آنچه جاى هیچ‌‏گونه تردیدى را باقى نمى‏‌گذارد و همه‌‏ى مورّخان تاریخ اسلامى بر آن اعتراف دارند، این‏ است‌‏كه زنان در جنگ‏‌هاى نظامى صدر اسلام حضورى جدّى داشته‌‏اند، اگرچه حضور زنان، در میدان‌‏هاى درگیرى…

************************************************************

 

مشارکت زنان در عرصه‌های سیاسی-بخش دوم

 

پدیدآورنده: سید رضا تقوی

 

حضور زنان در عرصه هجرت‏

چنان‏كه پیش از این اشاره كردیم هجرت یك جابجایى معمولى و ساده نبود كه در هر جامعه‌‏اى از این نوع جابجایى‏‌ها وكوچ كردن از نقطه‏‌اى به نقطه دیگر رفتن‏‌ها به‌‏طور معمول وجود دارد و هیچ‏‌گونه حساسیتى را هم به‌‏دنبال ندارد ولى هجرت در صدر اسلام بار محتوایى بالایى داشت؛ زیرا این حركت در آن دوران، هم به اعتقادات دینى و هم به جریان‏‌هاى سیاسى گره خورده بود.

هجرت، از این جهت براى مسلمانان و موافقان، یك فرصت ارزنده به‏‌حساب مى‏‌آمد و براى كافران و مخالفان یك تهدید محسوب مى‏‌شد، و دشمنان، هرگز تمایل نداشتند تا موحدان مسلمان از این فرصت بهره‏‌مند شوند و در آینده با آمادگى كامل برگردند و كیان كافران را مورد تهدید قرار بدهند، به‏‌خاطر همین محتوا بود كه ارزش هجرت افزون مى‏‌شد و خداوند آن‏را در ردیف جهاد فى سبیل الله قرار مى‏‌داد. «الَّذینَ آمَنُوا وَ هاجَرُوا وَ جاهَدُوا فی‏ سَبیلِ اللَّهِ»(۲۲)

با توجه به حاكمیت تفكر جاهلى و نقش مبارزاتى هجرت، اسلام، این میدان مبارزه را به روى زنان گشود و آنان را دوشادوش مردان به این صحنه دعوت كرد تا این قشر مظلوم و تحقیرشده را در پیشرفت و موفقیت‏‌هاى مسلمانان سهیم گرداند. ما در اینجا به چند نمونه از مهاجرت زنان صدر اسلام به‏‌گونه‏اى مختصر اشاره مى‏‌كنیم:

١. اسماء بنت عمیس‏

یكى از زنان با شخصیت و انقلابى صدر اسلام، كه در عرصه سیاست به‌‏شدت فعال بود «اسما بنت عمیس» است، این بانو در خانواده‌‏اى چشم به جهان گشود كه مردم مكه آن‏ها را به عفاف و ایمان مى‏‌شناختند و پیامبر اكرم(ص) به «اسماء» و هشت خواهرش «اخوات مومنات» خواهران با ایمان، لقب داده بود.

اسماء در سال پنجم بعثت با پسر عموى رسول خدا، جعفربن ابیطالب ازدواج كرد و در همان سال به‏‌خاطر فشارهاى مشركان، به همراه شوهرش و تعدادى از مسلمانان، به كشور حبشه (اتیوپى) هجرت نمود. این هجرت، حدود پانزده سال به‌طول انجامید، دورى از خانواده، رنج‌‏ها و سختى‏‌ها دیار غربت را با شیرینى و رضایت تحمل مى‏‌كرد.(۲۳) پیامبر اكرم(ص) نامه‏‌اى به پادشاه حبشه نوشت و از او خواست تا مقدمات بازگشت مسلمانان مهاجر را به مدینه فراهم سازد.

نجاشى پادشاه حبشه با دو كشتى آن‏‌ها را روانه مدینه نمود. جعفر و خانواده‌‏اش، وقتی به مدینه رسیدند كه دژهاى هفتگانه خیبر (سال هفتم هجرت) توسط مسلمانان فتح شده بود. چون خبر بازگشت جعفر را به پیامبر دادند، آن‏‌حضرت به استقبال آن‌‏ها آمد، جعفر را در آغوش گرفت و پیشانى او را بوسید و فرمود: نمى‏‌دانم به كدام یك از این دو حادثه مهم خوشحال باشم به آمدن جعفر یا به فتح خیبر؟ «مَا أَدْرِی بِأَیِّهِمَا أَنَا أَشَدُّ فَرَحاً بِقُدُومِ جَعْفَرٍ أَمْ بِفَتْحِ خَیْبَرَ»(۲۴)

تكریم رسول خدا از جعفر، حسادت برخى از افراد بیماردل را برانگیخت تا مهاجرت جعفر و همسرش را ناچیز جلوه بدهند. یكى از این افراد، اسماء را دید و با تفاخر و تكبر به او گفت: ما در هجرت پیشی گرفته و بر شما مقدم هستیم. اسماء گفت بله! شما در كنار پیامبر ماندید، آن‏‌حضرت گرسنه‏‌هایتان را سیر كرد و به جاهلان‌تان دانش آموخت ولى ما در دیار غربت، در صف تبعیدشدگان قرار گرفتیم و امروز باید مورد ملامت شما قرار بگیریم! من به حضور پیامبر(ص) خواهم رفت و این موضوع را گزارش مى‏‌دهم.

اسماء خدمت پیامبر اكرم(ص) رسید و ماجرا را نقل كرد، پیامبر(ص) فرمود:

«كَذِبَ مِنْ یَقُولُ، لَكُمُ الْهِجْرَةُ مَرَّتَیْنِ، هَاجَرْتُمْ إِلَى النَّجَاشِیِّ، وَ هَاجَرْتُمْ إِلَیََّ »(۲۵)

«هر كس چنین حرفى را گفته، دروغ گفته است، شما دو بار هجرت كرده‌اید یك بار از مكه به كشور حبشه و نجاشى و بار دیگر از جانب نجاشى به‏‌سوى من.»

٢. ام سلمه

نامش «هند» و لقبش «ام سلمه» از خاندان اصیل «بنى مخزوم» در مكه مى‏‌باشد. از على(ع) در مورد «بنى مخزوم» پرسیدند آن‏‌حضرت در پاسخ فرمود: خاندان بنى مخزوم گُل خوشبوى قریش هستند. «أَمَّا بَنُو مَخْزُومٍ فَرَیْحَانَهُ قُرَیْشٍ»(۲۶)

مادرش «عائكه» از زنان پاك‏دامن مكه به‏‌شمار مى‏آمد. همسرش (ابوسلمه) از نخستین خانواده‏‌هایى بودند كه دعوت پیامبر اكرم(ص) را لبیك گفتند و به اسلام ایمان آوردند.

ایمان این خانواده، كافران را به‌‏شدت عصبانى كرد و آنان آزار و شكنجه خود را نسبت به این مجموعه شدت بخشید، تا آن‏جاكه براى در امان ماندن از آزارهاى كفار، این زن و شوهر، مكه را به مقصد حبشه ترك كردند و حدود نه سال، از سال چهارم تا سیزدهم بعثت در آن دیار رحل اقامت افكندند.

بعد از این‏كه ‏ام‌سلمه و همسرش به‌‏خاطر یك خبر دروغ كه كفار قریش شكنجه و آزار را از مسلمانان برداشته‌‏اند به مكه بازگشتند ولی با ورود به مكه متوجه شدند كه نه تنها مشركان از روش‏‌هاى ایذایى دست بر نداشتند، بلكه به‌‏شدت شكنجه‌‏ها افزوده‌‏اند، این زوج مؤمن را هدف شكنجه‏‌هاى خود قرار دادند تا آن‏كه ابوطالب آن‏‌ها را در پناه خود گرفت و مانع از آزار آنان شد.

در روزهاى آغاز هجرت مسلمانان از مكه به مدینه، ابوسلمه و همسر و فرزندانش عازم مدینه شدند تا هرچه زودتر به پیامبر خدا به پیوندند و خود را در حركت‏‌هاى نهضت اسلامى شریك سازند. در بین راه با تهاجم بدخواهان روبه‏‌رو شدند، همسرش را رها نموده و ام‌سلمه و فرزندش را نگه داشتند. ام سلمه مى‏‌گوید: همسرم راه مدینه را در پیش گرفت ولى من و فرزند خردسالم را مانع از رفتن به مدینه شدند، بعد چند روز با وساطت یكى از اقوام نزدیكش آزاد شد و راهى مدینه گردید.

ام‌سلمه از زنان باكفایت و شجاعى است كه در دو هجرت، همراه شوهرش قدم به قدم حضور داشته است. بعد از شهادت همسرش، به همسرى پیامبر اكرم(ص) در آمد و در خانه رسول خدا و در جمع اهل بیت عصمت و طهارت از موقعیت و احترام بالایى برخوردار بود. منزل او محل نزول فرشته وحى بود. آیه تطهیر «إِنَّما یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ…»(۲۷) در منزل او بر پیامبر اكرم(ص) نازل گردید.

زنان دیگرى هم بودند كه به همراه همسران و یا اقوام خود به حبشه هجرت كردند، تاریخ نام آنان را ثبت نموده است. علاقمندان مى‌‏توانند براى دریافت اطلاعات بیشتر به كتاب‏هاى تاریخى مراجعه كنند.(۲۸)

هجرت به مدینه‏

بعد از گذشت سیزده سال از بعثت نبوى، همچنان شكنجه‏‌هاى طاقت‏‌فرساى مشركان نسبت به پیامبر و یارانش ادامه داشت و اگرچه آنان‏كه اسلام را پذیرفته بودند در مقابل ستم‏‌هاى ستمگران مقاومت مى‏‌كردند، ولى عرصه‏‌ى زندگى بر تعداد اندكى كه بر گرد وجود نورانى پیامبر اكرم(ص) اجتماع كرده بودند تنگ‏‌تر مى‌‏شد، و از طرف دیگر، مردم مدینه و منطقه یثرب براى پذیرش پیامبر و یارانش اعلام آمادگى كرده بود.

در چنین شرایطى، مسلمانان به پیامبر اكرم(ص) پیشنهاد مهاجرت دادند و رسول خدا نیز با این پیشنهاد موافقت كرد و دستور مهاجرت به یثرب را صادر فرمود. براى این‏كه از فشارها و آزار مشركان در امان بمانند توصیه فرمود جهت خروج از مكه، روش‌‏هاى مناسب را در نظر داشته باشند. مسلمانان به آرامى و با پوشش‌‏هاى مناسب امنیتى، از شهر خارج شدند تا آن‏جا كه در مدت حدود سه ماه، اكثر مسلمانان به یثرب هجرت كردند.

هجرت مسلمانان به مدینه از جهات مختلف قابل توجه و اهمیت است:

۱.        به‏‌لحاظ اعتقادى و شرعى، پشتوانه‏‌ى این هجرت، حكم خدا و رسول خدا است.

۲.        امتحان و آزمونى براى به‌دست آوردن میزان صداقت و ایمان كسانى است كه مدعى وفادارى به اسلام و رهبرى آن مى‌‏باشند.

۳.        با اجتماع مسلمانان در فضاى امن مدینه، حكومت اسلامى شكل مى‏‌گیرد.

۴.        با تشكیل حكومت، بستر، براى اجراى احكام اسلامى به‌‏وجود مى‌‏آید.

۵.        زمینه‏‌ى مناسبى براى رشد و بارورى استعدادهاى مسلمانان ایجاد مى‏‌گردد.

به‏‌خاطر اهمیتى كه این هجرت داشته است، خداوند در قرآن كریم فرموده است:

«وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ لَمْ یُهاجِرُوا ما لَكُمْ مِنْ وَلایَتِهِمْ مِنْ شَیْ‏ءٍ حَتَّى یُهاجِرُوا»(۲۹)

«آن‏‌دسته از مسلمانانى كه ایمان آورده‌‏اند ولى هجرت نكرده‌‏اند به هیچ‏‌وجه دوستدار و طرفدار آن‏ها نباشید تا زمانى كه هجرت كنند.»

آنچه در هجرت از مكه به مدینه جلب توجه مى‏‌كند حضور گسترده و فعال زنان مهاجر است كه براى دفاع از آرمان‏‌هاى اسلامى، از وابستگان حسبى و نسبى بریدند، اموال و املاك خود را رها كردند، سختى‏‌هاى راه و رنج‏‌هاى غربت را به جان پذیرا شدند تا نهضت اسلامى و رهبرى آن تنها نماند. به چند نفر از اسامى زنان مهاجر، به‌‏عنوان نمونه اشاره مى‏‌كنیم:

١. فاطمه بنت اسد

از زنان با شخصیت و مهاجر صدر اسلام كه در تحولات آن دوران نقش برجسته و ماندگارى داشته، فاطمه بنت اسد، همسر حضرت ابوطالب و مادر امیرمومنان حضرت على(ع) است.

این بانوى بزرگوار، از ویژگى‏‌هایى برخوردار است كه به چند نمونه از آن‏ها فهرست‏‌گونه اشاره مى‏‌كنیم:

۱. نیكو سیرت، هوشمند، شریف و عفیف بود.

۲. در فضاى آلوده‏‌ى جاهلیت، هرگز دامن فكر و ذهن خود را به شرك و بت‏‌پرستى نیالود و از مذهب ابراهیم خلیل(ع) پیروى مى‏‌كرد.

۳. اولین زنى كه بعد از خدیجه، با پیامبر(ص) بیعت كرد «فاطمه بنت اسد» بود.

۴. چون پیامبر، در كودكى از داشتن پدر و مادر محروم شده بود، جدش عبدالمطلب او را سرپرستى مى‏‌كرد. بعد از مدتى عبدالمطلب هم از دنیا مى‏‌رود در حالى كه محمد(ص) در سن هفت سالگى مى‌‏باشد. ابوطالب فرزند برادرش، محمد(ص) را به خانه خود مى‏‌آورد و از این زمان، «فاطمه بنت اسد» همسر ابوطالب همانند مادر از او پرستارى مى‌‏كند.

۵. بارها پیامبر اكرم(ص) مى‏‌فرمودند: «فاطمه بنت اسد» به‌‏منزله‏‌ى مادر من است زیرا او سال‏‌ها براى من مادرى كرد.

۶. چون حضرت خدیجه همسر رسول(ص) خدا از دنیا رفت، دخترش حضرت فاطمه(س)، حدود پنج سال سن داشت. بعد از فوت خدیجه، فاطمه بنت اسد براى حضرت زهرا(س) مادرى كرد و تا حدود زیادى جاى خالى مادرش را پر كرد.

۷. فاطمه بنت اسد، زمانى كه على(ع) را حامله بود در هنگام طواف كعبه، درد زایمان او را فرا گرفت، از خداوند درخواست كمك كرد، خداوند او را به درون كعبه دعوت نمود و این بانوى بزرگوار على(ع) را در خانه‏‌ى خدا به‌دنیا آورد.

پیامبر اكرم(ص) پیش از این‏كه مكه را ترك كند به على(ع) فرمود: من هجرت مى‏‌كنم و تو در مكه مى‏‌مانى، امانت‏‌هایى كه از مردم نزد من است، آن‏ها را به صاحبانش تحویل مى‌‏دهى و سپس تو به اتفاق دخترم فاطمه(س) و دیگر زنان خاندان، راهى مدینه شوید و در آن‏جا به ما بپیوندید.

على(ع) براساس توصیه پیامبر خدا، امانت‌‏ها را به صاحبانش بازگرداند وخود را براى مهاجرت آماده كرد. او به همراه فاطمه دختر پیامبر اكرم(ص)، مادرش فاطمه بنت اسد و فاطمه دختر زبیر (فواطم) و ایمن پسر ام ایمن، دایه پیامبر خدا، از مكه به‏‌سوى مدینه هجرت كردند.

٢. ام ایمن

یكى دیگر از زنان مهاجر به مدینه «ام ایمن» است او نیز ازجمله زنانى است كه در اوائل بعثت پیامبر، دعوت به اسلام را لبیك گفت و به پیامبر، به‌‏عنوان رسول خدا ایمان آورد و به دین اسلام مشرف شد. «ام ایمن» از كسانى است‏‌كه همه‌‏ى رنج‌‏ها و سختى‏‌هاى دوران مكه را تحمل كرد و به همراه پیامبر اكرم(ص) و یارانش، مقاوم و استوار بر سر تعهد خود ایستاد.

«ام ایمن» در نزد پیامبر از چنان موقعیت و اعتبارى برخوردار بود كه آن‏‌حضرت وقتى تصمیم به هجرت از مكه گرفت همه‏‌ى امانت‌‏هایى كه از مردم نزد خود داشت به ‏ام ایمن تحویل داد تا او آن‏ها را به على(ع) بدهد و على(ع) آن‏ها را به صاحبانشان باز گرداند.

پیامبر اكرم(ص) این زن فداكار را به‏‌عنوان زنى از اهل بهشت معرفى كرد.

٣. زینب دختر پیامبر(ص)

زینب دختر گرامى رسول خدا (ص) نیز از زنان مهاجر به‏‌شمار مى‌‏آید او در هجرت از مكه به مدینه، مورد تهاجم مشركان قرار گرفت و مجروح شد و بعدها به‏‌خاطر عوارض همین جراحات از دنیا رفت.

٤. سبیعه

زن شجاع و فداكارى بود كه همسرى مشرك داشت. او به پیامبر ایمان آورده بود و از خانه و همسرى كه آلوده به شرك و بت‏‌پرستى بود، جدا شد و به تنهایى هجرت كرد و براى پیوستن به جبهه توحید خود را در حدیبیه به مسلمانان رسانید.(۳۰)

٥. ام هشام النصاریه

از مهاجرین دیگرى است كه در مسیر هجرت به مدینه سختى‏‌هاى فراوانى را متحمل شد. او مى‏‌گوید: آبى كه به همراه داشتم تمام شده بود، تشنگى آنچنان بر من عارض شد كه مرگ را در چند قدمى خود مى‏‌دیدم، ناگاه با لطف و عنایت الهى آبى یافتم و سیراب شدم، از آن زمان به بعد حتى اگر روزهاى بسیار گرم و طولانى را روزه مى‏‌گرفتم هرگز احساس تشنگى نمى‏‌كردم.(۳۱)

در عصر رسالت نبوى، هجرت، لباس سیاست به تن داشت و یكى از مواردى كه سیاست و دیانت به یكدیگر گره خورده بود موضوع هجرت است. در این میدان، نه تنها مردان، بلكه زنان نیز پا به پاى مردان حضور داشتند و در بالندگى فرهنگ و تفكر اسلامى نقش‏‌آفرین شدند، چنان‏كه به نمونه‏‌هایى در بالا اشاره شد.

از طرف دیگر، باید گفت كه مشاركت سیاسى زنان در زمان پیامبر تنها به موضوعاتى چون بیعت، هجرت و جهاد محدود نمى‏‌شد، آن‏ها در صحنه‏‌هاى دیگر اجتماعى – سیاسى فعالیت مى‏‌كردند و از جانب رسول خدا نسبت به حضور بانوان در مشاركت‌‏هاى اجتماعى – سیاسى، تا آن‏جا كه به كرامت زن صدمه‌‏اى وارد نشود، منعى وجود نداشت.

ج) جهاد و مجاهدت

از احكام مهم اسلامى كه در ردیف نماز و روزه و حج و زكات قرار گرفته است و بركات فراوانى را براى امت اسلامى به همراه آورده حكم «جهاد» است.

دست‌‏آوردهاى جهاد، در ترویج و در پاسدارى از ارزش‌‏هاى اسلامى چیزى نیست كه بتوان آن‏ها را نادیده گرفت. اگرچه اسلام دین صلح و سلم است و جنگ و درگیرى‏‌هاى مسلحانه را در شرایط خاصى دنبال مى‏‌كندُ ولى قدرت نظامى و دفاعى خود را متناسب با پیشرفت‌‏هاى زمان، و تهدیدهاى دشمنان تقویت مى‏‌نماید.

از وظائف حاكمیت اسلامى، تقویت بنیه‌‏هاى نظامى و به‏‌روز كردن اطلاعات دفاعى است تا در شرایط نیاز، بتواند از كیان جامعه اسلامى حفاظت كند.

از نگاه اسلام، جهاد تنها در برخوردهاى نظامى خلاصه نمى‏‌شودُ بلكه میدان‏‌هاى دیگرى هم براى مبارزه و رویارویى با دشمنان وجود دارد كه به آن صحنه‏‌ها هم عنوان جهاد داده‌‏اند. اگر به تعریفى كه فقها از جهاد مى‏‌كنند دقت شود ما را به این نتیجه مى‏‌رساند كه میدان جهاد گسترده‌‏تر از میدان جنگ‏‌هاى نظامى است. فقها در تعریف جهاد گفته‌اند:

«بَذْلِ النَّفْسِ وَ الْمالِ وَ الْوُسْعِ فِى اِعْلاءِ كَلِمَهِ الْاسْلامِ وَ اِقامَةِ شَعائرِ الْایمانِ»(۳۲)

«ایثار جان و مال و صرف همه‏ی امكانات و توانایى‏ها، در راه اعتلاى آیین و ارزش‏هاى اسلامى و اقامه شعائر دینى.»

با توجه به این تعریف، میدان جهاد را نباید به درگیرى‏‌هاى نظامى محدود كرد. هر میدانى كه به فداكارى جانى، مالى و زبانى براى اعتلاى كلمه اسلام و اقامه شعائر دینى، نیازمند باشد آن‏جا میدان جهاد است و هر آن‏كس‌‏كه در این میدان با همان معیار یادشده، حضور فعّال داشته باشد، مجاهد است. در كلام پیامبر اكرم(ص) آمده است كه آن‏‌حضرت فرمودند:

«أَفْضَلُ الْجِهَادِ كَلِمَةُ حَقٍّ عِنْدَ سُلْطَانٍ جَائِرٍ»(۳۳)

«برترین جهاد، سخن حقى است كه در حضور و روبه‏روى فرمانرواى ستمگر گفته شود.»

تذكر این نكته را لازم مى‏‌دانم و آن این‏‌است‏‌كه اسلام، هر عملى را كه از آن با عنوان جهاد نام م‌ى‏برد به‏‌معناى جهاد مسلحانه و یا الزاماً «جهاد فقهى» نیست، یعنى همه‌‏ى احكامى كه در مورد مجاهدان میدان‏‌هاى جنگ مسلحانه وارد شده است، شامل آنان كه در میدان‏‌هاى غیرمسلحانه وارد مى‌‏شود نخواهند شد.

به‏‌خاطر اهمیت، تأثیر و سختى برخى از اعمال دینى، به آن‏ها عنوان جهاد داده مى‏‌شود، مثلاً در روایت آمده است كه روزه گرفتن در فصل گرما، جهاد است «الصَّوْمُ فِی الْحَرِّ جِهَادٌ»(۳۴) یا، برترین جهاد این‏‌است‏‌كه انسان شكم و شهوت خود را از حرام حفظ نماید. «أَیُّ جِهَادٍ أَفْضَلُ مِنْ عِفَّةِ بَطْنٍ وَ فَرْجٍ»(۳۵) یا، جهاد زن، خوب شوهردارى كردن است «جِهَادُ الْمَرْأَةِ حُسْنُ التَّبَعُّلِ»(۳۶)

بحث ما اینجا به شركت زنان در جهاد مسلحانه نظر دارد و مى‏‌خواهیم نقش بانوان را در جنگ‏‌هاى صدر اسلام مشخص كنیم. آنچه جاى هیچ‌‏گونه تردیدى را باقى نمى‏‌گذارد و همه‌‏ى مورّخان تاریخ اسلامى بر آن اعتراف دارند، این‏ است‌‏كه زنان در جنگ‏‌هاى نظامى صدر اسلام حضورى جدّى داشته‌‏اند، اگرچه حضور زنان، در میدان‌‏هاى درگیرى گسترده نبوده و یا نوع حضورشان در میدان نبرد شكل خاصى داشته است، ولى زنان شجاع و فداكارى بوده‌‏اند كه از طرف بانوان جامعه خدمت به رزمندگان اسلام را نمایندگى كرده‌‏اند و نقش مفید و مؤثر خود را به‏‌خوبى ایفا نموده‌‏اند، كه با مدد گرفتن از تاریخ، چند نمونه از این بانوان را به‏‌گونه‌‏اى مختصر معرفى مى‌‏كنیم.

زنان مجاهد

۱. حضرت فاطمه زهرا(س): نقش حضرت صدیقه طاهره(س) در حمایت و پشتیبانى از رزمنده شجاعى چون همسرش حضرت على(ع)، موفقیت‏‌هاى بسیارى را براى على(ع) به ارمغان آورده است:

(الف) یك رزمنده وقتى مى‏‌تواند با آرامش و اطمینان خاطر، در میدان جنگ نقش‏‌آفرین باشد كه نسبت به خانواده و فرزندانش نگرانى نداشته باشد. على(ع) با وجود همسرى چون فاطمه(ع) در اداره منزل و تربیت فرزندان؛ هیچ‌‏گونه نگرانى نداشته است.

(ب) هرگز على(ع) از میدان جنگ غنیمتى را به منزل نیاوردند، زیرا همسر و خانواده‏‌اش چنین توقعى را نداشتند. این همسر دلاور هنگامى كه وارد خانه مى‏‌شد، مى‏‌گفت: فاطمه جان! شمشیرم را شستشو كن. پیام چنین كارى این بود كه من با همین شمشیر از آرمان‌‏هاى پدر بزرگوارت دفاع كردم.

(ج) در نبرد اُحد حضور داشت و خون از چهره رسول خدا پاك مى‌‏كرد و زخم‌‏هاى بدن پدر و همسرش را مداوا مى‏‌كرد.

(ه‍) در نبرد خندق كه مسلمانان براى جلوگیرى از كفار مهاجم، گرد مدینه را خندق حفر مى‏‌كردند حضرت زهرا(س) براى پیامبر نان مى‏‌آورد.

باید توجه داشت كه حضور در جنگ، تنها به شمشیر زدن نیست، آن كسانى‏‌كه نیروهاى رزمنده خط مقدم را پشتیبانى مى‏‌كنند و یا مجروحانشان را مداوا مى‏‌نمایند اینان نیز جزء رزمندگان به‏‌شمار مى‏‌آیند.

۲. نسیبه: نسیبه دختر كعب، از قبیله خزرج، ازجمله زنانى است كه در صحنه‏‌هاى مختلف حضور داشته و هرگاه پیامبر و حاكمیت اسلامى نیاز به حمایت داشت، او با جسارت و شجاعت از آرمان‏هاى اسلامى دفاع مى‏كرد.

در جنگ اُحد، مسؤولیت سقّائیت و آب‌رسانى به مجاهدان را به‏‌عهده داشت.

اتفاقى كه در این جنگ براى لشگر اسلام افتاد و به مسلمانان صدمه سختى وارد گردید، این بود كه تعدادى از لشگریان، به‏‌فرمان فرماندهى جنگ، یعنى پیامبر اكرم(ص)، مأمور نگهبانى از درّه و گذرگاهى بود كه دشمن از آن نقطه به لشگر اسلام حمله نكند، ولى مأموران مراقب گذرگاه، چون پیروزى و تسلط لشگر اسلام را مشاهد نمودند، به طمع جمع‌‏آورى غنائم، موضع خود را رها كردند و دشمن هم هجوم آورد.

سربازان اسلام كه با این هجمه غافل‏گیرانه روبه‏رو شدند، پیامبر را در وسط میدان جنگ تنها رها نموده و پا به فرار گذاشتند. تعداد ده نفر ماندند و از پیامبر(ص) دفاع كردند كه یكى از این ده نفر نسیبه بود. او مَشك آب را به زمین افكند و با سلاحى كه از فراریان بر جا مانده بود، به دفاع از پیامبر پرداخت. با این‏كه جراحات بسیارى بر او وارد شد و تا آخرِ عمر، آثار آن‏ها بر بدنش بود، بر آن نشانه‌‏ها افتخار مى‏‌كرد.

او خود مى‏‌گوید: «در برابر حمله‏‌هاى دشمن مى‏‌ایستادم و با شمشیر از جان پیامبر دفاع مى‏‌كردم.گاهى با شمشیر و گاهى هم با تیراندازى، از نزدیك شدن كفار به پیامبر جلوگیرى مى‏‌نمودم، در همین موقعیت متوجه حمله یكى از دشمنان به پیامبر شدم، من و مصعب با او روبه‌‏رو شده و مانع رسیدن به رسول خدا گردیدیم، ولى او ضربتى برشانه‏‌ام زد كه تا یك سال اثر آن بر بدنم باقى مانده بود.

پیامبر اكرم(ص) كه مرا در چنین وضعیتى دیدند یكى از پسرانم را صدا زده و فرمود: زخم شانه مادرت را ببند. پسرم زخم مرا بست، دوباره برخاستم و از پیامبر دفاع كردم. در همین هنگام متوجه زخمى شدن یكى از پسرانم شدم، فوراً زخم را با پارچه‌‏اى بستم و به او گفتم: برخیز و از پیامبر اكرم(ص) دفاع كن.»

بعد از پایان جنگ و بازگشت به مدینه، پیامبر اكرم(ص) شخصى را براى اطلاع از وضعیت جسمانى او به خانه‏‌اش فرستاد و از او عیادت كرد. نسیبه از پیامبر خواست تا از خدا بخواهد كه خداوند او را در بهشت ملازم آن‏‌حضرت قرار بدهد. پیامبر در حق این زن رزمنده و شجاع دعا كرد و گفت: «خداوندا ! این رزمندگان فداكار را در بهشت رفیق من قرار بده.»(۳۷)

از دیگر صحنه‏‌های نبردى كه این زن شجاع، بعد از رحلت پیامبر اكرم(ص) در آن وارد شد، وقتى بود که «مُسیلمهُ» كذّاب در یمامه ادعاى پیامبرى كرد و لشگریان اسلام براى سركوب این فتنه‌‏ی جدید به آن منطقه اعزام شدند.

دو لشگر در مقابل یكدیگر قرار گرفتند و درگیرى آغاز شد. هنگام نبرد، یكى از سرداران شجاع لشگر اسلام به‏‌نام «ابودجانه» به شهادت رسید، نسیبه كه شاهد این صحنه بود، متهورانه وارد باغ شخصى و مقرّ آن پیامبر دورغین شد، او شمشیر به‌دست و جان‏‌بركف به محافظان و اطرافیان مسیلمه حمله كرد و درگیرى میان او و دشمن به‌‏شدت ادامه پیدا كرد، تا جایى كه نسیبه در این مبارزه دستش قطع گردید.(۳۸)

۳. امّ سُلَیم: بانوى فداكار دیگرى كه رزمندگان اسلام را در جنگ «حنین» همراهى مى‏‌كرد «امّ سُلَیم» بود. پس از فتح مكه، به‌دست لشگریان اسلام در سال «هشتم هجرت» توطئه‏‌ى دیگرى توسط «مالك‏‌بن عطوف» رئیس طایفه‏‌ى بزرگ «هوازن» در نزدیكى شهر طائف شكل گرفت. توطئه‏‌گران كه مردمانى جنگجو بودند طرح حمله به مسلمانان را در دستور كار خود قرار دادند، این خبر به پیامبر رسید و آن‏‌حضرت با لشگرى بیش از ده هزار نفر، براى سركوب توطئه‌‏گران عازم طائف شد.

درگیرى در نزدیكى شهر طائف، در سرزمینى بنام «حنین» اتفاق افتاد و در نهایت این جنگ با پیروزى لشگر اسلام خاتمه پیدا كرد. در این جنگ، تعدادى از زنان نیز حضور داشتند، هركدام مسؤولیت‏‌هایى را بر عهده گرفته بودند. «امّ ایمن» كه پیش از آن در جنگ احد و خیبر هم شركت كرده بود در جنگ «حنین» نیز حضور داشت و در این جنگ شاهد و ناظر شهادت همسرش «عبید بن زید» بود.(۳۹)

از زنان دیگرى كه در جنگ «حنین» شركت كرد، با این‏كه حامله به «عبدالله‏‌بن ابى‏‌طلحه» بود و مسؤولیت آبرسانى و مداواى مجروحین را بر عهده گرفته بود، «امّ سُلَیم» بود. آنچه از تاریخ جنگ‌‏هاى رسول خدا به‌دست مى‏‌آید، آن‏‌حضرت تعدادى از زنان كارآمد و شجاع را با خود به میدان‏‌هاى پیكار مى‌‏برد كه یكى از این زنان «امّ سُلَیم» است‏.

«كانَ رَسُولُ الله یَغْزُو بِاُمِّ سُلَیْم وَ نِسْوَةٍ مِنْ الأنْصارِ مَعَهُ اِذا غَزا، فَیَسْقِینَ الْماء، وَ یُداوِینَ الجرحى»(۴۰)

«پیامبر خدا، ام سلیم و زنانى از انصار را با خود به میدان پیكار مى‏‌برد و آنان مسؤولیت آب‌رسانى و درمان مجروحان را بر عهده داشتند.»

۴. هند دختر اثاثه: از دیگر فعالیت‏‌هاى بانوان در جنگ‌‏ها، غیر از آبرسانى و درمان، فعالیت‌‏هایى از نوع فرهنگى، روحى و روانى بوده است. تقویت روحیه سربازان اسلام ازجمله كارهایی بود كه زنان با روش‏‌هاى خاصى دنبال مى‏‌كردند.

«هند» دختر اثاثه، در جنگ اُحد وقتى فرار جمعى از سربازان اسلام را مشاهده كرد، با اشعار و سخنان حماسى خود، آنان را مورد خطاب قرار داد و جلوى فرار آنان را گرفت، به‏‌ویژه هنگامى كه «هند» همسر ابوسفیان، در سپاه مقابل براى تقویت روحیه مشركانِ مهاجم، شروع به خواندن اشعار و سرودهاى حماسى كرد، دختر اثاثه نیز براى خنثى‌‏سازى تبلیغات شوم این زن جگرخوار، عمل مقابله‏‌به‏‌مثل نمود و با خواندن اشعار حماسى و تقویت و تشجیع سربازان اسلام نقش كارساز خود را به‏‌خوبى ایفا كرد.(۴۱)

۵. لیلا غفّاریه: این بانو، به همراه پیامبر اكرم(ص) در جنگ شركت مى‏‌كرد و به مداواى مجروحان و پرستارى بیماران مى‏‌پرداخت. او بعد از پیامبر از ولایت حضرت على(ع) حمایت كرد و در فتنه جَمَل با عایشه به مباحثه پرداخت و با بیان احادیث از پیامبر اكرم(ص) در شأن امیرالمؤمنین على(ع) تلاش نمود تا او را از جنگ با على(ع) منصرف كند.(۴۲)

پی‌‏نوشت:

۲۲.      انفال، آیه ۷۴ / توبه، آیه ۲۰

۲۳.      برخى از مورخین معتقدند كه اسماء بنت عمیس، بعد از هجرت پیامبر چند بار از حبشه به مدینه آمده و سپس برگشته است.

۲۴.      السیدة النبویه/ ابن هشام/ ج ۳/ ص۳۵۹ – شرح نهج‏‌البلاغه/ ابن ابى الحدید/ ج ۱۵/ ص۷۲

۲۵.      صحیح مسلم / ج ۲/ ص۴۹۵ – ریاحین الشریعه / ج ۲ / ص‏۳۰۵

۲۶.      نهج‌‏البلاغه / كلمات قصار/ ش ۱۲۰

۲۷.      احزاب / آیه ۳۳

۲۸.      تاریخ پیامبر اسلام / دكتر محمد ابراهیم آیتى / انتشارات دارالفكر / از ص۱۲۰ تا ض ۱۳۳ مراجعه شود.

۲۹.      انفال / آیه ۷۲

۳۰.      تفسیر نمونه / ج ۲۴/ سوره ممتحنه / صفحه ۳۵

۳۱.      در مورد زنان مهاجر به كتاب ارزشمند «اعلام النساء المؤمنات» مراجعه شود.

۳۲.      جواهر الكام / ج‏۲۱/ ص‏۳

۳۳.      جامع الصغیر / ص‏۷۹

۳۴.      بحار الانوار/ ج ۹۶/ ص‏۲۵۷

۳۵.      همان / ج ۷۱ / ص۲۷۳

۳۶.      همان / ج ۷۷ / ص۱۶۴

۳۷.      اعلام النساء المومنات / ص۶۶۰

۳۸.      جهاد / آیه الله حسین نورى / ص‏۲۸۶

۳۹.      الطبقات الكبرى / ج ۸ / ص‏۲۲۵

۴۰.      صحیح مسلم / ج ۳ / ص۱۴۴۳

۴۱.      اعلام النساء المومنات / ص۶۶۰

۴۲.      همان / ص۶۵۱ – ۶۷۴