دانش و اطلاعات علمى در كف بدگوهران، فتنه بهوجود مىآورد و چنین دانشى نه تنها براى جامعه مفید نخواهد بود بلكه صاحب خویش را به ورطه نابودى و هلاكت خواهد افكند. اینگونه انسانها، به تعبیر…
**************************************************
رسالت علم و مسئولیت عالم از دیدگاه امام خمینی-بخش اول
پدیدآورنده: سید رضا تقوی
رهبر معظم انقلاب اسلامی(مدظلهالعالی):
انسان صالح آنکسی نیست که علم دارد امّا نیت به خدمت گذاشتن این علم را ندارد… انسان صالح آن انسانی است که هم دانش دارد، هم آن انگیزه و آن نیّت و آن علاقه و تعهد را برای به کار بردن خوب این دانش دارد؛ یعنی همان چیزی که ما به آن «تعهد» میگوئیم. اگر این انگیزه وجود نداشته باشد آن تخصص به درد نمیخورد.
دانشگاه تهران (۷/۷/۱۳۶۴)
رسالت علم
در نظام فكرى و فرهنگى اسلام، علم و دانش را جایگاهى بلند و مقدس است و چون دانش و معلومات در نگاه اسلام ارزش محسوب شدهاند، به همین اعتبار آن ظرفى كه مظروف دانش را گرد آورد، ارزشمند مىگردد و لذا براساس چنین تفكرى، عالم و دانشمند، منزلتى والا و شأنى بالا را به خود اختصاص مىدهد.
علم در دیدگاه اسلام، وسیله و ابزار ضرورى زندگى است. زندگى بدون دانش و معلومات، زندگى انسانى نمىتواند باشد و به هر مقدار كه این ابزار كارساز، انسان را در دستیابى به اهداف و آرمانهایش مدد برساند، به همان مقدار بر ارزش و تقدس آن افزوده مىگردد.
آیین دانشدوست اسلام، یكى از معیارهاى برترى و ارزشمندى انسانها را در این مىداند كه از دانش بیشترى برخوردار باشند:
«قالَ النَّبىُّ(ص): أَكْثَرُ النَّاسِ قِیمَةً أَكْثَرُهُمْ عِلْماً وَ أَقَلُّ النَّاسِ قِیمَةً أَقَلُّهُمْ عِلْماً»(1)
«پیامبر اكرم(ص) فرمود: انسانهایى ارزشمندتر هستند كه از دانش و علم بیشترى برخوردار باشند و مردمى كه داراى دانش كمترى هستند، ارزش كمترى دارند.»
از نظر اسلام، علم را براى علم آموختن مردود است. علم براى عمل و عمل براى دستیابى به اغراض و اهداف خلقت مىباشد.
هرگاه علم بهعنوان ابزار در خدمت حق و حقیقت قرار نگیرد، بدونتردید در خدمت نفس و نفسانیت قرار خواهد گرفت و در چنین شرایطى نه تنها موجبات اوج انسان را فراهم نمىسازد بلكه وسیلهاى براى سقوط و یا حجابى براى هبوط او مىگردد. تیغ تیزى خواهد بود در دست زنگى مست و ابزارى براى انحراف و انحطاط بیشتر كه به قول مولوى، جهل از این علم بهمراتب بهتر است.
بد گهر را علم و فن آموختن | دادن تیغ است دست راهزن | |
تیغ دادن در كف زنگى مست | به كه باشد علم ناكس را به دست | |
علم و مال و منصب و جاه و قران | فتنه آرد در كف بد گوهران | |
پس غزا زین فرض شد برمؤمنان | تا ستانند از كف مجنون سنان | |
جان او مجنون، تنش شمشیر او | واستان شمشیر را زین زشت خو | |
آنچه منصب مىكند با جاهلان | از فضیحت، كى كند صد ارسلان | |
چون قلم در دست غدارى فتاد | لاجرم منصور بر دارى فتاد | |
علم و منصب ناكسى كهآرد به دست | طالب رسوایى خویش آمده است | |
حكم چون در دست گمراهى فتاد | جاه پندارید و در چاهى فتاد(2) |
دانش و اطلاعات علمى در كف بدگوهران، فتنه بهوجود مىآورد و چنین دانشى نه تنها براى جامعه مفید نخواهد بود بلكه صاحب خویش را به ورطه نابودى و هلاكت خواهد افكند. اینگونه انسانها، به تعبیر مولاى متقیان حضرت على(ع)، دانشمندان جاهل و عالمان نادان هستند كه هرچه بر دانش و معلومات آنها افزوده گردد، حصار ظلمت و حجاب اِنانیت، آنان را از گوهر حقیقت دورتر مىگرداند.
«قالَ عَلىٌّ(ع): رُبَّ عَالِمٍ قَدْ قَتَلَهُ جَهْلُهُ وَ عِلْمُهُ مَعَهُ لَایَنْفَعُهُ»(3)
«حضرت على(ع) فرمود: چهبسا عالمى كه جهلش او را كشته و دانش و علمش وى را سودى نبخشیده است.»
در حوزه معارف الهى، راهیان وادى سلوك و طالبان دیدار حضرت محبوب را چنین مقرر است كه در نخستین لحظه ورود به حلقه اهل عرفان، ظرفیتنگرى و قابلیتسنجى مىكنند و به مقدار ظرفیت و قابلیت مرید، اسرار عشق و مستى را به او مىآموزند و استاد این كلاس، با احتیاط و وسواس چنین تعلیم مىدهد كه اسرار را در اختیار بیگانه نهادن، جرم و گناهى نابخشودنى بهحساب مىآید.
طالب نباید مدعى و خودپرست باشد، چنانكه حافظ مىگوید:
با مدعى مگویید اسرار عشق و مستى | تا بىخبر بمیرد در درد خودپرستى |
اسرار را باید در مخزن دل پنهان كرد و در دل را قفل نمود و كلیدش را فقط به دلستان داد.
دلم كه مخزن اسرار بود دست قضا | درش ببست و كلیدش به دلستانى داد |
در نظام تعلیم و تربیت اسلام توصیه مىگردد كه گوهر گرانبها را نباید بر گردن افراد نالایق افكند، چنانكه حضرت على(ع) مىفرماید:
«لَاتُعَلِّقُوا الْجَوَاهِرَ فِی أَعْنَاقِ الْخَنَازِیرِ»(4)
«گوهرهاى ارزشمند را آویزه گردن خوكها نكنید.»
بزرگان معرفت در تفسیر كلام امیر بیان و حكمت گفتهاند: منظور از گوهر در سخن آنحضرت، گوهر علم و دانش است كه نباید زینتبخش گردن روح و روان افراد خوكخصلت گردد و این تفسیر با احادیث دیگرى كه در حوزه تربیتى اسلام وجود دارد، از هر جهت مطابقت مىكند. یكى از آنهمه بسیار بهعنوان نمونه، حدیث زیر مىباشد:
«عَنْ أَبِیعَبْدِاللَّهِ(ع) قَالَ: قَامَ عِیسَىابْنُ مَرْیَمَ(ع) خَطِیباً فِی بَنِی إِسْرَائِیلَ فَقَالَ: یَا بَنِی إِسْرَائِیلَ لَا تُحَدِّثُوا الْجُهَّالَ بِالْحِكْمَةِ فَتَظْلِمُوهَا وَ لَاتَمْنَعُوهَا أَهْلَهَا فَتَظْلِمُوهُمْ»(5)
«از حضرت امام صادق(ع) نقل شده است كه فرمود: عیسىبن مریم در جمع بنىاسرائیل براى ایراد خطا بهپا خاست و فرمود: اى بنى اسرائیل! سخنان حكیمانه را در اختیار نادانان قرار ندهید كه به حكمت ستم روا داشتهاید و از تعلیم حكمت به افراد شایسته دریغ نورزید كه اگر چنین كنید به شایستگان ستم نمودهاید.»
بدون جهت نیست كه اسلام تعلیم را در كنار تزكیه مىآورد و معتقد است كه قابلیتهاى روحى و آمادگىهاى ذهنى كه بهوسیله تزكیه در جان انسان جوانه میزند، عامل اطمینانبخشى مىگردد تا ابزار علم و دانش در اختیار افراد صالح باشد.
امام خمینى(ره) كه در عرصه عرفان و سیر و سلوك به مقامات بالایى دست یافته و از لحاظ علمى، قله بلند فقه و فقاهت را تسخیر كرده بودند، همیشه نسبت به موضوع یادشده حساسیت خاصى داشتند كه از میان سخنان فراوانى كه در این مورد دارند، تنها به انتخاب یك نمونه اكتفا مىكنیم:
«آنان كه دینسازى كرده و باعث گمراهى و انحراف جمعیت انبوهى شدهاند، بیشترشان اهل علم بودهاند؛ بعضى از آنان در مراكز علم تحصیل كرده و ریاضتها كشیدهاند. رئیس یكى از فرق باطله در همین حوزههاى ما تحصیل كرده است، لیكن چون تحصیلاتش با تهذیب و تزكیه توأم نبوده، در راه خدا قدم برنمىداشته و خبائث را از خود دور نساخته بود، آنهمه رسوایى بهبار آورده است. اگر انسان، خبائث را از نهادش بیرون نكند، هرچه درس بخواند و تحصیل نماید، نه تنها فایدهاى بر آن مترتب نمىشود بلكه ضررها دارد.
علم وقتى در این مركز خبیث وارد شد، شاخ و برگ خبیث بهبار آورده و شجره خبیثه مىشود. هرچه این مفاهیم در قلب سیاه و غیرمهذب انباشته گردد، حجاب زیادتر میشود و در نفسى كه مهذب نشده، علم حجاب ظلمانى است؛ «الْعِلمُ هُوَ الْحِجابُ الْأَكبَرِ» لذا شر عالم فاسد براى اسلام از همه شرور خطرناكتر و بیشتر است.
علم نور است ولى در دل سیاه و قلب فاسد، دامنه ظلمت و سیاهى را گستردهتر مىسازد. علمى كه انسان را به خدا نزدیك مىكند، در نفس دنیاطلب باعث دورى بیشتر از درگاه ذىالجلال مىگردد.»(6)
براى اینكه با دیدگاه اسلام نسبت به علم و دانش بهتر و بیشتر آشنا گردیم، به منابع اسلامى مراجعه نموده و بهطور خلاصه فرازهایى از این دیدگاه را ارائه مىدهیم:
١. حیات دل
از دیدگاه اسلام، دانش مایه حیات دل است و اگر دل حیات نداشته باشد، انسانیتى نخواهد بود.
«قالَ عَلىٌّ(ع): إِنَّ الْعِلْمَ حَیَاةُ الْقُلُوبِ»(7)
«حضرت على(ع) فرمود: همانا دانش، مایه حیات دلها است.»
٢. وسیله هدایت
دستیابى به رمز و رازهاى جهان خلقت، موجب مىگردد تا به قدرت و حكمت جهانآفرین هرچه بیشتر پى برد.
«قالَ عَلىٌّ(ع): فَإِنَّ بِالْعِلْمِ تَهْتَدِی إِلَى رَبِّكَ»(8)
«حضرت على(ع) فرمود: بهوسیله دانش بهسوى پروردگارت هدایت مىشوی.»
٣. نگهبان انسان
دشمن در هر حال، غفلت و بىخبرى را مىخواهد تا از این طریق نفوذ كند و آخرین ضربه خود را فرود آورد ولى آنچه كه تا حدود زیادى جلو نفوذ دشمن را مىگیرد و از انسان نگهبانى و حراست مىكند، دانش و آگاهى است.
«قالَ عَلىٌّ(ع): الْعِلْمُ یَحْرُسُكَ»(9)
«على(ع) فرمود: علم و دانش از تو نگهبانى مىكند.»
٤. میراث پیامبران
پیامبران بزرگ الهى از مال و مكنت دنیایى چیزى به ارث نگذاشتند و تنها میراث آن آموزگاران بشریت در كلاس انسانیت، دانش و هدایت بوده است كه در طول تاریخ، انسانها از آن بهره برگرفته و به حركت خود شتاب و به زندگى خویش رونق بخشیدهاند.
«قالَ عَلىٌّ(ع): … أَنَّهُ مِیرَاثُ الْأَنْبِیَاءِ…»(10)
«حضرت على(ع) فرمود: علم و دانش، میراث پیامبران است.»
٥. ستون دین
سقف دین را ستونى است كه باید آنرا شناسایى كرد و نسبت به ارزش و اهمیت آن پى برد.
«قالَ النَّبىُّ(ص): الْعِلمُ حَیاةُ الْإِسلامِ وَ عِمادُ الدّینِ»(11)
«پیامبر اسلام(ص) فرمود: دانش و آگاهى، مایه حیات اسلام و ستون دین مىباشد.»
٦. كمال انسان
قرآن كریم، مرتبت كمال انسان را با درجات دانش و آگاهىهاى علمى او مىسنجد و مىفرماید:
«یَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجاتِ»(12)
«خداوند، مقام اهل ایمان و صاحبان دانش و آگاهى را رفیع مىگرداند.»
امام خمینى(ره) مسؤولان فرهنگى كشور را مورد خطاب قرار مىدهد و آنان را به فراگیرى علم و دانش در تمام مراحل زندگى توصیه و تشویق مىكند و اساس پیشرفت جامعه را در تقویت بنیههاى علمى افراد آنجامعه مىداند و مىفرماید:
«مسأله آموزش و مسأله تعلیم و تربیت علمى یك مطلبى است كه در قرآن كریم و در احادیث اولیاى خدا از رسول اكرم(ص) تا سایر ائمه هدى، همهجا ذكر از این قضیه بوده است و تجلیل از مقام علما بهمعناى وسیع و وادار كردن به اینكه باید علم را بیاموزند اگرچه در چین باشد و این مثل است، یعنى اگر چنانچه علم را هم از یك كشورهایى كه دورافتادهاند و از اسلام هم اطلاعى ندارند لكن از علمشان استفاده باید كرد و از مهد تا لحد، از وقت تولد تا آخر كه باز این یك تأكیدی است بر اینكه مسأله تعلیم و تعلم انحصار به یك سنین خاصى ندارد و هیچكس هم مستغنى از آن نخواهد بود.»
«علم یك حقیقت غیرمتناهى است و انسان اگر در تمام عمر هم تحصیل علم را بكند باز به آخر نرسانده است و لذا سزاوار است كه انسان در تمام مراحل عمر، مشغول تحصیل علم باشد، یعنى همه محتاجیم به اینكه از یكدیگر چیز یاد بگیریم و همه محتاج به تعلیم و تربیت علمى هستیم و هیچوقت نیست كه انسان از این مستغنى بشود و كسىكه بخواهد خودش را بسازد در جهت علم نباید در یك حدى كه رسید بگوید این بس است، كسىكه این معنا را توهم كند كه این مقدار بس است، این ادراك نكرده است ماهیت علم را. علم یك معنایى است، یك حقیقتى است در هر رشتهاى كه آخر ندارد و غیرمتناهى است. از اینجهت ما باید در تمام مدت عمرمان علم را تحصیل كنیم، مطالعات را داشته باشیم و دیگران را تربیت كنیم، تربیت علمى كنیم و سطح معلومات مردم را بالا ببریم…»(13)
مسئولیت علما
در فرهنگ فقه و فقاهت اسلامى با واژهاى به نام «تكلیف» برخورد مىكنیم كه همان معناى مسؤولیت را مىدهد و انسان «مكلّف» یعنى انسانى كه در برابر فرد و یا گروهى نسبت به انجام كارى مسئولیت دارد. البته از این نكته نباید غفلت كرد كه تكلیف و مسئولیت، مولود عوامل و شرایطى مىباشد كه در صورت تحقق آن عوامل، تكلیف نیز متولد مىگردد و هرگاه عوامل تكلیفزا و مسئولیتآور تحقق پیدا نكند، تكلیف و مسئولیتى وجود نخواهد داشت.
یكى از عوامل و شرایط تكلیف، قدرت است زیرا اگر انسان قدرت بر انجام عمل مورد نظر را نداشته باشد، نسبت به آن عمل، مكلف و مسؤول نیست؛ «لایُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلَّا وُسْعَها»
از دیگر شرایط تكلیف، علم و آگاهى به موضوع تكلیف است. هرگاه انسان نسبت به موضوع تكلیف آگاهى پیدا كرد باید براساس آگاهى و علم خود عمل كند. بنابراین علم مسؤولیتزا است و عالم نیز مسؤول و مكلّف.
آن روز كه گروهى از امت اسلامى در خانه حضرت على(ع) اجتماع مىكنند و با اصرار و التماس، خواستار پذیرش مسؤولیت مىشوند، آنحضرت چون خویش را در زمره علما و آگاهان به امور مسلمانان مىداند، احساس مسئولیت مىكند و در صحنه سیاسى، زمام امور حكومت اسلامى را بر دست مىگیرد و خود علت پذیرش مسؤولیت را اینگونه بیان مىدارد:
«لَوْ لَا حُضُورُ الْحَاضِرِ وَ قِیَامُ الْحُجَّةِ بِوُجُودِ النَّاصِرِ وَ مَا أَخَذَ اللَّهُ عَلَى الْعُلَمَاءِ أَنْ لَایُقَارُّوا عَلَى كِظَّةِ ظَالِمٍ وَ لَا سَغَبِ مَظْلُومٍ لَأَلْقَیْتُ حَبْلَهَا عَلَى غَارِبِهَا…»(14)
«اگر آن جمعیت انبوه براى بیعت با من حضور پیدا نمىكردند و مدد نمىرساندند كه حجت تمام گردد و خداوند از عالمان و آگاهان پیمان نگرفته بود كه راضى نشوند بر پرخورى ظالم و گرسنگى مظلوم، ریسمان شتر خلافت را بر پشت آن مىافكندم.»
میزان آگاهى با میزان مسؤولیت رابطه مستقیم دارد و هر آن كس كه دایره دانش و اطلاعاتش وسیعتر بشود، طبعاً مسئولیتهایش نیز بیشتر و سنگینتر خواهد بود و بر همین اساس حضرت امام حسین(ع) در خطبه پرشور «امر به معروف و نهى از منكر»، مسئولیت خطیر علما را به آنان گوشزد مىنماید و آنها را از اینجهت كه براساس علم و آگاهى خود به مسئولیتشان عمل نكردهاند، سخت مورد ملامت قرار مىدهد:
«وَ قَدْ تَرَوْنَ عُهُودَ اللَّهِ مَنْقُوضَةً فَلَاتَفْزَعُونَ»(15)
«شما مىبینید كه پیمانهاى خداوند شكسته مىشود ولى فریاد دردمندانه شما بلند نمىشود.»
در منابع اسلامى، روایات فراوانى وجود دارد كه شدت تكلیف و غلظت مسئولیت را نسبت به عالمان جامعه با صراحت هرچه تمامتر بیان مىدارد:
«قالَ عَلىُّ(ع): لَایَسْتَوِی عِنْدَ اللَّهِ فِی الْعُقُوبَةِ الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَ الَّذِینَ لایَعْلَمُونَ…»(16)
«حضرت على(ع) فرمود: در نزد خداوند، جزاى عالمان و غیرعالمان یكسان نیست.»
در روز قیامت كه به پرونده اعمال انسانها رسیدگى مىشود، هرگاه عالمى گناهى در پرونده داشته باشد، باید در برابر لغزشهایش سختىهاى بیشترى را متحمل گردد:
«قالَ الصّادِقُ(ع): یُغْفَرُ لِلْجَاهِلِ سَبْعُونَ ذَنْباً قَبْلَ أَنْ یُغْفَرَ لِلْعَالِمِ ذَنْبٌ وَاحِدٌ»(17)
«امام صادق(ع) فرمود: هفتاد گناه از جاهل آمرزیده مىشود پیش از آنكه یك گناه از عالم بخشیده گردد.»
امام خمینى(ره) كه خود شاگرد شایسته مكتب قرآن و سنت نبوى مىباشد، در موارد و مناسبتهاى گوناگون به مسئولیتهاى علما و روحانیت اشاره داشتهاند، چنانكه در موردى مىفرمایند:
«گناه عالم براى اسلام و جامعه اسلامى خیلى ضرر دارد. عوام و جاهل، اگر معصیتى مرتكب شود فقط خود را بدبخت كرده، بر خویش ضرر وارد ساخته، لیكن اگر عالمى منحرف شود و به عمل زشتى دست بزند، عالَمى را منحرف كرده، بر اسلام و علماى اسلام زیان وارد ساخته است.»(18)
سخن امام خمینى(ره) برگرفته از روایاتى مىباشد كه مسؤولیت حساس و سنگین عالمان را تذكر مىدهند. پیامبر اكرم(ص) در یك بیان تمثیلى، موقعیت علما را اینگونه ترسیم فرمودهاند:
«اعْلَمْ أَنَّ كُلَّ شَیْءٍ إِذَا فَسَدَ فَالْمِلْحُ دَوَاؤُهُ، فَإِذَا فَسَدَ الْمِلْحُ فَلَیْسَ لَهُ دَوَاءٌ»(19)
مضمون این حدیث در زبان فارسى اینطور معروف است كه: «هرچه بگندد نمكش مىزنند، واى به وقتى كه بگندد نمك.»
در جاى دیگر، حضرت امام خمینى(ره) به این نكته ظریف اشاره دارند كه فقها و علما بهخاطر مقام فقاهتى و علمىشان، تكالیف سنگینترى برعهده دارند:
«تكالیفى كه براى فقهاى اسلام است، بر دیگران نیست. فقهاى اسلام براى مقام فقاهتى كه دارند باید بسیارى از مباحات را ترك كنند و از آن اعراض نمایند. فقهاى اسلام باید در موردى كه براى دیگران تقیه است، تقیه نكنند. تقیه براى حفظ اسلام و مذهب بود كه اگر تقیه نمىكردند، مذهب را باقى نمىگذاشتند… اما وقتى كه اصول اسلام، حیثیت اسلام در خطر است، جاى تقیه و سكوت نیست…»(20)
پس از این مقدمه كوتاه و كلى كه پیرامون رسالت علم و عالم داشتیم، سیرى در بوستان پرطراوت سخنان مرشد و معلم كبیر انقلاب حضرت امام خمینى(ره) داشته باشیم تا مشام جان را از عطر آگاهى سرمست سازیم زیرا آن فقیه فرزانه با بینش هوشمندانه خود، پیرامون رسالت علما و مسؤولیت بسیار سنگینى كه در پیشگاه خدا و خلق دارند، از زوایاى گوناگون به تفسیر و تبیین آنها پرداخته و رهنمودهاى جامع و ارزندهاى را ارائه فرمودهاند كه مجموعه سخنان حكیمانه آن حكیم بزرگوار بهعنوان بهترین میراث معنوى، فراراه امت اسلامى قرار دارد.
الف. نشر معارف اسلامى
علم و دانش، سرمایه حیات و سرچشمه بركات در زندگى انسانى است و كسىكه این سرمایه ارزشمند را در اختیار دارد نباید از نشر آن دریغ بورزد زیرا به هر مقدار كه عالم از هدایتهاى علمى و ارشادهاى فكرى خود، نسبت به دیگر انسانها كوتاهى كند، به همان مقدار براى كاروان بشریت در دستیابى به قله كمال، مشكل ایجاد كرده است.
آیین دانشدوست اسلام با شیوههاى گوناگون، دانشمندان را به نشر مفاهیم علمى تشویق مىكند:
«قالَ النَّبىُّ(ص): مَنْ نَشَرَ عِلْماً فَلَهُ مِثْلُ أَجْرِ مَنْ عَمِلَ بِهِ»(21)
«پیامبر اكرم(ص) فرمود: كسىكه دریافتهاى علمى خود را نشر بدهد، پاداش او مانند كسى است كه به آن دانش عمل كرده باشد.»
حضرت امام صادق(ع) به یكى از دوستان دانشمند خود، اینگونه توصیه مىكند:
«وَ بُثَّ عِلْمَكَ فِی إِخْوَانِكَ…»(22)
«دانش خود را در میان برادرانت نشر بده.»
اگرچه اسلام افراد بىدانش را به فراگیرى علوم مورد نیاز تشویق و ترغیب مىكند ولى دانشمندان را نسبت به نشر اندوختههاى علمى خود و كمك به رشد و آگاهى افراد جامعه مسؤول مىداند، چنانكه حضرت على(ع) مىفرماید:
«مَا أَخَذَ اللَّهُ عَلَى أَهْلِ الْجَهْلِ أَنْ یَتَعَلَّمُوا حَتَّى أَخَذَ عَلَى أَهْلِ الْعِلْمِ أَنْ یُعَلِّمُوا»(23)
«خداوند از ساكنان دیار جهل و نادانى، پیمان نگرفت كه یاد بگیرند مگر اینكه از دانایان پیمان گرفت كه آموزش دهند.»
آن عالمى كه دانش خود را در انبار ذهنش مخفى نگه دارد و زبانش از تعلیم و آموزش آن به دیگران «كتمان» كند، مورد خشم خداوند قرار خواهد گرفت:
«قالَ النَّبىُّ(ص): مَن كَتَمَ عِلماً نافِعاً، أَلجَمَهُ اللّهُ یَومَ الْقِیَمَةِ بِلِجامٍ مِن نارٍ»(24)
«پیامبر اكرم(ص) فرمود: كسىكه دانش سودمندى را كتمان كند، روز رستاخیز خداوند لگامى از آتش بر دهن او مىزند.»
اینك نگاهى به دیدگاه حضرت امام خمینى(ره) مىاندازیم و رسالت عالمان و فقیهان را در جهت نشر معارف و ترویج مفاهیم و تعلیم عقائد از زبان آن انسان فرزانه خطاب به طلاب و علمای حوزه علمیه مىشنویم:
«شما موظفید آنچه را تفقه كردهاید بین مردم منتشر كنید و مردم را با مسائلى كه یاد گرفتهاید، آشنا سازید. آن همه تعریف و تمجیدى كه در اخبار از اهل علم و فقیه آمده، براى همین است كه احكام و عقاید و نظامات اسلام را معرفى مىكند و سنت رسول اكرم(ص) را به مردم مىآموزند.»(25)
مفهوم سخن امام(ره) همان سخن پیامبر اكرم(ص) است كه مىفرماید:
«رَحِمَ اللَّهُ خُلَفَائِی. فَقِیلَ: یَا رَسُولَاللَّهِ! وَ مَنْ خُلَفَاؤُكَ؟
قَالَ: الَّذِینَ یُحْیُونَ سُنَّتِی وَ یُعَلِّمُونَهَا عِبَادَ اللَّهِ»(26)
«خداوند جانشینان مرا بیامرزد. گفته شد: اى پیامبر خدا! جانشینان تو كیانند؟ فرمود: همانهایى كه سنت مرا در میان مردم زنده نگه مىدارند و آنرا به بندگان خدا مىآموزند.»
سپس امام خمینى(ره) دنباله سخنان خود را اینطور ادامه مىدهد:
«شما باید به تبلیغات و تعلیمات در جهت معرفى و بسط اسلام همت بگمارید. ما موظفیم ابهامى را كه نسبت به اسلام بهوجود آوردهاند، برطرف سازیم. تا این ابهام را از اذهان نزداییم، هیچ كارى نمىتوانیم انجام بدهیم. ما باید خود و نسل آینده را وادار كنیم و به آنها سفارش كنیم كه نسل آتیه خویش را نیز مأمور كنند این ابهامى را كه بر اثر تبلیغات سوء چند صد ساله نسبت به اسلام در اذهان حتى بسیارى از تحصیلكردههاى ما پیدا شده، رفع كنند؛ جهانبینى و نظامات اجتماعى اسلام را معرفى كنند، حكومت اسلامى را معرفى نمایند تا مردم بدانند اسلام چیست و قوانین آن چگونه است. امروز حوزه قم، حوزه مشهد و حوزههاى دیگر موظفند كه اسلام را ارائه بدهند و این مكتب را عرضه كنند. مردم اسلام را نمىشناسند. شما باید خودتان را، اسلامتان را، نمونههاى رهبرى و حكومت اسلامى را به مردم دنیا معرفى كنید، مخصوصاً به گروه دانشگاهى و طبقه تحصیلكرده. دانشجویان چشمشان باز است، مطمئن باشید اگر این مكتب را عرضه نمایید و حكومت اسلامى را چنانكه هست به دانشگاهها معرفى كنید، دانشجویان از آن استقبال خواهند كرد…»(27)
«اگر اسلام را معرفى نمایید و جهانبینى (عقاید) و اصول و احكام و نظام اجتماعى اسلام را به مردم بشناسانید، با اشتیاق كامل از آن استقبال مىكنند. خدا مىداند كه خواستار آن بسیارند. من تجربه كردهام، وقتى كلمهاى القاء مىشد، موجى در مردم ایجاد مىگردید…»(28)
امام خمینى(ره) به پیروى از پیشوایان معصوم دین، معتقد بود كه در نشر و تبلیغ اسلام، باید به این نكته توجه كرد كه اگر حقیقت زیباى اسلام بر فطرت پاك مردم عرضه شود، با كمترین زحمت، بیشترین نتیجه بهدست آید.
«قالَ الرِّضا(ع): رَحِمَ اللَّهُ عَبْداً أَحْیَا أَمْرَنَا. فَقُلْتُ لَهُ: وَ كَیْفَ یُحْیِی أَمْرَكُمْ؟ قَالَ: یَتَعَلَّمُ عُلُومَنَا وَ یُعَلِّمُهَا النَّاسَ فَإِنَّ النَّاسَ لَوْ عَلِمُوا مَحَاسِنَ كَلَامِنَا لَاتَّبَعونا…»(29)
«حضرت رضا(ع) فرمود: خداوند بیامرزد بندهاى را كه امر ما را زنده كند. راوى مىگوید: پرسیدم امر شما چگونه زنده مىشود؟ حضرت فرمودند: علوم مربوط به ما را خود بیاموزد و به مردم نیز آموزش دهد. هرگاه مردم زیبایىهاى سخن ما را بدانند، از ما پیروى خواهند كرد.»
ب. نگهبانى از مرزهاى مكتب
از دیگر مسؤولیتهاى سنگینى كه بر دوش عالمان و آگاهان جامعه قرار داده شده است، مسؤولیت پاسدارى از مرزهاى فكرى و عقیدتى است. همانطور كه مرزهاى خاكى و جغرافیایى نیاز به نگهبان دارد تا در برابر عوامل بیگانه كه قصد نفوذ به داخل كشور را دارند، سدى استوار ایجاد كنند، عالمان دین نیز باید بهسان دژى پولادین، مرزهاى فرهنگ و ایمان را حافظ باشند.
«قالَ الصّادِقُ(ع): عُلَمَاءُ شِیعَتِنَا مُرَابِطُونَ فِی الثَّغْرِ الَّذِی یَلِی إِبْلِیسَ وَ عَفَارِیتَهُ یَمْنَعُونَهُمْ عَنِ الْخُرُوجِ عَلَى ضُعَفَاءِ شِیعَتِنَا وَ عَنْ أَنْ یَتَسَلَّطَ عَلَیْهِمْ إِبْلِیسُ وَ شِیعَتُهُ النَّوَاصِبُ»(30)
«حضرت امام صادق(ع) فرمودند: عالمان پیرو مكتب ما، مرزبانانى هستند كه مراقب هجوم شیطان و لشكریانش بر مرزهاى ایمان و عقیدهاند و آنان را از تسلط شیطان و پیروانش بر مستضعفان فكرى بازمىدارند.»
در تاریخ اسلام، شخصیتهاى تربیتیافته در مكتب پیشوایان دین فراوان داریم كه در سنگر دفاع از مرزهاى عقیده و ایمان، مجاهدتهاى ارزندهاى را داشتهاند. در حوزه تربیتى حضرت امام باقر(ع) و امام صادق(ع) شاگردان شایستهاى همانند محمدبن مسلم، زرارةبن اعین، مؤمن طاق، هشامبن حكم، هشامبن سالم… پرورش یافته بودند كه هركدام از این بزرگواران بهتنهایى لشکرى محسوب مىشدند و گاه امامان بزرگوار از نقش سازنده آنان تجلیل بهعمل آوردهاند چنانكه امام صادق(ع) در مورد زراره میفرماید:
«رَحِمَ اللَّهُ زُرَارَةَبْنَ أَعْیَنَ لَوْ لَا زُرَارَةُ وَ نُظَرَاؤُهُ لَانْدَرَسَتْ أَحَادِیثُ أَبِی(ع)»(31)
«خدا رحمت كند زرارة بن اعین را؛ اگر زراره و همسنگران او نبودند، احادیث پدرم به كهنگى و فراموشى سپرده مىشد.»
هشامبن حكم كندى بغدادى متوفاى ۱۹۷ هجرى قمرى كه از متكلمان برجسته شیعه و از شاگردان امام صادق(ع) و امام كاظم(ع) است، در چشم امامان معصوم(ع) از چنان موقعیتى برخوردار است كه وقتى در «منى» بر امام صادق(ع) وارد مىشود – زمانى كه گروهى از شخصیتهاى با نام و نشان و صاحبان موقعیت و عنوان نشسته بودند و هشام در آنزمان جوانى بود كه تازه موى پشت لبش ظاهر شده بود – حضرت او را بالاى مجلس و در كنار خود نشانده و مىفرماید:
«هَذَا نَاصِرُنَا بِقَلْبِهِ وَ لِسَانِهِ وَ یَدِهِ»(32)
«این هشام با قلب و زبان و دست ما را مددكار است.»
هشام، این مرزبان كشور فكر و ایمان از چنان نقشى برخوردار است كههارونالرشید در موردش مىگوید:
«لِسانُ هِشامٍ أوقَعُ فى نُفوسِ النّاسِ مِن ألفَ سَیفٍ»(33)
«تأثیر زبان هشام در روح و جان مردم از هزار شمشیر مؤثرتر است.»
تعبیرى را كه در سخنان پیشوایان معصوم(ع) نسبت به فقها و علما داریم، بار فرهنگى سنگینى دارد چنانكه آنها فرمودهاند: «الْفُقَهَاءُ حُصُونُ الْإِسْلَام»؛ فقها دژهاى محكم اسلام هستند. این رسالت را سنگربانان راستین و عالمان افتخارآفرین، با عشق و ایثار به جان پذیرفتهاند و در مقاطع حساس تاریخ بهخوبى از عهده انجامش برآمدهاند. بهعنوان نمونه، سبب تألیف كتاب «الذریعه» را از بیان نویسنده «ریحانة الادب» بشنوید:
«علت تألیف الذریعه، كار جرجى زیدان مورخ معروف بود. او بدون غرض یا با غرض، در كتاب مشهور خود «تاریخ آداب اللغة العربیة» كه تاریخ ادبیات عرب است در چهار جلد، درباره شیعه، سخنى بدینمضمون گفت: «شیعه طایفهاى بود كوچك و آثار قابل اعتنایى نداشت و اكنون شیعهاى در دنیا وجود ندارد.»
این شد كه شیخ آقا بزرگ و دو همردیف و دوست علمىاش، سیدحسن صدر و شیخ محمدحسین كاشفالغطاء، همپیمان شدند تا هر یك در باب معرفى شیعه و فرهنگ غنى تشیع، كارى را برعهده گیرند و سخن این نویسنده جاهل یا مغرض را به دهنش بازپس بكوبند. قرار شد علامه سیدحسن صدر، درباره حركات علمى شیعه و نشان دادن سهم آنان در تأسیس و تكمیل علوم اسلامى تحقیق كند. ثمره كار او كتاب «تأسیس الشیعة لعلوم الاسلام» شد. اما علامه شیخ محمدحسین كاشفالغطاء قرار شد كتاب «تاریخ آداب اللغة العربیة» جرجى زیدان را نقد كند و اشتباهات وى را باز گوید و اینكار را كرد و نقدى جامع و علمى بر هر چهار جلد كتاب جرجى زیدان نوشت و مطالب مشتبه را به اصول اصلى آنها بازگردانید و مؤلف را به اشتباهات و خطاهایش، حتى خطاهاى املائى متوجه كرد. اما شیخ آقا بزرگ، از میان این سه یار علمى، متعهد شد فهرستى براى تألیفات شیعه بنویسد كه ثمره كار او كتاب «الذریعة» شد.»(34)
رسالت پاسدارى از اسلام و نگهبانى از ارزشهاى اسلامى، وظیفه هر انسان مسلمانى است كه دل براى انسانیت مىسوزاند ولى این وظیفه براى عالمان متعهد و دردآشنا بهمراتب سنگینتر مىباشد. امام خمینى(ره) این وظیفه را براى علمای دین و روحانیت، اینگونه گوشزد مىفرماید:
«ما مكلف هستیم كه اسلام را حفظ كنیم. این تكلیف از واجبات مهم است، حتى از نماز و روزه واجبتر است. همین تكلیف است كه ایجاب مىكند خونها در انجام آن ریخته شود. از خون امام حسین(ع) كه بالاتر نبود، براى اسلام ریخته شد و این روى همان ارزشى است كه اسلام دارد. ما باید این معنى را بفهمیم و به دیگران تعلیم بدهیم. شما در صورتى خلفاى اسلام هستید كه اسلام را به مردم بیاموزید و نگویید بگذار تا امام زمان(عج) بیاید. شما نماز را هیچوقت مىگذارید تا وقتى امام زمان(عج) آمد بخوانید؟ حفظ اسلام واجبتر از نماز است. منطق حاكم خمین را نداشته باشید كه مىگفت: باید معاصى را رواج داد تا امام زمان(عج) بیاید؛ اگر معصیت رواج پیدا نكند، حضرت ظهور نمىكند! اینجا ننشینید فقط مباحثه كنید، بلكه در سایر احكام اسلام مطالعه كنید، حقایق را نشر دهید، جزوه بنویسید و منتشر كنید.»(35)
پینوشت:
1. بحارالانوار/ ج ۷۷/ ص۱۱۲
2. دیوان مولوى/ دفتر ۴/ ص۳۶۱
3. غررالحكم – بحارالانوار
4. سفینةالبحار/ ج۲/ ص۳۰۰
5. اصول كافى/ ج۱/ ص۴۲
6. جهاد اكبر/ ص۲۸
7. بحارالانوار/ ج ۱/ ص۱۶۶
8. همان/ ص۱۸۰
9. همان/ ص۱۹۰
10. همان/ ص۱۸۵
11. میزان الحكمه/ ج ۶/ ص۴۵۲
12. مجادله/ آیه ۱۱
13. در جستجوی راه از كلام امام/ دفتر بیست و دوم/ ص۸۷
14. نهجالبلاغه/ فیضالاسلام/ خ ۳/ ص۵۲
15. تحف العقول/ ص۱۷۱
16. بحارالانوار/ ج ۲/ ص۳۱
17. همان/ ص۲۷
18. در جستجوى راه از كلام امام/ دفتر هشتم/ ص۲۹۲
19. بحارالانوار/ ج ۷۷/ ص۸۲
20. ولایت فقیه/ ص۱۷۵
21. المستدرك/ ج ۳/ ص۱۸۵
22. الوسائل/ ج ۱۸/ ص۵۶
23. نهجالبلاغه/ فیضالاسلام/ حكمت ۴۷۰
24. بحار الانوار/ ج ۲/ ص۷۸
25. ولایت فقیه/ ص۱۷۷
26. بحارالانوار/ ج۲/ ص۲۵
27. ولایت فقیه/ ص۱۷۸
28. همان/ ص۱۸۱
29. معانى الاخبار/ ص۱۷۴
30. الاحتجاج/ ج ۲/ص۱۵۵
31. وسائلالشیعه/ ج ۱۸/ ص۱۰۹
32. بحارالانوار/ ج ۱/ ص۲۹۵
33. الامام الصادق و المذاهب الاربعة/ ج ۳/ ص۷۷
34. ریحانة الادب/ ج ۱/ ص۲۲
35. ولایت فقیه/ ص۸۷
ثبت ديدگاه