آنچه جاى هیچگونه تردیدى را باقى نمىگذارد و همهى مورّخان تاریخ اسلامى بر آن اعتراف دارند، این استكه زنان در جنگهاى نظامى صدر اسلام حضورى جدّى داشتهاند، اگرچه حضور زنان، در میدانهاى درگیرى…
************************************************************
مشارکت زنان در عرصههای سیاسی-بخش دوم
پدیدآورنده: سید رضا تقوی
حضور زنان در عرصه هجرت
چنانكه پیش از این اشاره كردیم هجرت یك جابجایى معمولى و ساده نبود كه در هر جامعهاى از این نوع جابجایىها وكوچ كردن از نقطهاى به نقطه دیگر رفتنها بهطور معمول وجود دارد و هیچگونه حساسیتى را هم بهدنبال ندارد ولى هجرت در صدر اسلام بار محتوایى بالایى داشت؛ زیرا این حركت در آن دوران، هم به اعتقادات دینى و هم به جریانهاى سیاسى گره خورده بود.
هجرت، از این جهت براى مسلمانان و موافقان، یك فرصت ارزنده بهحساب مىآمد و براى كافران و مخالفان یك تهدید محسوب مىشد، و دشمنان، هرگز تمایل نداشتند تا موحدان مسلمان از این فرصت بهرهمند شوند و در آینده با آمادگى كامل برگردند و كیان كافران را مورد تهدید قرار بدهند، بهخاطر همین محتوا بود كه ارزش هجرت افزون مىشد و خداوند آنرا در ردیف جهاد فى سبیل الله قرار مىداد. «الَّذینَ آمَنُوا وَ هاجَرُوا وَ جاهَدُوا فی سَبیلِ اللَّهِ»(۲۲)
با توجه به حاكمیت تفكر جاهلى و نقش مبارزاتى هجرت، اسلام، این میدان مبارزه را به روى زنان گشود و آنان را دوشادوش مردان به این صحنه دعوت كرد تا این قشر مظلوم و تحقیرشده را در پیشرفت و موفقیتهاى مسلمانان سهیم گرداند. ما در اینجا به چند نمونه از مهاجرت زنان صدر اسلام بهگونهاى مختصر اشاره مىكنیم:
١. اسماء بنت عمیس
یكى از زنان با شخصیت و انقلابى صدر اسلام، كه در عرصه سیاست بهشدت فعال بود «اسما بنت عمیس» است، این بانو در خانوادهاى چشم به جهان گشود كه مردم مكه آنها را به عفاف و ایمان مىشناختند و پیامبر اكرم(ص) به «اسماء» و هشت خواهرش «اخوات مومنات» خواهران با ایمان، لقب داده بود.
اسماء در سال پنجم بعثت با پسر عموى رسول خدا، جعفربن ابیطالب ازدواج كرد و در همان سال بهخاطر فشارهاى مشركان، به همراه شوهرش و تعدادى از مسلمانان، به كشور حبشه (اتیوپى) هجرت نمود. این هجرت، حدود پانزده سال بهطول انجامید، دورى از خانواده، رنجها و سختىها دیار غربت را با شیرینى و رضایت تحمل مىكرد.(۲۳) پیامبر اكرم(ص) نامهاى به پادشاه حبشه نوشت و از او خواست تا مقدمات بازگشت مسلمانان مهاجر را به مدینه فراهم سازد.
نجاشى پادشاه حبشه با دو كشتى آنها را روانه مدینه نمود. جعفر و خانوادهاش، وقتی به مدینه رسیدند كه دژهاى هفتگانه خیبر (سال هفتم هجرت) توسط مسلمانان فتح شده بود. چون خبر بازگشت جعفر را به پیامبر دادند، آنحضرت به استقبال آنها آمد، جعفر را در آغوش گرفت و پیشانى او را بوسید و فرمود: نمىدانم به كدام یك از این دو حادثه مهم خوشحال باشم به آمدن جعفر یا به فتح خیبر؟ «مَا أَدْرِی بِأَیِّهِمَا أَنَا أَشَدُّ فَرَحاً بِقُدُومِ جَعْفَرٍ أَمْ بِفَتْحِ خَیْبَرَ»(۲۴)
تكریم رسول خدا از جعفر، حسادت برخى از افراد بیماردل را برانگیخت تا مهاجرت جعفر و همسرش را ناچیز جلوه بدهند. یكى از این افراد، اسماء را دید و با تفاخر و تكبر به او گفت: ما در هجرت پیشی گرفته و بر شما مقدم هستیم. اسماء گفت بله! شما در كنار پیامبر ماندید، آنحضرت گرسنههایتان را سیر كرد و به جاهلانتان دانش آموخت ولى ما در دیار غربت، در صف تبعیدشدگان قرار گرفتیم و امروز باید مورد ملامت شما قرار بگیریم! من به حضور پیامبر(ص) خواهم رفت و این موضوع را گزارش مىدهم.
اسماء خدمت پیامبر اكرم(ص) رسید و ماجرا را نقل كرد، پیامبر(ص) فرمود:
«كَذِبَ مِنْ یَقُولُ، لَكُمُ الْهِجْرَةُ مَرَّتَیْنِ، هَاجَرْتُمْ إِلَى النَّجَاشِیِّ، وَ هَاجَرْتُمْ إِلَیََّ »(۲۵)
«هر كس چنین حرفى را گفته، دروغ گفته است، شما دو بار هجرت كردهاید یك بار از مكه به كشور حبشه و نجاشى و بار دیگر از جانب نجاشى بهسوى من.»
٢. ام سلمه
نامش «هند» و لقبش «ام سلمه» از خاندان اصیل «بنى مخزوم» در مكه مىباشد. از على(ع) در مورد «بنى مخزوم» پرسیدند آنحضرت در پاسخ فرمود: خاندان بنى مخزوم گُل خوشبوى قریش هستند. «أَمَّا بَنُو مَخْزُومٍ فَرَیْحَانَهُ قُرَیْشٍ»(۲۶)
مادرش «عائكه» از زنان پاكدامن مكه بهشمار مىآمد. همسرش (ابوسلمه) از نخستین خانوادههایى بودند كه دعوت پیامبر اكرم(ص) را لبیك گفتند و به اسلام ایمان آوردند.
ایمان این خانواده، كافران را بهشدت عصبانى كرد و آنان آزار و شكنجه خود را نسبت به این مجموعه شدت بخشید، تا آنجاكه براى در امان ماندن از آزارهاى كفار، این زن و شوهر، مكه را به مقصد حبشه ترك كردند و حدود نه سال، از سال چهارم تا سیزدهم بعثت در آن دیار رحل اقامت افكندند.
بعد از اینكه امسلمه و همسرش بهخاطر یك خبر دروغ كه كفار قریش شكنجه و آزار را از مسلمانان برداشتهاند به مكه بازگشتند ولی با ورود به مكه متوجه شدند كه نه تنها مشركان از روشهاى ایذایى دست بر نداشتند، بلكه بهشدت شكنجهها افزودهاند، این زوج مؤمن را هدف شكنجههاى خود قرار دادند تا آنكه ابوطالب آنها را در پناه خود گرفت و مانع از آزار آنان شد.
در روزهاى آغاز هجرت مسلمانان از مكه به مدینه، ابوسلمه و همسر و فرزندانش عازم مدینه شدند تا هرچه زودتر به پیامبر خدا به پیوندند و خود را در حركتهاى نهضت اسلامى شریك سازند. در بین راه با تهاجم بدخواهان روبهرو شدند، همسرش را رها نموده و امسلمه و فرزندش را نگه داشتند. ام سلمه مىگوید: همسرم راه مدینه را در پیش گرفت ولى من و فرزند خردسالم را مانع از رفتن به مدینه شدند، بعد چند روز با وساطت یكى از اقوام نزدیكش آزاد شد و راهى مدینه گردید.
امسلمه از زنان باكفایت و شجاعى است كه در دو هجرت، همراه شوهرش قدم به قدم حضور داشته است. بعد از شهادت همسرش، به همسرى پیامبر اكرم(ص) در آمد و در خانه رسول خدا و در جمع اهل بیت عصمت و طهارت از موقعیت و احترام بالایى برخوردار بود. منزل او محل نزول فرشته وحى بود. آیه تطهیر «إِنَّما یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ…»(۲۷) در منزل او بر پیامبر اكرم(ص) نازل گردید.
زنان دیگرى هم بودند كه به همراه همسران و یا اقوام خود به حبشه هجرت كردند، تاریخ نام آنان را ثبت نموده است. علاقمندان مىتوانند براى دریافت اطلاعات بیشتر به كتابهاى تاریخى مراجعه كنند.(۲۸)
هجرت به مدینه
بعد از گذشت سیزده سال از بعثت نبوى، همچنان شكنجههاى طاقتفرساى مشركان نسبت به پیامبر و یارانش ادامه داشت و اگرچه آنانكه اسلام را پذیرفته بودند در مقابل ستمهاى ستمگران مقاومت مىكردند، ولى عرصهى زندگى بر تعداد اندكى كه بر گرد وجود نورانى پیامبر اكرم(ص) اجتماع كرده بودند تنگتر مىشد، و از طرف دیگر، مردم مدینه و منطقه یثرب براى پذیرش پیامبر و یارانش اعلام آمادگى كرده بود.
در چنین شرایطى، مسلمانان به پیامبر اكرم(ص) پیشنهاد مهاجرت دادند و رسول خدا نیز با این پیشنهاد موافقت كرد و دستور مهاجرت به یثرب را صادر فرمود. براى اینكه از فشارها و آزار مشركان در امان بمانند توصیه فرمود جهت خروج از مكه، روشهاى مناسب را در نظر داشته باشند. مسلمانان به آرامى و با پوششهاى مناسب امنیتى، از شهر خارج شدند تا آنجا كه در مدت حدود سه ماه، اكثر مسلمانان به یثرب هجرت كردند.
هجرت مسلمانان به مدینه از جهات مختلف قابل توجه و اهمیت است:
۱. بهلحاظ اعتقادى و شرعى، پشتوانهى این هجرت، حكم خدا و رسول خدا است.
۲. امتحان و آزمونى براى بهدست آوردن میزان صداقت و ایمان كسانى است كه مدعى وفادارى به اسلام و رهبرى آن مىباشند.
۳. با اجتماع مسلمانان در فضاى امن مدینه، حكومت اسلامى شكل مىگیرد.
۴. با تشكیل حكومت، بستر، براى اجراى احكام اسلامى بهوجود مىآید.
۵. زمینهى مناسبى براى رشد و بارورى استعدادهاى مسلمانان ایجاد مىگردد.
بهخاطر اهمیتى كه این هجرت داشته است، خداوند در قرآن كریم فرموده است:
«وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ لَمْ یُهاجِرُوا ما لَكُمْ مِنْ وَلایَتِهِمْ مِنْ شَیْءٍ حَتَّى یُهاجِرُوا»(۲۹)
«آندسته از مسلمانانى كه ایمان آوردهاند ولى هجرت نكردهاند به هیچوجه دوستدار و طرفدار آنها نباشید تا زمانى كه هجرت كنند.»
آنچه در هجرت از مكه به مدینه جلب توجه مىكند حضور گسترده و فعال زنان مهاجر است كه براى دفاع از آرمانهاى اسلامى، از وابستگان حسبى و نسبى بریدند، اموال و املاك خود را رها كردند، سختىهاى راه و رنجهاى غربت را به جان پذیرا شدند تا نهضت اسلامى و رهبرى آن تنها نماند. به چند نفر از اسامى زنان مهاجر، بهعنوان نمونه اشاره مىكنیم:
١. فاطمه بنت اسد
از زنان با شخصیت و مهاجر صدر اسلام كه در تحولات آن دوران نقش برجسته و ماندگارى داشته، فاطمه بنت اسد، همسر حضرت ابوطالب و مادر امیرمومنان حضرت على(ع) است.
این بانوى بزرگوار، از ویژگىهایى برخوردار است كه به چند نمونه از آنها فهرستگونه اشاره مىكنیم:
۱. نیكو سیرت، هوشمند، شریف و عفیف بود.
۲. در فضاى آلودهى جاهلیت، هرگز دامن فكر و ذهن خود را به شرك و بتپرستى نیالود و از مذهب ابراهیم خلیل(ع) پیروى مىكرد.
۳. اولین زنى كه بعد از خدیجه، با پیامبر(ص) بیعت كرد «فاطمه بنت اسد» بود.
۴. چون پیامبر، در كودكى از داشتن پدر و مادر محروم شده بود، جدش عبدالمطلب او را سرپرستى مىكرد. بعد از مدتى عبدالمطلب هم از دنیا مىرود در حالى كه محمد(ص) در سن هفت سالگى مىباشد. ابوطالب فرزند برادرش، محمد(ص) را به خانه خود مىآورد و از این زمان، «فاطمه بنت اسد» همسر ابوطالب همانند مادر از او پرستارى مىكند.
۵. بارها پیامبر اكرم(ص) مىفرمودند: «فاطمه بنت اسد» بهمنزلهى مادر من است زیرا او سالها براى من مادرى كرد.
۶. چون حضرت خدیجه همسر رسول(ص) خدا از دنیا رفت، دخترش حضرت فاطمه(س)، حدود پنج سال سن داشت. بعد از فوت خدیجه، فاطمه بنت اسد براى حضرت زهرا(س) مادرى كرد و تا حدود زیادى جاى خالى مادرش را پر كرد.
۷. فاطمه بنت اسد، زمانى كه على(ع) را حامله بود در هنگام طواف كعبه، درد زایمان او را فرا گرفت، از خداوند درخواست كمك كرد، خداوند او را به درون كعبه دعوت نمود و این بانوى بزرگوار على(ع) را در خانهى خدا بهدنیا آورد.
پیامبر اكرم(ص) پیش از اینكه مكه را ترك كند به على(ع) فرمود: من هجرت مىكنم و تو در مكه مىمانى، امانتهایى كه از مردم نزد من است، آنها را به صاحبانش تحویل مىدهى و سپس تو به اتفاق دخترم فاطمه(س) و دیگر زنان خاندان، راهى مدینه شوید و در آنجا به ما بپیوندید.
على(ع) براساس توصیه پیامبر خدا، امانتها را به صاحبانش بازگرداند وخود را براى مهاجرت آماده كرد. او به همراه فاطمه دختر پیامبر اكرم(ص)، مادرش فاطمه بنت اسد و فاطمه دختر زبیر (فواطم) و ایمن پسر ام ایمن، دایه پیامبر خدا، از مكه بهسوى مدینه هجرت كردند.
٢. ام ایمن
یكى دیگر از زنان مهاجر به مدینه «ام ایمن» است او نیز ازجمله زنانى است كه در اوائل بعثت پیامبر، دعوت به اسلام را لبیك گفت و به پیامبر، بهعنوان رسول خدا ایمان آورد و به دین اسلام مشرف شد. «ام ایمن» از كسانى استكه همهى رنجها و سختىهاى دوران مكه را تحمل كرد و به همراه پیامبر اكرم(ص) و یارانش، مقاوم و استوار بر سر تعهد خود ایستاد.
«ام ایمن» در نزد پیامبر از چنان موقعیت و اعتبارى برخوردار بود كه آنحضرت وقتى تصمیم به هجرت از مكه گرفت همهى امانتهایى كه از مردم نزد خود داشت به ام ایمن تحویل داد تا او آنها را به على(ع) بدهد و على(ع) آنها را به صاحبانشان باز گرداند.
پیامبر اكرم(ص) این زن فداكار را بهعنوان زنى از اهل بهشت معرفى كرد.
٣. زینب دختر پیامبر(ص)
زینب دختر گرامى رسول خدا (ص) نیز از زنان مهاجر بهشمار مىآید او در هجرت از مكه به مدینه، مورد تهاجم مشركان قرار گرفت و مجروح شد و بعدها بهخاطر عوارض همین جراحات از دنیا رفت.
٤. سبیعه
زن شجاع و فداكارى بود كه همسرى مشرك داشت. او به پیامبر ایمان آورده بود و از خانه و همسرى كه آلوده به شرك و بتپرستى بود، جدا شد و به تنهایى هجرت كرد و براى پیوستن به جبهه توحید خود را در حدیبیه به مسلمانان رسانید.(۳۰)
٥. ام هشام النصاریه
از مهاجرین دیگرى است كه در مسیر هجرت به مدینه سختىهاى فراوانى را متحمل شد. او مىگوید: آبى كه به همراه داشتم تمام شده بود، تشنگى آنچنان بر من عارض شد كه مرگ را در چند قدمى خود مىدیدم، ناگاه با لطف و عنایت الهى آبى یافتم و سیراب شدم، از آن زمان به بعد حتى اگر روزهاى بسیار گرم و طولانى را روزه مىگرفتم هرگز احساس تشنگى نمىكردم.(۳۱)
در عصر رسالت نبوى، هجرت، لباس سیاست به تن داشت و یكى از مواردى كه سیاست و دیانت به یكدیگر گره خورده بود موضوع هجرت است. در این میدان، نه تنها مردان، بلكه زنان نیز پا به پاى مردان حضور داشتند و در بالندگى فرهنگ و تفكر اسلامى نقشآفرین شدند، چنانكه به نمونههایى در بالا اشاره شد.
از طرف دیگر، باید گفت كه مشاركت سیاسى زنان در زمان پیامبر تنها به موضوعاتى چون بیعت، هجرت و جهاد محدود نمىشد، آنها در صحنههاى دیگر اجتماعى – سیاسى فعالیت مىكردند و از جانب رسول خدا نسبت به حضور بانوان در مشاركتهاى اجتماعى – سیاسى، تا آنجا كه به كرامت زن صدمهاى وارد نشود، منعى وجود نداشت.
ج) جهاد و مجاهدت
از احكام مهم اسلامى كه در ردیف نماز و روزه و حج و زكات قرار گرفته است و بركات فراوانى را براى امت اسلامى به همراه آورده حكم «جهاد» است.
دستآوردهاى جهاد، در ترویج و در پاسدارى از ارزشهاى اسلامى چیزى نیست كه بتوان آنها را نادیده گرفت. اگرچه اسلام دین صلح و سلم است و جنگ و درگیرىهاى مسلحانه را در شرایط خاصى دنبال مىكندُ ولى قدرت نظامى و دفاعى خود را متناسب با پیشرفتهاى زمان، و تهدیدهاى دشمنان تقویت مىنماید.
از وظائف حاكمیت اسلامى، تقویت بنیههاى نظامى و بهروز كردن اطلاعات دفاعى است تا در شرایط نیاز، بتواند از كیان جامعه اسلامى حفاظت كند.
از نگاه اسلام، جهاد تنها در برخوردهاى نظامى خلاصه نمىشودُ بلكه میدانهاى دیگرى هم براى مبارزه و رویارویى با دشمنان وجود دارد كه به آن صحنهها هم عنوان جهاد دادهاند. اگر به تعریفى كه فقها از جهاد مىكنند دقت شود ما را به این نتیجه مىرساند كه میدان جهاد گستردهتر از میدان جنگهاى نظامى است. فقها در تعریف جهاد گفتهاند:
«بَذْلِ النَّفْسِ وَ الْمالِ وَ الْوُسْعِ فِى اِعْلاءِ كَلِمَهِ الْاسْلامِ وَ اِقامَةِ شَعائرِ الْایمانِ»(۳۲)
«ایثار جان و مال و صرف همهی امكانات و توانایىها، در راه اعتلاى آیین و ارزشهاى اسلامى و اقامه شعائر دینى.»
با توجه به این تعریف، میدان جهاد را نباید به درگیرىهاى نظامى محدود كرد. هر میدانى كه به فداكارى جانى، مالى و زبانى براى اعتلاى كلمه اسلام و اقامه شعائر دینى، نیازمند باشد آنجا میدان جهاد است و هر آنكسكه در این میدان با همان معیار یادشده، حضور فعّال داشته باشد، مجاهد است. در كلام پیامبر اكرم(ص) آمده است كه آنحضرت فرمودند:
«أَفْضَلُ الْجِهَادِ كَلِمَةُ حَقٍّ عِنْدَ سُلْطَانٍ جَائِرٍ»(۳۳)
«برترین جهاد، سخن حقى است كه در حضور و روبهروى فرمانرواى ستمگر گفته شود.»
تذكر این نكته را لازم مىدانم و آن ایناستكه اسلام، هر عملى را كه از آن با عنوان جهاد نام مىبرد بهمعناى جهاد مسلحانه و یا الزاماً «جهاد فقهى» نیست، یعنى همهى احكامى كه در مورد مجاهدان میدانهاى جنگ مسلحانه وارد شده است، شامل آنان كه در میدانهاى غیرمسلحانه وارد مىشود نخواهند شد.
بهخاطر اهمیت، تأثیر و سختى برخى از اعمال دینى، به آنها عنوان جهاد داده مىشود، مثلاً در روایت آمده است كه روزه گرفتن در فصل گرما، جهاد است «الصَّوْمُ فِی الْحَرِّ جِهَادٌ»(۳۴) یا، برترین جهاد ایناستكه انسان شكم و شهوت خود را از حرام حفظ نماید. «أَیُّ جِهَادٍ أَفْضَلُ مِنْ عِفَّةِ بَطْنٍ وَ فَرْجٍ»(۳۵) یا، جهاد زن، خوب شوهردارى كردن است «جِهَادُ الْمَرْأَةِ حُسْنُ التَّبَعُّلِ»(۳۶)
بحث ما اینجا به شركت زنان در جهاد مسلحانه نظر دارد و مىخواهیم نقش بانوان را در جنگهاى صدر اسلام مشخص كنیم. آنچه جاى هیچگونه تردیدى را باقى نمىگذارد و همهى مورّخان تاریخ اسلامى بر آن اعتراف دارند، این استكه زنان در جنگهاى نظامى صدر اسلام حضورى جدّى داشتهاند، اگرچه حضور زنان، در میدانهاى درگیرى گسترده نبوده و یا نوع حضورشان در میدان نبرد شكل خاصى داشته است، ولى زنان شجاع و فداكارى بودهاند كه از طرف بانوان جامعه خدمت به رزمندگان اسلام را نمایندگى كردهاند و نقش مفید و مؤثر خود را بهخوبى ایفا نمودهاند، كه با مدد گرفتن از تاریخ، چند نمونه از این بانوان را بهگونهاى مختصر معرفى مىكنیم.
زنان مجاهد
۱. حضرت فاطمه زهرا(س): نقش حضرت صدیقه طاهره(س) در حمایت و پشتیبانى از رزمنده شجاعى چون همسرش حضرت على(ع)، موفقیتهاى بسیارى را براى على(ع) به ارمغان آورده است:
(الف) یك رزمنده وقتى مىتواند با آرامش و اطمینان خاطر، در میدان جنگ نقشآفرین باشد كه نسبت به خانواده و فرزندانش نگرانى نداشته باشد. على(ع) با وجود همسرى چون فاطمه(ع) در اداره منزل و تربیت فرزندان؛ هیچگونه نگرانى نداشته است.
(ب) هرگز على(ع) از میدان جنگ غنیمتى را به منزل نیاوردند، زیرا همسر و خانوادهاش چنین توقعى را نداشتند. این همسر دلاور هنگامى كه وارد خانه مىشد، مىگفت: فاطمه جان! شمشیرم را شستشو كن. پیام چنین كارى این بود كه من با همین شمشیر از آرمانهاى پدر بزرگوارت دفاع كردم.
(ج) در نبرد اُحد حضور داشت و خون از چهره رسول خدا پاك مىكرد و زخمهاى بدن پدر و همسرش را مداوا مىكرد.
(ه) در نبرد خندق كه مسلمانان براى جلوگیرى از كفار مهاجم، گرد مدینه را خندق حفر مىكردند حضرت زهرا(س) براى پیامبر نان مىآورد.
باید توجه داشت كه حضور در جنگ، تنها به شمشیر زدن نیست، آن كسانىكه نیروهاى رزمنده خط مقدم را پشتیبانى مىكنند و یا مجروحانشان را مداوا مىنمایند اینان نیز جزء رزمندگان بهشمار مىآیند.
۲. نسیبه: نسیبه دختر كعب، از قبیله خزرج، ازجمله زنانى است كه در صحنههاى مختلف حضور داشته و هرگاه پیامبر و حاكمیت اسلامى نیاز به حمایت داشت، او با جسارت و شجاعت از آرمانهاى اسلامى دفاع مىكرد.
در جنگ اُحد، مسؤولیت سقّائیت و آبرسانى به مجاهدان را بهعهده داشت.
اتفاقى كه در این جنگ براى لشگر اسلام افتاد و به مسلمانان صدمه سختى وارد گردید، این بود كه تعدادى از لشگریان، بهفرمان فرماندهى جنگ، یعنى پیامبر اكرم(ص)، مأمور نگهبانى از درّه و گذرگاهى بود كه دشمن از آن نقطه به لشگر اسلام حمله نكند، ولى مأموران مراقب گذرگاه، چون پیروزى و تسلط لشگر اسلام را مشاهد نمودند، به طمع جمعآورى غنائم، موضع خود را رها كردند و دشمن هم هجوم آورد.
سربازان اسلام كه با این هجمه غافلگیرانه روبهرو شدند، پیامبر را در وسط میدان جنگ تنها رها نموده و پا به فرار گذاشتند. تعداد ده نفر ماندند و از پیامبر(ص) دفاع كردند كه یكى از این ده نفر نسیبه بود. او مَشك آب را به زمین افكند و با سلاحى كه از فراریان بر جا مانده بود، به دفاع از پیامبر پرداخت. با اینكه جراحات بسیارى بر او وارد شد و تا آخرِ عمر، آثار آنها بر بدنش بود، بر آن نشانهها افتخار مىكرد.
او خود مىگوید: «در برابر حملههاى دشمن مىایستادم و با شمشیر از جان پیامبر دفاع مىكردم.گاهى با شمشیر و گاهى هم با تیراندازى، از نزدیك شدن كفار به پیامبر جلوگیرى مىنمودم، در همین موقعیت متوجه حمله یكى از دشمنان به پیامبر شدم، من و مصعب با او روبهرو شده و مانع رسیدن به رسول خدا گردیدیم، ولى او ضربتى برشانهام زد كه تا یك سال اثر آن بر بدنم باقى مانده بود.
پیامبر اكرم(ص) كه مرا در چنین وضعیتى دیدند یكى از پسرانم را صدا زده و فرمود: زخم شانه مادرت را ببند. پسرم زخم مرا بست، دوباره برخاستم و از پیامبر دفاع كردم. در همین هنگام متوجه زخمى شدن یكى از پسرانم شدم، فوراً زخم را با پارچهاى بستم و به او گفتم: برخیز و از پیامبر اكرم(ص) دفاع كن.»
بعد از پایان جنگ و بازگشت به مدینه، پیامبر اكرم(ص) شخصى را براى اطلاع از وضعیت جسمانى او به خانهاش فرستاد و از او عیادت كرد. نسیبه از پیامبر خواست تا از خدا بخواهد كه خداوند او را در بهشت ملازم آنحضرت قرار بدهد. پیامبر در حق این زن رزمنده و شجاع دعا كرد و گفت: «خداوندا ! این رزمندگان فداكار را در بهشت رفیق من قرار بده.»(۳۷)
از دیگر صحنههای نبردى كه این زن شجاع، بعد از رحلت پیامبر اكرم(ص) در آن وارد شد، وقتى بود که «مُسیلمهُ» كذّاب در یمامه ادعاى پیامبرى كرد و لشگریان اسلام براى سركوب این فتنهی جدید به آن منطقه اعزام شدند.
دو لشگر در مقابل یكدیگر قرار گرفتند و درگیرى آغاز شد. هنگام نبرد، یكى از سرداران شجاع لشگر اسلام بهنام «ابودجانه» به شهادت رسید، نسیبه كه شاهد این صحنه بود، متهورانه وارد باغ شخصى و مقرّ آن پیامبر دورغین شد، او شمشیر بهدست و جانبركف به محافظان و اطرافیان مسیلمه حمله كرد و درگیرى میان او و دشمن بهشدت ادامه پیدا كرد، تا جایى كه نسیبه در این مبارزه دستش قطع گردید.(۳۸)
۳. امّ سُلَیم: بانوى فداكار دیگرى كه رزمندگان اسلام را در جنگ «حنین» همراهى مىكرد «امّ سُلَیم» بود. پس از فتح مكه، بهدست لشگریان اسلام در سال «هشتم هجرت» توطئهى دیگرى توسط «مالكبن عطوف» رئیس طایفهى بزرگ «هوازن» در نزدیكى شهر طائف شكل گرفت. توطئهگران كه مردمانى جنگجو بودند طرح حمله به مسلمانان را در دستور كار خود قرار دادند، این خبر به پیامبر رسید و آنحضرت با لشگرى بیش از ده هزار نفر، براى سركوب توطئهگران عازم طائف شد.
درگیرى در نزدیكى شهر طائف، در سرزمینى بنام «حنین» اتفاق افتاد و در نهایت این جنگ با پیروزى لشگر اسلام خاتمه پیدا كرد. در این جنگ، تعدادى از زنان نیز حضور داشتند، هركدام مسؤولیتهایى را بر عهده گرفته بودند. «امّ ایمن» كه پیش از آن در جنگ احد و خیبر هم شركت كرده بود در جنگ «حنین» نیز حضور داشت و در این جنگ شاهد و ناظر شهادت همسرش «عبید بن زید» بود.(۳۹)
از زنان دیگرى كه در جنگ «حنین» شركت كرد، با اینكه حامله به «عبداللهبن ابىطلحه» بود و مسؤولیت آبرسانى و مداواى مجروحین را بر عهده گرفته بود، «امّ سُلَیم» بود. آنچه از تاریخ جنگهاى رسول خدا بهدست مىآید، آنحضرت تعدادى از زنان كارآمد و شجاع را با خود به میدانهاى پیكار مىبرد كه یكى از این زنان «امّ سُلَیم» است.
«كانَ رَسُولُ الله یَغْزُو بِاُمِّ سُلَیْم وَ نِسْوَةٍ مِنْ الأنْصارِ مَعَهُ اِذا غَزا، فَیَسْقِینَ الْماء، وَ یُداوِینَ الجرحى»(۴۰)
«پیامبر خدا، ام سلیم و زنانى از انصار را با خود به میدان پیكار مىبرد و آنان مسؤولیت آبرسانى و درمان مجروحان را بر عهده داشتند.»
۴. هند دختر اثاثه: از دیگر فعالیتهاى بانوان در جنگها، غیر از آبرسانى و درمان، فعالیتهایى از نوع فرهنگى، روحى و روانى بوده است. تقویت روحیه سربازان اسلام ازجمله كارهایی بود كه زنان با روشهاى خاصى دنبال مىكردند.
«هند» دختر اثاثه، در جنگ اُحد وقتى فرار جمعى از سربازان اسلام را مشاهده كرد، با اشعار و سخنان حماسى خود، آنان را مورد خطاب قرار داد و جلوى فرار آنان را گرفت، بهویژه هنگامى كه «هند» همسر ابوسفیان، در سپاه مقابل براى تقویت روحیه مشركانِ مهاجم، شروع به خواندن اشعار و سرودهاى حماسى كرد، دختر اثاثه نیز براى خنثىسازى تبلیغات شوم این زن جگرخوار، عمل مقابلهبهمثل نمود و با خواندن اشعار حماسى و تقویت و تشجیع سربازان اسلام نقش كارساز خود را بهخوبى ایفا كرد.(۴۱)
۵. لیلا غفّاریه: این بانو، به همراه پیامبر اكرم(ص) در جنگ شركت مىكرد و به مداواى مجروحان و پرستارى بیماران مىپرداخت. او بعد از پیامبر از ولایت حضرت على(ع) حمایت كرد و در فتنه جَمَل با عایشه به مباحثه پرداخت و با بیان احادیث از پیامبر اكرم(ص) در شأن امیرالمؤمنین على(ع) تلاش نمود تا او را از جنگ با على(ع) منصرف كند.(۴۲)
پینوشت:
۲۲. انفال، آیه ۷۴ / توبه، آیه ۲۰
۲۳. برخى از مورخین معتقدند كه اسماء بنت عمیس، بعد از هجرت پیامبر چند بار از حبشه به مدینه آمده و سپس برگشته است.
۲۴. السیدة النبویه/ ابن هشام/ ج ۳/ ص۳۵۹ – شرح نهجالبلاغه/ ابن ابى الحدید/ ج ۱۵/ ص۷۲
۲۵. صحیح مسلم / ج ۲/ ص۴۹۵ – ریاحین الشریعه / ج ۲ / ص۳۰۵
۲۶. نهجالبلاغه / كلمات قصار/ ش ۱۲۰
۲۷. احزاب / آیه ۳۳
۲۸. تاریخ پیامبر اسلام / دكتر محمد ابراهیم آیتى / انتشارات دارالفكر / از ص۱۲۰ تا ض ۱۳۳ مراجعه شود.
۲۹. انفال / آیه ۷۲
۳۰. تفسیر نمونه / ج ۲۴/ سوره ممتحنه / صفحه ۳۵
۳۱. در مورد زنان مهاجر به كتاب ارزشمند «اعلام النساء المؤمنات» مراجعه شود.
۳۲. جواهر الكام / ج۲۱/ ص۳
۳۳. جامع الصغیر / ص۷۹
۳۴. بحار الانوار/ ج ۹۶/ ص۲۵۷
۳۵. همان / ج ۷۱ / ص۲۷۳
۳۶. همان / ج ۷۷ / ص۱۶۴
۳۷. اعلام النساء المومنات / ص۶۶۰
۳۸. جهاد / آیه الله حسین نورى / ص۲۸۶
۳۹. الطبقات الكبرى / ج ۸ / ص۲۲۵
۴۰. صحیح مسلم / ج ۳ / ص۱۴۴۳
۴۱. اعلام النساء المومنات / ص۶۶۰
۴۲. همان / ص۶۵۱ – ۶۷۴
ثبت ديدگاه