كسانىكه به حفظ كرامت انسانى خویش اعتقاد دارند و براى شخصیت خود اعتبار و ارزش قایل هستند زندگى حقیقى و انسانى را در سایه «عزّت نفس» مىدانند و هرگاه نتوانند از عزت خویش پاسدارى كنند مرگ با عزت را بر زندگى با ذلت ترجیح مىدهند. سرور آزادگان حضرت، حسین(ع) فرمود…
**********************************************
تربیت در فرهنگ اسلامی-بخش سوم
سید رضا تقوی
٣. عزّت نفس
یكى از معیارهاى تربیت دینى و انسانى، برخوردار بودن از «عزّت نفس» است. عزّت بهمعناى صلابت، بلندى و نفوذناپذیرى است بنابراین كسى از گوهر گرانبهاى عزت نفس برخوردار مىباشد كه در برابر هر عامل شخصیتشكنى، صلابت به خرج مىدهد و راه نفوذ زشتىها و حقارتها را به حوزه جانش مىبندد.
مربیان اندیشمند، همیشه سعى كردهاند تا متربیان را به كرامت و ارزش وجودى خویش آگاه كنند و در مسیر شخصیتسازى، از عوامل تربیتى سازنده و مؤثرى چون «مناعت طبع» و «عزّت نفس» بهره بگیرند و در پرتو این عوامل كارساز، كرامت انسانى خویش را پاسدار باشند.
ارزش وجودى و كرامت انسانى انسان، از چنان منزلتى برخوردار است كه نمىتوان آنرا با هیچ ارزش مادّى مقایسه و ارزشگذارى كرد. در این مورد گویاترین سخن را امیرمؤمنان على(ع) بیان فرموده است:
«اِنَّهُ لَیْسَ لِأنْفُسِكُمْ ثَمَنٌ اِلَّا الْجَّنَةَ فَلا تَبِیعُوها اِلَّا بِها»(۳۴)
«براى كرامت انسانى شما بهایى جز بهشت نیست پس خود را جز به بهایى بهشت نفروشید.»
از نگاه اسلام هر درخواستى كه نتیجهاش این باشد كه عزّت نفس را بشكند و غبار ذلت بر دامن كرامت انسان بنشاند مذموم و مطرود است و به تعبیر پیامبر اكرم(ص) براى كسىكه به خداى سبحان ایمان دارد شایسته نیست خود را ذلیل كند. «لا یَنْبَغى لِلْموُمْنِ اَنْ یُذِلَّ نَفْسَهُ»(۳۵) طبعاً در زندگى اجتماعى به دیگران نیازمند هستیم و بخش فراوانى از نیازمندىهاى ما توسط دیگران تأمین شود، در اینگونه موارد تا جایى براى تأمین حوائج، اجازه درخواست نیاز داریم كه به عزّت نفس ما صدمهاى وارد نشود. پیامبر اكرم(ص) فرمود:
«اُطْلُبُوا الْحَوائجَ بِعِزَّةِ الْأنْفُسْ»(۳۶)
«حاجتها و نیازهاى خودتان را با توجه به حفظ عزتنفس بخواهید.»
كسانىكه به حفظ كرامت انسانى خویش اعتقاد دارند و براى شخصیت خود اعتبار و ارزش قایل هستند زندگى حقیقى و انسانى را در سایه «عزّت نفس» مىدانند و هرگاه نتوانند از عزت خویش پاسدارى كنند مرگ با عزت را بر زندگى با ذلت ترجیح مىدهند. سرور آزادگان حضرت، حسین(ع) فرمود:
«مَوْتٌ فِی عِزٍّ خَیْرٌ مِنْ حَیَاةٍ فِی ذُلٍّ»(۳۷)
«مرگ با عزت از زندگى همراه با ذلت بهتر است.»
هر مربى كه بتواند خصلت نیك و زیباى «عزّت نفس» را در جان متربى شكوفا و بارور كند او را به بسیارى از خصلتهاى انسانى و آسمانى آراسته كرده است.
٤. ایجاد حسّ مسؤولیت
از دیگر معیارهایى كه مىتوان میزان تأثیرگذارى مربى و تربیتپذیرى متربى را بدست آورد و نیز در كارنامه تربیتى، سطح تربیت را مشخص كرد «ایجاد حسّ مسؤولیت» در متربى است.
هر مربى باید در برنامههاى تربیتى خود براى مسؤولیتشناسى و مسؤولیتپذیرى، فصل ویژهاى را اختصاص بدهد و با روشهاى مستقیم و غیرمستقیم، حسّ مسؤولیتپذیرى را در روح و جان متربیان خود تقویت كند و از این طریق راه صحیح و شیرین زندگى را به آنان بیاموزد.
«اساس تعلیم و تربیت اسلامى بر مسؤولیت فردى، تكالیف شخصى، انجام وظیفه و اعتماد به نفس استوار است. هر فرد مسلمانى در شئون دینى و دنیوى خود تكالیف مخصوصى دارد و در راه تأمین سعادت، باید بشخص خود، به نیت و به عمل خود تكیه كند و آن فضیلت را قدم به قدم انجام دهد.»(۳۸)
آن كس كه در زندگى، همه امید و انتظارش این است كه مسؤولیتهاى او را دیگران انجام بدهند و از مسؤولیتپذیرى پرهیز مىكند و تنبلى و بىتفاوتى را بر تلاش و خوداتكایى ترجیح مىدهد هرگز در زندگى موفق نخواهد شد.
تاریخ این نكته را به ما مىآموزد كه همیشه موفقیت انسانهاى پیروز، در پرتو احساس مسؤولیت و مسؤولیتپذیرى بدست آمده است، زیرا آنان كه مسؤولیتپذیرند از اعتماد به نفس بالایى برخوردار هستند و همین سرمایه اعتمادبهنفس و خودباورى، موجب گردیده است تا آنها با شجاعت و جسارت، مسؤولیتها را بپذیرند و راه موفقیت را هموار سازند.
«دكتر وین دایر. ر. ك» مىگوید: به تمام كسانىكه به من «نه» گفتند مراتب سپاسگذارى خود را اعلام مىكنم زیرا آنها باعث شدند كه من خودم مسؤولیتهایم را بهعهده بگیرم.
مربى باید در امر مسؤولیتپذیرى، متربى را براى سه حوزه مسؤولیتى آماده كند:
۱. مسؤولیت فردى: متربى در این حوزه، به شناسایى استعدادها، توانایىها و امكانات فردى خود مىپردازد و سپس به پرورش و شكوفایى آنها همت مىگذارد. اگرچه مسائل فردى به فرد مربوط مىشود ولى او نسبت به همان امكانات فردى مسؤولیت دارد؛ زیرا اگر مسؤولیتپذیرى در برابر مسائل فردى نداشته باشد بعید است كه نسبت به مسائل اجتماعى كه مربوط به دیگران مىشود احساس مسؤولیت كند. بنابراین مسؤولیتپذیرى فردى، پایه و اساس مسؤولیتها است. اساس روحیهى مسؤولیتپذیرى فردى، در محیط تربیتى خانواده توسط پدر و مادر گذاشته مىشود و سپس در دبستان و محیطهاى آموزشى – تربیتى شكوفا و بارور مىگردد.(۳۹)
۲. مسؤولیت اجتماعى: در این حوزه متربى خود را در برابر جامعه و حقوقى كه بهلحاظ اجتماعى برعهده او است مسؤولیت دارد. براى ایجاد حسّ مسؤولیت اجتماعى، مربى باید متربى را به این باور برساند كه سهم مهمى از رشد و بالندگى در زندگى فردى و اجتماعیاش مدیون همنوعانش مىباشد و به همان اندازه كه از امكانات و خدمات عمومى بهره مىگیرد باید نسبت به آنها احساس مسؤولیت كند.
در نگاه اسلام، مسؤولیت اجتماعى از چنان اهمیتى برخوردار است كه پیامبر اكرم(ص) فرمود: كسىكه فریاد مردى گرفتار و نیازمند را بشنود و در جهت رفع آن نیازمندى تلاش نكند مسلمان نیست. «مِنْ سَمِعَ رَجُلاً یُنادِى: یا لَلْمُسْلِمینَ فَلَمْ یُجِبْهُ فَلَیْسَ بِمُسْلِم.»(۴۰)
امیر مومنان على(ع) نیز در یكى از خطبههاى خود كه در آغاز خلافتش ایراد كرد، دامنهى مسؤولیت اجتماعى را تا آنجا توسعه مىدهد كه مىفرماید:
«اتَّقُوا اللَّهَ فِی عِبَادِهِ وَ بِلَادِهِ فَإِنَّكُمْ مَسْئُولُونَ حَتَّى عَنِ الْبِقَاعِ وَ الْبَهَائِمِ»(۴۱)
«از خدا بترسید نسبت به مسؤولیتى كه در برابر بندگان خدا و شهرهاى او دارید؛ زیرا شما حتى نسبت به ساختمانها و چهارپایان نیز مسؤولیت دارید.»
۳. مسؤولیت الهى: از دیگر مسؤولیتهایى كه متربى باید به آن ایمان داشته باشد و در روح و جانش، پذیراى آن مسؤولیت گردد، مسؤولیت در برابر خداوند متعال است. خدای مهربانى كه آفریدگار اوست. نعمتهاى گرانبها و بىشمارى را در اختیار او قرار داده است تا با بهرهگیرى صحیح از این نعمتها، راه تعالى و كمال را بپیماید.
متربى باید بداند كه حق، یك طرفه نیست به این معنا كه اگر خالق هستى عنایاتش را شامل حال كرده، در مقابل، تكالیفى را نیز از انسان خواسته است و او نسبت به هر كدام از نعمتهاى الهى مسؤولیتى دارد كه باید به انجام آن قیام كند.
پیشوایان مسؤولیتپذیر ما كه در اوج خضوع، به پیشگاه خالق متعال بودهاند همیشه دغدغه داشتهاند كه آیا تكالیف و مسؤولیتهاى خود را نسبت به پروردگار مهربان بهخوبى انجام داده اند؟! آن بزرگواران معصوم، در موارد مختلف و با بیانهاى گوناگون، از خداوند كمك خواستهاند تا وظایف و مسؤولیتهاى خویش را بهشایستگى انجام بدهند.
على(ع) براى انجام مسؤولیت و اداء حقوق الهى، از خداوند سبحان مدد مىطلبد و مىفرماید: از حضرت حق بهخاطر وظایف الهى مدد مىجویم «أَسْتَعِینُهُ عَلَى وَظَائِفِ حُقُوقِهِ»(۴۲)
امام سجاد(ع) در یكى از نیایشهاى عارفانه و عاشقانه خود، از اینكه مبادا مسؤولیت خود را بهخوبى انجام نداده باشد عذر تقصیر به پیشگاه الهى مىبرد و عرضه مىدارد:
الهى، از اینكه غفلت، موجب شد تا بسیارى از تكالیف و مسؤولیتهایى كه بر عهدهام گذاشتى نتوانم انجام بدهم تقاضاى بخشش دارم «مَعَ كَثِیرِ مَا أَغْفَلْتُ مِنْ وَظَائِفِ فُرُوضِك»(۴۳)
٥. بیدارى وجدان
خالق هستى در باطن بشر نیرویى قرار داده است كه زشتىها و زیبایىها را بهخوبى، تشخیص مىدهد و جزء فطرت و سرشت انسان است. روانشناسان آنرا «وجدان اخلاقى» نامیدهاند و قرآن كریم از این نیرو به «نفس لوامه» تعبیر مىكند:
«لا أُقْسِمُ بِیَوْمِ الْقِیامَة؛ وَ لا أُقْسِمُ بِالنَّفْسِ اللَّوَّامَةِ»(۴۴)
«سوگند به روز قیامت و سوگند به نفس لوامه و وجدان بیدار و ملامتگر.»
كارآیى وجدان در شرایطى است كه همهى عوامل خارجى و بیرونى براى انجام عملى ناپسند آماده است و هیچ مانعى نمىتواند جلو تصمیمى را كه انسان گرفته است بگیرد، در چنین شرایطى وجدان پیدا و بهعنوان یك عامل باز دارنده از درون، به انسان نهیب مىزند و او را به پاى میز محاكمه كشانده و مورد ملامت قرار مىدهد و تأكید بر اینكه چنین كار ناصوابى نباید انجام شود.
به هر اندازه كه نیروى باطنى وجدان، از غبارهاى نفسانى و آلودگىهاى ظلمانى دورتر باشد سریعتر عمل مىكند و كارایى خود را بهتر و بیشتر نشان مىدهد ولى اگر این نیرو بهخاطر اعمال شیطانى و افكار انحرافى، شفافیت خود را از دست بدهد كارایى خویش را نیز از دست خواهد داد.
نقشى را كه وجدان بیدار مىتواند در تربیت داشته باشد از هر جهت، قابل توجه است. مربیان آگاه در برنامههاى تربیتى خود، همیشه از فطرت و نیروهاى باطنى متربى در امر تربیت كمك گرفتهاند. هرگاه مربى وجدان متربى را بیدار و هوشیار كند او را از بسیارى از آلودگىها حفظ كرده است.
پیامبران كه مربیان بزرگ بشریت هستند همیشه از فطریات و وجدانیات در طریق هدایت و تربیت بهره گرفتهاند. آنها سعى مىكنند تا با یك سلسله برنامه بازدارندهكه گوهر فطرت را تیره مىسازد از بیدارى وجدان پاسدارى نمایند، مربیان نیز در محیط تربیتى باید فطریات متربى را از هر آلودگى دور نگه دارند تا بیدارى و هوشیارى وجدان حفظ گردد.
حضرت على(ع) كه خود یكى از مربیان بزرگ بشرى است در رهنمود تربیتى خویش به فرزندش امام مجتبى(ع) مىفرماید: در رفتارهاى اجتماعى به وجدان خود مراجعه كن و این نیروى فطرى و باطنى را ملاك و میزان قرار بده تا در دام نفسیات گرفتار نشوى:
«یَا بُنَیَّ اِجْعَلْ نَفْسَكَ مِیزَاناً فِیمَا بَیْنَكَ وَ بَیْنَ غَیْرِكَ فَأَحْبِبْ لِغَیْرِكَ مَا تُحِبُّ لِنَفْسِكَ وَ اِكْرَهْ لَهُ مَا تَكْرَهُ لَهَا»(۴۵)
«فرزندم! در قضاوت بین خود و دیگران، وجدان خویش را میزان و معیار قرار بده، پس هرآنچه را براى خود دوست مىدارى براى دیگران نیز دوست بدار، و هر آنچه را كه براى خود نمىپسندی براى دیگران مپسند.»
٦. گنج در سایۀ رنج
از دیگر استاندارهایى كه مىتوان بهوسیلهى آن، نظام تعلیم و تربیت را محك زد و میزان تلاشهاى تربیتى مربیان را اندازهگیرى كرد این است كه متربى به این باور رسیده باشد كه گنج در سایهى رنج بدست مىآید.
براى دستیابى به این نقطهى ارزشمند تربیتى، مربى با شیوههاى مناسب، متربى را با واقعیتهاى زندگى، آشنا و مانوس مىسازد و به تعبیرى دیگر او را به «واقعبینى» منطقى مىرساند، زیرا متربى اگر افكار خود را بر امواج اوهام و خیالها سوار كند و واقعیتهاى موجود را نا دیده بگیرد در عرصههاى مختلف زندگى با ناكامى روبهرو خواهد شد.
از واقعیتهاى ملموس و مقطوعى كه مربى باید متربى را با آن آشنا كند وجود فراز و نشیب در زندگى است. به این معنا كه زندگى انسان آمیختهاى از تلخىها و شیرینىها، سختىها و سهولتها، غمها و شادىها، شكستها و پیروزىها و… است.
دنیا میدان مبارزه با موانع و مشكلات تكامل است. مشكلات در زندگى بهمنزله سوهانى هستند كه به فلزى كشیده شود، همانطور كه سوهان فلز را تیز مىكند، مشكلات، ذهن و بصیرت انسان را تیز و تقویت مىكنند.
تلاشهاى سختى كه بهصورت طبیعى، در مسیر رسیدن به اهداف وجود دارد از بار تربیتى بالایى برخوردار است، اینگونه سختىها، انسانها را مىسازند و ارزش آنها را افزایش مىدهند.
بسیارى از نوآورىها، خلاقیتها، ابتكارها و تمدنها در پرتو مشكلات و تلاش براى مقابله با آنها بهوجود آمدهاند.
گندمى را زیر خاك انداختند | پس ز خاكش خوشهها بر ساختند | |
بار دیگر كوفتندش ز آسیا | قیمتش افزود و نان شد جان فزا | |
باز نان را زیر دندان كوفتند | گشت عقل و جان و فهم هوشمند(۴۶) |
مربى باید واقعیتهاى زندگى را براى متربى بهگونهاى ترسیم نماید كه به این فكر نباشد كه گنج را بدون رنج بدست آورد. او در تربیت، باید به باورى برسد كه هر انسان موفقى در تاریخ، موفقیتش در پرتو رنجها و كوششهاى فراوان بدست آمده است و به این اصل قرآنى كه بیانگر سنت الهى است معتقد باشد: «اَن لَیسَ لِلاِنسانِ اِلّا ما سَعى»(۴۷)
سعدى در بیان واقعیتهاى زندگى، پندى روشنگرانه دارد، و باید آنرا آویزه گوشِ جان قرار داد:
بدان كه هرجا گل است خار است، و با خار خمّار است و بر سر گنج مار است، و آنجا كه درّ شاهوار است نهنگ مردمخوار است، لذت عیش دنیا را لدغهى اجل در پس است و نعیم بهشت را دیواره مكاره در پیش.
جور دشمن چه كند گر نكشد طالب دوست
گنج و مار و گل و خار و غم و شادى بههماند(۴۸)
پینوشت:
۳۴. نهجالبلاغه فیض/ حكمت ۴۴۸
۳۵. نهج الفصاحه/ دكتر على شیروانى/ شماره ۲۵۵۷
۳۶. همان/ شماره ۳۲۵
۳۷. بحارالانوار/ ۴۴/ ص ۱۹۲
۳۸. كودك از نظر وراثت و تربیت/ ج ۲/ ص۲۸۰/ محمد تقى فلسفى
۳۹. اندیشههاى بشرى و فرهنگ توسعه/ ص۲۵۰ به نقل موضوعات و شیوههاى گفتگو با نسل جوان/ ص۲۳۱
۴۰. میزان الحكمه/ واژه اسلام/ حدیث شماره ۸۸۲۶
۴۱. نهجالبلاغه فیض/ خطبه ۱۶۶
۴۲. شرح نهجالبلاغه ابن الحدید/ ج ۱۳/ ص ۱۱۰
۴۳. صحیفه كامله سجادیه/ دعاى ۳۲
۴۴. سوره قیامت/ آیه ۱ و۲
۴۵. نهجالبلاغه فیض/ نامه ۳۱
۴۶. مثنوى مولانا / دفتر اول / ص۸۷
۴۷. نجم/ آیه ۳۹
۴۸. گلستان سعدى/ باب هفتم در تأثیر تربیت/ حكایت آخر
ثبت ديدگاه