آنان‏كه در حوزه روابط عمومى، مسؤولیت مهم برقرارى ارتباط را برعهده گرفته‌‏اند و از این جایگاه مى‏‌كوشند تا پیامى را در دل‏‌ها بنشانند و یا اذهانى را روشن‏گر باشند باید پیش از روبه‌‏رو شدن با مخاطب…

******************************************************

عوامل مؤثر در موفقیت روابط عمومی- بخش دوم

سید رضا تقوی

 

عوامل مؤثر در توفیق روابط عمومى‏

هرگاه مدیران و دست اندركاران روابط عمومى بخواهند فعالیت‏‌های‌‏شان با موفقیت همراه باشد باید به عوامل مؤثرى كه در توفیق آنان، نقش دارند توجه كنند. اگرچه برخى از این عوامل به‌‏تناسب زمان و مكان تغییر مى‏‌كند ولى عوامل و عناصرى هستند كه در هر شرایط، جنبه كلیدى و كلى دارند و تغییرناپذیرند. به چند نمونه از این عناصر كلیدى، اشاره مى‏‌كنیم:

 

١. عنصر ایمان به كار

یكى از عوامل موفقیت در امور، ایمان به كار است، ایمان به‏ كار، یعنى ایمان و اعتقاد به آثار مثبت و سازنده كار، و نیز بركاتى را كه از انجام آن، نصیب عامل مى‏‌گردد؛ ایمان به تلاش و حركتى كه او را به اهداف مورد نظر نزدیك مى‏‌سازد. ایمان به‌‏كوششى كه قادر خواهد بود بخشى از نیازهاى درونى و بیرونى او را برآورده سازد.

مجموعه مسائل یادشده كه جوهر ایمان را در نهاد انسان تشكیل مى‏‌دهد و مبدأو منشأ جوشش عشق و علاقه مى‌‏باشد موجب مى‏‌گردد تا انسان كار را جزیى از وجود خودش دانسته و از فعالیت‌‏هاى خود با قاطعیت دفاع نماید و در مسیر تلاش‏‌هاى زندگى خویش، هرگز دچار شك و تردید كه خسارت‏‌بارترین آفت مسؤولیت است، نشوند.

در تاریخ زندگى مردانِ موفق، این نكته همانند چراغ پُرفروغى مى‌‏درخشد كه آنان با ایمان به‏‌كار و آثار سازنده آن، قلّه موفقیت را تسخیر كردند و از این طریق، نام و راه خویش را جاودانه ساختند.

آن‏‌روز كه پیامبر اسلام، دعوت خود را، به‏‌فرمان پرورگارش آغاز نمود، كفّارِ قریش، سخت به‏‌وحشت افتادند و لذا براى این‏كه پیامبر را از راهى كه انتخاب كرده بود باز بدارند شیوه «تهدید» را پیش گرفتند ولى به‌‏هراندازه كه فشارهاى روانى، اجتماعى، اقتصادى بیشتر مى‏‌شد بر مقاومت‏اش افزوده مى‏‌گشت و تهدید قادر نبود تا پیامبر را به تسلیم وادار نماید.

چون كافران از طریق تهدید، ره به جایى نبردند از راه «تطمیع» وارد شدند و به‏‌وسیله جناب ابوطالب، عموى بزرگوار پیامبر اكرم(ص) كه بزرگ قبیله بنى‏‌هاشم بود، پیام فرستادند كه هرگاه محمّد(ص) نیازى داشته باشد ما آن‏‌را به بهترین شكل تأمین خواهیم كرد. به شرط این‏كه از دعوت به خداى یكتا دست بردارد، شریف‏‌ترین مقام و مسؤولیت و بیشترین دارایى و ثروت، و زیباترین دختر را به‌‏عنوان همسر دراختیار او قرار خواهیم داد.

حضرت ابوطالب، خدمت رسول خدا رسید و پیشنهادهاى كافران قریش را مطرح نمود كه آن‏‌حضرت با قاطعیت فرمود:

«لَوْ وُضِعَتِ الشَّمْسُ فِی یَمِینِی وَ الْقَمَرُ فِی شِمَالِی مَا تَرَكْتُ هَذَا الْقَوْلَ حَتَّى أُنْفِذَهُ أَوْ أُقْتَلَ دُونَهُ»(۱۰)

«اگر خورشید در دست راست من و ماه را در دست چپم قرار داده شود تبلیغ دین خدا را رها نخواهم كرد تا این‏كه سرانجام، احكام الهى را حاكمیت بخشم و یا این‏كه بر سر آرمان‏‌هاى آسمانی كشته شوم.»

گاهى شوق كار و احساس تعهد در برابر مسؤولیت، نه تنها آرام و قرار را از پیامبراكرم(ص) مى‏‌گرفت بلكه در سخت‏‌ترین شرایط، خود را به قلب سختى‏‌ها و مشكلات وارد مى‏‌كرد كه خداوند رحمان در آیه‌‏اى از قرآن، به‌‏پیامبر دلسوزش تذكر داد:

«ما أَنْزَلْنا عَلَیْكَ الْقُرْآنَ لِتَشْقى»(۱۱)

«ما قرآن ‏را بر تو فرو نفرستادیم كه خویش را تا این اندازه به مشقت اندازى.»

نمونه‌‏هاى فراوان دیگرى در زندگى پیشوایان دینى ما نمایان‏گر این است كه، آن بزرگواران به‏‌راهى كه انتخاب كرده بودند و كارى را كه انجام مى‏‌دادند ایمان داشتند.

در همه صحنه‏‌هاى زندگى، عشق، در حوزه ایمان، تبلور پیدا مى‌‏كند و اگر ایمان نباشد عشق و جوششى نخواهد بود و اگر عشق نباشد، مشكلاتى كه بر سر راه رسیدن به هدف وجود دارد انسان را از پاى درخواهد آورد و او را به‌‏سادگى با شكست روبه‌‏رو خواهد ساخت.

بنابراین با سرپنجه عشق، گره‌‏هاى كور باز مى‏‌گردد و راه‌‏هاى بسته گشوده مى‏شود. همه آنان كه در طول تاریخ به میدان‏‌هاى جنگ و مبارزه قدم نهادند و به پیروزى دست یافتند از عامل نیرومند ایمان و عشق به هدف بهره گرفته‌‏اند.

ما خود شاهد ایمان پایدار و عشق سرشار رزمندگان دلیر و بسیجیان غیور خویش بودیم كه چگونه میدان‏‌هاى مین و موانع خطرناك انفجارى را به مسخره مى‏‌گرفتند و با شعار الله‌‏اكبر مجنون‌‏صفت سرود «مرگ اگر مرد است گو نزد من آى» را سر مى‌‏دادند و قدم به عرصه بى‌‏برگشت مى‏‌گذاشتند كه همه این والایى‌ها، از بركت ایمان به راهى بود كه به آن عشق مى‏‌ورزیدند و به‌‏قول حافظ:

بلبل از فیض گل آموخت سخن، ورنه نبوداین همه قول و غزل تعبیه در منقارش‏

اكتشافات‏ و اختراع‌‏ها، بناى ساختمان‏‌هاى زیباى دنیا، آفرینش آثار گران‏‌قیمت هنرى و پدیدآورندگان زیبایى‌‏های دل‏‌انگیز، همه، مولود ایمان و عشق هستند كه از اركان موفقیت به‏‌شمار مى‏آیند. چه زیبا سروده است مولانا:

عشق جوشد بحر را مانند ریگ‏عشق سوزد كوه را مانند دیگ‏
عشق بشكافد فلك را صد شكاف‏عشق لرزاند زمینى را بى‏‌گزاف‏
عشق آن شعله است كو چون برفروخت‏هرچه جز معشوق، باقى جمله سوخت

٢. عنصر زمان‌‏شناسى

از دیگر رموز موفقیت در كارها، شناخت زمان و درك مقتضیات زمان است. زمان‏‌شناسى یعنى این‏كه موقعیت خویش را از این‏‌جهت‏ كه در كجاى تاریخ قرار داریم بشناسیم، به امكانات علمى، اقتصادى و فرهنگى موجود و هم‏چنین شیوه بهره‏‌ورى از آن آگاهى داشته باشیم و نیز نیازهاى نسل موجود و انتظارى كه مسؤولان، مردم و آیندگان از ما دارند و مورد توجه قرار بدهیم. در فرهنگ اسلامى، توجه به زمان و شناخت مقتضیات آن، از ابعاد مختلف مورد تأكید قرار گرفته است كه براى آگاهى بیشتر به چند فراز از توصیه‌‏هاى پیشوایان این آئین، در موارد مختلف اشاره مى‏‌كنم.

۱. اسلام معتقد است، عوامل و مقتضیاتى كه در زمان وجود دارد محیط اجتماعى انسان را فراهم مى‏‌سازد و این شرایط و عوامل، نقش تربیتى و سازنده‌‏اى بر روان و شخصیت انسان دارد. على(ع) مى‏‌فرماید:

«النَّاسُ بِزَمَانِهِمْ أَشْبَهُ مِنْهُمْ بِآبَائِهِمْ»(۱۲)

«شباهت مردم به محیط اجتماعى و زمان خودشان به مراتب بیشتر از شباهتى است كه به پدرانشان دارند.»

۲. كسانى‏‌كه به زمان و شرایط آن آگاه و آشنا باشند نه تنها در زمان و با زمان هستند بلكه این‏گونه انسان‏‌ها جلوتر از زمان حركت مى‏كنند و از ویژگى‏‌هاى زمان‌‏آشنایان این‏ است كه پیش از آن‏كه مشكلات، آن‏ها را غافل‏گیر كند و هرگونه فرصتى را از آنان بگیرد به استقبال مشكلات مى‏‌روند و آن‏ها را غافل‏گیر مى‏‌كنند. امام صادق(ع) فرمود:

«الْعَالِمُ بِزَمَانِهِ لَا تَهْجُمُ عَلَیْهِ اللَّوَابِسُ»(۱۳)

«كسى‏‌كه زمان آگاه باشد مورد هجوم مشكلات قرار نخواهد گرفت.»

رمز این‏كه در مكتب تشییع باید امور دینى را از مرجع زنده و آگاه ‏‌به‏‌زمان تقلید كرد اینست كه او زمان و «حوادث واقعه»(۱۴) در زمان را مى‏‌شناسد. حوادث واقعه احكام وضوء و غسل، شكیّات نماز، طهارت و نجاست و امثال این‏ها نیست، مسائل مهم سیاسى و اجتماعى فراوانى كه در فراز و نشیب‌‏هاى دوران زندگى، انسان‏ها را تحت تأثیر قرار مى‌‏دهد و عالِم آگاه به معارف دینى و فقهى، براساس قواعد و ملاك‌‏هاى اسلامى این‏گونه حوادث تصمیم‌‏گیرى مى‏كند و روش رویارویى با این حوادث را به امت اسلامى ارائه مى‌‏نماید.

در تاریخ پر افتخار مرجعیت شیعى، نمونه‌‏هاى فراوانى داریم كه عالمانِ زمان‌‏آگاه از مسند مرجعیت و امامت، حوادث واقعه را كه مى‏‌رفت سرنوشت ملتى را دگرگون نماید و امتى را به ذلت و بردگى بكشاند با روشنگرى و جهت‏‌بخشى مردم چگونه آن حادثه را مهار كردند و دشمن را كاملاً مأیوس نموده و از صحنه خارج كردند. فتواى تحریم تنباكو كه از طرف آیت‌‏الله میرزا حسن شیرازى(ره) از سامرا، براى مقابله با استعمار انگلیس صادر شد و دست آن‏قدرت استعمارگر را در آن مقطع حساس تاریخى از منابع ایران كوتاه كرد و هم‏چنین فتاواى مجتهدان به‏‌نام مشروطیت و فتواهاى امام خمینى(ره) رهبر كبیر انقلاب اسلامى در قبل و بعد از پیروزى انقلاب، از نمونه‏‌هاى گویاى برخورد با حوادث واقعه است.

در مسائل اجتماعى، تنها به این‏‌نكته قناعت كردن كه چنین مسأله‌‏اى حق است و حق را باید بیان كرد كافى نیست، عامل دیگرى كه در بیان از حق و حمایت از آن مؤثر است «جغرافیاى حرف» است، چون در مسائل اجتماعى، گاهى سخن حق در خارج از جغرافیاى زمان و مكان، خود عامل باطل خواهد شد و گاهى برعكس، حرفى نه‏‌چندان محكم و استوار، چون در فضاى زمانى مناسب قرار گرفته، نقش بسیار كارسازى را ایفا خواهد كرد.

یكى از نویسندگان محقق در همین موضوع مى‏‌گوید: «پطر كبیر در هلند تحصیل كرده بود و به مسكو برگشت روشنفكر بود ولى نیازمندى‏‌هاى زمان را نمى‏‌شناخت. او گفت: بدبختى روسیه ریش‏‌هاى این مردم است ! دستور داد ریش‌‏ها را تراشیدند ولى دردها باقى ماند.»

بدون جهت نیست كه قرآن كریم به زمان و لحظات فشرده آن سوگند یاد مى‏‌كند! «والعصر» سوگند به عصر. قرآن با این شیوه، ارزش و اهمیت عنصر زمان و لحظه‏‌هایى كه هرگز باز نمى‏‌گردند را به انسان گوش‌زد مى‏نماید، لحظه‏‌هایى كه مانند ابر، از فضاى زندگى مى‏‌گذرند «الْفُرْصَةُ تَمُرُّ مَرَّ السَّحَاب‏»(۱۵)

۳. در نظام تربیتى اسلام، توجه به زمان، مورد تأكید فراوان قرار گرفته است و از مربیان و آموزگاران خواسته‌‏اند تا در تربیت رشد و بالندگى، به زمان و موقعیت‏‌هاى زمانى توجه نمایند و نیروى انسانى تحت تعلیمات خود را متناسب با نیازمندى‏‌هاى زمان پرورش دهند. امیر مؤمنان على(ع) مى‌‏فرماید:

«لا تَقسِروا اَولادَكُم عَلى آدابِكُم، فَاِنَّهُم مَخلوقونَ لِزَمانٍ غَیرِ زَمانِكُم»(۱۶)

«فرزندان‏تان را بر آداب و روش زندگى خویش بار مى‌‏آورید زیرا آنان براى زمانى به غیر از زمان شما آفریده شده‌‏اند.»

۴. یكى از عوامل موفقیت در انجام كارها، زمان‏‌شناسى است آنان‏كه به‏‌زمان آگاهى توجه نمى‏‌كنند یا در تلاش‌‏هاى خود، پیش از فرارسیدن زمان با عجله، دست به اقدام مى‏‌زنند و یا آنقدر اقدام را به تأخیر مى‌‏اندازند و كُند حركت مى‌‏كنند كه زمان آن كار مى‏‌گذرد در هر دو صورت موفقیتى را بدست نخواهند آورد. پیامبر اكرم(ص) فرمود:

«الْأُمُورُ مَرْهُونَةٌ بِأَوْقَاتِهَا»(۱۷)

«كارها در گرو زمان خود هستند.»

آن‏‌روز كه پیامبر اسلام دارِ فانى را وداع گفت، گروهى در محل «سقیفه» گرد آمدند تا جانشین پیامبر را تعیین كنند. آنان به وصیت رسول خدا در مورد حضرت على(ع) در غدیر خم و هم‏چنین در موارد متعدد دیگر توجه نكرده و على‏‌بن ابی‌طالب را كنار گذاشتند، گروهى از مسلمانان كه خود را با چنین جریانى روبه‏‌رو دیدند به حضور مولاى متقیان رسیدند و از آن‌‏حضرت خواستند تا اولاً با او بیعت نموده و سپس براى احقاق حق خویش قیام نماید.

در میان این مجموعه، افرادى بودند كه ‏انگیزه‌‏اى جز اختلاف‌‏افكنى در میان جامعه اسلامى نداشتند و لذا حضرت على(ع) در برابر خواست آنان سخنانى را بیان كردند كه توجه به موقعیت‌‏ها را شرط دستیابى به موفقیت مى‏‌داند در فرازی از بیان تشبیهى خود مى‌‏فرماید:

«مُجْتَنِی الثَّمَرَةِ لِغَیْرِ وَقْتِ إِینَاعِهَا كَالزَّارِعِ بِغَیْرِ أَرْضِهِ»(۱۸)

«كسى‏‌كه میوه را پیش از رسیدن بچیند مانند كشاورزى است كه در زمین دیگران زراعت كند.»

 

٣. عنصر مخاطب‌‏شناسى‏

آنان‏كه در حوزه روابط عمومى، مسؤولیت مهم برقرارى ارتباط را برعهده گرفته‌‏اند و از این جایگاه مى‏‌كوشند تا پیامى را در دل‏‌ها بنشانند و یا اذهانى را روشن‏گر باشند باید پیش از روبه‌‏رو شدن با مخاطب، او را از ابعاد مختلف شناسایى كنند و سپس باب ارتباط را با طرف مقابل باز نمایند.

منظور از شناخت مخاطب، شناخت افكار، دیدگاه‌‏ها، سطح دانش و معلومات، نیازها و نیازمندى‏‌ها، فرهنگ و اعتقادات او است. چه بسیارند مدیران و دست‌‏اندركاران روابط عمومى كه بدون ارزیابى صحیح و شناخت لازم از مخاطب خود، با او روبه‌‏رو مى‌‏شوند و براى نفوذ در ذهن و ضمیرش و سپس ترغیب و جلب مشاركت، سرمایه‏‌گذارى قابل توجهى مى‌‏كنند ولى كم‏ترین توفیقى را دراین‏‌راه بدست نمى‏‌آورند. شاید مهم‏ترین دلیل عدم موفقیت آنان‌‏توجهى به اصل «مخاطب‏‌شناسى» است قرآن كریم اصطلاح بسیار لطیفى را بكار برده كه مى‌‏توان از آن به‏‌عنصر «مخاطب‏‌شناسى» در امر بر قرار كردن ارتباط تعبیر كرد آن‏جا كه مى‌‏فرماید:

«وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ رَسُولٍ إِلَّا بِلِسانِ قَوْمِهِ لِیُبَیِّنَ لَهُمْ‏»(۱۹)

«و ما هیچ پیامبرى را جز به زبان قومش نفرستادیم تا حقایق و آرمان هاى خود را براى آن‏ها به‏‌روشنى بیان نماید.»

خداوند سبحان، پیامبران را متناسب با زبان مردم و مخاطبین، انتخاب و مبعوث مى‏‌كند تا مخاطب، زبان آن پیامبر را بداند و در نتیجه ارتباط دوسویه تسهیل گردد.

در روایات اسلامى نیز به همین موضوع برخورد مى‏‌كنیم كه اصل «مخاطب‌‏شناسى» مورد توجه پیامبران الهى بوده است. پیامبر گرامى اسلام در این مورد فرموده است:

«إِنَّا مَعَاشِرَ الْأَنْبِیَاءِ أُمِرْنَا أَنْ نُكَلِّمَ النَّاسَ عَلَى قَدْرِ عُقُولِهِمْ»(۲۰)

«ما مجموعه‏‌ى پیامبران، مأموریت یافته‏‌ایم كه با مردم به‏‌مقدار عقل‏ها و اندیشه‏‌هایشان سخن بگوییم.»

امام سجاد(ع) در همین مورد مى‌‏فرماید:

«حَدِّثُوا النَّاسَ بِمَا یَعْرِفُونَ وَ لَا تُحَمِّلُوهُمْ مَا لَا یُطِیقُون‏…»(۲۱)

«آن مطالبى را كه براى مردم قابل فهمیدن است به آن‏ها بگویید و از هر چیزى كه تحمل آن‌‏را ندارند برایشان باز نكنید.»

در ادبیات ما كه از معارف اسلامی تغذیه می‏‌كند سرشار از این هدایت‌‏هاست چنان‏كه «سعدی» گفته است:

حكایت بر مزاج مستمع گویاگر خواهی كه دارد با تو میلی
هر آن عاقل كه با مجنون نشیندنباید كردنش جز ذكر لیلی

مولوی نیز با بیان دیگری می‏‌گوید:

پست می‏گویم به‏‌اندازه‌‏ی عقولعیب نبود این بود كار رسول

باتوجه به مطالب یاد شده، باید راه‌‏ها و شیوه‏‌هایی كه مدیران و دست‌‏اندركاران روابط عمومی را به شناخت هرچه بیشتر مخاطب می‏‌رساند شناسایی و دنبال كرد.

۱. نزدیك شدن به مخاطب: یكى از رسالت‌‏هاى روابط عمومى این‏‌ است‏‌كه فاصله بین سازمان و كارگزاران سازمان، با مخاطب را هرچه كمتر نماید. روابط عمومى باید موانع فى‏‌ما‏بین سازمان و مخاطب را از میان بردارد. عوامل دوركننده را شناسایى كند و براى بر طرف كردن این عوامل چاره‌‏اندیشى نماید.

این سازمان و مدیریت آن، باید با مردم در ارتباط باشند جاى تردیدى وجود ندارد، لیكن براى دستیابى به این هدف، نیاز به «استراتژى» است و تعیین و ترسیم چنین استراتژى با روابط عمومى است.

امیر مؤمنان على(ع) در نامه‏اى «قثم‌‏بن عباس» والى سرزمین حجاز را به نزدیكى و رابطه هرچه بیشتر با مردم سفارش مى‏‌كند و مى‏فرماید:

«وَ لَا یَكُنْ لَكَ إِلَى النَّاسِ سَفِیرٌ إِلَّا لِسَانُكَ وَ لَا حَاجِبٌ إِلَّا وَجْهُكَ وَ لَا تَحْجُبَنَّ ذَا حَاجَةٍ عَنْ لِقَائِكَ بِهَا…»(۲۲)

«جز زبانت واسطه‏‌اى و به غیر چهره‏ات دربانى و حاجبى بین خود و مردم وجود نداشته باشد و هیچ نیازمندى را از دیدارت محروم مگردان.»

۲. شناخت افكار عمومى: از آن‏جا كه افكار عمومى، بیانگر خواسته‏‌هاى عمومى مردم مى‌‏باشد شناخت افكار عمومى تا حدود زیادى ما را با مخاطبین آشنا مى‏‌سازد. «ام. گینز برگ» در تعریف افكار عمومى مى‌‏گوید:

«افكار عمومى مجموعه آراء و داوری‏‌هایى را مى‏‌گویند كه به‏‌گونه‌‏اى خاص در جامعه شكل‏‌گرفته و از ثباتى معین برخوردار مى‌‏باشد و در جریان است و حاصل عملكرد مشترك بسیارى از اذهان مى‌‏باشد.» (۲۳)

شناخت افكار عمومى، ما را به یك سلسله شناخت‌‏هایى مى‏‌رساند كه هركدام از آن‏ها، نقش مؤثرى در دستیابى به اهداف دارند و در اینجا به برخى اشاره مى‏‌كنیم:

۱.        شناسایى شرایط موجود در جامعه‏

۲.        ارائه وضعیت ایستایى و یا پویایى جامعه‏

۳.        هدایت برنامه‏‌ریزان به‌‏سوى شرایط مطلوب‏

۴.        ارائه نمودى از رفتارهاى اجتماعى جامعه در حال و آینده‏

۵.        میزان تأثیرگذارى شگردهاى تبلیغاتى و آسیب‌‏پذیرى جامعه در جنگ‌‏هاى روانى.(۲۴)

اداره‏‌كنندگان امور جامعه باید به نقش و تأثیر افكار عمومى توجه خاص داشته باشند زیرا افكار عمومى هم مى‌‏تواند ابزار مناسبى براى پیشرفت و استحكام امور باشد و هم مى‏‌تواند مانعى بزرگ باشد تا رهبران و مدیران اجتماعى را با مشكلات عدم موفقیت روبروگرداند. تاریخ، نمونه‏‌هاى فراوانى را در سینه پُر اسرار خود دارد.

با سلاحِ افكار عمومى، حضرت على(ع) را خانه نشین كردند كه فرمود:

«فَنَظَرْتُ فَإِذَا لَیْسَ لِی مُعِینٌ إِلَّا أَهْلُ بَیْتِی»(۲۵)

«خوب دقت كردم ناگهان دیدم، جز خاندانم یار و یاورى براى من باقى نمانده است.»

با برانگیختن افكار عمومى و شعار «یَا خَیْلَ اللَّهِ ارْكَبِی وَ بِالْجَنَّةِ أَبْشِرِی‏‏» (اى لشگر خدا، براى جنگ با حسین‏‌بن على(ع) سوار بر مركب خود شوید و به‌‏سوى بهشت بشتابید) فرزند پیامبر و یارانش را كشتند و زن و فرزندانش را به اسارت بردند.

در عصر جهان‏‌خواران مستكبر، با ابزار تبلیغاتى و فن‌‏آورى پیشرفت‌ه‏اى كه در اختیار دارند افكار عمومى را در سطح جهان هدایت مى‏كنند و طرح‌‏هاى استعمارى خود را با رنگ بشردوستى، صلح، ایجاد امنیت و مبارزه با تروریسم به مرحله اجرا در مى‏‌آورند.(۲۶)

راه‌‏های ساده‌‏ای وجود دارد كه روابط عمومی از آن راه‏‌ها بتواند افكار عمومی را شناسایی و ارزیابی كند. پس از این شناسایی، متناسب با نتیجه‌‏ای كه از این شناخت بدست آورده خوراك لازم را به مخاطب ارائه دهد. به چند راه ساده و معروف اشاره می‏‌كنیم:

۱. تهیه و تنظیم پرسشنامه‏‌های مناسب

۲. اعلام شماره تلفن‏‌های تماس و یا صندوق پستی

۳. مطالعه روزنامه و صفحات مجازی

۴. تعقیب و مطالعه اخبار رسانه‌‏ها.

برای نشان دادن نقش و تأثیر افكار عمومی به دو فراز گویا اشاره می‏‌كنیم و این بخش از بحث را به پایان می‌‏بریم:

۱.        افكار عمومى، مانند فشار جوّ است. جوّ را نمى‌‏توان دید ولى فشار آن‏‌را هر سانتى‌‏متر مربع مى‌‏توان احساس كرد و اندازه گرفت.

۲.        افكار عمومى، به‏‌منزله دادگاهى است كه قاضى آن، مجموع‌ه‏اى از انسان‏‌ها هستند كه معمولاً رشته تخصصى آن‏ها حقوق نیست، ولى به امر قضاوت مى‌‏پردازند و انشاء حكم مى‏‌كنند. متهمان این دادگاه به‏‌شدت از آن حساب مى‌‏برند.(۲۷)

 

٤. عنصر حضور در حوزه‌‏ى مدیریت

روابط عمومى ما، باید از چنان شایستگى و قدرتى برخوردار باشد كه حضور خود را در حوزه‌‏ى مدیریت، تصمیم‏‌سازى و تصمیم‏‌گیرىِ سازمان تثبیت كند. تثبیت حضور مدیر روابط عمومى، با بخش‌نامه و آئین‏‌نامه انجام نمى‏‌شود، تثبیت حضور، در این‏گونه كارها، بخشنامه‌‏اى و دستورى نیست، به باور و اعتقاد، تحقق پیدا مى‏‌كند.

هرگاه مدیر و حوزه‌‏ى مدیریت سازمان، به شخصیت، منطق، توانمندى، ذوق، هوشمندى، تدبیر، تأثر و آینده‌‏نگرى دست‏‌اندركار روابط عمومى باور پیدا كند «تثبیت حضور» انجام شده است.

نخستین آزمون براى مسؤولان روابط عمومى در سازمان‏‌ها این‏ است‏‌كه پیش از ارتباط با مردم و بدنه‌‏ى جامعه، آیا قدرت و توانایى برقرارى ارتباط مناسب با مدیریت سازمان را دارند؟

آن دسته از مسؤولانِ روابط عمومى كه نتوانسته‌‏اند مدیران و مسؤولان دستگاه مربوط به خودشان را به یك باور برسانند كه روابط عمومى به‏‌عنوان مجراى تنفس براى سازمان، نقش اساسى دارد چگونه توقع توفیق را در سایر عرصه‏‌ها دارند؟

از طرف دیگر، مدیر سازمان و بخش‌‏هاى مؤثر و كلیدى، مانند معاونت‏‌ها نیز باید نسبت به تلاش‌‏هاى روابط عمومى به این باور برسند كه فعالیت‏‌ها و برنامه‏ریزى‏‌هاى مفید روابط عمومى، مى‏‌تواند بر اعتبار و اعتماد سازمان و مدیران آن بی‌فزاید و از این طریق «سرمایه‌‏ى اجتماعى» آن سازمان را افزایش بدهد.

روابط عمومى مى‌‏تواند ابهامات موجود در افكار عمومى را با پاسخ‌‏هاى متین و روشنگرى‏‌هاى لازم برطرف نماید.

روابط عمومى توانمند، مى‌‏تواند حمایت‏‌هاى معنوى بیرون سازمان را به درون سازمان بكشاند و بر قدرت و نشاط فعالیت‏‌هاى كارگزاران بیفزاید.

روابط عمومىِ هنرمند مى‌‏تواند نقش سازمان و دست‏‌اندركاران آن‏‌را در تأمین بخشى از نیازهاى مردم، تبیین و تفسیر نماید و نگاه مردم را نسبت به مالیاتى كه مى‏‌پردازند و زحماتى كه مسؤولان، متحمل مى‏‌شوند آشنایى بیشترى پیدا كنند.

با اطلاعات مناسب و لازمى كه روابط عمومى در اختیار مردم مى‏‌گذارد سطح معلومات جامعه را بالا مى‌‏برد و به‏‌رشد و آگاهى عمومى كمك مى‏‌نماید.

هرگاه مسؤولان و مدیران سازمان‏‌ها به این نوع از باورها كه گفته شد، اعتقاد داشته باشند باید در حمایت از مسؤولان روابط عمومى دریغ نورزند و او را از هر جهت مددكار باشند. موارد مددكارى بدین شرح است:

۱.        در صورتى‏‌كه مدیریت سازمان، روابط عمومىِ توانا و مؤثرى بخواهد باید امكانات مادى و معنوى لازم را براى «روابط عمومى» فراهم آورد.

۲.        براى مدیر روابط عمومى باید این بسته و امكان فراهم آید كه در همه نشست‏‌هاى حوزه‏‌ی مدیریت شركت داشته باشد. به‌‏عبارت‏‌دیگر، هیچ امرى و یا تصمیمى نباید از دید روابط عمومى مخفى باشد. ممكن است برخى از تصمیمات سازمانى، براى دیگران كارساز و مفید نباشد و روابط عمومى نباید آن‏ها را منعكس نماید ولى روابط عمومى، چه بتواند و یا نتواند از آن تصمیم بهره‌‏گیرى كند، باید آن تصمیمات را بداند.

۳.        هر مطلبى كه در بیرون از سازمان، بر سر زبان‏‌هاست و آن مطلب روند كارها را با مشكل روبه‏‌روكند نباید از دید مدیریت سازمان مخفى باشد، اطلاع‏‌رسانىِ چنین كارى از وظائف روابط عمومى است.

 

٥. عنصر بهره‌‏گیرى از هنر

هرانسانى، از آغاز خلقت تا به امروز، در هر دوره‌‏اى از دوره‌‏هاى تاریخ بشرى و براساس خوى و خصلت انسانیت به‏‌دنبال این بوده است تا توجه دیگران را به خود جلب كند و از این طریق، بر روى ذهن و فكر آنان اثر بگذارد و او همیشه بر این باور بوده است كه براى تأثیرگزارى بیشتر و عمیق‏‌تر باید از شیوه‌‏ها و ابزارهاى مناسب و پرجاذبه بهره‌‏گیرى كرد تا به هدف خود برسد.

«انسان وقتى از هنر استفاده كرد كه زبان گفتارى را براى بیان محتویات درون و امواج روح، نارسا تشخیص داد، او در زندگىِ انسانى كه بر مركب عشق و كمال سوار شده بود به این نقطه رسید كه بخش عظیمى از والایى‏‌هاى آرمانى و فوران عواطف و احساسات، در قالب كلمات نمى‏‌گنجد، لذا از هنر مدد گرفت و آن‏‌را به‏‌عنوان زبان روح انتخاب كرد، مثلاً مشاهده كرد آنچه‌‏كه در شعر، مى‌‏تواند بگوید، در سخن معمولى قادر به بیان آن نیست.»(۲۸)

اندیشمندان آگاه در عرصه روابط عمومى، جملگى برآنند كه بهترین و مؤثرترین وسیله و ابزار، براى تأثیرگزارى بر روح و روان مخاطب، بهره‌‏گیرى از هنر است، زیرا هنر، هم در برقرارى ارتباط و هم در تأثیرگزارى از سایر ابزارها موفق‌‏تر است. در این مورد، سخن رهبر فرزانه انقلاب حضرت آیت‌‏الله خامنه‌‏اى قابل توجه است:

«بارها گفته‌‏ام كه هر پیامى، هر دعوتى، هر انقلابى هر تمدنى و هر فرهنگى تا در قالب هنر ریخته نشود شانس نفوذ و گسترش را ندارد و ماندگار نخواهد بود و فرقى هم بین پیام‌‏هاى حق و باطل نیست.»(۲۹)

نهاد روابط عمومى بر پایه ارتباط با دیگران بنا شده است و هدف از ارتباط چیزى جز آگاهى‌‏بخشى و تأثیرگذارى نیست بنابراین در چنین وضعیتى نمى‏‌توان نسبت به عنصر ارزشمند هنر، بى‌‏تفاوت بود، پس در حوزه روابط عمومى، باید همه فعالیت‌‏ها در قالب‏‌هاى هنرى ارائه شود.

عامل دیگرى كه به دست‌‏اندركاران روابط عمومى كمك مى‏‌كند و در برداشتن بسیارى از موانع از سر راه، نقش كارسازى دارد این‏‌ است‌‏كه انسان به‏‌صورت فطرى و غریزى «زیبایى» را دوست مى‏‌دارد، و ازاین‏‌جهت خداوند سبحان، بشر را شبیه به خودش آفریده است بدین‏‌معناكه از روح خودش در او دمید و براساس «إِنَّ اللَّهَ جَمِیلٌ یُحِبُّ الْجَمَال‏‏»(۳۰)

نكته قابل توجه در كار مسؤولان روابط عمومى این‏كه در نخستین گام باید قدرت و توانایى ارتباط با دیگران را به اثبات برسانند، زیرا اگر ارتباط بین آن‏ها و مخاطبان برقرار نشود پیام منتقل نخواهد شد، سبك و سیاق برخورد با مخاطب، نوع نگاه و برداشتى كه طرفین نسبت به یكدیگر دارند در برقرارى ارتباط نقش مؤثرى دارد.

قرآن كریم، یكى از عوامل موفقیت پیامبر اكرم(ص) را در محیط خشن و بى‌‏فرهنگ جاهلیت و جذب و هدایت انسان‌‏ها، قدرت و نوع ارتباطى بود كه در آن‏‌حضرت با دیگران برقرار مى‌‏كرد. ارتباط پیامبر، پیام محبت، مهربانى، صفا و صمیمیت را به‏‌همراه داشت و به‌‏همین‏ خاطر بود كه خداوند به پیامبرش فرمود:

«فَبِما رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ- وَ لَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِیظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِك‏…»(۳۱)

«به‏واسطه رحمت و لطف الهى بود كه با مردم نرم و مهربان شدى و اگر خشن و سنگدل بودى این مردم، از اطراف تو پراكنده مى‏‌شدند.»

از یك منظر، در اهمیت روابط عمومى باید با صراحت اعلام كرد كه روابط عمومىِ هر سازمان و تشكیلاتى، یك واحد هنرى است و طبعاً كسانى باید مسؤولیت كارها را در این واحد پذیرا باشند كه از هنرشناسى و هنرمندى بهره‏‌اى داشته باشند،زیرا روح و جان‏مایه فعالیت‏‌ها را در روابط عمومى، هنر تشكیل مى‏‌دهد و كار در عرصه روابط عمومى بدون مایه‌‏هاى هنرى، كالبدى بى‌‏روح و اسكلتى بی‏‌جان است.

لطیفه ای‏است نهانى كه عشق ازو خیزدكه نام آن، نه لب لعل و خط زنگاریست‏
قلندران حقیقت به نیم جو نخرندقباى اطلس آن كس كه از هنر عاریست‏

٦. عنصر شفافیت و صراحت‏

یكى دیگر از اصول كار در روابط عمومى، شفافیت است. صراحت و شفافیت از خصلت‏‌هاى ارزشمند انسانى است كه هركس از این خصلت برخوردار باشد به درجه‏‌اى از آزادگى و آزادمنشى دست یافته است.

صراحت و شفافیت، علاوه‏ بر این‏كه دلیلى بر صداقت و دورى از دوچهره‏‌گى و نفاق مى‌‏باشد موجب افزایش اعتماد و اطمینان دیگران نیز مى‌‏شود و بر سرمایه اجتماعى سازمان مى‏‌افزاید.

واژه متضاد و مقابل شفافیت «ابهام» است آنان كه گفتار و رفتارشان مبهم است نه تنها در حُبّ اقناع مخاطب گامى بر نمى‏‌دارند بلكه با حركت ابهام‏‌آمیزِ خود، ده‏ها پرسش را براى مخاطبان به‏‌وجود مى‌‏آورند و در نهایت به اعتبار و اعتماد دیگران نسبت‏ به تشكیلات و دست‏‌اندركاران آن خسارت وارد مى‏‌كنند.

در آموزه‌‏هاى تربیتى اسلام تأكید شده است، از هر موضعى كه شما را در معرض اتهام قرار مى‏‌دهد پرهیز كنید «اتّقوا مَواضِعُ التُّهَم» با این‏كه ممكن است شخص متهم خلافى انجام نداده باشد ولى او سخنى گفته و یا با كسى نشسته و از موضعى دفاع كرده است كه ذهن‏‌ها را مغشوش و نگاه‏ها را نسبت به خود، بدبین كرده است. در این مورد حضرت على(ع) مى‏‌فرماید:

«مَنْ وَقَفَ نَفْسَهُ مَوْقِفَ التُّهَمَةِ فَلَا یَلُومَنَّ مَنْ أَسَاءَ بِهِ الظَّن‏»(۳۲)

«كسى‏‌كه خود را در معرض تهمت قرار مى‌‏دهد نباید دیگران را كه به او گمان بد برده‌‏اند ملامت كند بلكه باید خود را سرزنش نماید.»

براین اساس، روابط عمومى نباید از واژه‌‏ها و اصطلاحات دوپهلو و مجمل استفاده كند، واژه‌‏هایى كه ذهن مخاطب را دچار آشفتگى مى‏‌كند. هنر مسؤولان روابط عمومى در این ‏است‏‌كه هنگام اطلاع‌‏رسانى و رویارویى با مخاطب، از ادبیات و اصطلاحاتى بهره بگیرد كه با سهولت در هاضمه ذهن طرف مقابل بنشیند و براى او قابل فهم و هضم باشد مولاى متقیان على(ع) در این مورد فرموده است:

«أَحْسَنُ الْكَلَامِ مَا لَا تَمُجُّهُ الْـآذَانُ وَ لَا یُتْعِبُ فَهْمُهُ الْأَفْهَامَ»(۳۳)

«بهترین سخن آن است‏‌كه، گوش‌‏ها از شنیدن آن بیزار نشود و فهمیدن آن، اندیشه‌‏ها را به‏‌رنج نیندازد.»

هرگاه كسى به‏‌صراحت‌‏گویى و شفاف‏‌سازى معتقد بوده و این شیوه، به‌‏صورت خصلت، در وجود او نهادینه شده باشد به صفات متعدد دیگرى متصف مى‌‏شود كه به تعدادى از آن صفات، فهرست‌‏وار اشاره مى‏‌كنیم:

۱.        صراحت‏‌گویى، انسان را به «صداقت‏‌گویى» مى‏‌رساند.

۲.        نفاق و دورویى با صراحت‌‏گویى و شفاف‌‏سازى ناسازگار است. معمولاً كسانى‏‌كه به‏‌صراحت‏‌گویى معتقدند از نفاق كه پنهان كردن چهره واقعى افراد و اعمال مى‌‏باشد دورى مى‏‌گزینند.

۳.        صراحت‏‌گویى، انسان را به حقیقت‏‌گویى نزدیك مى‏‌سازد.

۴.        چاپلوسى و تملق‌‏گویى دروغى است كه با لعاب شیرین، به‏‌خاطر «خود عزیز كردن» و رسیدن به منافع و اغراض پَستِ دنیایى عرضه مى‏‌شود با صراحت‌‏گویى در تضاد است.

۵.        در شفافیت و صراحت، انصاف نیز سهم به‏‌سزایى پیدا مى‏‌كند.

روابط عمومىِ هر سازمانى، باید در ذیل عنصر صراحت‏‌گویى و شفاف‏‌سازى به همه صفاتى كه در اینجا به آن اشاره كردیم آراسته باشد، تا اعتماد و اطمینان دیگران را جلب نماید. از نفاق و دورویى به‌‏شدت پرهیز كند، صداقت و راستگویى را سرلوحه برنامه‏‌هاى خود قرار دهد. طرفدارى از حق را حتى اگر به زیان تشكیلات باشد اعلام نماید. تملق و چاپلوسى را آفت زیان‏‌بار بداند و از میزان انصاف در قضاوت‌‏ها و انعكاس دیدگاه‌‏ها و بیان گزارشات خارج نشود.

 

پی‌نوشت:

۱۰.      مناقب ابن شهر آشوب / ج‏۱ / ص۵۸

۱۱.      طه / آیه ۲

۱۲.      تحف‌‏العقول / ص‏۱۴۴

۱۳.      كافى / ج ۱ / ص‏۲۷

۱۴.      اما الحوادث الواقعه فارجعوا الى رواة احادیثنا

۱۵.      نهج‌‏البلاغه / حكمت ۲۱

۱۶.      شرح نهج‌‏البلاغه ابن ابى الحدید / ج‏۲۰ / ص‏۲۶۷

۱۷.      بحارالانوار / ج‏۷۷ / ص‏۱۶۵

۱۸.      نهج‏‌البلاغه / خطبه ۵

۱۹.      ابراهیم / آیه ۴

۲۰.      بحارالانوار / ج ۲ / ص۶۹

۲۱.      الحیاه / مترجم / ج‏۱ / ص۲۸۳

۲۲.      نهج‌‏البلاغه / نامه‏۶۷ / ص‏۳۷۶ / محمد دشتى‏

۲۲.      جنگ روانى / صلاح نصر / ترجمه محمود حقیقت كاشانى / ص۴۱۱

۲۴.      رسالت و جایگاه نماز جمعه / سید رضا تقوى / ص‏۱۰۲

۲۵.      نهج‌‏البلاغه / صبعى الصالح / خطبه ۲۶

۲۶.      رسالت و جایگاه نماز جمعه / ص۱۰۲

۲۷.      همان / ص۱۰۴-۱۰۵

۲۸.      تاملات فرهنگى / ص۳۰۵

۲۹.      هنر از دیدگاه حضرت آیت‏الله خامنه‏اى / ص۹

۳۰.      اصول كافى / ج‏۶ / ص۴۳۸

۳۱.      آل عمران / آیه ۱۵۹

۳۲.      بحار الانوار / ج‏۷۵ / ص۹۰

۳۳.      میزان الحكمه / واژه كلام / ح‏۱۷۹۳۴