یکی از معروف­‌ترین سخن­‌سرایان ادب و اخلاق ایرانی، که شهرت جهانی دارد «ابومحمد عبدالله» ملقب به «مصلح‌­الدین» شیخ اجل «سعدی» است…

یادداشت‌ها، مجموعه‌ای از کوتاه‌نوشته‌های حجت‌الاسلام و المسلمین سید رضا تقوی است که در موضوعات مختلف و به فراخور مناسبت‌های گوناگون نگاشته شده است. مکتوباتی که از نثری روان برخوردار بوده، به زیور آیات و روایات زینت یافته و با ادبیات غنی فارسی ملاحت پیدا کرده‌اند. یادداشت‌های حاضر توسط حجت‌الاسلام و المسلمین تقوی، در روزهای نمایندگی مجلس یازدهم تألیف شده و توسط هیئت رییسه مجلس شورای اسلامی، در صحن عمومی و در میان نمایندگان مردم، توزیع گشته است.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

رهنمودهای سعدی

 

1- یکی از معروف­‌ترین سخن­‌سرایان ادب و اخلاق ایرانی، که شهرت جهانی دارد «ابومحمد عبدالله» ملقب به «مصلح‌­الدین» شیخ اجل «سعدی» است. ولادتش ظاهراً در دهه اول قرن هفتم در شیراز اتفاق افتاده است. او در خانواده‌­ای دین‌­مدار و دانشور، پرورش یافته که خود می­‌گوید: «همه قبیله من عالمان دین بودند» سعدی نه­‌تنها شاعر و نویسنده توانایی است بلکه در علوم دینی و اخلاقی، عرفان و سیاست، حکمت نظری و عملی نیز صاحب­‌نظر است و بدون تردید آثار منثور و منظوم او بهترین معرف این شخصیت کم‌­نظیر می‌­باشد. گلستان سعدی انباشته از گل­‌های معطر اخلاق و حکمت است که دنیای واقعیت‌­ها را با قلمی هنرمندانه و بهره­‌مندی از آیات قرآن و احادیث نبوی، نگارگری می­‌کند. از گلستان او گل­‌های رنگارنگ حکمت می‌­چینیم و تقدیم علاقمندان می­‌کنیم:

2- مُلک از خردمندان جمال می­‌گیرد و دین از پرهیزکاران کمال یابد. پادشاهان به صحبت خردمندان از آن محتاج‌ترند که خردمندان به قربت پادشاهان. «گلستان/ باب هشتم»

3- ناخوش آوازی به­ بانگ بلند قرآن همی خواند، صاحب­‌دلی بر او بگذشت گفت: ترا مشاهره چند است؟ گفت: هیچ. گفت: پس این زحمت خود چندین چرا همی دهی؟ گفت: از بهر خدا می­‌خوانم. گفت: از بهر خدا مخوان.

گر تو قرآن برین نمط­‌خوانیببري رونق مسلماني«گلستان/ باب چهارم»

4- هرآن­که ناآزموده را کار بزرگ فرماید با آن که ندامت برد به نزدیک خردمندان به خفت رأی منسوب گردد.

ندهـد هوشمند روشـن رأیبه فرومایه کارهای خطیر
بوریاباف اگرچه بافنده استنبرندش به کـارگاه حریر

5- نصیحت پادشاهان کردن، کسی را سزاست که نه امید به زر دارد و نه بیم سر.

6- سرِ مار را به­‌دست دشمن بکوب که از «اِحْدَی‌­الْحُسْنَیَیْن» خالی نباشد. اگر این غالب آمد، مار کُشتی وگر آن، از دشمن رَستی.

7- دشمن چو از هر حیلتی فروماند، سلسله دوستی بجنباند پس آنگه به دوستی کاری کند هیچ دشمنی نتواند.

8- ده آدمی بر سفره‌­ای بخورند، و دو سگ بر مرداری به­‌سر نبرند. حریص، با جهانی گرسنه است و قانع، به نانی سیر. حکما گفته‌­اند: توانگری به قناعت به از توانگری به بضاعت.

روده تنگ، به ­یک نان تهی پر گرددنعمت روی زمین پرنکند دیده تنگ

9- دو کس رنج بیهوده بردند و سعی بی‌­فایده کردند. یکی آن که اندوخت و نخورد، و دیگر آن­که آموخت و نکرد.

10- بزرگی را پرسیدم در معنی این حدیث که «أعْدا عَدُوِّکَ نَفسُکَ الَتی بَینَ جَنْبَیک» گفت: به حکم آن­که هرآن دشمنی را که به او احسان کنی دوست گردد مگر نفس که چندان که مدارا کنی مخالفت زیادت کند.

مراد هركه برآری مطیع امر تو گشتخلاف نفس که فرمان دهد چو یافت مراد

11- حکیمی را پرسیدند: از سخاوت و شجاعت کدام بهتر است؟ گفت: آن­که را سخاوت است به شجاعت حاجت نیست. «گلستان/ باب دوم»./م

سیدرضا تقوی

نماینده مردم شریف تهران