رسول خدا با روش‏‌هاى مدبرّانه و فرماندهى هوشمندانه، دژ پولادین قریش را بدون خون‏ریزى فتح كرد و تسلط خود بر مكّه را كامل به انجام رساند. نخست عفو عمومى اعلام نمود و با فرمان محبت‌‏بار «أَنْتُمُ الطُّلَقَاء» آزادى همگان را امضاء نمود، سپس از مردان مكه بیعت گرفت و در مرحله بعد به‌‏طور جداگانه زنان مكه را فراخواند…

************************************************************

مشارکت زنان در عرصه‌های سیاسی-بخش اول

 

پدیدآورنده: سید رضا تقوی

 

 

 

 

رهبر معظم انقلاب اسلامی(مدظله‌‏العالی):

نقش زنان در انقلاب، ثابت کرد که زن در سایه ایمان و آگاهی و بدور از منجلاب فسادی که دنیای غرب برای او درست کرده، می‏‌تواند نقش اول را در تحولات تاریخی و جهانی ایفاء کند. بلکه در سایه‏‌ی طهارت و عفت و احساس مسئولیت است که زن می‌‏تواند دوشادوش مرد و در مواردی جلوتر از او گام بردارد.

در دیدار نمایندگان طلاب حوزه علمیه قم ۴/۱۱/۶۹

مفاهیم سازنده

در فرهنگ معارف اسلام، سه اصطلاح و به‏‌عبارتى سه عنوان وجود دارد كه به‏‌لحاظ تأثیرگذارى و تحول‏‌آفرینى، نقش كارسازى داشته‌‏اند، به‌‏طوری‏كه بسیارى از تحولات بركت‏‌بار، و زایش و رویش زیبایى‏‌ها و آثار، در مسیر تاریخ پر فراز و نشیب امت اسلامى، مدیون عملیاتى شدن این سه مفهوم سازنده است كه عبارتند از:

۱.        بیعت‏

۲.        هجرت‏

۳.        جهاد و مجاهدت‏

پیرامون هركدام از این سه عنوان، توضیحاتى ارائه مى‏‌شود به این امید كه با طرح این‌‏گونه بحث‏‌ها و آشنا كردن اذهان با این مفاهیم سازنده، گامى در جهت بصیرت‌‏افزایى، رشد فرهنگ عمومى، تقویت پاى‏بندى به تعهدات اسلامى باشد.

الف) بیعت

«بیعت» و «بیع» از یك ریشه (ب،ى،ع) هستند و دو مصدر از فعل «باع» مى‏‌باشند كه هم به‌‏لحاظ شكل و هم به‌‏لحاظ معنا با یكدیگر تناسب دارند. بیع به‏‌معناى خرید و فروش و ایجاب و قبول كالا است و بیعت به‌‏معناى دست به هم دادن براى ایجاب پیروى و طاعت است.

مبایعه به‏‌معناى معاقده و معاهده است به این معنا كه هر یك از دو طرف ایجاب و قبول، آنچه را در نزد خود دارند به طرف دیگرى مى‏‌فروشند.

در اصطلاح، بیعت نوعى پیمان و عقدى است كه میان رئیس یك جمعیت، قوم، ملت، با افراد آن منعقد مى‏‌گردد. ابن خلدون در تعریف بیعت مى‏‌گویند:

«بیعت عبارت از پیمان بستن به فرمانبرى و طاعت است بیعت‌‏كننده با امیر خویش پیمان مى‌‏بست كه در امور مربوط به‏‌خود و مسلمانان تسلیم نظر وى باشد و در هیچ‏‌چیز از امور مذبور با او به‏‌ستیز برنخیزد و تكالیفى را كه بر عهده وى مى‏‌گذارد و وى را به انجام دادن آن‏ها مكلف مى‏‌سازد اطاعت كند، خواه آن تكالیف بدلخواه او باشد و خواه مخالف میلش. و چنین مرسوم بود كه هرگاه با امیر بیعت مى‏‌كردند و بر آن پیمان مى‏‌بستند، دست خود را به‏‌منظور استوارى و تأكید پیمان در دست امیر مى‏‌گذاشتند و چون این شیوه به عمل فروشنده و خریدار شبیه بوده است آن‏را «بیعت» نامیده‏‌اند.»(۱)

با توجه به چنین مفهومى، بیعت، در طبقه بندى اصطلاحات و مفاهیم اسلامى، جزء مقولات و مفاهیم سیاسى قرار مى‌‏گیرد و بار سیاسى دارد.

بیعت، پیمان و عقدى است كه پیش از اسلام نیز مرسوم بوده است و با ظهور اسلام و نزول قرآن، این روش مورد تأیید قرار گرفت و سیره پیامبر اعظم(ص) به آن مشروعیت بخشید، بنابراین بیعت از احكام امضایى است و نه تأسیسى. بیعت معمولاً در امور مهم و سرنوشت‌‏ساز صورت مى‏‌پذیرد و تعهدهاى سنگینى را بر عهده طرفین قرار مى‏‌دهد كه بیعت‏‌شونده در وفادارى به این پیمان كوتاهى نكند و بیعت‌‏كنندگان نیز متعهد مى‏‌شوند تا از او پشتیبانى و اطاعت كنند.

انواع بیعت

برخى از اندیشمندان براى بیعت، انواع و اقسامى قائلند و هر كدام، از زاویه‏‌اى بیعت را دیده و آن‏‌را تقسیم‏‌بندى كرده‌‏اند كه ما در اینجا به‏‌یك تقسیم‏‌بندى اكتفا مى‏‌كنیم:

(الف) گفته‌‏اند معناى رایج و غالب بیعت همان تولیت است، مانند بیعت در سقیفه بنى ساعده با ابوبكر، بیعت مردم در غدیر خم، بیعت مردم با على(ع) پس از قتل عثمان.

(ب) بیعت بر مقاومت در برابر دشمن و جهاد فى سبیل الله است، مانند بیعت رضوان در سال ششم از هجرت در حدیبیه كه خداوند از این بیعت در سوره فتح آیه ۱۸ تجلیل كرده است:

«لَقَدْ رَضِیَ اللَّهُ عَنِ الْمُؤْمِنِینَ إِذْ یُبایِعُونَكَ تَحْتَ الشَّجَرَةِ فَعَلِمَ ما فِی قُلُوبِهِمْ فَأَنْزَلَ السَّكِینَةَ عَلَیْهِمْ وَ أَثابَهُمْ فَتْحاً قَرِیباً»

«خداوند ازمؤمنانى كه زیر درخت [در حدیبیه‏] با تو [اى پیامبر] بیعت كردند خوشنود شد و او به آنچه در دل‏‌هاى آنان مى‏‌گذشت آگاهى داشت و بر دل‏‌هاى آنان آرامش بخشید و پیروزى نزدیك [فتح خیبر] را نصیب آنان كرد.»

سال ششم هجرت، سال‌‏هاست كه از رهبرى و زعامت پیامبر اكرم(ص) مى‌‏گذرد، پس نمى‌‏تواند این بیعت از نوع بیعت بر ولایت سیاسى باشد چنان‏كه جابرُ یكى از اصحاب رسول خدا مى‏‌گوید: در روز حدیبیه ما هزار و چهارصد نفر بودیم كه با پیامبر اكرم(ص) زیر درخت «سَمُره» بر سر این موضوع بیعت كردیم كه به هنگام رویارویى با دشمن از میدان فرار نكنیم. «بایَعناهُ عَلى اَن لا نَفِرَّ»(۲)

(ج) بیعت، با هدف حمایت، این نوع از بیعت، با انگیزه دفاع و حمایت از فرد مشخصى در برابر تهاجم دشمن انجام مى‏‌گیرد. بیعت «عقبه» در سال سیزدهم بعثت از نوع بیعت حمایتى بوده است پیامبر اكرم(ص) در این بیعت متقاضى حمایت بوده نه بیعت براى زعامت و رهبرى سیاسى. پیامبر در آغاز گرفتن بیعت از مسلمانان حاضر در آن جمع با صراحت مى‏‌خواست از او حمایت كنند و فرمود: با شما بیعت مى‏‌كنم براى این‏كه از من حمایت كنیدُ همان‏طوركه از زنان و فرزندان خود دفاع مى‏‌كنید. «اُبایِعُكمْ عَلَى أَنْ تَمْنَعُونِی مِمَّا تَمْنَعُونَ مِنْهُ نِسَاءَكُمْ وَ أَبْنَاءَكُمْ» (۳)

بیعت با خدا

بیعت با پیامبر و امامت امت از چنان ارزشى برخوردار است كه قرآن كریم این‏چنین بیعتى را بیعت با خدا معرفى مى‌‏كند:

«إِنَّ الَّذِینَ یُبَایِعُونَكَ إِنَّمَا یُبَایِعُونَ اللَّهَ یَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَیْدِیهِمْ»(۴)

«اى پیامبر! آنان كه با تو بیعت مى‏‌كنند در حقیقت با خدا بیعت مى‏‌كنند و دست خداوند بالاى دست آن‏هاست.»

وقتى كه پیروى از پیامبر اكرم(ص)، پیروى از خداوند باشد «وَ مَنْ یُطِعِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ فَقَدْ فازَ فَوْزاً عَظِیماً»(۵)

آنگاه كه معصیت و نافرمانى از فرمان‏‌هاى رسول خدا، سرپیچى از فرمان الهى محسوب شود «وَ مَنْ یَعْصِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلالًا مُبِیناً»(۶)

زمانى كه محبت و دوستى خداوند را باید در پیروى ‏بى‏‌چون و چراى از پیامبرش به‏‌نمایش گذاشت «إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ- فَاتَّبِعُونِی یُحْبِبْكُمُ اللَّه‏»(۷) جاى تردیدى باقى نمى‌‏ماند كه بیعت با پیامبر نیز بیعت با خداوند به‌‏حساب آید.

اسلام و بیعت زنان

همان‏طوركه اشاره شد، بیعت، یك تعهد سیاسى – اجتماعى است كه بیعت‏‌كننده حضور خود را براى اجرا و تحقق فرمان‏‌ها، و تلاش در جهت تحقق آرمان‏‌هاى «بیعت‏‌شونده» اعلام مى‏‌كند و از نظر اسلام، تعهدى است كه بیعت‏‌كننده باید به آن وفادار باشد چون پیمان‏‌شكنى و نقص عهد، هم به‏‌لحاظ شرعى، عقلى و عرفى مذموم و گناه به شمار مى‌‏آید.

در جامعه اسلامى كه در رأس آن امام معصوم(ع) و در عصر غیبت نایب او (ولى فقیه) قرار مى‏‌گیرد و او باید نظام اسلامى را شكل ببخشد و جامعه را براساس معیارهاى شرعى اداره كند، نیازمند این‌‏است‏‌كه مردم نسبت به رهبرى و امامت امت، وفادارى خود را اعلام نمایند. در این مورد، افراد، اقشار اجناس و افكار مختلف جامعه هیچ تفاوتى با یكدیگر ندارند حتى اقلیت‌‏هاى مذهبى كه در پناه حاكمیت اسلامى زندگى مى‏‌كنند و یا احزاب و جریان‌‏هاى سیاسى منتقد نیز در موضوع مربوط به بیعت با رهبرى و امام جامعه یكسانند و باید با حضور در صحنه، و عمل به فرمان‌‏هاى رهبرى، حمایت و پاى‏‌بندى خود را به اثبات برساند.

یكى از اقشار سرنوشت‌‏سازى كه در طول تاریخ پرفراز و نشیب اسلامى نقش سازنده خود را به‏‌خوبى ایفا كرده است و در صحنه‌‏هاى مختلف اجتماعى، با همه عوامل بازدارنده، حضورى جدى داشته، زنان بوده‌‏اند.

زنان در جامعه‌‏ی جاهلى بیش از دیگران تحقیر و تضعیف مى‏‌شدند. بعثت پیامبر اكرم(ص) جامعه را در ابعاد مختلف دگرگون كرد و به اقشار تحقیرشده، به‏‌ویژه زنان، شخصیت بخشید و زمینه رشد و تعالى را براى همه كسانى‏‌كه بخواهند راه سعادت و سیادت را بپیمایند، فراهم آورد.

پیامبر اكرم(ص) علاوه بر تفسیر انسانى و عرفانى از شخصیت زن، به‌‏گونه‏اى عملى نیز زنان را در عرصه‏‌هاى گوناگون اجتماعى وارد كرد تا توانمندى‏‌هاى بانوان را به منكران بفهماند كه آنان نیز قدرت تأثیرگذارى دارند و در برخى از صحنه‏‌ها از مردان مؤثرتر هستند.

یكى از عرصه‏‌هایى كه اسلام براى زنان گشود و آنان را به آن عرصه وارد كرد عرصه «بیعت» بود. بیعت، ماهیتى اعتقادى سیاسى داشت كه در صدر اسلام، زنان همپاى مردان در بیعت‌‏ها حضور داشتند و پیمانى را كه به‌‏عنوان بیعت با رهبرى امت امضاء مى‏‌كردند تا پایان به آن وفادار بودند. به نمونه‏‌هایى از این بیعت‏‌ها اشاره مى‏‌كنیم.

١. نخستین بیعت (عقبه اولى)

دوازده سال از بعثت پیامبر اكرم(ص) گذشته بود. نسیم حیات‏‌بخش اسلام مشام برخى از مردم منطقه یثرب را معطّر كرده بود، تعدادى از آنان براى زیارت كعبه به مكّه آمده بودند در محلى به نام (عقبه) كه در نزدیكى مكه قرار داشت با پیامبر(ص) ملاقات نمودند و ضمن پذیرش اسلام، با او بیعت كردند كه: «به خداى یكتا شرك نورزند، مرتكب دزدى نشوند و خود را به گناه زنا آلوده نسازند، فرزندان خود را نكشند و دیگران را با تیر تهمت نشانه نروند و در كارهاى خیر كه پیامبر دستور مى‌‏دهد از او اطاعت كنند.»(۸)

این بیعت كه به بیعت «عقبه اولى» شناخته مى‌‏شود و از آن به «بیعت النساء» نام مى‌‏برند؛ در شرایط بسیار سخت و بحرانى انجام گرفت؛ شرایطى كه مشركان مكه عرصه را بر پیامبر(ص) و یاران اندكش، به‏‌شدت تنگ كرده بودند، حصر اقتصادى و سیاسى و زندانى كردن آنان در «شعب ابیطالب» موجب شده بود تا سنگین‏‌ترین فشارها بر پیامبر اكرم(ص) وارد شود، در چنین فضاى شكننده و دلگیرى بود كه پیامبر خدا، عرض نیاز به درگاه خالق ‏بى‏‌نیاز مى‏‌كرد و از او مى‏‌خواست تا بر استقامت و تواناییش بیفزاید:

«اللَّهُمَّ إِلَیْكَ أَشْكُو ضَعْفَ قُوَّتِی وَ قِلَّةَ حِیلَتِی وَ هَوَانِی عَلَى النَّاسِ؛ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِین‏، أَنْتَ رَبُّ الْمُسْتَضْعَفِینَ وَ أَنْتَ رَبِّی، بمَنْ تَكِلُنِی‏»(۹)

«خدایا! ضعف نیرویم و ناتوانى در اندیشه و تدبیرم و سستى خدمت به مردمان را به درگاه تو شكوه مى‏‌برم؛ خداوندا! تو مهربان‏‌ترین مهربانانى، تو پروردگار ضعیفانى، و تو پروردگار من هستى، مرا در چنین شرایطِ سختى به چه كسى واگذار مى‌‏كنى؟»

در همین زمان كه دشمن فشارهاى همه‏‌جانبه را بر پیامبر و مسلمانان افزون كرده است و تعدادى از شیفتگان تعالیم اسلامى از مردم یثرب با پیامبر بیعت مى‏‌كنند، حضور یك زن، در این مجموعه به‌‏نام «هفراء» دختر «عبید بن ثعلبه» نیز همراه و همپاى مردان مى‏‌بینیم كه در مراسم بیعت شركت مى‏‌كند و به نمایندگى از زنان مسلمان پیمان مى‏‌بندد تا از پیامبر و آرمان‏‌هاى الهى او دفاع نماید.(۱۰)

٢. بیعت دوم (عقبه ثانى)

بعد از این‏كه گروهى از مردم یثرب در «عقبه‏‌ى اول» با پیامبر اسلام بیعت كردند، پیامبر اكرم(ص) آنان را براى تبلیغ اسلام روانه مدینه كرد، به همراه این جمع، فردى به‌‏نام «مُصعب‏‌بن عمیر» نیز مأمور شد تا براى آموزش قرآن به یثرب برود. با ورود این مجموعه و حضور «مُصعب» به‏‌عنوان معلّم قرآن به یثرب، اسلام به سرعت پیشرفت مى‏‌كرد و هر روز با گرایش به آئین توحید، بر تعداد مسلمانان افزوده مى‏‌شد.

در سال بعد، جمعیت بیشترى كه تاریخ، تعداد آنان را ۷۳ نفر ثبت كرده است براى انجام مراسم حج به مكه آمدند. در منا و در همان «عقبه» با پیامبر دیدار و بیعت كردند كه به بیعت دوم یا «عقبه‏‌ى ثانى» مشهور است. این بیعت، مقدمه‌‏اى براى هجرت پیامبر اكرم(ص) به یثرب بود.

نكته قابل توجه در این قطعه تاریخى این‏است‏‌كه در میان این گروه چند زن حضور داشتند و در این پیمان بزرگ و سرنوشت‌‏ساز، وفادارى خود را اعلام كردند، زنانى مانند نسیبه دختر حارث انصارى و خواهرش، نسیبه دختر كعب، از بنى خزرج، امّ منیع و اسماء دختر عمروبن عدى. این زنان به اتفاق مردان، در شب سیزدهم ذى‏‌حجه، مخفیانه در منا با پیامبر بیعت كردند.(۱۱)

٣. بیعت زنان مدینه

پس از این‏كه پیامبر از مكه به مدینه مهاجرت كرد، افراد مختلف به شكل فردى یا گروهى نزد آن‏‌حضرت مى‏‌آمدند و با ایشان بیعت مى‏‌كردند. مفاد بیعت‌‏ها در دوره مدنى بیشتر تأكید بر پاسداشت اصول اعتقادى، عمل به احكام الهى، همراهى و همكارى با رسول خدا بود.

زنى به نام «ام اشهلیه» مى‏‌گوید: «ما جمعى از زنان انصار به محضر پیامبر اكرم(ص) شرفیاب شدیم. پیامبر فرمود: براى چه كارى نزد من آمده‌‏اید؟ عرض كردیم ما به تو و آئین آسمانى اسلام ایمان آورده‏ایم، اینك آمده‏ایم تا با تو بیعت كنیم. رسول خدا فرمود: خداوندى را سپاس مى‌‏گویم كه شما را به اسلام هدایت كرد. سپس فرمود: بروید كه با شما بیعت كردم.»(۱۲)

٤. بیعت رضوان (بیعت شجره)

در سال ششم هجرت، پیامبر اكرم(ص) به قصد زیارت خانه خدا و انجام مراسم عمره در ماه «ذى قعده» عازم مكه شد، در این سفر بیش از هزار نفر آن‌‏حضرت را همراهى مى‏‌كردند. ضمن همراه بردن هفتاد شتر براى قربانى، در نقطه‏‌اى به‌نام «ذوالحلیفه» احرام بست تا به مشركان مكه اعلام كند كه او فقط براى زیارت آمده و قصد جنگ ندارد، ولى براى ورود به مكه با ممانعت شدید مشركان مواجه شد. نمایندگانى از دو طرف، براى مذاكره رفت و آمد كردند ولى به نتیجه نمى‏‌رسیدند. آخرین نماینده‌‏اى كه از طرف پیامبر مأموریت پیدا كرد تا به مكه برود و با مشركان مذاكره كند «عثمان» بود. تأخیر وى در بازگشت، باعث شایعه‏‌ى قتل او شد، در چنین شرایطى پیامبر در زیر درختى قرار گرفت و مسلمانان را به بیعت فراخواند، بیعتى كه متعهد شدند تا پاى جان پیامبر را یارى مى‏‌كنند و با چنین بیعتى رضایت خداوند را كسب نمایند و بدین جهت این بیعت را «بیعت رضوان» نامیدند، قرآن كریم مى‌‏فرماید:

«لَقَدْ رَضِیَ اللَّهُ عَنِ الْمُؤْمِنِینَ إِذْ یُبایِعُونَكَ تَحْتَ الشَّجَرَةِ فَعَلِمَ ما فِی قُلُوبِهِمْ فَأَنْزَلَ السَّكِینَةَ عَلَیْهِمْ وَ أَثابَهُمْ فَتْحاً قَرِیباً»(۱۳)

«خداوند از مومنانى كه ‏اى پیامبر! با تو در زیر درخت بیعت كردند راضى و خوشنود شد؛ زیرا آنچه در دل‏‌هایشان [از ایمان و صداقت‏] نهفته بود آگاهى داشت از این‏‌رو آرامش را بر دل‏‌هاى آنان حاكم گردانید و پیروزى نزدیكى [خیبر] را نصیب آن‏ها فرمود.»

بیعت رضوان كه در منطقه حدیبیّه، اتفاق افتاد به‏‌لحاظ سیاسى و اعتقادى از منزلت بسیار بالایى برخوردار است؛ زیرا بیعت‌‏كنندگان، در این موقعیتِ بس خطرناك و بدون آمادگى، براى رویارویى نظامى، با بیعت خویش، بر دفاع از پیامبر گرامى تا آخرین قطره خون خود تأكید ورزیدند. به «سلمة‏بن اكوع» كه جزء بیعت‏‌كنندگان این صحنه بوده است، گفتند: آن روز شما بر چه چیزى با پیامبر بیعت كردید؟ «عَلَى أَیِّ شَیْ‏ءٍ كُنْتُمْ تُبَایِعُون‏؟» در پاسخ گفت: تا پای دادن جان «عَلَى الْمَوْتِ» (۱۴)

جابربن عبدالله انصارى مى‏‌گوید: ما در حدیبیّه، یك هزار و چهارصد نفر بودیم كه در زیر آن درخت با پیامبر بیعت كردیم تا از آن‏‌حضرت با همه وجود دفاع كنیم. پیامبر چون یاران خود را در این حد از قاطعیت و ایمان دید كه با چنین كارى رضایت و خشنودى خداوند را بدست آورده‌‏اند فرمود: شما بهترین مردم روى كره زمین هستید «كُنتُم خَیْرَ أَهْلِ الْأَرْضِ»

در این صحنه سیاسى، چند زن نیز مشاركت داشتند و آنان همانند مردان با پیامبر پیمان بستند كه مطیع محض بوده و از او و فرمان‏‌هاى آسمانى او پیروى كنند. زنانى مانند بیع بنت مسعود، أم هشام انصاریه و تسیبه دختر حارث از كسانى بودند كه در این بیعت شركت كردند.(۱۵)

٥. بیعت النساء

در سال هشتم هجرت، پیامبر خدا با ده هزار نیروى رزمنده به شهر مكه یورش آورد و پایگاه مشركان و بت‌‏پرستان را در هم كوبید و كعبه مكرّمه را از لوث بتانى چون (هُبَل) و (لات) و (عُزّا) پاك نمود.

رسول خدا با روش‏‌هاى مدبرّانه و فرماندهى هوشمندانه، دژ پولادین قریش را بدون خون‏ریزى فتح كرد و تسلط خود بر مكّه را كامل به انجام رساند. نخست عفو عمومى اعلام نمود و با فرمان محبت‌‏بار «أَنْتُمُ الطُّلَقَاء» آزادى همگان را امضاء نمود، سپس از مردان مكه بیعت گرفت و در مرحله بعد به‌‏طور جداگانه زنان مكه را فراخواند و از آن‏ها نیز به‏‌صورت علنى بیعت گرفت. البته كیفیت و محتواى بیعتى كه زنان در مكه گرفته است با بیعت از مردان، تفاوت دارد.

پیش از آن‏كه پیامبر از زنان مكه بیعت بگیرد خداوند با نزول آیه‌‏اى، محتوا و مفاد بیعت را بیان كرد و پیامبر با تأكید بر آن محتوا و مفاد، از آنان بیعت گرفت.

اى پیامبر! زنانى كه ایمان آورده‌‏اند و به قصد بیعت نزد تو مى‏‌آیند به شرط تعهد و پاى‏بندى به این مطالب با آن‏ها بیعت كن:

۱.        چیزى را براى خدا شریك قرار ندهند «لا یُشْرِكْنَ بِاللَّهِ شَیْئاً»

۲.        دزدى و خیانت در اموال دیگران نكنند «وَ لا یَسْرِقْنَ»

۳.        مرز عفت را با زنا نشكنند «وَ لا یَزْنِینَ»

۴.        فرزندان خود را نكشند «وَ لا یَقْتُلْنَ أَوْلادَهُن‏»

۵.        بچه‏‌هاى حرامزاده خود را به دروغ به شوهران خود نسبت ندهند «وَ لا یَأْتِینَ بِبُهْتانٍ یَفْتَرِینَهُ بَیْنَ أَیْدِیهِنَّ وَ أَرْجُلِهِن‏»‏

۶.        در كارهاى نیك، اوامر و احكام دین، با فرمان تو مخالفت نكنند «وَ لا یَعْصِینَكَ فِی مَعْرُوفٍ فَبایِعْهُنَّ‏»(۱۶)

بعد از این‏كه پیامبر اكرم(ص) مفاد و محتواى بیعت را با زنان مكه در میان گذاشت یكى از زنان به‌نام «ام حكیم بنت الحارث» پرسید: چگونه با تو بیعت كنیم؟ «یا رسول الله!كیف نُبایِعُكَ» پیامبر فرمود: من براى بیعت با زن‏ها مصافحه نمى‌‏كنم «إِنَّنِی لَا أُصَافِحُ النِّسَاءَ» دستور داد طشتى پر از آب را آوردند اندكى عطر در آن ریخت سپس دست مبارك خود را در میان ظرف آب فرو برد و همان آیه‌‏اى كه محتواى بیعت را اعلام مى‌‏كرد قرائت نمود و دست خود را بیرون آورد و به زنان فرمود: دست خود را در میان این آب فرو ببرید و بدین شكل با من بیعت كنید «أَدْخِلْنَ أَیْدِیَكُنَّ فِی هَذَا الْمَاءِ فَهِیَ الْبَیْعَةُ»(۱۷)

اگرچه محتواى این بیعت با محتواى بیعت نخستین (عقبه اول) در مكه همانندى دارد ولى از جهاتى با بیعت گذشته متفاوت است، اولاً این بیعت با جمعیتى چشمگیر، از موضوع حاكمیت اسلامى انجام گرفت ثانیاً در یك مراسم رسمى سیاسى انجام شد، ثالثاً، فرمانده فاتح مكه و رئیس حكومت اسلامى با این بیعت، فعالیت زنان را در عرصه سیاست امضا كرد و به‏‌نوعى به زنان هویتى سیاسى بخشید رابعاً، محتواى بیعت از جانب خداوند بر پیامبر نازل شده بود. لذا این بیعت به‏‌عنوان «بیعت النساء» نامیده شد.

 

ب) هجرت

یكى از واژه‌ها و مفاهیم تحول‌‏آفرین، كه در فرهنگ بشرى، به‏‌ویژه در معارف اسلامى مورد توجه بوده است، واژه و مفهوم «هجرت» است. این مفهوم سازنده، در هر دوره‌‏اى از دوره‏‌هاى تاریخ بشرى، نقش مهم و كارسازى را در زندگى بشر داشته است.

براى امر مهمى از امور دینى و انسانى، از نقطه‏‌اى به نقطه دیگر كوچ كردن را (هجرت) مى‏‌گویند. هر آن كسى‏‌كه براى انجام رسالتى از شهرى كوچ كند و در شهر دیگرى رحل اقامت افكند «مهاجر» نام دارد.

از نگاه دینى، هرجابجایى و كوچ كردن از نقطه‌‏اى به نقطه دیگر را هجرت نمى‏‌گویند، هجرت در فرهنگ اسلامى وقتى ارزش پیدا مى‏‌كند و به‏‌عنوان مقوله‌‏اى ارزشى مورد توجه قرار مى‏‌گیرد كه:

۱. جهت خدایى داشته باشد (فى سبیل الله)

۲. با انگیزه‏اى متعالى و بر مبناى معیارهاى انسانى شكل بگیرد.

گاهى هجرت‏‌ها براى حفظ اعتقادات دینى است، مانند كسانى‏‌كه در فضاى خفقان، عرصه را آنقدر بر آن‏ها تنگ كرده باشند كه نتوانند مناسك دینى خود را، حتى به‏‌صورت محدود و فردى هم انجام بدهند، چنین افرادى وظیفه دارند براى حفظ اعتقادات خود هجرت كنند.

قرآن كریم از زبان فرشتگان به آن دسته از كسانى‏‌كه ستمگران آنان را به استضعاف كشانده بودند و نتوانستند از معتقدات دینى و ارزشی خود پاسدارى كنند، مورد ملامت قرار مى‏‌دهد و مى‏‌گوید: چرا در چنین محیطى درنگ كردید و تن به ذلت دادید مگر سرزمین خداوند، وسیع و پهناور نبود كه مهاجرت كنید؟! «أَ لَمْ تَكُنْ أَرْضُ اللَّهِ واسِعَةً فَتُهاجِرُوا فِیهَا»(۱۸)

گاهى هجرت، جنبه سیاسى پیدا مى‏‌كند و نوعى مبارزه با ظلم و ستم است. مهاجر، هجرت مى‌‏كند تا در شرایط و محیط مناسب، امكانات را براى مبارزه فراهم آورد و زمینه را براى بازگشت پیروزمندانه، فراهم بسازد. «وَ الَّذِینَ هاجَرُوا فِی اللَّهِ مِنْ بَعْدِ ما ظُلِمُوا…»(۱۹)

زمانى هم هجرت، جنبه علمى دارد و مهاجر در چنین مواردى هجرت مى‏‌كند تا از دستاوردهاى علمى و تجربیات عالمانه بشرى بهره بگیرد و در نهایت به وطن خود بازگردد و با مایه‏‌هاى علمى به‏‌دست‌‏آورده، مشكلات جامعه را حل نماید.

«هجرت» به‌‏لحاظ ارزش و تحول‏‌آفرینى، در ردیف «جهاد» قرار مى‏‌گیرد و «مهاجر الى الله» همپاى «مجاهد فى سبیل الله» از منزلت والایى برخوردار است، و بى‏‌جهت نیست كه قرآن كریم در بسیارى از موارد، دو واژه «هجرت» و «جهاد» را در كنار یكدیگر قرار مى‏‌دهد. حضرت رضا(ع) در بیانى، ارزش هجرت را تا به آن‏جا بالا مى‌‏برد كه «مهاجر» را در بهشت، رفیق دو پیامبر اولوالعزم چون حضرت ابراهیم و پیامبر گرامى اسلام معرفى مى‏‌كند:

«مَنْ فَرَّ بِدِینِهِ مِنْ أَرْضٍ إِلَى أَرْضٍ وَ إِنْ كَانَ شِبْراً مِنَ الْأَرْضِ اسْتَوْجَبَ الْجَنَّةَ وَ كَانَ رَفِیقَ إِبْرَاهِیمَ وَ مُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِمَا وَ آلِهِمَا»(۲۰)

«كسى‏‌كه به‏‌خاطر حفظ دین خود از سرزمینى به سرزمین دیگرى مهاجرت و كوچ كند هر چند این مسافت در اندازه و مقیاس اندكى [یك وجب‏] باشد مستوجب بهشت خواهد شد و رفیق حضرت ابراهیم و حضرت محمد(ص) خواهد بود.»

از عرصه‌‏هایى كه اسلام، زنان را همپاى مردان به آن وارد كرد عرصه «هجرت» بود. در صدر اسلام، مكه پایگاه قدرتمند بت‏‌پرستان بود و هركس اندك تمایلى به پیامبر اسلام و آئین او نشان مى‏‌داد با شدیدترین وجهى مجازات مى‌‏شد، تعدادى از گرویدگان به آئین جدید را زیر شكنجه به شهادت رساندند و یا پیامبر و یارانش را تحریم كردند تا به این وسیله جلو رشد گرایش به اسلام را بگیرند. چنان فشارهاى همه‌‏جانبه به مسلمانان و یاران رسول خدا افزایش پیدا كرد كه تاب و تحمل را از آنان گرفته بود، پس از مشورت با پیامبر اكرم(ص) قرار شد تعدادى از مسلمانان از مكه به حبشه هجرت كنند.

تعداد كسانى‏‌كه از مكه به حبشه هجرت كردند بنا بر گفته‌‏هاى برخى از مورخین یكصد و یك نفر بودند كه ۸۳ نفر آنان را مردان و ۱۸ نفر از آن مجموعه زن بودند.(۲۱)

 

پی‌نوشت:

۱.        مقدمه ابن خلدون/ ترجمه گنابادى / ج ۱ / ص۴۰۰

۲.        مسند احمد/ ج ۳/ ص۲۹۲ – روض‏‌الجنان / ج ۵/ ص‏۹۰

۳.        سیره ابن هشام/ ج ۲/ ص۸۴

۴.        فتح / آیه ۱۰

۵.        احزاب / آیه ۷۱

۶.        احزاب / آیه ۳۶

۷.        آل عمران/ آیه ۳۱

۸.        السیره النبویه، ابن هشام/ ج ۲/ ص۴۱

۹.        تاریخ الاسلام السیاسى / ج ۱/ ص۹۹

۱۰.      همان.

۱۱.      السیره النبویه/ ابن هشام/ ج ۲/ ص۴۱- الكامل فى التاریخ/ ابن اثیر/ ج ۱/ ص۵۱

۱۲.      تاریخ طبرى / ج ۲۸/ ص۱۰۲- طبقات الكبرى / محمد بن سعد / ج۸/ ص۴

۱۳.      فتح / آیه ۱۸

۱۴.      الدر المنثور فى التفسیر بالمأثور/ ج‏۶/ ص۶۸ / چاپ دارالكتب العلمیة / بیروت‏

۱۵.      همان

۱۶.      ممتحنه/ آیه ۱۲

۱۷.      كافى / ج ۵/ ص۵۲۶ و ۵۲۷ تصحیح على اكبر غفارى/ ‏چاپ بیروت‏/ ‏فروغ ابدیت/ ج ۲/ ص۳۴۵

۱۸.      نساء / آیه ۹۷

۱۹.      نحل/ آیه ۴۱

۲۰.      مجمع البیان/ ج ۳/ ص۱۰۰/ از انتشارات اسلامیه‏

۲۱.      همان