رسول خدا با روشهاى مدبرّانه و فرماندهى هوشمندانه، دژ پولادین قریش را بدون خونریزى فتح كرد و تسلط خود بر مكّه را كامل به انجام رساند. نخست عفو عمومى اعلام نمود و با فرمان محبتبار «أَنْتُمُ الطُّلَقَاء» آزادى همگان را امضاء نمود، سپس از مردان مكه بیعت گرفت و در مرحله بعد بهطور جداگانه زنان مكه را فراخواند…
************************************************************
مشارکت زنان در عرصههای سیاسی-بخش اول
پدیدآورنده: سید رضا تقوی
رهبر معظم انقلاب اسلامی(مدظلهالعالی):
نقش زنان در انقلاب، ثابت کرد که زن در سایه ایمان و آگاهی و بدور از منجلاب فسادی که دنیای غرب برای او درست کرده، میتواند نقش اول را در تحولات تاریخی و جهانی ایفاء کند. بلکه در سایهی طهارت و عفت و احساس مسئولیت است که زن میتواند دوشادوش مرد و در مواردی جلوتر از او گام بردارد.
در دیدار نمایندگان طلاب حوزه علمیه قم ۴/۱۱/۶۹
مفاهیم سازنده
در فرهنگ معارف اسلام، سه اصطلاح و بهعبارتى سه عنوان وجود دارد كه بهلحاظ تأثیرگذارى و تحولآفرینى، نقش كارسازى داشتهاند، بهطوریكه بسیارى از تحولات بركتبار، و زایش و رویش زیبایىها و آثار، در مسیر تاریخ پر فراز و نشیب امت اسلامى، مدیون عملیاتى شدن این سه مفهوم سازنده است كه عبارتند از:
۱. بیعت
۲. هجرت
۳. جهاد و مجاهدت
پیرامون هركدام از این سه عنوان، توضیحاتى ارائه مىشود به این امید كه با طرح اینگونه بحثها و آشنا كردن اذهان با این مفاهیم سازنده، گامى در جهت بصیرتافزایى، رشد فرهنگ عمومى، تقویت پاىبندى به تعهدات اسلامى باشد.
الف) بیعت
«بیعت» و «بیع» از یك ریشه (ب،ى،ع) هستند و دو مصدر از فعل «باع» مىباشند كه هم بهلحاظ شكل و هم بهلحاظ معنا با یكدیگر تناسب دارند. بیع بهمعناى خرید و فروش و ایجاب و قبول كالا است و بیعت بهمعناى دست به هم دادن براى ایجاب پیروى و طاعت است.
مبایعه بهمعناى معاقده و معاهده است به این معنا كه هر یك از دو طرف ایجاب و قبول، آنچه را در نزد خود دارند به طرف دیگرى مىفروشند.
در اصطلاح، بیعت نوعى پیمان و عقدى است كه میان رئیس یك جمعیت، قوم، ملت، با افراد آن منعقد مىگردد. ابن خلدون در تعریف بیعت مىگویند:
«بیعت عبارت از پیمان بستن به فرمانبرى و طاعت است بیعتكننده با امیر خویش پیمان مىبست كه در امور مربوط بهخود و مسلمانان تسلیم نظر وى باشد و در هیچچیز از امور مذبور با او بهستیز برنخیزد و تكالیفى را كه بر عهده وى مىگذارد و وى را به انجام دادن آنها مكلف مىسازد اطاعت كند، خواه آن تكالیف بدلخواه او باشد و خواه مخالف میلش. و چنین مرسوم بود كه هرگاه با امیر بیعت مىكردند و بر آن پیمان مىبستند، دست خود را بهمنظور استوارى و تأكید پیمان در دست امیر مىگذاشتند و چون این شیوه به عمل فروشنده و خریدار شبیه بوده است آنرا «بیعت» نامیدهاند.»(۱)
با توجه به چنین مفهومى، بیعت، در طبقه بندى اصطلاحات و مفاهیم اسلامى، جزء مقولات و مفاهیم سیاسى قرار مىگیرد و بار سیاسى دارد.
بیعت، پیمان و عقدى است كه پیش از اسلام نیز مرسوم بوده است و با ظهور اسلام و نزول قرآن، این روش مورد تأیید قرار گرفت و سیره پیامبر اعظم(ص) به آن مشروعیت بخشید، بنابراین بیعت از احكام امضایى است و نه تأسیسى. بیعت معمولاً در امور مهم و سرنوشتساز صورت مىپذیرد و تعهدهاى سنگینى را بر عهده طرفین قرار مىدهد كه بیعتشونده در وفادارى به این پیمان كوتاهى نكند و بیعتكنندگان نیز متعهد مىشوند تا از او پشتیبانى و اطاعت كنند.
انواع بیعت
برخى از اندیشمندان براى بیعت، انواع و اقسامى قائلند و هر كدام، از زاویهاى بیعت را دیده و آنرا تقسیمبندى كردهاند كه ما در اینجا بهیك تقسیمبندى اكتفا مىكنیم:
(الف) گفتهاند معناى رایج و غالب بیعت همان تولیت است، مانند بیعت در سقیفه بنى ساعده با ابوبكر، بیعت مردم در غدیر خم، بیعت مردم با على(ع) پس از قتل عثمان.
(ب) بیعت بر مقاومت در برابر دشمن و جهاد فى سبیل الله است، مانند بیعت رضوان در سال ششم از هجرت در حدیبیه كه خداوند از این بیعت در سوره فتح آیه ۱۸ تجلیل كرده است:
«لَقَدْ رَضِیَ اللَّهُ عَنِ الْمُؤْمِنِینَ إِذْ یُبایِعُونَكَ تَحْتَ الشَّجَرَةِ فَعَلِمَ ما فِی قُلُوبِهِمْ فَأَنْزَلَ السَّكِینَةَ عَلَیْهِمْ وَ أَثابَهُمْ فَتْحاً قَرِیباً»
«خداوند ازمؤمنانى كه زیر درخت [در حدیبیه] با تو [اى پیامبر] بیعت كردند خوشنود شد و او به آنچه در دلهاى آنان مىگذشت آگاهى داشت و بر دلهاى آنان آرامش بخشید و پیروزى نزدیك [فتح خیبر] را نصیب آنان كرد.»
سال ششم هجرت، سالهاست كه از رهبرى و زعامت پیامبر اكرم(ص) مىگذرد، پس نمىتواند این بیعت از نوع بیعت بر ولایت سیاسى باشد چنانكه جابرُ یكى از اصحاب رسول خدا مىگوید: در روز حدیبیه ما هزار و چهارصد نفر بودیم كه با پیامبر اكرم(ص) زیر درخت «سَمُره» بر سر این موضوع بیعت كردیم كه به هنگام رویارویى با دشمن از میدان فرار نكنیم. «بایَعناهُ عَلى اَن لا نَفِرَّ»(۲)
(ج) بیعت، با هدف حمایت، این نوع از بیعت، با انگیزه دفاع و حمایت از فرد مشخصى در برابر تهاجم دشمن انجام مىگیرد. بیعت «عقبه» در سال سیزدهم بعثت از نوع بیعت حمایتى بوده است پیامبر اكرم(ص) در این بیعت متقاضى حمایت بوده نه بیعت براى زعامت و رهبرى سیاسى. پیامبر در آغاز گرفتن بیعت از مسلمانان حاضر در آن جمع با صراحت مىخواست از او حمایت كنند و فرمود: با شما بیعت مىكنم براى اینكه از من حمایت كنیدُ همانطوركه از زنان و فرزندان خود دفاع مىكنید. «اُبایِعُكمْ عَلَى أَنْ تَمْنَعُونِی مِمَّا تَمْنَعُونَ مِنْهُ نِسَاءَكُمْ وَ أَبْنَاءَكُمْ» (۳)
بیعت با خدا
بیعت با پیامبر و امامت امت از چنان ارزشى برخوردار است كه قرآن كریم اینچنین بیعتى را بیعت با خدا معرفى مىكند:
«إِنَّ الَّذِینَ یُبَایِعُونَكَ إِنَّمَا یُبَایِعُونَ اللَّهَ یَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَیْدِیهِمْ»(۴)
«اى پیامبر! آنان كه با تو بیعت مىكنند در حقیقت با خدا بیعت مىكنند و دست خداوند بالاى دست آنهاست.»
وقتى كه پیروى از پیامبر اكرم(ص)، پیروى از خداوند باشد «وَ مَنْ یُطِعِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ فَقَدْ فازَ فَوْزاً عَظِیماً»(۵)
آنگاه كه معصیت و نافرمانى از فرمانهاى رسول خدا، سرپیچى از فرمان الهى محسوب شود «وَ مَنْ یَعْصِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلالًا مُبِیناً»(۶)
زمانى كه محبت و دوستى خداوند را باید در پیروى بىچون و چراى از پیامبرش بهنمایش گذاشت «إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ- فَاتَّبِعُونِی یُحْبِبْكُمُ اللَّه»(۷) جاى تردیدى باقى نمىماند كه بیعت با پیامبر نیز بیعت با خداوند بهحساب آید.
اسلام و بیعت زنان
همانطوركه اشاره شد، بیعت، یك تعهد سیاسى – اجتماعى است كه بیعتكننده حضور خود را براى اجرا و تحقق فرمانها، و تلاش در جهت تحقق آرمانهاى «بیعتشونده» اعلام مىكند و از نظر اسلام، تعهدى است كه بیعتكننده باید به آن وفادار باشد چون پیمانشكنى و نقص عهد، هم بهلحاظ شرعى، عقلى و عرفى مذموم و گناه به شمار مىآید.
در جامعه اسلامى كه در رأس آن امام معصوم(ع) و در عصر غیبت نایب او (ولى فقیه) قرار مىگیرد و او باید نظام اسلامى را شكل ببخشد و جامعه را براساس معیارهاى شرعى اداره كند، نیازمند ایناستكه مردم نسبت به رهبرى و امامت امت، وفادارى خود را اعلام نمایند. در این مورد، افراد، اقشار اجناس و افكار مختلف جامعه هیچ تفاوتى با یكدیگر ندارند حتى اقلیتهاى مذهبى كه در پناه حاكمیت اسلامى زندگى مىكنند و یا احزاب و جریانهاى سیاسى منتقد نیز در موضوع مربوط به بیعت با رهبرى و امام جامعه یكسانند و باید با حضور در صحنه، و عمل به فرمانهاى رهبرى، حمایت و پاىبندى خود را به اثبات برساند.
یكى از اقشار سرنوشتسازى كه در طول تاریخ پرفراز و نشیب اسلامى نقش سازنده خود را بهخوبى ایفا كرده است و در صحنههاى مختلف اجتماعى، با همه عوامل بازدارنده، حضورى جدى داشته، زنان بودهاند.
زنان در جامعهی جاهلى بیش از دیگران تحقیر و تضعیف مىشدند. بعثت پیامبر اكرم(ص) جامعه را در ابعاد مختلف دگرگون كرد و به اقشار تحقیرشده، بهویژه زنان، شخصیت بخشید و زمینه رشد و تعالى را براى همه كسانىكه بخواهند راه سعادت و سیادت را بپیمایند، فراهم آورد.
پیامبر اكرم(ص) علاوه بر تفسیر انسانى و عرفانى از شخصیت زن، بهگونهاى عملى نیز زنان را در عرصههاى گوناگون اجتماعى وارد كرد تا توانمندىهاى بانوان را به منكران بفهماند كه آنان نیز قدرت تأثیرگذارى دارند و در برخى از صحنهها از مردان مؤثرتر هستند.
یكى از عرصههایى كه اسلام براى زنان گشود و آنان را به آن عرصه وارد كرد عرصه «بیعت» بود. بیعت، ماهیتى اعتقادى سیاسى داشت كه در صدر اسلام، زنان همپاى مردان در بیعتها حضور داشتند و پیمانى را كه بهعنوان بیعت با رهبرى امت امضاء مىكردند تا پایان به آن وفادار بودند. به نمونههایى از این بیعتها اشاره مىكنیم.
١. نخستین بیعت (عقبه اولى)
دوازده سال از بعثت پیامبر اكرم(ص) گذشته بود. نسیم حیاتبخش اسلام مشام برخى از مردم منطقه یثرب را معطّر كرده بود، تعدادى از آنان براى زیارت كعبه به مكّه آمده بودند در محلى به نام (عقبه) كه در نزدیكى مكه قرار داشت با پیامبر(ص) ملاقات نمودند و ضمن پذیرش اسلام، با او بیعت كردند كه: «به خداى یكتا شرك نورزند، مرتكب دزدى نشوند و خود را به گناه زنا آلوده نسازند، فرزندان خود را نكشند و دیگران را با تیر تهمت نشانه نروند و در كارهاى خیر كه پیامبر دستور مىدهد از او اطاعت كنند.»(۸)
این بیعت كه به بیعت «عقبه اولى» شناخته مىشود و از آن به «بیعت النساء» نام مىبرند؛ در شرایط بسیار سخت و بحرانى انجام گرفت؛ شرایطى كه مشركان مكه عرصه را بر پیامبر(ص) و یاران اندكش، بهشدت تنگ كرده بودند، حصر اقتصادى و سیاسى و زندانى كردن آنان در «شعب ابیطالب» موجب شده بود تا سنگینترین فشارها بر پیامبر اكرم(ص) وارد شود، در چنین فضاى شكننده و دلگیرى بود كه پیامبر خدا، عرض نیاز به درگاه خالق بىنیاز مىكرد و از او مىخواست تا بر استقامت و تواناییش بیفزاید:
«اللَّهُمَّ إِلَیْكَ أَشْكُو ضَعْفَ قُوَّتِی وَ قِلَّةَ حِیلَتِی وَ هَوَانِی عَلَى النَّاسِ؛ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِین، أَنْتَ رَبُّ الْمُسْتَضْعَفِینَ وَ أَنْتَ رَبِّی، بمَنْ تَكِلُنِی»(۹)
«خدایا! ضعف نیرویم و ناتوانى در اندیشه و تدبیرم و سستى خدمت به مردمان را به درگاه تو شكوه مىبرم؛ خداوندا! تو مهربانترین مهربانانى، تو پروردگار ضعیفانى، و تو پروردگار من هستى، مرا در چنین شرایطِ سختى به چه كسى واگذار مىكنى؟»
در همین زمان كه دشمن فشارهاى همهجانبه را بر پیامبر و مسلمانان افزون كرده است و تعدادى از شیفتگان تعالیم اسلامى از مردم یثرب با پیامبر بیعت مىكنند، حضور یك زن، در این مجموعه بهنام «هفراء» دختر «عبید بن ثعلبه» نیز همراه و همپاى مردان مىبینیم كه در مراسم بیعت شركت مىكند و به نمایندگى از زنان مسلمان پیمان مىبندد تا از پیامبر و آرمانهاى الهى او دفاع نماید.(۱۰)
٢. بیعت دوم (عقبه ثانى)
بعد از اینكه گروهى از مردم یثرب در «عقبهى اول» با پیامبر اسلام بیعت كردند، پیامبر اكرم(ص) آنان را براى تبلیغ اسلام روانه مدینه كرد، به همراه این جمع، فردى بهنام «مُصعببن عمیر» نیز مأمور شد تا براى آموزش قرآن به یثرب برود. با ورود این مجموعه و حضور «مُصعب» بهعنوان معلّم قرآن به یثرب، اسلام به سرعت پیشرفت مىكرد و هر روز با گرایش به آئین توحید، بر تعداد مسلمانان افزوده مىشد.
در سال بعد، جمعیت بیشترى كه تاریخ، تعداد آنان را ۷۳ نفر ثبت كرده است براى انجام مراسم حج به مكه آمدند. در منا و در همان «عقبه» با پیامبر دیدار و بیعت كردند كه به بیعت دوم یا «عقبهى ثانى» مشهور است. این بیعت، مقدمهاى براى هجرت پیامبر اكرم(ص) به یثرب بود.
نكته قابل توجه در این قطعه تاریخى ایناستكه در میان این گروه چند زن حضور داشتند و در این پیمان بزرگ و سرنوشتساز، وفادارى خود را اعلام كردند، زنانى مانند نسیبه دختر حارث انصارى و خواهرش، نسیبه دختر كعب، از بنى خزرج، امّ منیع و اسماء دختر عمروبن عدى. این زنان به اتفاق مردان، در شب سیزدهم ذىحجه، مخفیانه در منا با پیامبر بیعت كردند.(۱۱)
٣. بیعت زنان مدینه
پس از اینكه پیامبر از مكه به مدینه مهاجرت كرد، افراد مختلف به شكل فردى یا گروهى نزد آنحضرت مىآمدند و با ایشان بیعت مىكردند. مفاد بیعتها در دوره مدنى بیشتر تأكید بر پاسداشت اصول اعتقادى، عمل به احكام الهى، همراهى و همكارى با رسول خدا بود.
زنى به نام «ام اشهلیه» مىگوید: «ما جمعى از زنان انصار به محضر پیامبر اكرم(ص) شرفیاب شدیم. پیامبر فرمود: براى چه كارى نزد من آمدهاید؟ عرض كردیم ما به تو و آئین آسمانى اسلام ایمان آوردهایم، اینك آمدهایم تا با تو بیعت كنیم. رسول خدا فرمود: خداوندى را سپاس مىگویم كه شما را به اسلام هدایت كرد. سپس فرمود: بروید كه با شما بیعت كردم.»(۱۲)
٤. بیعت رضوان (بیعت شجره)
در سال ششم هجرت، پیامبر اكرم(ص) به قصد زیارت خانه خدا و انجام مراسم عمره در ماه «ذى قعده» عازم مكه شد، در این سفر بیش از هزار نفر آنحضرت را همراهى مىكردند. ضمن همراه بردن هفتاد شتر براى قربانى، در نقطهاى بهنام «ذوالحلیفه» احرام بست تا به مشركان مكه اعلام كند كه او فقط براى زیارت آمده و قصد جنگ ندارد، ولى براى ورود به مكه با ممانعت شدید مشركان مواجه شد. نمایندگانى از دو طرف، براى مذاكره رفت و آمد كردند ولى به نتیجه نمىرسیدند. آخرین نمایندهاى كه از طرف پیامبر مأموریت پیدا كرد تا به مكه برود و با مشركان مذاكره كند «عثمان» بود. تأخیر وى در بازگشت، باعث شایعهى قتل او شد، در چنین شرایطى پیامبر در زیر درختى قرار گرفت و مسلمانان را به بیعت فراخواند، بیعتى كه متعهد شدند تا پاى جان پیامبر را یارى مىكنند و با چنین بیعتى رضایت خداوند را كسب نمایند و بدین جهت این بیعت را «بیعت رضوان» نامیدند، قرآن كریم مىفرماید:
«لَقَدْ رَضِیَ اللَّهُ عَنِ الْمُؤْمِنِینَ إِذْ یُبایِعُونَكَ تَحْتَ الشَّجَرَةِ فَعَلِمَ ما فِی قُلُوبِهِمْ فَأَنْزَلَ السَّكِینَةَ عَلَیْهِمْ وَ أَثابَهُمْ فَتْحاً قَرِیباً»(۱۳)
«خداوند از مومنانى كه اى پیامبر! با تو در زیر درخت بیعت كردند راضى و خوشنود شد؛ زیرا آنچه در دلهایشان [از ایمان و صداقت] نهفته بود آگاهى داشت از اینرو آرامش را بر دلهاى آنان حاكم گردانید و پیروزى نزدیكى [خیبر] را نصیب آنها فرمود.»
بیعت رضوان كه در منطقه حدیبیّه، اتفاق افتاد بهلحاظ سیاسى و اعتقادى از منزلت بسیار بالایى برخوردار است؛ زیرا بیعتكنندگان، در این موقعیتِ بس خطرناك و بدون آمادگى، براى رویارویى نظامى، با بیعت خویش، بر دفاع از پیامبر گرامى تا آخرین قطره خون خود تأكید ورزیدند. به «سلمةبن اكوع» كه جزء بیعتكنندگان این صحنه بوده است، گفتند: آن روز شما بر چه چیزى با پیامبر بیعت كردید؟ «عَلَى أَیِّ شَیْءٍ كُنْتُمْ تُبَایِعُون؟» در پاسخ گفت: تا پای دادن جان «عَلَى الْمَوْتِ» (۱۴)
جابربن عبدالله انصارى مىگوید: ما در حدیبیّه، یك هزار و چهارصد نفر بودیم كه در زیر آن درخت با پیامبر بیعت كردیم تا از آنحضرت با همه وجود دفاع كنیم. پیامبر چون یاران خود را در این حد از قاطعیت و ایمان دید كه با چنین كارى رضایت و خشنودى خداوند را بدست آوردهاند فرمود: شما بهترین مردم روى كره زمین هستید «كُنتُم خَیْرَ أَهْلِ الْأَرْضِ»
در این صحنه سیاسى، چند زن نیز مشاركت داشتند و آنان همانند مردان با پیامبر پیمان بستند كه مطیع محض بوده و از او و فرمانهاى آسمانى او پیروى كنند. زنانى مانند بیع بنت مسعود، أم هشام انصاریه و تسیبه دختر حارث از كسانى بودند كه در این بیعت شركت كردند.(۱۵)
٥. بیعت النساء
در سال هشتم هجرت، پیامبر خدا با ده هزار نیروى رزمنده به شهر مكه یورش آورد و پایگاه مشركان و بتپرستان را در هم كوبید و كعبه مكرّمه را از لوث بتانى چون (هُبَل) و (لات) و (عُزّا) پاك نمود.
رسول خدا با روشهاى مدبرّانه و فرماندهى هوشمندانه، دژ پولادین قریش را بدون خونریزى فتح كرد و تسلط خود بر مكّه را كامل به انجام رساند. نخست عفو عمومى اعلام نمود و با فرمان محبتبار «أَنْتُمُ الطُّلَقَاء» آزادى همگان را امضاء نمود، سپس از مردان مكه بیعت گرفت و در مرحله بعد بهطور جداگانه زنان مكه را فراخواند و از آنها نیز بهصورت علنى بیعت گرفت. البته كیفیت و محتواى بیعتى كه زنان در مكه گرفته است با بیعت از مردان، تفاوت دارد.
پیش از آنكه پیامبر از زنان مكه بیعت بگیرد خداوند با نزول آیهاى، محتوا و مفاد بیعت را بیان كرد و پیامبر با تأكید بر آن محتوا و مفاد، از آنان بیعت گرفت.
اى پیامبر! زنانى كه ایمان آوردهاند و به قصد بیعت نزد تو مىآیند به شرط تعهد و پاىبندى به این مطالب با آنها بیعت كن:
۱. چیزى را براى خدا شریك قرار ندهند «لا یُشْرِكْنَ بِاللَّهِ شَیْئاً»
۲. دزدى و خیانت در اموال دیگران نكنند «وَ لا یَسْرِقْنَ»
۳. مرز عفت را با زنا نشكنند «وَ لا یَزْنِینَ»
۴. فرزندان خود را نكشند «وَ لا یَقْتُلْنَ أَوْلادَهُن»
۵. بچههاى حرامزاده خود را به دروغ به شوهران خود نسبت ندهند «وَ لا یَأْتِینَ بِبُهْتانٍ یَفْتَرِینَهُ بَیْنَ أَیْدِیهِنَّ وَ أَرْجُلِهِن»
۶. در كارهاى نیك، اوامر و احكام دین، با فرمان تو مخالفت نكنند «وَ لا یَعْصِینَكَ فِی مَعْرُوفٍ فَبایِعْهُنَّ»(۱۶)
بعد از اینكه پیامبر اكرم(ص) مفاد و محتواى بیعت را با زنان مكه در میان گذاشت یكى از زنان بهنام «ام حكیم بنت الحارث» پرسید: چگونه با تو بیعت كنیم؟ «یا رسول الله!كیف نُبایِعُكَ» پیامبر فرمود: من براى بیعت با زنها مصافحه نمىكنم «إِنَّنِی لَا أُصَافِحُ النِّسَاءَ» دستور داد طشتى پر از آب را آوردند اندكى عطر در آن ریخت سپس دست مبارك خود را در میان ظرف آب فرو برد و همان آیهاى كه محتواى بیعت را اعلام مىكرد قرائت نمود و دست خود را بیرون آورد و به زنان فرمود: دست خود را در میان این آب فرو ببرید و بدین شكل با من بیعت كنید «أَدْخِلْنَ أَیْدِیَكُنَّ فِی هَذَا الْمَاءِ فَهِیَ الْبَیْعَةُ»(۱۷)
اگرچه محتواى این بیعت با محتواى بیعت نخستین (عقبه اول) در مكه همانندى دارد ولى از جهاتى با بیعت گذشته متفاوت است، اولاً این بیعت با جمعیتى چشمگیر، از موضوع حاكمیت اسلامى انجام گرفت ثانیاً در یك مراسم رسمى سیاسى انجام شد، ثالثاً، فرمانده فاتح مكه و رئیس حكومت اسلامى با این بیعت، فعالیت زنان را در عرصه سیاست امضا كرد و بهنوعى به زنان هویتى سیاسى بخشید رابعاً، محتواى بیعت از جانب خداوند بر پیامبر نازل شده بود. لذا این بیعت بهعنوان «بیعت النساء» نامیده شد.
ب) هجرت
یكى از واژهها و مفاهیم تحولآفرین، كه در فرهنگ بشرى، بهویژه در معارف اسلامى مورد توجه بوده است، واژه و مفهوم «هجرت» است. این مفهوم سازنده، در هر دورهاى از دورههاى تاریخ بشرى، نقش مهم و كارسازى را در زندگى بشر داشته است.
براى امر مهمى از امور دینى و انسانى، از نقطهاى به نقطه دیگر كوچ كردن را (هجرت) مىگویند. هر آن كسىكه براى انجام رسالتى از شهرى كوچ كند و در شهر دیگرى رحل اقامت افكند «مهاجر» نام دارد.
از نگاه دینى، هرجابجایى و كوچ كردن از نقطهاى به نقطه دیگر را هجرت نمىگویند، هجرت در فرهنگ اسلامى وقتى ارزش پیدا مىكند و بهعنوان مقولهاى ارزشى مورد توجه قرار مىگیرد كه:
۱. جهت خدایى داشته باشد (فى سبیل الله)
۲. با انگیزهاى متعالى و بر مبناى معیارهاى انسانى شكل بگیرد.
گاهى هجرتها براى حفظ اعتقادات دینى است، مانند كسانىكه در فضاى خفقان، عرصه را آنقدر بر آنها تنگ كرده باشند كه نتوانند مناسك دینى خود را، حتى بهصورت محدود و فردى هم انجام بدهند، چنین افرادى وظیفه دارند براى حفظ اعتقادات خود هجرت كنند.
قرآن كریم از زبان فرشتگان به آن دسته از كسانىكه ستمگران آنان را به استضعاف كشانده بودند و نتوانستند از معتقدات دینى و ارزشی خود پاسدارى كنند، مورد ملامت قرار مىدهد و مىگوید: چرا در چنین محیطى درنگ كردید و تن به ذلت دادید مگر سرزمین خداوند، وسیع و پهناور نبود كه مهاجرت كنید؟! «أَ لَمْ تَكُنْ أَرْضُ اللَّهِ واسِعَةً فَتُهاجِرُوا فِیهَا»(۱۸)
گاهى هجرت، جنبه سیاسى پیدا مىكند و نوعى مبارزه با ظلم و ستم است. مهاجر، هجرت مىكند تا در شرایط و محیط مناسب، امكانات را براى مبارزه فراهم آورد و زمینه را براى بازگشت پیروزمندانه، فراهم بسازد. «وَ الَّذِینَ هاجَرُوا فِی اللَّهِ مِنْ بَعْدِ ما ظُلِمُوا…»(۱۹)
زمانى هم هجرت، جنبه علمى دارد و مهاجر در چنین مواردى هجرت مىكند تا از دستاوردهاى علمى و تجربیات عالمانه بشرى بهره بگیرد و در نهایت به وطن خود بازگردد و با مایههاى علمى بهدستآورده، مشكلات جامعه را حل نماید.
«هجرت» بهلحاظ ارزش و تحولآفرینى، در ردیف «جهاد» قرار مىگیرد و «مهاجر الى الله» همپاى «مجاهد فى سبیل الله» از منزلت والایى برخوردار است، و بىجهت نیست كه قرآن كریم در بسیارى از موارد، دو واژه «هجرت» و «جهاد» را در كنار یكدیگر قرار مىدهد. حضرت رضا(ع) در بیانى، ارزش هجرت را تا به آنجا بالا مىبرد كه «مهاجر» را در بهشت، رفیق دو پیامبر اولوالعزم چون حضرت ابراهیم و پیامبر گرامى اسلام معرفى مىكند:
«مَنْ فَرَّ بِدِینِهِ مِنْ أَرْضٍ إِلَى أَرْضٍ وَ إِنْ كَانَ شِبْراً مِنَ الْأَرْضِ اسْتَوْجَبَ الْجَنَّةَ وَ كَانَ رَفِیقَ إِبْرَاهِیمَ وَ مُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِمَا وَ آلِهِمَا»(۲۰)
«كسىكه بهخاطر حفظ دین خود از سرزمینى به سرزمین دیگرى مهاجرت و كوچ كند هر چند این مسافت در اندازه و مقیاس اندكى [یك وجب] باشد مستوجب بهشت خواهد شد و رفیق حضرت ابراهیم و حضرت محمد(ص) خواهد بود.»
از عرصههایى كه اسلام، زنان را همپاى مردان به آن وارد كرد عرصه «هجرت» بود. در صدر اسلام، مكه پایگاه قدرتمند بتپرستان بود و هركس اندك تمایلى به پیامبر اسلام و آئین او نشان مىداد با شدیدترین وجهى مجازات مىشد، تعدادى از گرویدگان به آئین جدید را زیر شكنجه به شهادت رساندند و یا پیامبر و یارانش را تحریم كردند تا به این وسیله جلو رشد گرایش به اسلام را بگیرند. چنان فشارهاى همهجانبه به مسلمانان و یاران رسول خدا افزایش پیدا كرد كه تاب و تحمل را از آنان گرفته بود، پس از مشورت با پیامبر اكرم(ص) قرار شد تعدادى از مسلمانان از مكه به حبشه هجرت كنند.
تعداد كسانىكه از مكه به حبشه هجرت كردند بنا بر گفتههاى برخى از مورخین یكصد و یك نفر بودند كه ۸۳ نفر آنان را مردان و ۱۸ نفر از آن مجموعه زن بودند.(۲۱)
پینوشت:
۱. مقدمه ابن خلدون/ ترجمه گنابادى / ج ۱ / ص۴۰۰
۲. مسند احمد/ ج ۳/ ص۲۹۲ – روضالجنان / ج ۵/ ص۹۰
۳. سیره ابن هشام/ ج ۲/ ص۸۴
۴. فتح / آیه ۱۰
۵. احزاب / آیه ۷۱
۶. احزاب / آیه ۳۶
۷. آل عمران/ آیه ۳۱
۸. السیره النبویه، ابن هشام/ ج ۲/ ص۴۱
۹. تاریخ الاسلام السیاسى / ج ۱/ ص۹۹
۱۰. همان.
۱۱. السیره النبویه/ ابن هشام/ ج ۲/ ص۴۱- الكامل فى التاریخ/ ابن اثیر/ ج ۱/ ص۵۱
۱۲. تاریخ طبرى / ج ۲۸/ ص۱۰۲- طبقات الكبرى / محمد بن سعد / ج۸/ ص۴
۱۳. فتح / آیه ۱۸
۱۴. الدر المنثور فى التفسیر بالمأثور/ ج۶/ ص۶۸ / چاپ دارالكتب العلمیة / بیروت
۱۵. همان
۱۶. ممتحنه/ آیه ۱۲
۱۷. كافى / ج ۵/ ص۵۲۶ و ۵۲۷ تصحیح على اكبر غفارى/ چاپ بیروت/ فروغ ابدیت/ ج ۲/ ص۳۴۵
۱۸. نساء / آیه ۹۷
۱۹. نحل/ آیه ۴۱
۲۰. مجمع البیان/ ج ۳/ ص۱۰۰/ از انتشارات اسلامیه
۲۱. همان
ثبت ديدگاه