امنیتِ هرجامعه‌‏اى، تجلّى قدرت و نفوذ حاكمان، مدیران و مردم آن‏‌جامعه است و دشمن در مقابله با…

******************************************************

پاسداران امنیت-بخش اول

سید رضا تقوی

رهبر معظم انقلاب اسلامی(مدظله‏‌العالی):

امروز دشمن جبهه‌‏ی وسیعی را با استفاده از ابزارهای موثر، خطرناک و کارآمد و نیز با بهره گرفتن از علم و تکنولوژی تشکیل داده است تا جمهوری اسلامی را هدف یک یورش همه‌‏جانبه فرهنگی قرار دهد. مقابله با این تهاجم بسیار خطرناک و ویرانگر نیازمند هوشیاری و استفاده از ابزار و روش‏‌های مشابه دشمن و یا شیوه‌‏های جایگزین آن است.

دیدار اعضاء شورای انقلاب فرهنگی 1371/9/19

 

ارزش امنیت

یكى از مقولاتى كه در اداره امور جامعه نقش اساسى دارد، امنیت است. امنیت از مقولات حقوق عمومى است یعنى هیچ فردى از افراد جامعه حق ندارد به محدوده‌‏اى كه همگان در آن سهم و حقوقى دارند خدشه‌‏اى وارد نماید، بنابراین حقوق عمومى از عوامل محدودكننده آزادى است و به‌‏اصطلاح خط قرمز است.

امنیت از مقولات حیاتى است، بدین معنا كه زندگى و حیاط جامعه در پرتو امنیت، تداوم پیدا مى‏‌كند و اگر امنیت از جامعه رخت بربندد زندگى و حیات جامعه در معرض خطر قرار مى‏‌گیرد.

امنیت، تحول‌‏پذیر است. گاهى در پرتو قدرتِ نظامى بدست مى‏‌آید و گاهى به‏‌وسیله قدرتِ اطلاعاتى، و زمانى در اثر حمایت‏‌هاى گسترده و انبوه مردمى، شكل مى‌‏گیرد.

واژه‏ى متضاد «امنیت»، «تهدید» است. امنیت را باید تولید كرد و با تولید گسترده و انبوه آن زمینه‏‌هاى «تهدید» را كه زاینده اضطراب و نا امنى است از بین برد.

امنیت از مقولات ارزشى و از نعمت‏‌هاى الهى به شمار مى‌‏آید. نعمتى كه به تعبیر پیامبر اكرم(ص) براى اكثر مردم مجهول و مغفول است و ارزش آن كمتر مورد توجه قرار مى‌‏گیرد.

«نِعمَتانِ مَكفوُرَتانِ: الامنُ وَ العافِیَهُ»(۱)

«دو نعمت است كه مورد كفران و نا سپاسى قرار مى‏‌گیرند: و آن‏ها عبارتند از: امنیت و سلامت.»

زمانی قدرت و ارزش نعمت‌‏ها شناخته مى‏‌شوند كه آن‏ها را از دست بدهیم و چون تلخى «نقمت» زندگى ما را با مشكلات فراوان روبه‌‏رو گرداند، تازه قدرت آن گوهر گران‏‌بها را مى‏‌شناسیم. مولاى متقیان على(ع) مى‏‌فرماید:

«إِنَّمَا یُعْرَفُ قَدْرُ النِّعَمِ بِمُقَاسَاةِ ضِدِّهَا»(۲)

«قدر نعمت‌‏ها، در مقایسه با ضد آن‏ها شناخته مى‏‌شود.»

امام صادق(ع) به هنگام نیایش، از خداوند مى‏‌خواهد كه هر روز را براى او به همراه امنیت و ایمان به پایان برساند. «اللَّهُمَّ اْختِمْ لِى بِالْأمْنَ وَ الْأیمَانِ كَلَّما طَلعَت شَمْسُ اَوْ غَروبَتْ»(۳)

روزى جبرئیل امین بر پیامبر اكرم(ص) نازل شد و به او، این خبر را ابلاغ كرد كه «ابوذر» دعاء مخصوصى دارد كه آن‏‌را به درگاه الهى عرضه مى‏‌دارد و آن دعا نزد فرشتگان و اهل آسمان از شهرت و معروفیت ویژه‏‌اى بر خوردار است.

سخن جبرئیل پیامبر اكرم(ص) را حساس كرد تا این‏كه در فرصتى مناسب از ابوذر پرسید: چه دعا و نیایشى را به پیشگاه الهى عرضه مى‏‌دارى كه مورد توجه فرشتگان حضرت حق قرار گرفته است؟

ابوذر گفت: من همیشه از خداوند این درخواست‏‌ها را دارم:

«اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُكَ الْأَمْنَ وَ الْإِیمَانَ بِكَ وَ التَّصْدِیقَ بِنَبِیِّكَ وَ الْعَافِیَةَ مِنْ جَمِیعِ الْبَلَاءِ وَ الشُّكْرَ عَلَى الْعَافِیَةِ وَ الْغِنَى عَنْ شِرَارِ النَّاسِ»(۴)

«خداوندا ! من از تو «امنیت» درخواست دارم و هم‏چنین ایمان به تو و تصدیق به پیامبر تو، و سلامتى از جمیع گرفتارى‏‌ها و توفیق سپاسگزارى، سر سلامتى و بى‌‏نیازى از مردمان پست را، از تو خواستارم.»

در فقه اسلامى، كسى‏‌كه اسلحه بكشد و امنیت مردم را سلب كرده باشد «محارب» محسوب مى‏‌شود و مجازاتش اعدام است.

 

پاسدارى از امنیت

از سرمایه‌‏هاى ارزشمند جامعه، كه همه سرمایه‏‌ها را در بخش‌‏هاى مختلف، باید زیر چتر حمایتى خود قرار بدهد، سرمایه امنیت است، زیرا امنیتِ هرجامعه‌‏اى، تجلّى قدرت و نفوذ حاكمان، مدیران و مردم آن‏‌جامعه است و دشمن در مقابله با چنین جامعه‌‏اى تلاش مى‌‏كند این سرمایه را برباید و جامعه را به ضعف و زبونى و در نهایت به شكست و ذلت بكشاند. بنابراین دشمن، نخست به سراغ سرمایه‌‏ها مى‌‏رود. مولوى در مثنوى معنوى، همین مطلب را به زیبایى در قالب شعر و با بیان آهنگینى، بیان كرده است:

دشمن طاووس آمد پرّ اواى بسا شه را بكشته فرّ او
گفت: من آن آهوم، كز ناف من‏ریخت آن صیّاد خون صاف من‏
اى من آن روباه صحرا، كز كمین‏سر بریدندش براى پوستین‏
اى من آن پیلى كه زخم پیل‏بان‏ریخت خونم از براى استخوان

 

‏سعدى شیرازى در گلستان، باب هفتم، با نثر زیباى خود مى‏‌گوید:

«بدان كه هرجا گل است خار است و با خمر خمار است و بر سر گنج مار است و آن‏جا كه درّ شاهوار است نهنگ مردم‏خوار است. لذّت عیش دنیا را لدغه اجل در پس است و نعیم بهشت را دیوار مكّاره در پیش»

جور دشمن چه كند نكشد طالب دوست‏گنج و مار و گل و خار و غم و شادى بهم اند

 

براى این‏كه كالاى گران‏‌بهاى امنیت مورد دستبرد سارقان قرار نگیرد باید به‌‏شدت از آن محافظت كرد. در طول تاریخ، ملت‌‏ها و حكومت‌‏ها، بخش قابل توجهى از بودجه‌‏ها و امكانات عمومى خود را صرف سرمایه‏‌گذارى، در بخش‏‌هاى امنیتى كشورشان كرده‏‌اند و براى پاسدارى از امنیت خود، سازمان‏‌هاى عریض و طویلى را به‌‏وجود آورده و نیروهاى فراوانى را با عناوین گوناگون استخدام كرده‌‏اند.

آنان كه مرزبان مرزهاى فرهنگى و فیزیكى مى‌‏باشند تا از نفوذ دشمنان سیردل، به درون جامعه و یا افكار جامعه جلوگیرى ‏كنند و راه نفوذ را به منابع ملى بگیرند مقام و مرتبتى والا دارند. امام صادق(ع) از این نیروها كه مرزهاى فرهنگى را پاسدارى مى‏‌كنند به مرزبان و (مرابط) تعبیر مى‏‌كند و مى‏‌فرماید:

«عُلَماءُ شیعَتِنا مُرابِطونَ فِى الثَّغرِ الّذى یَلى إبلیسَ و عَفاریتَهُ‏»(۵)

«عالمان پیرو مكتب ما، مرزبانانش هستند كه هجوم و نفوذ شیطان و لشگریانش را بر مرزهاى ایمان و عقیده مراقبند.»

پیامبر اكرم(ص) در یك كلامِ كوتاه، ارزش كار مرزبان را اینطور بیان مى‏‌كند و مى‌‏فرماید:

«إِنَّ صَلاةَ الْمُرَابِطِ تَعْدِلُ خَمْسَ مِئَةِ صَلاةٍ‏»(۶)

«یك نماز مرزبانى كه از مرزهاى كشور پاسدارى مى‏‌كند با پانصد نماز غیر مرابط برابرى مى‏‌كند.»

 

ویژگى‏‌هاى پاسداران امنیت‏

آنان كه مسؤولیت پاسدارى از امنیت را برعهده مى‏‌گیرند باید از ویژگى‌‏هایى برخوردار باشند تا بتوانند بار سنگین این مسؤولیت را حمل نموده و بسر منزل مقصود برسانند، ما در اینجا به چند ویژگى به‏‌طور مختصر اشاره مى‏‌كنیم:

 

١. اهلیّت و شایستگى‏

مجموعه‏اى از ویژگى‏‌ها هستند كه اهلیّت و شایستگى را ایجاد مى‌‏كنند:

اعتقادى و اخلاقى: «وَرَعٌ یَحْجُزُهُ عَنْ مَعَاصِى الله» از چنان تقوایى برخوردار باشد كه او را از لغزش و آلوده شدن به گناه باز دارد. مسؤولیت خویش را امانت بداند.

على(ع) به مالك اشتر نسبت به گزینش كاركنان، معیار مى‌‏دهد و مى‏‌گوید كسانى را انتخاب كنید كه:

۱.        اهل تجربه باشد «وَ تَوَخَّ مِنْهُمْ أَهْلَ التَّجْرِبَةِ»

۲.        كسى را انتخاب كن كه داراى حیا باشد.

۳.        از خانواده‏اى شایسته و صالح باشد «مِنْ أَهْلِ الْبُیُوتَاتِ الصَّالِحَةِ»

۴.        در پذیرش اندیشه‌‏هاى الهى و قبول برنامه‌‏هاى اسلام پیشگام بوده باشد «وَ الْقَدَمِ فِی الْإِسْلَامِ الْمُتَقَدِّمَةِ»(۷)

كار آمدى و لیاقت: از دیگر نشانه‏‌هاى لیاقت و شایستگى، لیاقت و كفایت براى انجام كارها داشته باشد. امیر مومنان على(ع) به مالك اشتر مى‏‌فرماید: در بكارگیرى كاركنان و مدیران خود، توصیه و شفاعت هیچ‏كس را نپذیر مگر شفاعت لیاقت و امانت‏دارى را «لا تقبلنّ فى استعمال عمّالك و امرائك شفاعة الا شفاعة الكفایة و الامانة»(۸)

 

٢. دانایى و توانایى علمى

ویژگى دیگرى كه پاسداران امنیت باید از آن برخوردار باشند معلومات و دانشى كه در آن مسؤولیت، مورد نیاز مى‌‏باشد، در اسلام تأكید مى‌‏شود كه كارها را به كسانى بدهید كه دانش آن‏‌را داشته باشند. پیامبر اكرم(ص) در سخنى، خطر عمل بدون علم را موجب فساد و الخطاط مى‌‏داند و مى‌‏فرماید:

«مَن عَمِلَ عَلى غَیرِ عِلمٍ كانَ ما یُفسِدُ أكثَرَ مِمّا یُصلِحُ‏»(۹)

«كسى‏‌كه بدون آگاهى و دانش لازم، كارى را انجام دهد فسادش بیشتر از صلاحش خواهد بود.»

پى‌‏آمدهاى ارجاع امور به افراد جاهل و ناآگاه را از زبان شیرین سعدى باید شنید او مى‏‌گوید:

مردكى را چشم در دخالت، پیش بیطار رفت كه دوا كن، بیطار از آنچه در چشم چارپاى مى‏‌كند در دیده او كشیده و كور شد، حكومت به داور بردند. گفت: برو هیچ تاوان نیست، اگر این خر نبودى پیش بیطار نرفتى. مقصود از این سخن آن است كه بدانى كه هر آن‏كه نا آزموده را كار بزرگ فرماید با آن‏كه ندامت برد به نزدیك خردمندان به خفت رأی منسوب گردد.

ندهد هوشمند روشن راى‏به فرومایه كارهاى خطیر
بوریاباف اگرچه بافنده است‏نبرندش به كارگاه حریر(۱۰)

امام صادق(ع) نیز مى‏‌فرماید:

«اَلْعَامِلُ عَلَى غَیْرِ بَصِیرَةٍ كَالسَّائِرِ عَلَى غَیْرِ اَلطَّرِیقِ لاَ یَزِیدُهُ سُرْعَةُ اَلسَّیْرِ إِلاَّ بُعْداً»(۱۱)

«انجام دهنده كارى كه بدون بصیرت و آگاهى حركت نماید، مانند آن رونده‌‏اى است كه به بیراهه مى‌‏رود و چنین شخصى سرعت حركتش جز دورى از مقصد چیز دیگرى نیست.»

 

٣. امانتدارى

از صفات پسندیده و ارزشمندى كه همه افراد در همه صحنه‏‌هاى زندگى باید به آن صفت متصف و پاى‏بند باشند، صفت امانتدارى است ولى در برخى از مسؤولیت‌‏ها به‏‌خاطر نقش و حساسیتى كه در سرنوشت جامعه دارند از اهمیت بیشترى برخوردار مى‌‏باشد.

كسانى‏‌كه در موقعیت‌‏هاى امنیتى قرار مى‏‌گیرند باید خصلت رازدارى را در حدّ بالایى داشته باشند، زیرا اطلاعات امنیتى، معمولاً طبقه‌‏بندى شده است و بسیارى از آن اطلاعات، جزء اسرار كشور مى‌‏باشند و همه كسانى‏‌كه با این اطلاعات سروكار دارند باید بدانند كه این‏ها امانت هستند و او باید امانتدار باشد خداوند در قرآن كریم مى‏‌فرماید:

«إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُكُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَماناتِ إِلى‏ أَهْلِها»(۱۲)

«همانا خداوند شما را فرمان مى‏‌دهد كه امانت‏ها را به صاحبانش باز گردانید.»

عرفا مى‏‌گویند كسى‏كه در مسیر سلوك قرار مى‏‌گیرد و رفته رفته به اسرارى دست پیدا مى‏‌كند نباید آن اسرار را به كسانى بگوید كه این مراحل را طى نكرده‌‏اند و از این موهبت‏‌ها بهره‌‏اى نبرده‌‏اند، این افراد، بیگانه محسوب مى‏‌شوند و گفتن اسرار به بیگانه جرمى نابخشودنى به‌‏حساب مى‌‏آید. حافظ در غزلى، حسین بن منصور حلّاج را كه بر سر دار مى‏‌رود، جرمش را افشاء اسرار مى‏‌داند و مى‏‌گوید:

گفت آن یار كزو گشت سر دار بلندجرمش این بود كه اسرار هویدا مى‏‌كرد

هم‏چنین عرفا مى‏‌گویند: كسى لیاقت شنیدن اسرار عشق و مستى را دارد كه (خودپرست) نباشد، به خودپرستان نباید اسرار عشق آموخت حافظ در این مورد مى‏‌گوید:

با مدعى مگوئید اسرار عشق و مستى‏تا بى‏‌خبر بمیرد در درد خودپرستى‏

كسى‏‌كه اسرارى را حامل است نباید «مدعى» و صاحب ادعا باشد و در ظاهر خود را باید شكل انسان‏‌هاى معمول بنمایاند. مولوى مى‏‌گوید:

هركه را اسرار حق آموختندمُهر كردند و دهانش دوختند

عارفان را منبع و مخزن اسرار، «دل» است و این دل را درى و كلیدى هست كه ‏بى‏‌جهت نباید باز شود و یا هركس و هرچیزى در آن وارد شود. عارف، درِ دل را مى‏‌بندد و كلیدش را به «دلستان» خود مى‌‏دهد چنان‏كه حافظ گفته است:

دلم كه مخزن اسرار بود دست قضادرش به بست و كلیدش به دلستانى داد

معمولاً اخبار و اطلاعاتى كه در دستگاه‏‌هاى امنیتى وجود دارد به‌‏خاطر طبیعت كارهاى امنیتى، طبقه بندى شده و از اسرار نظام به‏‌حساب مى‌‏آیند و باید با همه امكانات در حفظ آن كوشید. گاهى مراقبت و محافظت این اسرار، از چنان حساسیتى برخوردار است كه سرنوشت ملت در گرو حفظ آن اسرار مى‏‌باشد.

در شرایطى، سهل انگارى در محافظت اطلاعات و بى‏دقتى در نگهدارى رازهاى امنیت، علاوه بر این‏كه امنیت ملى و منافع ملى در معرض آسیب قرار مى‏‌گیرد، چه‌‏بسا موجب قربانى شدن نیروهاى مؤثر و از بین رفتن منابع ارزشمند انسانى مى‏شود، و گاهى نیز، سرمایه‌‏هاى گران‏بهاى اقتصادى، سیاسى و اجتماعى جامعه به آتش كشیده خواهد شد.

در تفكر اسلامى رازها و اسرار انسان‏‌ها، چه فردى باشد و چه جمعى، «امانت» محسوب مى‌‏شود و افشای آن خیانت به «امانت» است. هرچند افشاء اسرار شخصى و فردى انسان‏‌ها، حرام و گناهى بزرگ بشمار مى‏‌آید ولى اگر این اطلاعات و اسرار مربوط به كشور و ملت باشد طبعاً افشاء آن، خیانت به یك ملت و گناه آن نابخشودنى است. پیامبر اكرم(ص) براى شناخت انسان‏‌هاى ارزشمند، معیارى را مشخص كرده است كه ما براساس این معیار، انسان‌‏ها را ارزیابى كنیم و آن معیار چیزى جز صداقت و امانتدارى نیست آن حضرت فرمود:

«لَا تَنْظُرُوا إِلَى كَثْرَةِ صَلَاتِهِمْ وَ صَوْمِهِمْ وَ كَثْرَةِ الْحَجِّ وَ الْمَعْرُوفِ وَ طَنْطَنَتِهِمْ بِاللَّیْلِ انْظُرُوا إِلَى صِدْقِ الْحَدِیثِ وَ أَدَاءِ الْأَمَانَةِ»(۱۳)

«به فراوانى نماز و روزه و حج و احسان و ناله‏‏‌ی شبانه نگاه نكنید، بلكه به راستگویى و امانتدارى آنان بنگرید.»

امیرمؤمنان على(ع) خصلت امانت دارى را، برترین درجه ایمان معرفى مى‌‏كند و مى‏‌فرماید:

«أَفْضَلُ الْإِیمَانِ الْأَمَانَةُ، و أَقْبَحُ الْأَخْلَاقِ الْخِیَانَةُ»(۱۴)

«برترین درجه ایمان، امانتدارى است و زشت‏ترین خصلت و اخلاق، خیانت‏‌ورزى است.»

حضرت على(ع) در جاى دیگرى مى‏‌فرماید:

«مَنْ لَا أَمَانَةَ لَهُ لَا إِیمَانَ لَهُ»(۱۵)

«كسى‏‌كه به صفت امانتدارى آراسته نباشد ایمان ندارد.»

چه حكومت‏‌ها و شخصیت‏‌هاى با نفوذ و قدرتمندى بوده‌‏اند كه با افشا شدت راز آنان زمینه شكست و سقوط شان فراهم گردیده است و براى همیشه از عرصه زندگى ساقط شده‌‏اند و چه زیبا و گویا فرموده است صادق آل محمد(ص):

«اِفشاءُ السِّرِّ سُقُوطٌ»(۱۶)

«فاش كردن راز، موجب سقوط است.»

امام صادق(ع) در تفسیر آیه ۱۱۲، از سوره آل عمران مى‏‌فرماید: خداوند خبر از كسانى مى‏‌دهد كه پیامبران گذشته را به نا حق كشتند «یَقْتُلُونَ الْأَنْبِیاءَ بِغَیْرِ حَقٍ‏ ذلِكَ بِما عَصَوْا وَ كانُوا یَعْتَدُونَ» منظور از كشتن این نیست كه آن‏ها را با شمشیر كشته‌‏اند، منظور این است كه اسرار آن‏ها را فاش كردند و بدین وسیله آن‏ها كشته شدند «اَما والله ما قَتَلوُهم بِاَسْیافِهِمْ وَلكِنْ أذاعُوا سِرَّهُمْ وَ اَفْشَوا عَلَیهِمْ فَقُتِلُوا»(۱۷)

رازداران عرصه حاكمیت اسلامى، كه اسرار نظام را در صندوق سینه خود حفظ و نگهدارى مى‏‌كنند از مقام و منزلت بس والایى برخوردارند تا جایى كه حافظان اسرار، منزلتى چون مجاهدان «فِى‏‌سَبِیلِ الله» را از آن خود كرده‌‏اند.

امام صادق(ع) فرمود: پنهان نگه داشتن اسرار خاندان پیامبر نوعى جهاد در راه خدا بشمار مى‌‏آید «كِتْمَانُ سِرِّنَا جِهَادٌ فِى سَبِیلِ الله»(۱۸)

حضرت صادق(ع) تعبیر دیگرى از رازدارى دارد كه از هر جهت قابل توجه است:

«سِرُّكَ مِن دَمِكَ فلا یَجرِیَنَّ مِن غَیرِ أوداجِكَ»(۱۹)

«راز تو بخشى از خون تو است پس خون خود را نباید در رگ‏‌هاى غیر خودت به جریان بیندازى»(۲۰)

 

 

پی‌نوشت:

۱.        بحار الانوار/ ج ۸۱/ ص‏۱۷۰

۲.        غرر الحكم‏

۳.        اصول كافى / ج ۲/ ص‏۵۳۰

۴.        همان‏

۵.        الاحتجاج / ج ۲/ ص ۱۵۵

۶.        میزان الحكمه

۷.        نهج‏البلاغه/ نامه ۵۳

۸.        نظام الحكم والاداره فى الاسلام / ص ۳۰۱

۹.        اصول كافى / ج ۱/ ص ۴۷

۱۰.      گلستان/ باب هفتم در تأثیر تربیت‏

۱۱.      اصول كافى / ج ۱/ ص ۴۴

۱۲.      نساء/ آیه ۵۸

۱۳.      عیون اخبار الرضا/ ج ۲/ ص ۵۱ بحار / ج ۷۵/ ص ۱۱۴

۱۴.      غررالحكم / شماره ۲۹۰۵ ۲۹۰۶

۱۵.      همان/ شماره ۷۹۳۲

۱۶.      تحف ‏العقول/ ص ۳۱۵

۱۷.      كافى / ج ۱/ ص ۳۷۱

۱۸.      امالى مفید / ص ۳۳۸

۱۹.      بحار / ج ۷۵/ ص ۷۱

۲۰.      نكته‏هاى نورانى، چهل حدیث تربیتى از پیامبر اعظم(ع)/ از نگارنده/ ص ۱۰۸