تاریخ در موارد فراوانى، این نكته را ثبت كرده است كه بارها خلفا نیز براى حل مشكلات فقهى، قضایى، حقوقى، كلامى و سیاسى به مولاى متقیان على(ع) رجوع مى‏‌كردند زیرا…

******************************************

 

درس‌ها و پیام‌های غدیر-بخش دوم

پدیدآورنده: سید رضا تقوی

 

 

 

٥- به پایان بردن كارها

درس دیگرى كه آموزگار مكتب غدیر به ما مى‏‌آموزد، این‏ است‌‏كه كارها را باید از نقطه آغاز تا پایان با جدّیت هرچه تمام‏‌تر پیش برد و در نهایت آن‏‌ها را تمام كرد.

آن‏‌دسته از كسانى‏‌كه در كارها، شروع خوبى دارند ولى در ادامه به ‏هر دلیلى كار را به پایان نمى‏‌رسانند، باید از مدرسه غدیر بیاموزند كه پیامبر اكرم(ص) با معرفى امیر مؤمنان حضرت على(ع) تلاش‌‏هاى بیست و سه ساله خود و همراهان مخلص و مجاهدش را به پایان رسانید و اتمام و اكمال آن‏‌را به مسلمانان اعلام كرد؛ «الْیَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِینَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْكُمْ نِعْمَتِی…» (41)

در این آیه شریفه، به دو كلمه «كمال» (اَكْمَلْتُ) و «تمام» (اتْمَمْتُ) برمى‏‌خوریم كه توضیح پیرامون هر یك از این دو واژه، ما را به بهتر و عمیق‏‌تر شناختن جریان غدیر كمك مى‏‌كند.

«تمام» به این معناست كه هر كارى را که شروع می‏‌كنیم و آن‌‏را از نقطه آغاز به پایان می‌‏رسانیم، كار را تمام كرده‌‏ایم مثلاً براى ساخت یك خودرو و یا هواپیما، نیاز به هزاران قطعه داریم، هر كدام از این قطعه‌‏ها باید طبق یك مهندسى و محاسبات دقیق علمى و ریاضى در كنار یكدیگر قرار بگیرند و به هم متصل شوند تا آن‏‌وسیله مورد نظر، براى استفاده آماده شود. بنابراین هرگاه همه اجزا و قطعات، در یك اتصال و ارتباطِ تعریف‏‌شده در جاى خود قرار گرفتند و آن‏‌وسیله آماده بهره‏‌بردارى شد، مى‏‌گویند كار تمام شده است.

«كمال» به این معناست كه كار با نهایتِ دقت و در كیفیت بالا عرضه شده باشد، پس هر كارِ تمام‏‌شده را كمال‌‏یافته نمى‏‌دانند. به‏‌عنوان مثال، خودرو تمام‏‌شده و به بازار عرضه‏‌شده، اگرچه همه كارهاى لازم بر روى آن انجام گرفته است را نمى‌‏توان كمال‏‌یافته دانست زیرا ممكن است قطعاتی كه در آن به‏‌كار رفته، از كیفیت قابل قبولى برخوردار نباشد. پس نتیجه مى‏‌گیریم كه «كمال» به «كیفیت» و «تمام» به «كمیت» كار ارتباط پیدا مى‏‌كند. به‌‏عبارت‏ دیگر مى‌‏توان گفت: هر «تمامى»، «كمال» نیست ولى هر «كمالى»، «تمام» است.

«اكمالِ» كار پیامبر به ولایت و امامت است چون روح همه احكامى كه در قالب دین عرضه مى‌‏شود، امامت است. امام باقر(ع) فرمود: آخرین فریضه‌‏اى كه خداى متعال نازل كرد، ولایت بود و پس از آن فریضه‌‏اى نازل نشد؛ «آخِرُ فَرِیضَةٍ أَنْزَلَهَا اللَّهُ الْوَلَایَةُ‏ ثُمَّ لَمْ‏یُنْزِلْ بَعْدَهَا فَرِیضَةً ثُمَّ أَنْزَلَ: الْیَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِینَكُمْ…»(42)

حضرت رضا(ع) در حدیثى، نقش امامت و ولایت را در كیفیت‌‏بخشى به معارف و احكام اسلامى به‌‏خوبى بیان كرده است:

«إِنَّ الْإِمَامَةَ زِمَامُ الدِّینِ وَ نِظَامُ الْمُسْلِمِینَ وَ صَلَاحُ الدُّنْیَا وَ عِزُّ الْمُؤْمِنِین‏… بِالْإِمَامِ تَمَامُ الصَّلَاةِ وَ الزَّكَاةِ وَ الصِّیَامِ وَ الْحَجِّ وَ الْجِهَاد…»(43)

«امامت، زمام دین و سامان‏‌بخش زندگى مردم و مایه صلاح و آبادانى دنیا و عزت اهل ایمان است… با وجود امام است كه عبادت‌‏هایى چون نماز و زكات و روزه و حج و جهاد به كمال مى‏‌رسند.»

از نگاه اسلام، آن‌‏دسته از كارهایى مقبول و مؤثر هستند كه متصف به صفت «تمام» و «كمال» باشند. رعایتِ بخشى از مسائل و معیارها، در مقدمه و یا در وقت انجام كار، بستر را براى افزایش كیفیتِ كارها آماده مى‏‌كند. در اینجا به چند نمونه از آن مسائل اشاره مى‏‌كنیم:

۱- كارى كه براى خدا انجام بگیرد و به آن لباس «فِی سَبِیلِ اللَّهِ» و «قُرْبَةً إِلَى اللَّه‏» پوشانده شود، حتى اگر آن فعالیت صرفاً اقتصادى و براى تأمین نیازهاى شخصى و خانوادگى باشد، الهى مى‏‌شود و بر كمال كار مى‏‌افزاید.

۲- بخش مهمى از نتیجه مفید و مؤثر كار، در گرو زمان و موقعیتى است كه كار در آن‏ ظرف زمانى انجام مى‏‌گیرد زیرا زمان مناسب و موضع مطلوب، به اكمال كار مدد مى‏‌رساند؛ «فَضَعْ كُلَّ أَمْرٍ مَوْضِعَهُ وَ أَوْقِعْ كُلَّ أَمْرٍ مَوقِعَهُ»(44)

۳- علم و آگاهى، یكى دیگر از شرایطى است كه «كمال» كار را تضمین مى‌‏كند. اگر كارها با آگاهى و دانشِ لازم همراه نباشد، خسارتش بیش از بهره‏‌اش مى‌‏باشد، چنان‏كه پیامبر اكرم(ص) فرمود: «مَنْ عَمِلَ عَلَى غَیْرِ عِلْمٍ كَانَ مَا یُفْسِدُ أَكْثَرَ مِمَّا یُصْلِحُ»(45)

۴- كارِ كمال‏‌یافته، باید بر قدرت و شكوه زندگى بیفزاید. در مقابل، كارى كه كامل نباشد، نتیجه‌‏اى جز سستى و بى‌‏رغبتى و نومیدى به‌‏بار نخواهد آورد؛ «مَنْ یَعْمَلْ یَزْدَدْ قُوَّةً و مَنْ یُقَصِّرْ فِی الْعَمَلِ یَزْدَدْ فَتْرَةً»(46)

كارى را كه پیامبر اكرم(ص) در غدیر خم انجام داد، همه‏ معیارهاى لازم را براى «اكمال دین» در سطح بالا داشت. اولاً الهى و خدایى بود: «أُنْزِلَ إِلَیْكَ مِنْ رَبِّك‏»؛ ثانیاً در موقعیت مناسب حج كه همه مسلمانان از اطراف و اكناف در یك نقطه اجتماع كرده بودند، انجام شد؛ ثالثاً معرفى على(ع) به‏‌وسیله پیامبر خدا(ص)، همراه با آگاهى، نسبت به شخصیت الهى معرفى‌‏شونده و وضعیت آینده امت اسلامى بود؛ رابعاً امت را بر محور رهبرى و امامت گرد مى‏‌آورد و در سایه این وحدت، شكوه و عظمت امت را كه نماد اقتدار حاكمیت اسلامى بود، به نمایش مى‏‌گذاشت و در نهایت به‏‌همگان و به‏‌ویژه به شاگردان مكتب غدیر آموخت كه نه‏‌تنها نباید كارها را نیمه‌‏تمام گذاشت بلكه باید تمامیت كارها را در پرتو به‏‌كمال‏ رساندن آن دنبال كرد تا از آثار و بركاتش، زندگى انسان‏‌ها كاملاً بهره‏‌مند گردد.

پیام غدیر این‏ است‏‌كه نبوت، نعمت است و غدیر اتمام نعمت. نبوت، مقام كمال است و امامت، مقام اكمال. بنابراین، دین با استقرار امام و استمرار امامت به‏‌كمال مى‏رسد كه در غدیر به فرمان خداى سبحان، توسط رسول گرامى اسلام(ص) انجام شد.

۶- مرجعیت فكرى اهل بیت‏(ع)

از پیام‏‌هاى مهم و سرنوشت‌‏ساز غدیر این‏ است‏‌كه تداوم فكر رهبرى امت اسلامى باید در بستر اندیشه اهل بیت پیامبر(ع) جریان پیدا كند. موضوع مرجعیت علمى و فكرى اهل بیت(ع) از موضوعاتى است كه كتاب خدا و سنت نبوى، مسلمانان را به این سمت‌‏و‏سو هدایت مى‏‌كند و در طولِ تاریخِ پُر فراز و نشیب اسلامى و بعد از رحلت پیامبر گرامى(ص)، اكثر فرق اسلامى بر این موضوع تأكید ورزیده‏‌اند و در عمل نیز به شكل‏‌هاى مختلفى از این مرجعیت فكرى بهره‏‌مند شده‌‏اند.

معرفى على(ع) در غدیر خم به‏‌عنوان امام و پیشواى امت اسلامى، این پیام را به مسلمانان حاضر در اجتماع غدیر و هم‏چنین به نسل‏‌هاى آینده ابلاغ مى‏‌كند كه اهل بیت عصمت و طهارت(ع) هدایت‏‌گر و نجات‏‌بخش امت اسلامى خواهند بود و معرفى على(ع) در غدیر، نوعى تأكید مكررى بر سخنان گذشته خود دارد. به چند نمونه از هدایت‏‌هاى پیامبر اكرم(ص) در مورد نقش سازنده و كارساز اهل بیت(ع) اشاره مى‏‌كنیم:

«النُّجُومُ أَمَانٌ لِأَهْلِ الْأَرْضِ مِنَ الْغَرَق‏ وَ أَهْلُ بَیْتِی أَمَانٌ لِأُمَّتِی مِنَ الْاِخْتِلَاف‏»(47)

«ستارگان آسمان، موجب امنیت اهل زمین از غرق شدن هستند و اهل بیت من نیز موجب ایمنى امت من از اختلاف هستند.»

پیامبر اكرم(ص) در حدیث مشهور به «سفینه»، اهل بیت خود را به كشتى نوح تشبیه كرده است و مى‏‌فرماید:

«مَثَلُ أَهْلِ بَیْتِی فِیكُمْ كَمَثَلِ سَفِینَةِ نُوحٍ مَنْ رَكِبَهَا نَجَا وَ مَنْ تَخَلَّفَ عَنْهَا غَرِقَ»(48)

«اهل بیت من در میان شما، همانند كشتى نوح هستند. هركس بدان سوار شد، نجات یافت و هركس از آن تخلف كرد و سوار نشد، غرق شد.»

پیامبر اكرم(ص) در مورد دیگر كه «اهل بیت» او در زیر عبا گرد آمده بودند، آن‏ها را به‏‌عنوان سرمایه‌‏اى گران‏‌بها براى امت اسلامى معرفى فرمودند:

«اللَّهُمَّ إِنَّ لِكُلِّ نَبِیٍّ أَهْلًا وَ ثَقَلًا وَ هَؤُلَاءِ أَهْلُ بَیْتِی وَ ثَقَلِی»(49)‏‏

«پروردگارا! هر پیامبرى خانواده‌‏اى دارد و هم‏چنین سرمایه گران‏‌بهایى؛ این مجموعه‏، اهل بیت و سرمایه گران‏‌بهاى من هستند.»

هدایت پیامبر اكرم(ص) به اهل بیت(ع) به‌‏دنبال هدایت قرآن كریم است كه آن‏ها را پاك و پاكیزه از هر نوع پلیدى و آلودگى ظاهرى و باطنى مى‏‌داند، چهره‌‏ها و شخصیت‏‌هایى كه مى‌‏توان به آن‏ها دل بست و آن‏ها را اسوه و محبوب همیشگى خود در همه زمینه‏‌ها قرارداد. قرآن كریم در معرفى آنان مى‏‌فرماید:

«إِنَّما یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَكُمْ تَطْهِیراً»(50)

«همانا خداوند اراده‌‏اش بر این تعلق گرفته است تا آلودگى را از شما خاندان پیامبر بزداید و شما را پاك و پاكیزه گرداند.»

پیامبر اكرم(ص) در تفسیر این آیه فرمود: من و خانواده‌‏ام از آلودگى‏‌هاى گناهان پاك هستیم؛ «أَنَا وَ أَهْلُ بَیْتِی مُطَهَّرُونَ مِنَ الذُّنُوبِ»(51)

در كلام دیگرى، رسول خدا(ص) فرموده است: من و على و حسن و حسین و نه نفر از فرزندان حسین(ع) پاك و معصوم هستیم؛ «أَنَا وَ عَلِیٌّ وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ وَ تِسْعَةٌ مِنْ وُلْدِ الْحُسَیْنِ مُطَهَّرُونَ مَعْصُومُونَ»(52)

علاوه بر آیه تطهیر كه پاكى و پاكیزگى اهل بیت از گناه و هم‏چنین عصمت آن‏‌بزرگواران را تأیید مى‏‌كند، آیات دیگر قرآن بر مرجعیت علمى اهل بیت(ع) تأكید مى‏‌ورزند؛ مانند آیات زیر:

«فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ‏»(53)

«از اهل ذكر (قرآن) بپرسید اگر نمى‌‏دانید.»

از على(ع) پرسیدند كه «اهل ذكر» چه كسانى هستند؟ در پاسخ فرمود: به خدا سوگند «اهل ذكر» ما هستیم؛ «وَ اللَّهِ إِنَّا نَحْنُ أَهْلُ الذِّكْرِ…»(54)

از آیات دیگرى كه به مرجعیت علمى اهل بیت(ع) هدایت مى‌‏كند، آیه هفتم از سوره آل عمران است:

«وَ ما یَعْلَمُ تَأْوِیلَهُ إِلَّا اللَّهُ وَ الرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ‏‏»

«و تفسیر و تأویل آیات متشابه قرآن‌‏را كسى جز خدا و راسخان در علم نمى‏‌دانند.»

از سخنان متعدد و متنوع پیامبر اكرم(ص) به‏‌دست مى‏‌آید كه حقایق، تأویل، معانى و اهداف قرآن كریم را تنها اهل بیت پیامبر(ع) به آن دسترسى دارند. پیامبر اكرم(ص) فرمود: مراد از كسانى‏‌كه حقایق قرآن نزد آنان است (مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ‏)(55) على‌‏بن ابی‌طالب(ع) است.(56)

بعد از رحلت پیامبر اكرم(ص)، هرگاه مردم در مسائل فقهى، كلامى و اعتقادى به مشكل برمى‏‌خوردند، مرجع مورد اعتماد آنان كه از مشكلات گره‏‌گشایى مى‏‌كرد و به پرسش‏های‌شان پاسخ مى‏داد، على‏‌بن ابی‌طالب(ع) بود.

در مواردى كه مردم به عایشه همسر پیامبر، به‏‌خاطر نزدیكى او با رسول خدا(ص) مراجعه مى‏‌كردند و حكمى از احكام الهى را مى‌‏پرسیدند، او آن‏ها را به على(ع) ارجاع مى‏‌داد و مى‏گفت: نزد على بروید، او از من در این‌‏مورد داناتر است؛ «ائت عَلیّاً فَإِنَّهُ أعْلَمُ بِذَلِكَ مِنّی‏»(57)

تاریخ در موارد فراوانى، این نكته را ثبت كرده است كه بارها خلفا نیز براى حل مشكلات فقهى، قضایى، حقوقى، كلامى و سیاسى به مولاى متقیان على(ع) رجوع مى‏‌كردند زیرا آن‏ها از زبان پیامبر(ص) شنیده بودند كه آن‌‏حضرت فرمود: من شهر علمم و على درِ آن شهر است؛ «أَنَا مَدِینَةُ الْعِلْمِ وَ عَلِیٌّ بَابُهَا»(58) و نیز سخن پیامبر(ص) را فراموش نكرده بودند كه می‏‌فرمود: بعد از من على(ع) تأویل و تفسیر قرآن و آنچه را كه مردم نمى‏‌دانند، به آن‏ها مى‏‌آموزد؛ «عَلىٌّ یُعَلِّم ُ النَّاسَ مِنْ بَعْدِی تَأْوِیلَ الْقُرْآنِ وَ مَا لایَعْلَمُونَ»(59)

یكى از صحابه مشهور پیامبر اكرم(ص)، «عبدالله‌‏بن مسعود» است. او امیر مؤمنان على(ع) را به‌‏عنوان كسى‏كه ظاهر و باطن قرآن كریم را مى‌‏داند و تنها اوست كه لیاقت مرجعیت علمى جامعه اسلامى را دارد، به مسلمانان معرفى مى‏‌كند و مى‏‌گوید:

«إِنَّ الْقُرْآنَ أُنْزِلَ عَلَى سَبْعَةِ أَحْرُفٍ مَا مِنْهَا حَرْفٌ إِلَّا وَ لَهُ ظَهْرٌ وَ بَطْنٌ، وَ إِنَّ عَلِیَّ‌‏بْنَ أَبِی‏‌طَالِبٍ عِنْدَهُ عَلِمُ الظَّاهِرِ وَ الْبَاطِنَ»(60)

«همانا قرآن بر هفت حرف نازل شده است، هیچ حرفى از حروف قرآن نیست مگر این‏كه ظاهرى دارد و باطنى و دانش ظاهر و باطن قرآن نزد على‌‏بن ابی‌طالب(ع) است.»

خلیفه دوم، عمربن خطاب در مسائل مختلف فقهى، كلامى و حاكمیتى به على(ع) مراجعه مى‏‌كرد و هرگاه حضرت على(ع) با پاسخ‏‌هاى خود، به‌ن‏بست‏‌هاى فكرى و فقهى را مى‏‌گشود، عمر مى‏‌گفت: اگر على نبود، عمر هلاك شده بود؛ «لَولَا عَلِیٌّ لَهَلَكَ عُمَرُ»(61)

عمر تا آن‏جا شیفته شخصیت علمى حضرت على(ع) قرار گرفته بود كه مى‌‏گفت: زنان عاجزتر از آن هستند كه همانند على را بزایند؛ «عَجَزَتِ النِّسَاءُ أَنْ تَلِدْنَ مِثْلَ عَلِیِّ‏‌بْنِ أَبِی‌طَالِب‏»(62)

مرجعیت علمى اهل بیت(ع) در روز غدیر خم، توسط پیامبر اكرم(ص) و با محوریت و امامت على(ع) اعلام شد و بعد از رحلت پیامبر(ص)، این محوریت تا حدودى حفظ شد و این جریان با تأسیس حوزه علمى امامان باقر(ع) و صادق(ع) درخشید تا آن‏جا كه برخى از ائمه مذاهب اسلامى مانند «ابوحنیفه، نعمان‌‏بن ثابت» مى‏‌گوید: اگر آن دو سال كه در خدمت امام صادق(ع) شاگردى كردم، نبود، نعمان هلاك مى‏‌شد؛ «لَوْلا السَّنَتانِ لَهَلَكَ النُّعمانُ»(63)

یکی دیگر از ائمه چهارگانه‏ اهل سنت، «مالک‏‌بن انس» است. او می‏‌گوید:

«ما رَاَتْ عَینٌ وَ لا سَمِعَتْ اُذُنٌ وَ لاخَطَرَ عَلى قَلْبِ بَشَرٍ اَفْضَلْ مِنْ جَعْفَرِبْنِ مُحَمَّدٍ الصّادِقِ(ع) عِلْماً وَ عِبادَةً وَ وَرَعاً»(64)

«دیده‌‏اى ندیده و گوشى نشنیده و بر قلب هیچ انسانى خطور نكرده است، كسى‏‌كه در دانشمندى و عبادت و پرهیزكارى، برتر از جعفربن محمد الصادق(ع) باشد.»

حضور حضرت رضا(ع) در خراسان و شركت آن‏‌حضرت در مناظرات علمى و كلامى با علماى ادیان، منزلت و جایگاه علمى اهل بیت(ع) را به‏‌گونه‏‌ى گسترده‌‏ترى به‌‏نمایش گذاشت و همه این تلاش‏‌ها به‌‏دنبال هدایتى بود كه در غدیر خم انجام گرفت.

پی‌‏نوشت:

41. مائده / آیه ۳

42. نور الثقلین/ ج ۱/ ص ۵۸۸

43. كافى/ ج ۱/ ص ۲۰۰

عیون اخبار الرضا(ع) / ج ۱/ ص ۲۱۸

بحارالانوار / ج ۲۵ / ص ۱۲۲

44. نهج البلاغه/ نامه ۵۳

45. كافى / ج ۱ / ص۴۷

46. غررالحكم/ ص ۱۵۸

47. المستدرك على الصحیحین / ج۳ / ص ۱۶۳ / ح ۴۲۷۰

48. فرائد السمطین / ج۲ / ص ۲۴۶ /ح ۵۱۹

ینابیع المودة/ ج ۱ / ص ۹۴

49. کافی/ ج ۱/ ص ۲۸۷

50. احزاب / آیه ۳۳

51. دلایل النبوة، بیهقى/ ج ۱/ ص۱۷۰

52. كمال‌‏الدین / ص ۲۸۰

53. نحل/ آیه ۴۳

54. مناقب آل ابیطالب/ ج ۳/ ص ۳۱۳

55. اشاره به آیه ۴۰ سوره نمل: «قَالَ الَّذِی عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتاب‏»

56. شواهد التنزیل / ج ۱ / ص ۴۰

57. صحیح نسایى/ ج ۱/ ص ۹۶

58. كنزالعمال / ج‏۶ / ص ۱۵۲

فضائل الخمسة / ج‏۲ / ص ۲۸۱

59. شواهد التنزیل / ج ۱ / ص ۳۹

60. حلیة الاولیاء / ج‏۱ / ص ۶۵

61. سنن بیهقى / ج‏۷ / ص ۲۴۲

ذخائر العقبى / ص ۸۱

62. مناقب خوارزمى / ص ۸۱

الغدیر / ج ۶ / ص ۱۱۰

63. تحفة الآلوسى / ص ۸

64. تهذیب التهذیب / ج ۲ / ص ۱۰۴