رهنمودهای حاکمیتی در نظام اسلامی- بخش سوم

 

«يَا دَاوُودُ إِنَّا جَعَلْنَاكَ خَلِيفَةً فِي الْأَرْضِ فَاحْكُمْ بَيْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ وَلَا تَتَّبِعِ الْهَوَىٰ فَيُضِلَّكَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ». محتوای این آیه، محتوای حکومتی است. خداوند داوود (ع) را مورد خطاب قرار داده و در ارتباط با حکومت بین مردم، او را از تبعیت از هوا و هوس بازمی‌دارد؛ چرا که تبعیت از هوا و هوس، انسان را از راه خدا جدا می‌کند.

بحث ما در دو جلسه گذشته پیرامون رهنمودهای حاکمیتی از زبان مولای متقیان، امیر مؤمنان علی (ع) بود. امروز نیز چند توصیه حکومتی دیگر از مولا را مورد توجه قرار می‌دهیم.

۱. پرهیز از غرور و خودپسندی پس از دریافت حکم

 

اولین توصیه‌ای که انتخاب شده، [در مورد] غرور است. مولا (ع) زمانی که به فردی حکمی می‌داد تا در منطقه‌ای مدیریت و حکومت کند، در همان آغازِ واگذاری مسئولیت، این توصیه را به سمع مأمورش می‌رساند: «إِیَّاکَ وَ الْعُجْبَ وَ سُوءَ الْخُلُقِ…» ( بپرهیز از خودپسندی و غرور).

خودپسندی و غرور، انسان را نابود کرده و به انحراف می‌کشاند. برخی انسان‌ها این‌گونه‌اند که وقتی حکمی دریافت می‌کنند و به میزی و مقامی می‌رسند، غرور آن‌ها را فرا می‌گیرد و اخلاقشان عوض می‌شود. چند چیز اخلاق انسان را عوض می‌کند که یکی از آن‌ها «قدرت» است. تا دیروز نقشی نداشت، اما امروز حکمی به او داده‌اند و می‌تواند بودجه‌هایی را جابجا کند یا مجموعه‌ای را مدیریت نماید. قدرتی که فرماندار، استاندار یا وزیر در اختیارشان قرار می‌گیرد، وسیع است. اگر فرد، خودساخته نباشد، غرور او را می‌گیرد. این اولین قدم و اولین تذکر است که باید به او داد؛ که مواظب باش این حکم، تو را دچار خودپسندی و عُجب نکند.

در روایات داریم که امام سجاد (ع) (در صحیفه سجادیه که گنجینه‌ای غریب‌تر از نهج‌البلاغه است) از خداوند درخواست می‌کند: «خدایا، هرچه مقام مرا در جامعه بالا می‌بری، در درونِ خودم مرا پایین بیاور». هر چه در میان مردم بالاتر می‌روم، خضوع و خشوع مرا بیشتر کن تا باورم نشود.

۲. پیوند اخلاق و اجرا در مدیریت

 

این نوع اخلاقیات در کار انسان اثر می‌گذارد. نباید گفت این‌ها مسائل اخلاقیِ صِرف هستند؛ نخیر، در بسیاری از مسائل، اجرا و اخلاق با هم گره خورده‌اند. اگر اخلاق کنار اجرا قرار بگیرد، آن اجرا را لطیف و دلپذیر می‌کند. اگر اخلاق کنارش قرار نگیرد، حتی اگر بهترین کار هم انجام شود، مردم راضی نمی‌شوند و نمی‌پذیرند.

البته برای به‌کارگیری اخلاق، ابتدا باید بستر روحی در خود فرد فراهم شود. باید روی خود کار کنیم تا این اخلاق با سرشت و فطرت ما ممزوج گردد. در غیر این صورت، اگر بخواهیم ادا در بیاوریم، به ریا و نفاق تبدیل می‌شود. قرآن کریم می‌فرماید: «لَا تُبْطِلُوا صَدَقَاتِكُمْ بِالْمَنِّ وَالْأَذَىٰ». اگر خدمت کردید، منت نگذارید. منّت‌گذاری یک امر اخلاقی است، اما نتیجه‌ی کار خوب را از بین می‌برد.

اولین سفارش مولا (ع) به کارگزارش این است: «إِیَّاکَ وَ الْعُجْبَ». یعنی فکر نکنی حالا که مسئولیتی گرفتی، «کسی شده‌ای». حضرت سعی می‌کند اول درون کارگزاران را از رذائل اخلاقی آزاد کند.

۳. انتخاب مدیران بر اساس ظرفیت و توانایی

 

دومین توصیه‌ی حکومتی امیرمؤمنان (ع) [در مورد انتصاب مدیران است]. حضرت به کارگزارش (مثلاً مالک اشتر) می‌فرماید که شما نیاز داری مجموعه‌ای را به کار بگیری. کارها را تقسیم کن و در رأس هر کاری، یک مدیر خاص بگذار.

سپس ویژگی آن مدیر را برمی‌شمارد: «…لَا یُبْهِرُهُ کَبِیرُهَا وَ لَا یَتَشَتَّتُ عَلَیْهِ کَثِیرُهَا». این عبارت به دو مسئله اشاره دارد: ۱. ظرفیت (لَا یُبْهِرُهُ کَبِیرُهَا): کار بزرگ او را مبهوت و مغرور نکند. یعنی باید ظرفیت آن فرد را در نظر گرفت و کار را متناسب با ظرفیتش به او سپرد. برخی آدم‌های خوبی هستند، اما ظرفیت کارهای بزرگ را ندارند. نمی‌توان بر روی یک خودروی پراید، بارِ یک خودروی دَه تُنی گذاشت. ظرفیت برخی به اندازه‌ی یک لیوان است، نمی‌توان آب یک استخر را در آن ریخت. ۲. توان روانی (لَا یَتَشَتَّتُ عَلَیْهِ کَثِیرُهَا): هجمه‌ی کار زیاد، ذهن او را مشوش و متشتت نکند. برخی افراد از لحاظ روانی تحمل بحران را ندارند. بعضی مدیران، «مدیر بحران» هستند و مسائل مختلف را مدیریت می‌کنند؛ اما برخی دیگر با بروز یک مسئله به هم می‌ریزند.

پس مولا (ع) می‌فرماید مدیری انتخاب کن که هم به لحاظ ظرفیتی و هم به لحاظ روانی و فکری، توانایی تحمل این مسائل را داشته باشد.

۴. اخلاق مأموران حکومتی (مأمور جمع‌آوری زکات)

 

سومین توصیه [در مورد شیوه‌ی برخورد مأموران است]. حضرت علی (ع)، مِخنَف بن سُلَیم را برای جمع‌آوری صدقات (زکات) فرستاد. ایشان به مأمور خود که از طرف حکومت می‌رود، این دستورالعمل را می‌دهد: ۱. گشاده‌رویی: «…بِبَسْطِ الْوَجْهِ». با چهره‌ی باز وارد شو، نه با نگاه خشم‌آلود. مأمور حکومتی نباید ادا در بیاورد. اولین ملاقات چهره به چهره است؛ با چهره‌ی باز و لب خندان مقابله کن. ۲. نرم‌خویی: «…وَ لِینِ الْجَانِبِ». رفتارت ملایم و نرم باشد، گفتارت ملایم باشد. ۳. تواضع: «…یَلْزَمُکَ التَّوَاضُعُ وَ اجْتَنِبِ التَّکَبُّرَ». بر تو لازم است که تواضع کنی و از تکبر و غرور اجتناب ورزی.

اینجاست که اخلاق با اجراییات گره می‌خورد. اگر [اخلاق] نباشد، اجراییات اگر هم پیش برود، تلخ پیش می‌رود. خداوند می‌فرماید: «إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالْإِحْسَانِ». «عدل» قانون است، اما «احسان» آن قانون را شیرین می‌کند. مانند پلیسی که می‌خواهد جریمه کند؛ اگر با خنده جریمه کند، با زمانی که با خشونت جریمه می‌کند، فرق دارد.

۵. پرهیز از نفاق و دورویی در دین

 

چهارمین رهنمود این است که مأمور حکومت باید از آفت دورویی و نفاق پرهیز کند. این آفت، ریشه‌ای است و اگر نفوذ کند، خیلی چیزها را به آتش می‌کشد. امیرالمؤمنین (ع) می‌فرماید: «وَ إِیَّاکُمْ وَ التَّلَوُّنَ فِی دِینِ اللَّهِ». بپرهیزید از رنگ به رنگ شدن در دینداری. این آفت بزرگی برای حاکمیت دینی است. مردم از حکومت اسلامی توقع و انتظار بالایی دارند؛ شاید در حکومت‌های دیگر مسائل را تحمل کنند، اما از حکومت دینی انتظار دیگری دارند. واژه‌ی «إِیَّاکُمْ» یک هشدار جدی است. کارگزار حکومت علوی نباید متلوّن باشد؛ اینکه در یک دولت محاسن بگذارد و در دولت دیگر آن را بزند، یا خانمی در دولتی چادر سر کند و در دولت دیگر آن را بردارد. این دین‌داریِ سطحی و ظاهری است.

۶. تقدس وسیله در کنار تقدس هدف

 

پنجمین رهنمود [در مورد وسیله و هدف است]. در حکومت اسلامی، هدفِ مأمورین مقدس است؛ اما برای رسیدن به هدف مقدس، وسیله هم باید مقدس باشد. نمی‌توان با وسیله‌ی نامقدس به هدف مقدس رسید. امیرالمؤمنین (ع) جمله‌ای دارند [با این مضمون که]: پیروزی‌ای که از طریق گناه به دست آید، پیروزی نیست و ما آن را به رسمیت نمی‌شناسیم. «وَ الْغَالِبُ بِالشَّرِّ مَغْلُوبٌ»؛ کسی که با وسیله‌ی شر و شرارت غالب می‌شود، در حقیقت خود او مغلوب است.

[به عنوان مثال]، چرا تختی اینقدر بزرگوار شمرده می‌شود؟. در یکی از مسابقات، دست رقیبش آسیب دیده بود. تختی وقتی متوجه شد، از این فرصت استفاده نکرد و با آن دستِ [آسیب‌دیده] کار نکرد. این اخلاق است. او نمی‌خواست به هر وسیله‌ای غالب شود. در دوران جنگ، امام (ره) به خلبان‌ها دستور داده بودند که مراقب باشند. خلبانی که می‌خواست پلی را در بغداد بزند، وقتی دید مسافرین روی پل هستند، با اینکه هواپیمایش در خطر بود، پل را نزد. این روش‌هاست که حکومت را پایدار می‌کند.

وقتی امیرالمؤمنین (ع) به حکومت رسید، [برخی] گفتند معاویه را [فعلاً] نگه دار. حضرت فرمود: «…أَتَأْمُرُونِّی أَنْ أَطْلُبَ النَّصْرَ بِالْجَوْرِ…». (آیا به من امر می‌کنید که پیروزی را با ستم به دست آورم؟) . شما خیال کردید من با هر وسیله‌ای می‌خواهم به پیروزی و حکومت برسم؟ هرگز. من آن هدف مقدسم را با این وسیله‌ی نامقدس ذبح نمی‌کنم. توصیه پنجم این است که مأمورین حکومت برای موفقیت، از هر وسیله‌ای استفاده نکنند.

۷. پرهیز از پایه‌گذاری شیوه‌های ستمگرانه

 

ششمین رهنمود این است که [مدیران] پایه‌گذار شیوه‌های ستمگرانه نباشند. وقتی یک مدیر، شیوه‌ای را به کارکنانش تعلیم می‌دهد، آن شیوه بعداً به فرهنگ و عادت تبدیل می‌شود. این شیوه‌ها نباید ستمگرانه باشد. حضرت می‌فرماید: «…أَعْظَمُ النَّاسِ ظُلْماً مَنْ سَنَّ سُنَنَ الْجَوْرِ وَ مَحَقَ سُنَنَ الْعَدْلِ» (ظالم‌ترین مردم کسی است که راه و رسم ستمگرانه را پایه‌گذاری کند و راه و رسم عادلانه را از بین ببرد). نسل‌های بعدی نیز بر همان «رویه» و «سُنن» سیر می‌کنند. اگر آن سنت خیر باشد، خیرش به پایه‌گذاران می‌رسد و اگر شر باشد، گناهش به آن‌ها می‌رسد. در احکام قضایی گاهی می‌گویند «روال» این بوده است؛ این روال، همان راه و رسم است. این مسئله در خانه هم صادق است؛ پدر باید راه و رسم زندگی بهتری را به فرزندان بیاموزد، نه راه و رسم غلط.

۸. رعایت اخلاق اسلامی در میدان نبرد

 

هفتمین رهنمود، رعایت اخلاق اسلامی است. (در خطبه ۱۹۷ نهج‌البلاغه) در میدان جنگ، عده‌ای از یاران علی (ع) در حال جنگیدن با معاویه، به او فحش می‌دادند. حضرت همان‌جا [آنان را نهی کرد] و فرمود: «إِنِّی أَکْرَهُ لَکُمْ أَنْ تَکُونُوا سَبَّابِینَ» (من دوست ندارم که شما زبان‌تان به فحش آلوده شود). در حکومت علی (ع)، این بداخلاقی‌ها ممنوع است. با دشمن روبرو شو، شمشیر هم بزن، قاطعانه [بجنگ]، اما اخلاق را رعایت کن. باز هم تأکید می‌کنم که اخلاق با اجرا گره خورده است، هرچند در تفکر بعضی مسئولین، این دو جدا از هم پنداشته می‌شوند.

۹. رسیدگی به ازکارافتادگان و بازنشستگان

 

هشتمین رهنمود، مراقبت از ازکارافتادگان، پیرمردها، بازنشستگان و آسیب‌پذیرهاست. روزی امیرالمؤمنین (ع) رد می‌شد، مردی را دید که گدایی (سؤال) می‌کند. حضرت فرمود: «مَا هَذَا؟» (این چیست؟) . [نکته اینجاست که] حضرت نفرمود «مَنْ هَذَا؟» (این کیست؟)، بلکه فرمود «مَا هَذَا؟»، یعنی «این چه کاری است» که در حکومت علی (ع) دارد انجام می‌شود؟. گفتند: «یا امیرالمؤمنین، نَصْرَانِیٌّ» (این مرد، مسیحی است). علی (ع) ناراحت شد و فرمود: «اسْتَعْمَلْتُمُوهُ حَتَّى إِذَا کَبِرَ وَ عَجَزَ مَنَعْتُمُوهُ؟» (تا زمانی که توان داشت و جوان بود، از او کار کشیدید؛ حالا که پیرمرد و عاجز شده، او را منع می‌کنید؟) . سپس دستور فرمود: «أَنْفِقُوا عَلَیْهِ مِنْ بَیْتِ الْمَالِ» (از بیت‌المال به او حقوق بدهید و زندگیش را اداره کنید). نباید در حکومت علی (ع) چنین فردی [در این وضعیت] باشد.

۱۰. حاکمیت ضوابط بر روابط

 

نهمین توصیه این است که در حکومت، «ضوابط» باید حاکم باشد، نه «روابط». روایت شده که قرار بود بر مردی حد (شلاق) جاری شود. حضرت به قنبر (خادم تربیت‌شده‌ی مکتب علوی) فرمود که این حد را جاری کن. قنبر [احتمالاً از روی غرض یا دق دلی]، سه تازیانه اضافه زد («فَزَادَهُ ثَلَاثَةَ أَسْوَاطٍ»). امیرالمؤمنین (ع) خودِ علی (ع) سه شلاق بر قنبر زد تا قانون حاکم شود و کسی فراتر از قانون نباشد.

[همچنین] ابوالاسود دوئلی، که ادبیات عرب و علم نحو را پایه‌گذاری کرد و قرآن را اِعراب‌گذاری نمود، مرد بزرگی بود. او از طرف امیرالمؤمنین (ع) حاکم بصره بود. روزی در دادگاه صدایش را بر یکی از طرفین دعوا بلندتر کرد. علی (ع) او را عزل کرد و فرمود این روش برخورد، با عدالت سازگار نیست؛ از میز قضاوت فاصله بگیر. [یا در مورد] ابن ابی‌رافع [خزانه‌دار]؛ وقتی دختر امیرالمؤمنین (ع) گردنبندی را [از بیت‌المال] به امانت گرفت، علی (ع) فرمود اگر این را به عنوان امانتِ [مضمونه] نگرفته بودی، دزدی تلقی می‌شد و دست دخترم را قطع می‌کردم. این‌ها چند رهنمود حکومتی از مولای متقیان (ع) برای کارگزاران نظام بود.