاى پیامبر اكرم(ص) اشاره مىكنیم:
۱- یكى از دلایل نگرانى پیامبر(ص) این بود كه به این امر الهى، صبغه فامیلگرایى بزنند و احساسات مردم را برانگیزانند و بگویند او قصد دارد پسرعمو و دامادش را بر ما مسلط كند و در نتیجه مردم را به طغیان و عصیان بكشانند؛ «فَتَخَوَّفَ رَسُولُاللَّهِ(ص) أَنْ یَقُولُوا: حامی ابْنِ عَمِّهِ وَ أَنْ یَطْغَوْا فِی ذَلِكَ عَلَیْهِ»(35)
۲- نگرانى دیگر پیامبر(ص) از اینجهت بود كه این مجموعه مخاطبان، چند سالى است، از جاهلیت به فضاى اسلام وارد شدند و هنوز برخى از رذائل اخلاقى از جان و روانشان زدوده نشده است و همین امر موجب مىگردد تا به مخالفت برخیزند و انجام این مأموریت را با مشكل روبهرو سازند. پیامبر اكرم(ص) به پیشگاه حضرت حق عرضه داشت: پروردگارا! قوم من بهتازگى از فضاى جاهلیت به در آمدهاند و هنوز گرفتار رقابتهاى زشت اخلاقى، چشم و همچشمىها و فخرفروشىها هستند؛ «یَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِی قَرِیبُو عَهْدٍ بِالْجَاهِلِیَّةِ وَ فِیهِمْ تَنَافُسٌ وَ فَخْرٌ»(36)
۳- تعداد قابل توجهى از كسانىكه در غدیر خم پاى منبر پیامبر(ص) حضور داشتند، از كسانى بودند كه على(ع) پدران و برادران و یا یكى از نزدیكان آنان را در مقابله با اسلام كشته بود. معرفى على(ع) بهعنوان جانشین پیامبر(ص)، امكان داشت باعث تحریك احساسات ایندسته از افراد گردد و در روند فرمان الهى مقابلهاى صورت پذیرد. پیامبر اكرم(ص) به جبرئیل فرمود: اى دوست من! از آن بیم دارم كه این همراهانم كه از على(ع) ضربه خوردهاند و در زمان مشرك بودنشان، خون خویشان آنان به دست او ریخته شده است، خشمناك گردند و كینههاى درونى خود را آشكار كنند؛ «حَبِیبِی جَبْرَئِیلُ إِنِّی أَخَافُ تَغَیُّرَ أَصْحَابِی لِمَا قَدْ وَتَرُوهُ وَ أَنْ یُبْدُوا مَا یُضْمِرُونَ فِیهِ»(37)
۴- یکی دیگر از نگرانیهای پیامبر اکرم(ص) وجود جریان پیچیده و خطرناك نفاق بود كه همیشه از پشت خنجر زده است و در پى فرصت بوده تا به بهانههاى مختلف و در موقعیتهاى مناسب، سد راه شود و جلو رشد و تعالى جامعه اسلامى را بگیرد. آنان كه مىگفتند: به پیامبر و مهاجرانِ نیازمند كه از یاران پیامبر هستند، انفاق و كمك نكنید تا از مدینه بروند و پیامبر را تنها گذارند؛ «هُمُ الَّذِینَ یَقُولُونَ لاتُنْفِقُوا عَلى مَنْ عِنْدَ رَسُولِاللَّهِ حَتَّى یَنْفَضُّوا»(38)
با همه نگرانىهایى كه پیامبر اكرم(ص) داشتند و با تكیه بر لطف و عنایت الهى، ترسها و تردیدها را رها نموده و از موضع قدرت و قاطعیت، حضرت على(ع) را به حاضران معرفى كرد و در مكتب غدیر، این آموزش را به همه عاشقان راه امامت و ولایت داد كه در مسیر حق، باید ترس و تردید را كنار گذاشت زیرا حقگویى و حقپویى با تردید و دودلى به پیش نمىرود.
فرمان خداى احد آمد سوى احمد | كى بنده زیبنده و اى عبد مؤید | |
در امر خلافت كنمت امر مجدد | باید برى امروز تو بر لیغ(39) مؤكد | |
باید كنى امروز،تو تبلیغ معجّل | ||
امروز اگر این رهِ مقصود نپویى | وین صفحه پر خار و خس امروز نشویى | |
بر دست، گُل تازه نگیرى و نبویى | یا آنچه خدا گفته بگویى، تو نگویى | |
تبلیغ رسالت ز تو نایافته فیصل | ||
اندیشه مكن زآنكه كند وسوسه خنّاس | در باب على «یعصمك الله من النّاس» | |
باید بشناسانىاش امروز به نشناس | بازار خزف بشكنى از حقّه الماس | |
حقرا كنى آنگونه كه حق گفت مدلّل(40) |
پینوشت:
1. مائده / آیه ۶۷
2. البرهان فی تفسیر القرآن/ ج۲/ ص ۲۲۶
موسوعة الامام علیبن ابیطالب/ ج۲/ ص ۲۵۷
3. مائده/ آیه ۳
4. الاصابه / ج۴ / ص۲۳ به نقل موسوعة الامام علىبن ابیطالب / ج ۲ / ص ۲۹۰
5. اعراف / آیه۴۳
الاحتجاج / ج۱ / ص۱۵۹
6. الغدیر / ج ۱ / ص ۱۹
7. امالى صدوق / ص ۶۷۰ / ح ۸۹۸
8. الاحتجاج/ ج ۱ / ص ۲۹۷
تاریخ بغداد / ج ۴ / ص ۷۱
9. مائده / آیه ۶۷
10. المستدرك على الصحیحین / ج۳ / ص ۱۳۸
اسد الغابه / ج ۴ / ص ۹۵
المناقب لابن شهرآشوب / ج ۲ / ص ۳۴
11. تجارب السلف در تواریخ خلفا و وزرای ایشان/ ج ۱/ ص ۱
12. كنزالعمال/ ج ۱۰ / ص ۱۸۸
13. بحارالانوار / ج ۹۲ / ص ۱۱۲
14. همان / ج ۹۷ / ص ۱۱۰
15. صحیح مسلم / ج۲ / ص ۱۲۴
16. الغدیر / ج ۸ / ص ۲۹۱
17. اسد الغابة / ج ۳ / ص ۳۵۸
18. نگرشى بر مدیریت اسلامى / چاپ نشر نخیل / ص ۱۸۲
19. تحفالعقول / ص ۱۸۲
20. نهجالبلاغه / خطبه ۱۹۲
21. بحارالانوار / ج ۳۸ / ص ۲۳۰
22. همان / ص ۲۳۰
شرح نهجالبلاغه/ ابن ابىالحدید / ج ۳ / ص ۲۵۹
23. مسند احمد/ ج ۲/ ص ۱۶۶
مستدرک حاکم/ ج ۳/ ص ۱۱۲
24. بحارالانوار/ ج ۳/ ص ۲۸۳
25. شرح نهجالبلاغه/ ابن ابىالحدید / ج ۱۳ / ص۱۰۱
ارشاد مفید / ص ۲۳
26. كنزالعمال / ح ۳۲۸۹۰
تلخیص الشافى / ج ۲ / ص ۲۸۱
27. شرح نهجالبلاغه/ ابن ابىالحدید / ج ۱/ ص ۲۷
28. بحارالانوار/ ج ۹۲/ص ۱۰۴
29. تفسیر نور الثقلین/ ج۲/ ص ۱۳۹
30. احقاق الحق / ج ۲/ ص ۱۰۴
31. آلعمران / آیه ۱۳۹
32. مقتل الحسین خوارزمى / ج۱ / ص ۲۲۶
بحارالانوار / ج ۴۴ / ص ۳۱۳
33. مقتل الحسین خوارزمى / ج۱ / ص۲۲۶
تاریخ الطبرى / ج۵ / ص ۴۰۷
الارشاد / ج۲ / ص۸۲
امالى صدوق / ص ۲۱۸ / ح ۲۳۹
بحارالانوار / ج ۴۴/ ص۳۱۳
شهادتنامه امام حسین(ع) / ج ۲ / ص۶۶۹
34. مائده / آیه ۶۷
35. تفسیر العیاشی/ ج ۱/ ص ۳۳۱
36. شواهد التنزیل / ج۱ / صفه ۲۵۴
موسوعة الامام علىبن ابیطالب / ج ۲
37. بحارالانوار/ ج ۹۵/ ص ۳۰۱
38. منافقون / آیه ۷
39. لیغ، معانى مختلفى دارد، به معنى ظرافت، نشاط، خوشطبعى و یا یك نمونه برجسته آمده است.
40. مكرم اصفهانى
ثبت ديدگاه