در نظام تربیتى اسلام، بخش قابل توجهى از مسؤولیت‏هاى تربیت، برعهده خانه و خانواده است. پدر و مادر نه تنها در برابر تربیت فرزندشان متعهد هستند؛ بلكه باید…

**********************************************

تربیت در فرهنگ اسلامی-بخش دوم

سید رضا تقوی

متولى تربیت‏

در نظام‏هاى تربیتى، همیشه این بحث در قالب پرسش‏هایى مطرح بوده است كه متولى تربیت كیست؟ آیا متولى تربیت، سازمانى به نام امور تربیتى است؟ آیا در برابر ضعف‏ها و نارسایى‏‌هاى تربیتى، باید مربیان پرورشى پاسخگو باشند؟ آیا نظام تعلیم و تربیت كشور باید تولیت امر تربیت را بپذیرد؟ و آیا اصولاً تربیت مى‏تواند متولى خاصی داشته باشد؟ و امثال این پرسش‏ها.

در میان اندیشوران صاحب‏نظر، دیدگاه‏هاى مختلفى وجود دارد كه باید در فرصتى دیگر همه این دیدگاه‏ها به نقد و نظر گذاشته شود و از مجموع آن‏ها دیدگاهى كه به صواب نزدیك‏تر است انتخاب گردد.

در ابتدا بنظر مى‏رسد كه تربیت نباید متولى خاص داشته باشد. باید همه‏‌كسانى‌‏كه در سیستم آموزش و پرورش فعالند، در تربیت مشاركت كنند به تعبیر دیگر، تربیت باید در كل سیستم حضور و جریان داشته باشد و نه چیزى مستقل و جداى از سایر فعالیت‏ها.

ما در اینجا با یك پرسش جدّى روبه‏‌روى مى‏‌شویم و آن اینست كه: پس نقش مربى و سازمان امور تربیتى چیست؟

در پاسخ به این پرسش باید گفت كه: سازمان امور تربیتى و مربى باید در كل سیستم، امر مهم تربیت را رصد و مدیریت كند.

توجه به این نكته شاید خالى از فواید نباشد كه بدانیم، اسلام، حاكم اسلامى را مسؤول و متولى تربیت در كل جامعه مى‏‌داند و این حق مردم بر حاكمیت است كه باید برنامه‌‏ریزى، سرمایه‌‏گذارى و تلاش در امور تربیتى را از حاكم اسلامى مطالبه كنند. على(ع) در این مورد مى‏فرماید:

«أَمَّا حَقُّكُمْ عَلَیَّ فَالنَّصِیحَةُ لَكُمْ مَا صَحِبْتُكُمْ، وَ التَّوْفِیرُ عَلَیْكُمْ وَ تَعْلِیمُكُمْ كَیْلَا تَجْهَلُوا، وَ تَأْدِیبُكُمْ كَیْ تَعْلَمُوا»(۲۱)

«امّا حقى كه شما بر من دارید این است كه نصیحت‏‌كننده و خیرخواه شما باشم، و بیت‏‌المال را گردآورى نموده و میان شما توزیع كنم و شما را تعلیم بدهم تا در جهل نمایند و شما را به آداب اسلامى و انسانى تربیت كنم تا راه و رسم زندگى را بیاموزید.»

هنگامى كه پیامبر اكرم(ص) یكى از اصحاب خود بنام (معاذبن جبل) را مامور كرد تا به‌‏عنوان نماینده حاكمیت اسلامى به سرزمین یمن برود در آستانه حركت، براى او دستورالعملى صادر فرمود كه در فرازى از آن آمده است:

«یا مَعاذ! عَلِّمْهُمْ كِتَابَ اللَّهِ وَ أَحْسِنْ أَدَبَهُمْ عَلَى الْأَخْلَاق‏»(۲۲)

«اى معاذ! چون به سرزمین یمن وارد شدى كتاب خدا (قرآن) را به مردم بیاموز و آنان را براساس معیارهاى نیك اخلاقى تربیت كن.»

از این قسمت بحث، نتیجه مى‏‌گیریم كه حاكمیت اسلامى، متولى امر تربیت به‌‏صورت كلى در مجموع جامعه است و او باید بگونه‌‏اى برنامه‏‌ریزى كند تا همه كسانى‏‌كه در چارچوب نظام تعلیم و تربیت تلاش مى‏‌كنند سهمى از تربیت متربیان را بر عهده بگیرند و امور تربیتى با همه مربیان و ابزارى كه در اختیار دارد بر امر مهم تربیت نظارت و هدایت داشته باشد و در نهایت، جمع‏بندى فعالیت‌‏هاى تربیتى و تدوین كارنامه تربیت متربیان را در پایان هر مقطعى ارائه نماید.

فضاى تربیت‏

برنامه‏‌ها و تلاش‏هاى تربیتى، آنگاه مفید و مؤثر واقع خواهد شد كه در فضاى مناسب تربیتى، انجام بگیرد، فضا و محیطى را كه مى‌‏سازیم به ما كمك مى‏‌كند تا متربى آمادگى بیشتر و همراهى بهترى را با مربى داشته باشد.

مربیان آگاه، همیشه مى‏‌كوشند تا پیش از هر فعالیت تربیتى، نخست محیط تربیتى و اجتماعى مطلوبى را به‌‏وجود بیاورند و سپس نسخه تربیت را براى متربى ارائه نمایند.

فضاى تربیت، شامل شرایط، اوضاع و مقتضیات تربیتى است كه معمولاً متربى را در آن محدوده و چارچوب قرار مى‏‌دهد و ذهن و روان او را آماده مى‏‌كند تا باران تربیت بر زمین ذهن و دشت دل، بهتر بنشیند. به‌‏عنوان نمونه، مى‏توان از ماه مبارك رمضان شاهد آورد كه در این ماه شریف به‏‌خاطر فضاى معنوى حاكم بر جامعه اسلامى، بستر براى پذیرش مواعظ و پندهاى تربیتى آماده‏‌تر است و این آمادگى را فضاى آمیخته با معنویت به‌‏وجود آورده است.

فضاهاى تربیتى كه انسان‏ها در این محیط‌‏ها قرار مى‏‌گیرند و بخش قابل توجهى از شخصیت آنان در چنین محیط‏‌هایى ساخته و پرداخته مى‏‌شوند عبارتند از:

١. محیط خانواده

نخستین كلاس تربیت، خانواده است. رفتار پدر و مادر و مناسبات و تعاملاتى كه بر محیط كوچك خانواده، حكم‏‌فرماست فضایى را به‏‌وجود مى‌‏آورد كه كودك، خود را در درون این فضا مى‌‏بیند و از رفتارها و مناسبات فضاساز و حاكم بر محیط خانواده سر مشق مى‏‌گیرد و شخصیت خویش را بر طبق این مناسبات مى‌‏سازد.

حساسیتى كه آئین اسلام نسبت به خانه و خانواده دارد به همین خاطر است كه بخش قابل توجهى از بار سنگین تربیت برعهده خانواده مى‏‌باشد و لذا هرچه پایه‌‏هاى این مركز انسان‏‌ساز استوار‏تر و صداقت و صمیمیت بیشتر باشد نظام تربیتى جامعه در تربیت انسان‏هاى شایسته موفق‏تر خواهد بود.

امروز در جهان غرب، شیرازه خانواده از هم گسیخته گردیده و اركان آن، در هم‏ فروریخته است. براى بسیارى از مردم آن سرزمین، واحدى بنام خانواده وجود ندارد. خانه به شكل خوابگاه در آمده است و مرد و زن كه با یكدیگر دوست هستند و نه همسر، روز به‌‏دنبال كار مى‌‏روند و شب براى استراحت، به خانه مى‏‌آیند و آن‌‏دسته از كسانى‏‌كه به‌‏طور رسمى ازدواج مى‏‌كنند و صاحب فرزند مى‏‌شوند از زیر بار مسؤولیت تربیت، شانه خالى نموده و این مسؤولیت مهم را برعهده مهدكودك و یا مدرسه مى‏‌گذارند.

در نظام تربیتى اسلام، بخش قابل توجهى از مسؤولیت‏هاى تربیت، برعهده خانه و خانواده است. پدر و مادر نه تنها در برابر تربیت فرزندشان متعهد هستند؛ بلكه باید همه امكانات خانواده و تلاش‏هاى اعضاء مؤثر آن، در خدمت تربیت قرار بگیرد، به این معنا كه همه فعالیت‏هاى فرهنگى، اقتصادى، بهداشتى و… در درون خانواده، باید مقدمه‌‏اى براى تربیت انسان شایسته باشد و این موفقیت را هنگامى شاهد خواهیم بود كه با رفتار و گفتار خود، فضاى مناسب، با اهداف تربیتى به‏‌وجود آوریم.

روزى پیامبر اكرم(ص) با دعاى خیر خود، از پدران و مادرانى كه مسؤولیت تربیت فرزندان را با شیرینى، پذیرا شده‌‏اند و به آنان در جهت رشد و بالندگى مدد مى‏‌رسانند، با این بیان، تشكر كرد و فرمود:

«رَحِمَ اللَّهُ مَنْ أَعَانَ وَلَدَهُ عَلَى بِرِّهِ. قَالَ قُلْتُ: كَیْفَ یُعِینُهُ عَلَى بِرِّهِ؟ قَالَ: یَقْبَلُ مَیْسُورَهُ وَ یَتَجَاوَزُ عَنْ مَعْسُورِهِ وَ لَا یُرْهِقُهُ وَ لَا یَخْرَقُ بِه‏»(۲۳)

«خداوند رحمت كند كسى را كه به فرزند خویش در نیكى و نیك‏رفتارى كمك كند. راوى حدیث مى‏‌گوید از پیامبر اكرم پرسیدم: چگونه فرزند خود را در امور نیك، یارى نماید؟ حضرت در پاسخ چهار رهنمود را بیان فرمود:

۱. هر فعالیتى كه در توانایى فرزند بوده و آن‌‏را انجام داده است از او بپذیرد. «یَقْبَلُ مَیْسُورَهُ»

۲. از هر كار طاقت‌‏فرسایى كه در توانش نیست از او نخواهد. «وَ یَتَجَاوَزُ عَنْ مَعْسُورِهِ»

۳. او را به كار و راهى كه عاقبتش گناه و طغیان است وادار نكند. «وَ لَا یُرْهِقُهُ»

۴. و از دروغگویى و هر نوع رفتار نا بخردانه‏‌اى نسبت به او پرهیز نماید. «وَ لَا یَخْرَقُ بِه»

٢. محیط جامعه

از دیگر عواملى كه بر روند تربیت، تأثیر مى‌‏گذارد و یا به‏‌عبارتى (تربیت‏ ساز) است محیط و عوامل تأثیرگذار در محیط مى‏‌باشد. دانشمندان مى‏‌گویند محیط عبارت است از:

تمامى متغییرهاى خارج از وجود فرد كه از آغاز با بارورى و انعقاد نطفه تا هنگام تولد و سپس تا مرگ، انسان را در بر گرفته و بر او تأثیر مى‏‌گذارد یا از او تأثیر مى‌‏پذیرد.(۲۴)

محیط، ظرفى است كه عوامل را به دو بخش تقسیم مى‏‌كند:

۱.        محیط طبیعى كه عبارت است از عواملى چون آب، هوا، نور، تغذیه، منطقه جغرافیایى و… كه بر روند رشد در ابعاد جسمى و مادى تأثیر مى‏‌گذارند.

۲.        محیط اجتماعى، مانند فرهنگ، مذهب، و شامل ارتباط جمعى، موسسات، انجمن‏‌ها، محافل هنرى، علمى، سیاسى، بازتاب‏‌هاى رفتار حاكمان و مسؤولان جامعه كه انسان‏ها معمولا تحت تأثیر جریان‏هاى اجتماعى هستند و همین جریان‏ها كه محیط اجتماعى را مى‌‏سازند در تربیت و تكون شخصیت انسان‌‏ها تأثیر گذارند.

یكى از دانشمندان اسلامى، با استفاده از كلام عمیق امیر مومنان حضرت على(ع) كه مى‏‌فرماید:

«النَّاسُ بِأُمَرَائِهِمْ أَشْبَهُ مِنْهُمْ بِآبَائِهِم‏»(۲۵)

«مردم در روش‏هاى اخلاقى و صفات اجتماعى، به حكومت‌‏هاى خود بیشتر شباهت دارند تا به پدران خویش.»

نقش تربیتى محیط جامعه را اینطور بیان مى‏‌كند: مردم و مملكت ساخته دو محیط و تحت تأثیر دو قدرت هستند: اول محیط خانواده و قدرت تربیتى پدران، دوم محیط كشور و رفتار هیأت حاكمه. ولى حضرت على(ع) قدرت نفوذ و تأثیر هیأت حاكمه را در ساخت اجتماع از محیط خانواده و قدرت پدران زیادتر دانسته و فرموده است: شباهت مردم به هیأت حاكمه خود از شباهت آنان به پدران خویش بیشتر است.(۲۶)

فرهنگ حاكم بر جامعه به‌‏لحاظ تربیتى، روح و روان انسان را تحت تأثیر قرار مى‏‌دهد و سپس رفتار او را شكل مى‏‌بخشد. گاه محیط اجتماعى كه ساخته و پرداخته فرهنگ اجتماعى است از چنان تأثیر تربیتى برخوردار است كه تمام تلاش‏‌هاى مربیان دلسوز را خنثى مى‏‌كند و یا ارزشى را به ضد ارزش تبدیل مى‏‌نماید.

على(ع) در مورد تأثیر محیط مى‌‏فرماید: آنگاه كه زمان و محیط زندگى تباه و فاسد شد فضیلت از رونق مى‌‏افتد و رفتار فضیلت‏‌مآبانه به ضرر انسان تمام مى‏‌شود و رفتارهاى پست، سودمند جلوه مى‏‌كنند. «اِذاخَبُثَ الزَّمانُ كَسَدَتِ الفَضائل و ضَرَّت، وَ نَفَقَتِ الرَّذائلَ و نَفَعَت» (۲۷)

٣. محیط مدرسه

یكى دیگر از عوامل تربیت، محیط مدرسه است. فرزندان ما از سن شش سالگى قدم به عرصه مدرسه می‏گذارند و تا سن هجده سالگى، هر روز حداقل چهار تا شش ساعت از بهترین دوران زندگى خود را در این محیط سپرى مى‏‌كنند. مدرسه دو رسالت مهم و برجسته دارد، یكى رسالت تعلیمى كه به ذهن و فكر، دانش و معلومات دانش‌‏آموز ارتباط پیدا مى‏‌كند و معلّم باید مطابق برنامه اصلى، هر سال سطح معلومات دانش‏‌آموز را تا نقطه مورد نظر، كه در كتاب‏‌هاى درسى گردآورى و تدوین شده است بالا بیاورد و او را براى مراتب عالى دانش آماده نماید.

دیگرى رسالت تربیتى است كه به روح و روان یا به تعبیرى به دل متربى مرتبط مى‌‏شود و در یك مقایسه، مى‌‏توان ادعا كرد كه كار مربى به مراتب سخت‏تر و حساس‏تر از كار معلم است، چون در تربیت تأثیرگذارى لازم است تا تحول در روح و جان مخاطب به‌‏وجود بیاید.

هرگاه مربى با آماده‌‏سازى روانى و جذبه‏‌هاى قلبى و پذیرش باطنى، حس حقیقت‏‌جویى و فضیلت‏‌خواهى را تقویت كند، به تمایلات فطرى مدد مى‌‏رساند و در نهایت فعالیت‏‌هاى تربیتى تأثیر خود را مى‌‏گذارد و همه آن‏ها به نتیجه مى‏‌رسد.

برخى از مربیان، در امر تربیت، از دین و معارف دینى كمك مى‏‌گیرند و معتقدند كه دین در همه دوران‏ها به یارى مربیان شتافته و آن‏ها را در كار مهم تربیت، مددكار بوده است. این موضوع را همه‌‏اندیشورانِ باانصاف عرصه تعلیم و تربیت قبول داشته و دارند كه دین و برنامه‌‏هاى دینى مى‌‏تواند در نظام تعلیم و تربیتِ جامعه، نقش سازنده و مفیدى را ایفا نماید، ولى یكى از اشتباهات برخى از دست‏اندركاران این‏است‌‏كه خیال مى‏‌كنند افزایش دانشِ دینى بدون پرورش حسِ ‏دینى در متربى مى‏‌تواند انسان دینى و متربى دیندار به‌‏وجود بیاورد. دانشِ ‏دینى اگر به‏‌همراه پرورش حسِ ‏دینى نباشد نه تنها به تمایلات فطرى كمك نمى‏‌كند؛ بلكه خود، مانع و حجاب بزرگى خواهد شد كه متربى را از شیرینى و درخشش زیبایى‌‏هاى تربیت محروم خواهد ساخت و در چنین مواردى فرموده‌‏اند كه: دانش حجاب بزرگ‏تر است. «العلم هو الحجاب الأكبر»

از طرف دیگر، آن مربى مى‏‌تواند تأثیرگذار باشد كه خود به‌‏آنچه مى‏‌گوید معتقد و عامل باشد و او بخشى از این تأثیرگذارى را باید از طریق رفتار یا به‏‌گونه‌‏اى غیرمستقیم به متربى منتقل كند ولى معلم براى انتقال یك موضوع علمى نیاز به این‏گونه ارتباط ندارد، مثلا یك فرمول ریاضى را طرح مى‏‌كند و مطالب علمى آن‏‌را در یك نتیجه‏‌گیرى در اختیار دانش‌‏آموز قرار مى‏‌دهد. عملكرد این معلم در بیرون و یا درون كلاس نقشى در انتقال آن مطالب علمى ندارد.

نكته قابل توجه دیگر اینست كه مطالب و دریافت‏‌هاى علمى دانش‌‏آموز در خارج از مدرسه مورد تعرض و تهدید قرار نمى‏‌گیرد و شخصى یا جریانى آن‏ها را خنثى نمى‏‌كند، برخلاف مسائل تربیتى كه گاهى تلاش‌‏هاى ارزشمند و تأثیرگذار مربیان و مدرسه را فضاى نامناسب عمومى جامعه و یا رفتارهاى نابجا در محیط خانواده، خنثى و از بین مى‌‏برند.

با توجه به مطالبى كه گفته شد در فضاسازى محیط تربیتى مدرسه، همه عناصر دست‏‌اندركار مانند مدیر، ناظم، مستخدم، همكلاسى‏ها و به‏‌ویژه معلمان نقش دارند و باید براى موفقیت تلاش‏گران تربیت، همه عوامل، دست در دست یكدیگر قرار بدهند تا فضاى مناسب ساخته و نتیجه مطلوب بدست آید.

استاندارد تربیت‏

نظام تعلیم و تربیتِ هرجامعه‌‏اى باید استاندارهاى تعلیم و تربیت را مشخص كند تا هم جامعه و اولیاء بدانند كه از دستگاه تعلیم و تربیت در چه میزانى باید توقع و انتظار داشته باشند و هم مربیان، براساس مقیاس‏ها و معیارهاى تعریف شده، محصول تربیتى خود را عرضه نمایند.

آنچه امروز براى ما روشن مى‌‏باشد اینست كه در حوزه آموزش، استانداردها و مقیاس‏ها كاملاً مشخص است و همگان مى‏‌دانند كه دانش‌‏آموز در هر مقطعى از مقاطع تحصیلى، در چه حدى از معلومات قرار دارد؛ زیرا هر مقطعى از آموزش، به‌‏لحاظ میزان و مقدار معلومات، استانداردى دارد ولى تا آن‏جا كه من اطلاع دارم متأسفانه در نظام تربیتى ما تا امروز هیچ استانداردى، براى محصول تربیت وجود ندارد و اگر هم در لابلاى دستورالعمل‏‌ها و نظریه‏‌پردازى‏هاى تربیتى، به‏‌صورت پراكنده و مخفى وجود داشته باشد باید آن‏ها را گردآورى و شفاف كرد و به هر میزان كه رشد آموزشى دانش‌‏آموزان افزایش پیدا مى‏‌كند، همراه و هماهنگ با آن، رشد تربیتى را شاهد باشیم.

باید با صراحت اعتراف و اعلام كنیم كه میزان و مقدار براى تربیت، مشخص كردن كار ساده‌‏اى نیست چون تربیت از مقولات كیفى و آموزش و تعلیم از مقولات كمّى است. براى كمّیات مى‌‏توان به سادگى و سرعت، میزان و مقدار معین كرد ولى تبدیل كیفیات به كمیات، مشكلات خاص خود را دارد.

با همه لطافت‌‏ها و ظرافت‌‏هایى كه در حوزه تربیت وجود دارد مى‏‌توان شاخص‏هایى را تعیین كرد كه مستقیماً با امر تربیت سر و كار دارند و از طریق آن شاخص‌‏ها، حدود، میزان و مقدار تربیت را بدست آورد و در نهایت استاندارد تربیت را اعلام كرد. در اینجا به چند شاخص كه از اهمیت تربیتى بیشترى برخوردار هستند اشاره مى‏‌كنیم:

١. خودشناسى

در امر تربیت از «خودشناسى» كه به «معرفتُ النفس» تعبیر مى‏‌شود نمى‏توان به سادگى گذشت زیرا خودشناسى پایه و مایه‌‏ى همه‏‌ى مسائل تربیتى است. خودشناسى یعنى این‏كه انسان هدف از آفرینش خویش را بشناسد و موقعیت خود در نظام خلقت و هم‏چنین در جامعه انسانى بداند و به استعدادها، گنج‏ها و قابلیت‏هاى درونى و بیرونى خود كاملاً آگاه باشد، همه‏‌ى این مفاهیم را حضرت على(ع) در قالب این كلام زیبا و نورانى بیان فرموده است:

«رَحِمَ اللهُ امرِءً عَرَفَ مِن اَینَ وَ فِى اَینَ وَ اِلى اَینَ»(۲۸)

«خداوند رحمت كند كسى را كه بداند از كجا آمده و در كجا قرار گرفته و به كجا مى‌‏رود.»

در حوزه تربیت، باید همه‏‌ى این آگاهى‏‌ها كه از مسیر خودشناسى بدست مى‏‌آید به كمك مربى به «خودباورى» تبدیل شود تا خودشناسى تكمیل گردد و متربى با تكیه بر نیروى قدرتمند خودباورى و بهره‌‏گیرى از همه‏‌ى استعدادهاى درونى و بیرونى، تا رسیدن به‌‏سر منزل سعادت و سیادت، پیش برود. على(ع) مى‏‌فرماید:

«نَالَ الْفَوْزَ الْأَكْبَرِ مَنْ ظَفِرَ بِمَعْرِفَةِ النَّفْسِ»(۲۹)

«كسى‏‌كه به خودشناسى مى‏‌رسد در حقیقت به قلّه پیروزى دست یافته است.»

٢. خودآگاهى

در میان موجودات عالم آفرینش، انسان از موجوداتى است كه مى‌‏تواند آگاهى‏‌هاى خود را تبدیل به خودآگاهى كند و این ویژگى مخصوص انسان است. از رسالت‏‌هاى مهم مربیان این است كه با روش‌‏هاى هنرمندانه آگاهى‌‏هاى متربیان را به خودآگاهى تبدیل كنند تا تربیت اتفاق بیفتد.

یكى از عوامل مؤثرى كه مى‏‌تواند آگاهى را به خودآگاهى تبدیل كند «اكرام» به شخصیت انسان است. على(ع) فرمود:

فرزندانتان را گرامى و ارجمند بدارید تا رفتار آن‏ها را نیكو و زیبا گردانید. «اَكرِمُوا اَولادَكُم، اَحسِنوُا آدابَهُم»(۳۰)

اِكرام و گرامى داشتن فرزند، موجب مى‏‌شود تا او نسبت به شخصیت خویش، خودآگاهى پیدا كند و همین امر موجب رفتار نیكو مى‌‏گردد. باید توجه داشت كه «اكرام» از ریشه «كَرُومَ» به‌‏معناى گرانمایه، ارجمند و بزرگوار آمده است و با واژه‏‌ى «احترام» به‏‌لحاظ معنایى تفاوت دارد. «اكرام» درجه‌‏اى بالاتر از احترام است و از بار تربیتى و ارزشى بیشترى برخوردار است، چنان‏كه قرآن كریم، معیار و ملاك برترى در پیشگاه خداوند را «تقوى» مى‏‌داند و مى‏‌فرماید: با ارزش‏ترین و گرامى‌‏ترین شما نزد پروردگار پرهیزكارترین شماست. «إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُم‏»(۳۱)

هرگاه شخصیت انسان از كرامت و ارجمندى لازم برخوردار باشد در رفتار او، تعادل بیشترى را شاهد خواهیم بود. على(ع) فرمود: هركس كرامت نفس داشته باشد هنجارشكنى و ناسازگارى او به‏‌شدت كاهش خواهد یافت. « مَنْ كَرُمَتْ نَفْسُهُ قَلَّ شِقَاقُهُ وَ خِلَافُه‏»(۳۲)

نقطه‏‌ى مقابل اكرام شخصیت، تحقیر و تخفیف شخصیت است كه موجب بسیارى از انحراف‏ها و نابسامانى‌‏ها مى‏‌شود. مستكبران تاریخ، براى تسلط بر ملت‏ها، نخست، شخصیت مردم را مى‏‌شكستند و به شیوه‏‌های مختلف آن‏ها را تحقیر و تخفیف مى‏‌كردند و سپس بر مقدرات آنان مسلط شده و آن‏ها را به‏‌دنبال خویش مى‏‌كشاندند، زیرا انسان‏هاى تحقیرشده قدرت مقاومت در برابر زورگویى‏‌ها را ندارند. قرآن كریم سمبل طاغوت‏هاى تاریخ را فرعون معرفى مى‏‌كند و مى‏‌فرماید: فرعون، نخست ملت خودش را تحقیر كرد سپس از او پیروى كردند. «فَاسْتَخَفَّ قَوْمَهُ فَأَطاعُوهُ‏»(۳۳)

 

پی‌نوشت:

۲۱.      نهج‌‏البلاغه فیض الاسلام/ خطبه ۳۴

۲۲.      تحف‏‌العقول/ انتشارات جامعه مدرسین/ ص ۲۵

۲۳.      فروع كافى/ ج ۶/ ص‏۵۰

۲۴.      روانشناسى رشد(۱) دفتر همكارى حوزه و دانشگاه/ ج ۱/ ص ۲۱۹

۲۵.      تحف‌‏العقول/ چاپ جامعه مدرسین/ ص ۱۴۴

۲۶.      الحدیث/ محمد تقى فلسفى/ ج ۳/ ص ۱۸۸

۲۷.      شرح نهج‌‏البلاغه ابن ابى الحدید/ ج ۲/ ص ۲۷۰

۲۸.      وافى / چاپ اصفهان/ ج ۱/ ص ۱۱۹ – مفتاح الغیب/ ص ۵۰

۲۹.      غررالحكم/ ج ۶/ ص ۱۷۲/ شماره ۹۸۶۵

۳۰.      بحارالانوار/ ج ۱۰۴/ ص ۹۵

۳۱.      حجرات/ آیه ۱۳

۳۲.      میزان الحكمه/ ماده نفس/ شماره‏ى ۲۰۵۴۳

۳۳.      زخرف/ آیه ۵۴

۳۴.      نهج‌‏البلاغه فیض الاسلام/ حكمت ۴۴۸