تمام برنامه‏‌هایى كه در زمینه‌‏ى زمامداران جامعه و شئون و لوازم آن، جهت رفع نیازهاى مردم به اجرا در مى‌‏آید باید براساس قوانین الهى باشد. این اصل كلى، حتى در مورد اطلاعات…

******************************************************

پاسداران امنیت-بخش دوم

سید رضا تقوی

٤. هوشمندى و بصیرت

از دیگر ویژگى‏‌هاى پاسداران امنیت، هوشمندى و بصیرت است. چنین افرادى به‏‌خاطر مسؤولیت سنگین و حساسى كه دارند باید به‏‌لحاظ بهره هوشى، یك سر و گردن از افراد معمولى بالاتر باشند چون این مجموعه، همیشه در معرض توطئه دشمنان و طرح‏هاى خائنانه آن‏ها هستند.

پاسداران امنیت باید از بینش دشمن‏‌شناسى بالایى برخوردار باشند، توانایى تهیه طرح‏ها، روش‏ها و عملیاتى كردن آن‏ها و خنثى‌‏سازى حركت‏هاى شیطانى دشمنان را دارا باشند.

امام خمینى(ره) در وصیت‏نامه الهى – سیاسى خود پاسداران امنیت كشور را مورد خطاب قرار مى‏‌دهد و مى‏‌گوید:

«بیدار باشید و هوشیار كه بازیگران سیاسى و سیاستمداران حرفه‏اى غرب و شرق‏‌زده و دست‏هاى مرموز جنایت‏كارانِ پشت‌‏پرده، لبه تیز سلاح خیانت و جنایت‏كارشان از هر سو بیشتر از هر گروه متوجه شماست و از شما عزیزان كه با جان‏فشانى خود انقلاب را پیروز نمودید و اسلام را زنده كردید بهره‌‏گیرى كرده و جمهورى اسلامى را براندازند.»

مقام معظم رهبرى نیز بر همین موضوع تأكید مى‌‏ورزند و از مصادیق گویاى فراست و بصیرت را این مى‏‌دانند كه نیروهاى این میدان باید توانایى درك و فهم نقشه دشمن را داشته باشند:

«نقشه دشمن را بفهمیم و بخوانیم، تا بتوانیم بفهمیم كدام كار در جهت دشمن و در خط دشمن است و كدام كار در ضد اوست. پس بصیرت، عنصر اول است. بصیرت را نباید فراموش كرد.»(۲۱)

كسانى مى‏‌توانند این بار سنگین را بر دوش بكشند كه به تعبیر امیر مؤمنان على(ع) درباره ویژگى‏‌ها و خصوصیات رزمندگان فرمود: آن مجاهدان فى سبیل الله، بصیرت خویش را بر روى شمشیرهاى خودشان سوار كردند. «حَمَلُوا بَصَائِرَهُمْ عَلَى أَسْیَافِهِمْ»(۲۲)

مقام معظم رهبرى پى‌‏آمدهاى ناگوار بى‌‏بصیرتى را در موارد مختلف بیان كرده‌‏اند:

«انسان‏‌هاى ‏بى‏بصیرت زود فریب مى‏‌خورند. همین امروز هم در دنیا آدم‌‏هاى دلسوزى هستند كه فریب خورده‌‏اند، دشمن را نشناخته‌‏اند و صف را تشخیص نداده‌‏اند. در ایران، امام عظیم‏‌الشأن ما، به بركت بصیرت مردم، كه با صبر و مقاومت آن‏ها همراه بود این ‏راه را طى كرد و به موفقیت رسید. خود او، در ایجاد این بصیرت و صبر در مردم، بزرگ‏ترین مؤثر بود. هرجا در انحاء عالم، مبارزه‌‏اى صورت مى‏‌گیرد، حركتى مى‏‌شود، انسان دلسوزى در پى نجات توده‌‏هاى مردم حركت مى‏‌كند باید بداند كه این‏ راه، با هوشمندى و بصیرت و نیز با صبر و مقاومت طى شدنى است ولا غیر.»(۲۳)

این هوشمندى و بصیرت از راه‌‏هاى مختلفى به‏‌وجود مى‌‏آید كه به چند نمونه در اینجا اشاره مى‌‏كنیم:

۱. استعداد ذاتى: برخى از انسان‌‏ها به ‏لحاظ ذاتى و فطرى، از میزان هوشمندى و تیزبینى بالایى برخوردارند و با انسان‏‌هاى معمولى و متوسط از این جهت تفاوت مى‏‌كنند. این افراد اگر در معرض دریافت‏‌هاى بیرونى قرار بگیرند استعداد خفته آنان بیدار مى‏‌شود و به سرعت در مسیر بالندگى قرار خواهند گرفت.

یكى از رسالت‏‌هاى پیامبران الهى و هدایت‏گران بشرى این بوده است ‏كه با آموزه‏‌هاى خود، استعدادهاى بالقوه را به ‏فعلیت برسانند و ذخائر وجودى آن‏ها را كشف و سپس استخراج كنند، چنان‏كه حضرت على(ع) فلسفه بعثت انبیاء را اینطور بیان مى‏‌كند و مى‏‌فرماید:

«فَبَعَثَ فِیهِمْ رُسُلَهُ وَ وَاتَرَ إِلَیْهِمْ أَنْبِیَاءَ …. یُثِیرُوا لَهُمْ دَفَائِنَ الْعُقُول‏»(۲۴)

«خداوند پیامبران خود را در میان مردم برانگیخت تا ذخائر پنهانى عقل‏ها و استعدادها را آشكار و استخراج سازند.»

۲. خودسازى و تهذیب: از دیگر عواملى كه استعدادهاى درونى را شكوفا مى‌‏كند و نورانیت و بصیرت را در جان انسان به ‏وجود مى‏‌آورد خودسازى و تهذیب نفس است.

در فرهنگ اسلامى «تهذیب نفس» نوعى «جهاد» بشمار مى‏‌آید. این «جهاد» درونى است ولى به مراتب سخت‌‏تر و بزرگ‏‌تر از جهاد با دشمن بیرونى است و به‏‌همین‏ دلیل از آن به «جهاد اكبر» تعبیر شده است.

پیشوایان دینى ما، نزدیك‏ترین و خطرناك‏ترین دشمن را نفس انسان معرفى مى‏‌كنند و بر مبارزه و مجاهده با آن تأكید فراوان كرده‌‏اند. پیامبر اكرم(ص) مى‌‏فرماید:

«أَعْدَى عَدُوِّكَ نَفْسُكَ الَّتِى بَیْنَ جَنْبَیْك»(۲۵)

«سر سخت‌‏ترین دشمنان تو، نفس تو است كه میان دو پهلویت قرار دارد.»

حضرت على(ع) مى‏‌فرماید: همان‏طور كه با دشمن خود جهاد مى‏‌كنید با هواهاى نفسانى به مبارزه برخیزید. «جاهدوا أهواءكم كما تجاهدون أعدائكم‏»(۲۶)

براى تهذیب نفس باید در میدان مبارزه با نفس، شجاعانه وارد شد و او را به هر شكلى مهار كرد. البته باید توجه داشت كه مبارزه با این دشمن به‏ وسیله شمشیر نیست به‏ وسیله تهذیب، تزكیه، تربیت و… است.

حضرت آیت ‏الله خامنه‏‌اى در مورد كسانى‏‌كه دل و درونى بیمار دارند و در گرداب تمایلات نفس و نفسانیت گرفتار خودخواهى‏‌ها، انحراف‌‏ها، شكم و شهوت هستند مى‏‌فرماید:

«اگر قرآن مى‏‌فرماید: الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ مَرَض‏(۲۷) این‏‌ها منافقین نیستند؛ البته عده‏‌اى از منافقین نیز جزو (الَّذِینَ فِى قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ) هستند، اما هركسى‏‌كه (الَّذِینَ فِى قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ) است یعنى در دل بیمارى دارد جزو منافقین نیست گاهى مومن است اما در دلش مرض هست. این مرض یعنى چه؟ یعنى ضعف‌‏هاى اخلاقى، شخصیتى، هوس‌رانى و میل به خودخواهى‏‌هاى گوناگون كه اگر جلویش را نگیرى و خود با آن‏ها مبارزه ننمایى، ایمان خود را از تو خواهد گرفت و تو را از درون، پوك خواهد نمود: وقتى ایمان را از تو گرفت دل تو بى‌‏ایمان و ظاهرت با ایمان است، آن وقت اسم چنین كسى منافق است.»(۲۸)

تهذیب و تزكیه نفس، عقل را بارور مى‏‌كند و از این رهگذر بركات فراوانى نصیب انسان مى‌‏شود ولى اگر نفس مهذب نباشد عقل هم میدانى براى درخشندگى نخواهد داشت امام على(ع) فرمود:

«مَن لَم یُهَذِّب نَفسَهُ لَم یَنتَفِع بِالعَقلِ»(۲۹)

«آن‏كسى‏‌كه نفس خود را تهذیب نكرده است از عقل خود سودى نخواهد برد.»

اگر تهذیب نفس انجام نگیرد و عنان مركب زندگى، بدست نفس غیرمهذّب باشد انسان را گمراه خواهد كرد.

«وَ لا تَتَّبِعِ الْهَوى‏ فَیُضِلَّكَ عَنْ سَبِیلِ اللَّه‏»(۳۰)

«از هواى نفس پیروى مكن كه تو را از راه خدا گمراه مى‌‏كند.»

هرگاه نفس، تهذیب شود دین در امان خواهد بود. در غیر این صورت براى حفظ دین و ایمان، هیچ تضمینى وجود نخواهد داشت.

امام على(ع) فرمود: با وجود هواپرستى، دین وجود نخواهد داشت. «لَا دِینَ مَعَ هَوًى‏» (۳۱)

از نتایج جهاد با نفس و تهذیب و تزكیت آن، ایجاد بصیرت و نورانیت باطن است كه خداوند متعال به‌‏عنوان پاداش به مجاهد این میدان عطا مى‌‏كند. چنان‏كه خود در قرآن كریم وعده داده است:

«وَ الَّذینَ جاهَدوا فینا لَنَهدِیَنَّهُم سُبُلَنا»(۳۲)

«و آنان كه در جهت رضایت ما مخلصانه مجاهدت مى‏‌كنند به یقین آن‏ها را با افاضات و الهامات، به راه‏‌هاى خودمان هدایت خواهیم كرد.»

در مورد دیگر، قرآن كریم به مومنان بشارت مى‏‌دهد كه اگر تقواى الهى را پیشه خود سازند و به‌‏عبارتى تهذیب نفس نمایند خداوند به آنان بصیرتى مى‏‌دهد كه در پرتو آن حق را از باطل بشناسند «إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ یَجْعَلْ لَكُمْ فُرْقاناً»(۳۳)

پیامبر اكرم(ص) نیز در كلامى هشدار مى‏‌دهد كه:

«اتَّقُوا فِرَاسَةَ الْمُؤْمِنِ فَإِنَّهُ یَنْظُرُ بِنُورِ اللَّهِ»(۳۴)

«از تیزبینى و هوشمندى مؤمن بپرهیزید زیرا او با نور خدا نگاه مى‏‌كند.»

 

٥. توجه به ارزش كار

نیروهاى امنیتى باید به ارزش و تأثیرِ كارى را كه انجام مى‏‌دهند كاملاً واقف و آگاه باشند، چون انسان، اگر به نتیجه و ارزش كار، آگاهى داشته باشد، آن كار را با انگیزه‏اى قوى‌‏تر، جدّیت و حساسیت بیشترى انجام خواهد داد.

در تاریخ خوانده‏ایم و در دوران انقلاب اسلامى، به‌‏ویژه در زمان دفاع مقدس دیده‌‏ایم كه رزمندگان صحنه‌‏هاى نبرد براى رفتن به میدان جنگ، در شرایطى كه یقین به كشته شدن داشتند از یكدیگر سبقت مى‏‌گرفتند.

در حماسه پرشور عاشورا، با این‏كه امام حسین(ع) بیعت خود را از یاران و همراهانش برداشت و تأكید بر خروج آنان از صحنه جنگ داشتند ولى همه آن‏ها از رفتن سر باز زدند و در ركاب فرزند پیامبر جنگیدند و آزادانه و آگاهانه گفتند: خداوند را سپاس مى‌‏گوئیم از این‏كه شهادت در ركاب تو را نصیب ما كرد. «الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی شَرَّفَنَا بِالْقَتْلِ مَعَك‏»

یكى از دلایلى كه این بزرگواران، تا سر حدّ شهادت پیش مى‌‏روند اعتقاد راسخ آنان، به ارزش كارشان كه همان (جهاد فى سبیل الله) و شهادت در راه خدا هست مى‏‌باشد.

این‏گونه انسان‏‌ها، شهادت را به‌‏لحاظ معنوى و الهى (فوز عظیم) و به‌‏لحاظ اجتماعى، تحول‏آفرین مى‌‏دانند.

خون شهید در پیكر سرد و یخ‏ زده جامعه، شور و حرارت به‏‌وجود مى‏‌آورد و مانع از این مى‏‌شود كه ملتى بمیرد و سلطه بیگانه‌‏اى را بپذیرد.

آن شبى كه قرار بود كفار قریش به منزل پیامبر اكرم(ص) حمله كنند و آن حضرت را، نیمه شب در رختخواب بقتل برسانند و به خیال خود، پرونده اسلام را براى همیشه ببندند، به‌‏خاطر حفظ جان رسول خدا، على(ع) در جاى پیامبر خوابید و موجب شد تا پیامبر، شبانه از مكه بیرون برود و آسیبى به آن حضرت نرسد. این عمل على(ع) «خوابیدن در رخت خواب و خود را سپر سلامت پیامبر قرار دادن» از چنان ارزشى برخوردار است كه خداوند براى این عمل آیه‏‌ای را نازل مى‏‌كند و مى‏‌فرماید:

«وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَشْرى نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ وَ اللَّهُ رَؤُفٌ بِالْعِبادِ»(۳۵)

«و از مردم كسى هم هست كه جان خود را به‏‌خاطر خشنودى خداوند مى‏‌فروشد و خداوند نسبت به بندگان خود مهربان است.»

یكى از جنگ‏‌هاى مهم و سرنوشت‏‌ساز صدر اسلام، كه در سال پنجم هجرت اتفاق افتاد جنگ خندق است. در این جنگ، دلاور مشهورِ عرب «عمرو بن عبدود» از خندقى كه مسلمانان براى دفاع از شهر مدینه كنده بودند عبور كرد و مبارز و هم‌آورد مى‏‌طلبید.

پیامبر اكرم(ص) فرمود: چه كسى به جنگ او مى‌‏رود؟ هیچكس از سپاه اسلام به‏‌جز حضرت على(ع) براى جنگ با او اعلام آمادگى نكرد.

حضرت على(ع) با اجازه پیامبر قدم به میدان رزم گذاشت و با جنگجو و پهلوان نام آور عرب رو برو گردید. در چنین شرایط سخت و سرنوشت‏‌سازى، پیامبر اكرم(ص) این جمله تاریخى را بیان فرمود:

«بَرَزَ الْإِیمَانُ كُلُّهُ إِلَى الشِّرْكِ كُلِّه‏‏»

«تمامى ایمان و كفر، روبروى یكدیگر قرار گرفته‌‏اند.»

دو سپاه اسلام و كفر از دو طرف شاهد جنگیدن این دو قهرمان بودند كه حضرت على(ع) با ضربتى كارساز «عمروبن عبدود» را به زمین افكند و با غلبه على(ع) مسلمانان شعار پیروزى سردادند.

بعد از پیروزى، على(ع) به حضور پیامبر رسید، رسول خدا او را در آغوش گرفت، گرد و غبار میدان جنگ را از چهره على(ع) پاك كرد و در مورد ارزش آن كارى را كه على(ع) انجام داد فرمود:

«لَوْ وُزِنَ الْیَوْمَ عَمَلُكَ بِعَمَلِ جَمِیعِ أُمَّةِ مُحَمَّدٍ لَرَجَحَ عَمَلُكَ عَلَى عَمَلِهِم»(۳۶)

«اگر عمل تمام امت اسلامى با عملى كه امروز انجام دادى سنجیده شود ارزش عمل تو برترى دارد.»

از میان نمونه‏‌هاى فراوان تاریخى، نمونه دیگرى را مى‏‌توان شاهد آورد كه اثر و نتیجه یك عمل را تا چه سطحى، به‌‏لحاظ ارزشى بالا مى‌‏برد و آن فتواى مرجعى بیدار و مرزبانى هوشیار است كه براى مبارزه با استعمار انگلیس و حفظ استقلال كشور ایران صادر شد و در آن شرایط، ملت و مملكتى را نجات داد.

در دوران مرجعیت و زعامت آیت ‏الله میرزا محمدحسن حسینى شیرازى «متولد 1273 ق» معروف به «میرزاى شیرازى» جهان اسلام عموماً و ایران اسلامى خصوصاً مورد طمع بیگانگان قرار گرفته بود. بى‏‌كفایتى‏‌هاى ناصرالدین شاه قاجار و دسیسه‏‌هاى استعمارگران انگلیسى به اوج خود رسیده و زمینه‌‏هاى تسلط بیشتر را براى ایران از طریق واگذارى قرارداد امتیاز تنباكو به كمپانى «رژى» فراهم ساخته، به‏‌گونه‌‏اى كه امتیازنامه در پانزده ماه، در سال ۱۳۰۷ قمرى تنظیم و حق خرید و فروش توتون و تنباكو چه در داخل كشور ایران و چه صدور آن به خارج از كشور به مدت پنجاه سال، با امضاى شاه ایران به كمپانى «رژى» واگذار مى‏‌شود.

مردم شیراز، آذربایجان، خراسان، اصفهان، تهران و دیگر شهرهاى ایران با اجتماع در مساجد و بستن بازارها و… نارضایتى خویش را اعلام نموده و از نفوذ دشمن به خانه مسلمانان سخت ابراز نگرانى مى‏‌كنند.

در چنین موقعیتى، مرزبان هوشیار و فقیه بیدار حضرت آیت‌‏الله ‏‌العظمى میرزاحسن شیرازى از سنگر مرجعیت با سلاح فتوا اندیشه‌‏هاى پلید انگلیسى را نشانه مى‏‌رود و این جمله كوتاه را در قالب حكم خدا صادر مى‌‏كند و مى‏‌نویسد:

«الیوم استعمال تنباكو و توتون باى نحو كان، در حكم محاربه با امام زمان صلوات الله و سلامه علیه است.»(۳۷)

«این فتوا در حقیقت بمبى پرقدرت بود كه انفجارش كاخ آرمان‏‌هاى شیطانى استعمارگران را در‏هم‏‌ریخت و بساط انگلیس و نوكرانش را در آن مقطع حساس جمع كرد.»

در فرهنگ دینى، هر فعالیتى كه در ایجاد امنیت و آرامش جامعه نقش داشته باشد، یك ارزش به‏‌حساب مى‌‏آید و پیشوایان معصوم ما، از آن، به‌‏عنوان نعمت، تعبیر كرده‌‏اند و از دعاى روزانه آنان در پیشگاه خداوند سبحان، درخواست امنیت بوده است تا آن‏جا كه امام صادق(ع) به هنگام نیایش از خداوند بى‌‏نیاز مى‏خواهد كه در هر روز امنیت زندگى او را تأمین فرماید:

«اللَّهُمَّ اخْتِمْ لِی بِالْأَمْنِ وَ الْإِیمَانِ كُلَّمَا طَلَعَتْ شَمْسٌ أَوْ غَرَبَت‏»(۳۸)

«پروردگارا! هرگاه كه، خورشید طلوع مى‏‌نماید و تا لحظه‌‏اى كه غروب مى‏‌كند آن روز را براى من همراه با امنیت و ایمان به پایان برسان.»

در فقه جزایى اسلام، كسى‏‌كه مرزهاى امنیت جامعه را بشكند «محارب» نامیده مى‏‌شود. محارب كسى است كه به‏‌گونه‌‏اى آشكار، اسلحه بكشد و امنیت و آرامش را از جامعه سلب كند. محقق حلّى مى‌‏گوید:

«المحارب هو كل من جرّد سلاحه او جهزه لإخافة الناس…»(۳۹)

«هر كسى‌‏كه بقصد ترساندن مردم اسلحه بكشد محارب است.»

 

٦. قانون‌‏مدارى

از ویژگى‏‌هاى دیگرى كه نیروهاى امنیتى به این ویژگى باید آراسته باشند اعتقاد و التزام به قانون است. زیرا آن‏ راهنما و هدایت‏گرى كه مى‏‌گوید چگونه باید حركت كرد و چگونه باید عمل نمود قانون است.

قانون و امنیت، لازم و ملزوم یكدیگرند. قانون در جامعه حضور پیدا مى‏‌كند تا جلوى هرج و مرج، آشفتگى و اختلاف را بگیرد و روابط اجتماعى را در چارچوب‏‌هاى مشخص تنظیم كند و در نهایت، امنیت و آرامش را براى افراد جامعه به‌‏وجود آورد.

رسالت امنیت نیز این است تا جلو هركسى را كه از مرزهاى قانونى عبور مى‏‌كند و با قانون‏‌شكنى و ارتكاب جرائم، موجبات سلب آرامش را فراهم مى‌‏آورد و در نهایت منافع ملى را دستخوش خودسرى‌‏هاى خود قرار مى‏‌دهد با او برخورد نموده و متخلفِ قانون‏‌شكن را به صراط مستقیمِ قانون‌مدارى هدایت نماید.

درجامعه دینى، تنظیم روابط و مناسبات گسترده‌‏ى حقوقى «حقوق و تكالیف» مردم با مردم، و مردم با دولت، و دولت اسلامى با دیگر دولت‌‏ها بر دو پایه استوار است:

۱.        قوانین الهى و شریعت اسلامى كه در فقه تبلور یافته است.

۲.        مصالح اسلامى و مسلمین كه در قوانین موضوعه تجلى مى‌‏یابد.

امام خمینى(ره) با اشاره به این دو پایه مى‌‏نویسد: «اسلام، بنیان‏‌گذار حكومتى است كه در آن نه شیوه‏‌ى استبداد حاكم است، كه آراء و تمایلات نفسانى، یك تن را بر سراسر جامعه تحمیل كند و نه شیوه‌‏ى مشروطه و جمهورى كه متّكى بر قوانینى باشد كه گروهى از افراد جامعه براى تمامى آن وضع مى‌‏كنند، بلكه حكومت اسلامى نظامى ملهم و منبعث و از وحى الهى كه در تمام زمینه‌‏ها از قانون الهى مدد مى‏‌گیرد و هیچ یك از زمامداران و سرپرستان امور جامعه را حق استبداد رأى نیست.

تمام برنامه‏‌هایى كه در زمینه‌‏ى زمامداران جامعه و شئون و لوازم آن، جهت رفع نیازهاى مردم به اجرا در مى‌‏آید باید براساس قوانین الهى باشد. این اصل كلى، حتى در مورد اطلاعات از زمامداران و متصدیان امر حكومت نیز جارى و سارى است.

بلى، این نكته را باید بیفزاییم كه حاكم جامعه‏‌ى اسلامى مى‌‏تواند در موضوعات، بنا بر مصالح كلى مسلمانان یا بر طبق مصالح افراد حوزه‌‏ى حكومت خود، عمل كند. این اختیار هرگز استبداد به رأی نیست، بلكه در این امر، مصلحت اسلام و مسلمین منظور شده است.

پس، اندیشه‌‏ى حاكم جامعه‏‌ى اسلامى نیز همچون عمل او، تابع مصالح اسلام و مسلمین است.»(۴۰)

هر نیروى امنیتى كه در نظام اسلامى خدمت مى‌‏كند و بار امنیت این نظام را به دوش مى‏‌كشد باید اعتقاد راسخ به نظر ولى فقیه و امام امت، همچنان كه امام خمینى(ره) فرمودند، عمل كند. دست‏‌اندركاران امنیت باید بدانند كه براى استوارى و استحكام نظامى تلاش مى‏‌كنند كه ملهم و منبعث از وحى الهى است و عمل زمامدارش كه «فقیه عادل» مى‌‏باشد تابع مصالح اسلام و مسلمین است.

در سازمان‏‌هاى مختلف، به‏‌ویژه نهادهاى نظامى و امنیتى، تبعیت از مدیر و فرمانده، یك اصل قطعى و پذیرفته شده است. اگر قرار باشد هركس به تشخیص و ذوق و سلیقه خویش عمل كند، نظام اجتماعى و رشته‏‌هاى سازمانى از یكدیگر گسیخته خواهد شد ولى همه‏‌ى این تبعیت‏‌ها باید در چارچوب اصول و قواعد قطعى و مسلّم نظام اسلامى باشد یعنى همان اصولى كه نظام عملیاتى كردن آن به‌‏وجود آمده است.

در بینش اسلامى، فرمان‏‌هاى مدیر تا آن‏جا نافذ است كه تضادى با قوانین و احكام صریح و مسلّم اسلامى نداشته باشد فرمان‏‌ها و دستورالعمل‏‌هائی‏ كه با اجراى آن‏ها، فرمان‏‌هاى خداوندى شكسته مى‌‏شود هرگز رسمیت و اعتبار ندارد. پیامبر اكرم(ص) فرمود:

«لَا طَاعَةَ لِمَخْلُوقٍ فِی مَعْصِیَةِ الْخَالِق‏»(۴۱)

«نباید از فرمان مخلوقى اطاعت كرد كه اجراى آن، معصیت خالق را در پى داشته باشد.»

آن روز كه حضرت على(ع) مالك اشتر را براى اداره‏‌ى سرزمین پهناور مصر مى‌‏فرستاد دستورالعمل جامع و كامل را تنظیم نمود تا هم مالك به‏ عنوان استاندار، در چارچوب فرمان‏‌هاى حكومتى عمل نماید و هم مردم مصر بدانند كه چگونه باید با نماینده‏‌ى حاكمیت علوى پیوند برقرار كنند. در فرازى از این عهده‏نامه، امیرمؤمنان به مردم توصیه مى‌‏كند كه:

«فَاسْمَعُوا لَهُ وَ أَطِیعُوا أَمْرَهُ فِیمَا طَابَقَ الْحَقَّ»(۴۲)

«سخنان مالك را بشنوید و فرمانش را در آن موردى اطاعت كنید كه هماهنگ با حق باشد.»

بنابراین تبعیت از مدیر و مسؤول فوق، مطلق نیست بلكه مقیّد به هماهنگى با حق مى‏‌باشد و هرگاه این قید حذف شود لزوم اطاعت نیز از بین مى‏‌رود چنان‏كه پیامبراكرم(ص) فرمود:

«اِنّما الطاعَةُ فى المعروفِ فَمَن أَمَرَكم بمَعصیة فلا تطیعُوه»(۴۳)

«همانا فرمانبردارى، در كارهاى نیك است، پس، كسى‏‌كه به معصیت خدا فرمان داد متابعت‏ش نكنید.»

در برخى از مواردى كه به‏‌صورت معمول، ورود در آن حرام قطعى است اگر مصالح اسلام و جامعه‌‏ى اسلامى اقتضاء كند كه مأموران امنیت باید در آن مورد وارد شوند با دو شرط مى‌‏توانند به آن حوزه‏‌هاى ممنوعه ورود پیدا كنند:

۱.        تبیین ضرورت ورود به آن حوزه با دلایل و مستندات محكم و تعیین حدود آن.

۲.        اذن و اجازه‌‏ى خاص ولى فقیه و حاكم اسلامى.

خلیفه دوم به سلمان نوشته كه «حذیفه» را زیر نظر داشته باشد و گزارش‏‌هایى از وضعیت او جمع‌‏آورى و به خلیفه اطلاع دهد.

سلمان كه این عمل را در جهت مصالح مسلمانان نمى‏‌دید بلكه آن‏ را بر آمده از اغراض شخصى مى‌‏دانست از انجام ماموریت طفره رفت.

خلیفه، توبیخ‌‏نامه‌‏اى براى او نوشت. سلمان در پاسخ او نگاشت:

نامه‌‏ى جناب‏‌عالى كه در آن مرا سرزنش نمودى كه چرا به دستور شما در مورد تعقیب (حذیفه) عمل نكردم دریافت شد، در حالى كه خداوند تعالى در قرآن كریم مرا از این كار نهى كرده است. آن‏جا كه مى‌‏فرماید: «وَ لا تَجَسَّسُوا» و من براى فرمان‌بردارى از تو، خدا را معصیت نمى‏‌كنم.(۴۴)

اگر مبدا واگذارى مأموریت، غرض شخصى نمی‏‌داشت و یا دلایل ضرورت ورود به حریم خصوصى «حذیفه» و حفظ مصالح مسلمین بیان مى‏‌شد هرگز سلمان از چنین فرمانى سرپیچى نمى‏‌كرد.(۴۵)

 

پی‏‌نوشت:

۲۱.      از سخنان مقام معظم رهبرى / ۲ آبان ۱۳۸۹

۲۲.      نهج‏‌البلاغه صبحى الصالح/ خطبه ۱۵۰

۲۳.      دشمن‏ شناسى و روش‌‏هاى مقابله با آن، از منظر رهبر معظم انقلاب اسلامى / ص ۴۲

۲۴.      نهج‌‏البلاغه/ خطبه اول‏

۲۵.      نهج الفصاحه / ص ۶۷۳ / تنظیم مرتضى فرید تنكابنى‏

۲۶.      شرح نهج‌‏البلاغه/ابن‌ابی ‏الحدید/ ج ۲۰/ ص ۳۱۴

۲۷.      مائده/ آیه ۵۲

۲۸.      مكارم ولایت/ رهنمودهاى اخلاقى تربیتى رهبر معظم انقلاب/ ص ۱۰۷

۲۹.      غررالحكم / ج ۵ / ص‏۴۱۱

۳۰.      ص/ آیه ۲۶

۳۱.      غررالحكم / ج ۵ / ص‏۴۱۱

۳۲.      عنكبوت/ آیه ۶۹

۳۳.      انفال / آیه ۲۹

۳۴.      ارشاد القلوب/ ج ۱/ ص‏۱۳۰

۳۵.      بقره / آیه ۲۰۷

۳۵.      بحار الانوار / ج ۲۰/ ص ۲۱۶

۳۷.      تاملات فرهنگى، اثر نگارنده / ص ۱۲۶

۳۸.      كافى / ج ۲/ ص ۵۳

۳۹.      شرایع الاسلام/ ج ۴/ ص ۱۸۰

۴۰.      كتاب البیع/ ج ۲/ ص ۴۶۱ بنقل جامعه‏‌ى برین/ سید موسى میر مدرس/ ص ۳۳

۴۱.      وسائل‌‏الطاعة / ج ۱۱ ص ۴۲۲

۴۲.      نهج‏‌البلاغه / نامه‏ى ۳۸

۴۳.      نظام الحكم و الادارة فى الْاسْلامِ / ص ۲۴۸

۴۴.      احتجاج / ج ۱ / ص ۱۸۵

۴۵.      اطلاعات در اسلام / پژوهشكده‏‌ى تحقیقات اسلامى / ص ۱۴۰ / با اندكى تغییر در عبارت‏