توجه به همین اصل بنیادى، یعنى «آرامش روان» و «آرامش بخشیدن و آرامش گرفتن» زن و مرد مىبایست در انتخاب همسر و ازدواج…
**********************************************
نیازهای معنوی خانواده-بخش چهارم
سیدرضا تقوی
۵. آرامش و امنیت روانى
از دیگر نیازهاى معنوى و اسلامى خانواده، امنیت و آرامش روانى است، خانوادهاى كه بر فضاى آن آرامش حاكم نباشد و اعضاى آن دچار تشویش و نگرانى باشند هرگز نمیتوانند در جهت رشد و تعالى حركت كنند، زیرا امنیت روانى، بستر ضرورى همه شكوفایىها و بالندگىها است.
نخستین كسانىكه در ایجاد امنیت روانى خانواده نقش دارند و همچنین در تداوم و پاسدارى از مرزهاى امنیت خانوادگى، مسؤولیت سنگین آن را بر دوش مىكشند، بهعنوان دو ركن خانواده، پدر و مادر هستند كه از همان آغاز، زندگى مشترك را شكل بخشیدند تا در سایه نهاد خانواده به آرامش و امنیت روانى مطلوب دست یابند. خداوند سبحان در قرآن كریم فرمود:
«وَ مِنْ آیاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْواجاً لِتَسْكُنُوا إِلَیْها وَ جَعَلَ بَیْنَكُمْ مَوَدَّةً وَ رَحْمَةً»(۷۱)
«از نشانههاى لطف خداوند این است كه همسرانى از جنس خودتان، براى شما آفرید تا در جوار آنان آرامش یابید و در بین شما دوستى و مهربانى ایجاد فرمود.»
خداوند حكیم، نقش زن را در آفرینش از لحاظ آرامشبخشى برتر از نقش مرد مىداند و این شوهر است كه باید با موآنست در كنار زن به امنیت روان و آسایش جان برسد. زن از این جهت منبع اصلى آرامش و محور مهم آسایش خانواده به شمار مىآید و این معنا هم از آیه فوق بهخوبى فهمیده مىشود و هم از آیه دیگر قرآن كه میفرماید:
«هُوَ الَّذِی خَلَقَكُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَةٍ- وَ جَعَلَ مِنْها زَوْجَها لِیَسْكُنَ إِلَیْها…»(۷۲)
«او خداوندى است كه شما را از یك نفس واحد آفرید و همسرش را نیز از جنس او قرار داد تا در كنار او به آرامش روان دست پیدا كند.»
«قرآن كریم در این آیه و آیه ۲۱ سوره روم، آرامش زن و مرد را بیان كرده و اصالت را در ایجاد این آرامش به زن داده و او را در این امرِ روانى، اصل دانسته و مرد را مجذوب مهر زن معرفى مىنماید. ضمن آنكه حقیقت هر دو را یك گوهر دانسته و هیچ امتیازى از لحاظ مبدأ آفرینش، بین آنها نیست…
چون عنوان زن با تعبیر زوج مطرح شد، قهراً مرد بهعنوان شوهر از آیه استفاده مىشود و ضمیر مذكر «لِیَسْكُنَ» به مرد برمىگردد. یعنى مرد بدون آفرینش زن، سكینت و آرامش ندارد و نیازمند به انیس است. ضمیر مونث «إِلَیْها» به زوج برمىگردد، یعنى زن و مفاد آن چنین مىشود كه گرایش انسى مرد به زن است و بدون آن، مأنوس نیست و با وى انس گرفته و آرام مىشود.(۷۳)
هرگاه زن و شوهر به فلسفه ازدواج توجه داشته باشند و غرض از تشكیل خانواده را كه همان دستیابى به كمال انسانى است، بدانند و نیز بدانند كه براى رسیدن به این هدف والا كه شكوفایى بسیارى از استعدادها را به همراه دارد- جز از طریق امنیت و آرامشِ روانى به آن دست پیدا نخواهند كرد، بنابراین، باید از هر وسیلهاى براى ایجاد آرامش در محیط خانواده استفاده كنند تا بستر رشد و تعالى فراهم گردد. در این باره، روانشناسان مىگویند:
والاترین هدف ازدواج، بهعنوان یك نیاز، برخوردار شدن از آرامش روان و آسودگى خاطرى است كه خود لازمه اعتلاى وجود، شكفتن همه قابلیتها همگامى و همراهى در مسیر رشد و كمال، و نیل به اخلاص و فلاح است و همه اندیشهها و برداشتهاى دیگر در قلمرو ازدواج و تشكیل خانواده، فروعى است بر این اصل.
ازاینرو توجه به همین اصل بنیادى، یعنى «آرامش روان» و «آرامش بخشیدن و آرامش گرفتن» زن و مرد مىبایست در انتخاب همسر و ازدواج مدنظر قرار گیرد. پرواضح است كه رسیدن به ساحل آرام زندگى و بهرهمند شدن از سرچشمه آرامش روان، انتخاب همسرى است همراه، همراهى است هم اندیشه، هماندیشهاى خداجو، خداجویى است حقیقتگو و صبور، و صبورى است كه وجود آرامش بخششآمیزهاى است از مهر و محبت، عطوفت و منطق و استوارى.
پس اولین و برترین معیار و نشانه برترى و سعادتمندى همسران، احساسى است كه از آرامش روان و شكوفایى وجود دارند. خانهاى كه آرامشگاه است مناسبترین سكوى اعتلاى وجود است و همسرى كه آرامشبخش است مطلوبترین همدل و همسفر راه.(۷۴)
براى فراهم آوردن چنین آرامشى در محیط خانواده، باید تعامل و روابط اعضاى خانواده، برپایه محبت و مودت شكل بگیرد تا در سایه الفت خانوادگى امنیت روانى خانواده فراهم آید. وقتى قرآن كریم در سوره روم آیه ۲۱، از نشانههاى قدرت و حكمت خود سخن به میان مىآورد و آفرینش هم جنس را براى آرامش بخشى، در زندگى خانوادگى بیان مىكند بهدنبال آن مىفرماید: «وَ جَعَلَ بَیْنَكُمْ مَوَدَّةً وَ رَحْمَة» محبت را نیز بهعنوان مناسبترین رشته پیوند بین زن و مرد و عاملى كه در پناه آن مىتوان به آرامش روانى دست پیدا كرد معرفى مىكند.
فقدان الفت و محبت، به فقدان آرامش و امنیت از محیط خانواده خواهد انجامید و ناامنى روانى و پریشانحالى جایگزین آن خواهد شد. در چنین شرایطى، از روزنه ناامنى روانى، مشكلات فراوان اخلاقى و عاطفى، به فضاى خانواده وارد مىشوند و دامن هر یك از اعضاى این مجموعه را مىگیرند، همانطور كه روانشناسان مىگویند: امروزه ریشه بسیارى از اختلالات روانى و غالب بیمارىهاى روان- تنى آنرا مىتوان در اضطراب و ناآرامى روانى و تنشهاى عاطفى جستوجو كرد. اختلال افسردگى كه خود بزرگترین بیمارى روانى قرن حاضر است، در پى ناامنى روانى، اضطراب و پریشانى حال پدیدار مىگردد.
بدون تردید، غالب كشاكشهاى خانوادگى، سردىها و بىتفاوتىها، بىرغبتىها و خانهگریزىها، بدزبانىها و ستیزها، جدایىها و طلاقها بین زنان و شوهران، بهدلیل فقدان آرامش روانى در كانون خانواده و روابط فى مابین، احساس ناامنى و عدم تأمین نیازهاى روانى و عاطفى است. علاوه بر این، ریشه بسیارى از اختلالات رفتارى و كژروىهاى اجتماعى مثل اعتیاد به سیگار، الكل و مواد مخدر در بین برخى از زنان و مردان متاهل را نیز مىتوان در ناامنى روانى و فقر عاطفى فىمابین همسران جستجو كرد…(۷۵)
حد فرهنگ اسلامى براى محبت و مودّت، موقعیت بسیار بالا و نقش سازندهاى را قائل گردیده است تا جایىكه از امام صادق(ع) مىپرسند كه آیا دین و محبت، با یكدیگر ارتباط دارند؟ امام صادق(ع) با تعجب مىفرماید: آیا دین چیزى جز دوستى و محبت است؟! «هَلِ الدِّینُ اِلا الحُبُّ»(۷۶)
در جاى دیگر از امام باقر(ع) نقل شده است كه آنحضرت دین را همان محبت و الفت و دوستى و مهربانى را همان دین معرفى مىكند: «الدِّینُ هُوَ الْحُبُّ وَ الْحُبُّ هُوَ الدِّینُ»(۷۷)
از نشانههاى برجسته انسانهاى با ایمان شدت دوستى آنان، با خداوند است چنانكه قرآن كریم مىفرماید: انسانهاى مومن كسانى هستند كه در طریق دوستى با خدا، گوى سبقت را از دیگران ربودهاند «الَّذِینَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِلَّه»(۷۸)
البته این دوستى تنها دوستى زبانى نیست بلكه دوستى و محبتى است كه در فرازها و نشیبهاى زندگى خود را بهخوبى نشان داده است و اینگونه انسانها ورقه دوستى خود را با عمل امضا نمودهاند: «قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِی یُحْبِبْكُمُ اللَّه»(۷۹)
بههمیندلیل است كه زنان و مردان موحد، آزاده و خداجو، شاكرانه و مخلصانه بهخاطر خدا و در طریق نیل به فلاح، همواره پرمعناترین محبتها را در طول زندگى و در شرایط و موقعیتهاى گوناگون، در جوانى و پیرى، خوشى و ناخوشى، سختى و عافیت، تنگدستى و راحتى، سفر و حضر، ناكامى و كامروایى، خلوت و جلوت و… تقدیم یكدیگر مىكنند.
محبت، در قاموس روانشناسى و واقعیت زندگى مشترك، عمیقترین، پایدارترین، جدىترین و در عین حال زیباترین معانى را دارد. محبت، فقط یك احساس محض و یا كلام تنها نیست. محبت صرفاً یك واكنش احساسى و هیجانى نیست. محبت، تنها در تقدیم یك هدیه، گفتن یك جمله زیبا و نگاهى پرمعنا خلاصه نمىشود. همه اینها مى تواند نشانههایى از رفتار محبتآمیز باشد، اما «محبت» یك مرام تربیتى و شیوه زندگى است، محبت متعالىترین رفتارهاست، محبت، زیباترین جلوه ایمان و باشكوهترین رفتار مذهبى است. محبت، پاسخى به گرانقدرترین نیاز فطرى است و در یك كلام، «محبت» آمیزهاى از گذشت و ایثار، شجاعت و صداقت، حقشناسى و عدالت، صبورى و همدلى و احسان است…(۸۰)
۶. اخلاق نیكو
در مكتب انبیاء، محاسن و مكارم اخلاقى از چنان موقعیتى برخوردار است كه یكى از اهداف بعثت پیامبران، رشد و تعالى مكارم اخلاق انسانها است چنانكه پیامبر اكرم(ص) فرمود:
«عَلَیْكُمْ بِمَكَارِمِ الْأَخْلَاقِ، فَإِنَّ اللَّهَ(عَزَّوَجَلَّ) بَعَثَنِی بِهَا»(۸۱)
«بر شما باد به كسب مكارم اخلاق، زیرا خداوند متعال مرا براى مكارم اخلاق برانگیخت.»
در بیان دیگرى كه از شهرت بیشترى برخوردار است فرمود:
«إِنَّمَا بُعِثْتُ لِأُتَمِّمَ مَكَارِمَ الْأَخْلَاقِ»(۸۲)
«براى این منظور برانگیخته شدهام تا مكارم اخلاق را به كمال برسانم.»
دو واژه «خَلق» و «خُلق» كه از یك ریشه هستند، از لحاظ معنا با یكدیگر تفاوت دارند، واژه «خَلق» به شكل ظاهرى و صورت بیرونى اشیا گفته مىشود و واژه «خُلق» به شكل درونى و صفات روحى اطلاق مىگردد، بنابراین «اخلاق» كه جمع «خُلق» است به مجموعه خلقیات، ملكات نفسانى و صفات روحى انسان گفته مىشود كه علما علم اخلاق آنها را یا فطرى و طبیعى مىدانند مانند حس خداجویى، حب ذات عدالتخواهى، حب بقاء و… كه بشر در بدست آوردن این خصلتها هیچگونه نقشى ندارد و یا ملكات نفسانى اكتسابى هستند كه باید در مقام عمل، با تهذیب و تزكیت و از راههاى علمى و عملى به آنها دست پیدا كرد.
رعایت مسائل اخلاقى و آراستن روح و روان خود به محاسن و مكارم اخلاق، از ضروریات زندگى سالم انسانى است و در هیچ عصر و زمانى نبوده است كه انسان در زندگى به امور اخلاقى نیازمند نبوده باشد. انسان، چه در دوران حجر زندگى كند و چه در دوران قمر، به آموزههاى اخلاقى نیازمند است و مىتوان ادعا كرد كه انسان عصر طلایى تمدن، بهخاطر امكانات فراوانى كه در اختیار دارد مانند وسایل ارتباط جمعى، اینترنت، فناورىهاى پیشرفته، دستیابى به علوم هستهاى و شیمیایى و… موجب گردیده است تا از قدرت و توانمندىهاى بیشترى برخوردار باشد و بههمینجهت به كنترلكننده و عامل بازدارنده قوىترى نیازمند است در غیر این صورت امكانات علمى و تخصصى موجود، در خدمت كسانى قرار خواهد داشت كه بر نفس و نفسانیات خود مسلط نیستند و از این همه قدرت در جهت مطامع شیطانى و استعمارى خود بهرهگیرى خواهند كرد.
بد گهر را علم و فن آموختن | دادن تیغ است دست راهزن | |
تیغ دادن در كف زنگى مست | به كه آید علم، نادان را به دست | |
علم و مال و منصب و جاه و قِران | فتنه آرد در كف بدگوهران | |
واستان از دست دیوانه سلاح | تا ز تو راضى شود عدل و صلاح(۸۳) |
پایبندى به مسائل و معیارهاى اخلاقى براى همه انسانها، اعم از دیندار یا بىدین، با سواد و بىسواد، شرقى و غربى و… ضرورت دارد زیرا انسان با هر اعتقاد و تفكرى خوشبختى و سعادت خویش را جستجو مىكند و براى دستیابى به خوشبختى، چارهاى ندارد كه به فضایل اخلاقى و صفات انسانى پایبند باشد، چنانكه حضرت على(ع) فرمود:
«لَوْ كُنَّا لَا نَرْجُو جَنَّةً وَ لَا نَخْشَى نَاراً وَ لَا ثَوَاباً وَ لَا عِقَاباً لَكَانَ یَنْبَغِی لَنَا أَنْ نَطْلُبَ مَكَارِمَ الْأَخْلَاقِ فَإِنَّهَا مِمَّا تَدُلُّ عَلَى سَبِیلِ النَّجَاحِ»(۸۴)
«اگر ما نه امیدى به بهشت و ثواب روز قیامت و نه بیمى از كیفر و جهنم داشته باشیم باز هم سزاوار است كه در پى كسب فضائل اخلاقى و انسانى باشیم زیرا مكارم اخلاق در زندگى از عواملى است كه انسان را به سعادت و رستگارى مىرساند.»
با توجه به مطالب یادشده و اینكه مكارم و محاسن اخلاقى از ضروریات زندگى سالم بشرى است، مىتوان نیاز خانواده را به اخلاق و فضائل اخلاقى به دست آورد. كشتى خانواده، در اقیانوس مواج زندگى، باید با قطبنماى سجایاى اخلاقى و انسانى حركت نماید تا به ساحل نجات برسد.
اخلاق و فضائل اخلاقى عامل استحكام اركان خانواده و بسترى براى شكوفایى استعدادهاى اعضاى خانواده است. روابط اعضاى خانواده را باید با فضائل اخلاقى مستحكم ساخت و با صمیمیتى كه از این طریق بهوجود مىآید به زندگى خانوادگى شور و نشاط بیشترى بخشید.
هرگاه بر فضاى خانواده، فضائل و مكارم اخلاقى حاكم باشد، در چنین محیطى، فشارهاى روحى و روانى كاهش چشمگیرى پیدا خواهد كرد و خانواده با سعة صدر بیشترى با مشكلات برخورد و نارسایىها را حل مىنماید.
بخشى از عظمت و بزرگى مردان بزرگ تاریخ را باید در اخلاق خانوادگى آنان مشاهده كرد. شخصیتهایى كه رهبرى امتى را برعهده داشتهاند و كارهاى سترك را در صحنههاى گوناگون زندگى انجام دادهاند و تا آنجا به پیش تاختهاند كه مردم بر عظمت آنان سجده مىكنند وقتى قدم به محیط خانه مىگذارند خود را از قله عظمت رهبرى و فرماندهى، به زیر مىكشانند و در كنار همسر و فرزندان خود مىنشینند و گاه خود را در سطح بچههاى كوچك خانواده قرار مىدهند و با آنها همبازى مىشوند و یا در كنار خانم خانهدار، به انجام كارهاى خانه مىپردازند.
اینگونه مردان، با اخلاق نیك خود، فضاى خانواده را فضاى بهشتى مىكنند و در چنین فضایى، ابرصفا و صمیمیت، بر پهندشت دلها و قله روانها، باران محبت و مودت میبارد و در نهایت، شكوفههاى انسانى، یكى پس از دیگرى به جامعه بشرى زیبایى مىبخشد.
برترین نمونه و زیباترین «اسوه حسنه» در تاریخ بشریت پیامبر گرامى اسلام(ص) و خانواده اوست كه همه محاسن و مكارم اخلاقى را مىتوان در رفتار خانوادگى و فضاى خانه آن بزرگوار مشاهده كرد و بدون جهت نیست كه خداوند در قرآن كریم او را با اخلاق نیكو و منش عظیم معرفى مىكند و مىفرماید: «إِنَّكَ لَعَلى خُلُقٍ عَظِیمٍ»(۸۵) پیامبر اكرم(ص) مرد نمونه را با معیار رفتار او، نسبت به خانوادهاش معرفى مىكند و مىفرماید:
«خَیْرُكُمْ خَیْرُكُمْ لِأَهْلِهِ وَ أَنَا خَیْرُكُمْ لِأَهْلِی»(۸۶)
«بهترین شما كسانى هستند كه نسبت به خانواده خود بهترین باشند و من بهترین شما نسبت به خانواده خود مىباشیم.»
پیامبر اكرم(ص) چون به محیط خانه قدم مىگذاشت همانند سایر اعضاى خانواده عمل مىكرد. او بخشى از كارهاى خانه را شخصاً انجام مىداد. در مورد منش رفتار خانوادگى پیامبر، مطالب فراوانى به ما رسیده است كه به چند فراز آن اشاره مىشود:
«كانَ رَسُولُ الله(ص) یَخْصِفُ النَّعْلَ وَ یَرْقَعُ الثَّوْبَ وَ یَفْتَحُ الْبَابَ وَ یَحْلُبُ الشَّاةَ وَ یَعْقِلُ الْبَعِیرَ فَیَحْلِبُهَا وَ یَطْحَنُ مَعَ الْخَادِمِ إِذَا أَعْیَا…»
«سیره پیامبر در محیط خانواده اینطور بود كه او كفش را پینه مىكرد و پیراهن را وصله مىزد و در منزل را باز مىكرد، و گوسفند را مىدوشید و شتر را مىبست و آن را میدوشید و چون كارگر و خادم از دستدست كردن خسته مىشدند آنها را مدد مىكرد.»
هَیِّنُ المَونَةِ، لِینُ الخُلقِ، كَرِیمَ الطَّبِیعَةِ، جَمِیلَ الْمُعَاشَرَةِ، طَلْقَ الْوَجْهِ …(۸۷)
«كمخرج بود، نرمخو و خوشاخلاق بود، طبعى كریم داشت، معاشرتى نیكو و گشادهرو بود.»
پیامبر اكرم(ص) مىفرمود: بههراندازه كه ایمان مرد بیشتر شود محبتش به همسرش بیشتر خواهد شد «كُلَّمَا ازْدَادَ الْعَبْدُ إِیمَاناً ازْدَادَ حُبّاً لِلنِّسَاءِ»(۸۸) و از دنیا دو چیز را دوست مىداشت یكى زن و دیگرى عطر را «حُبِّبَ إِلَیَّ مِنَ الدُّنْیَا النِّسَاءُ وَ الطِّیبُ»(۸۹) در مورد رفتار آنحضرت با كودكان نوشتهاند: محبت و مهربانی نسبت به كودكان، از رفتارهاى همیشگى پیامبر بود «وَ التَّلَطُفُ بِالصِّبیانِ مِن عادَةِ الرَّسُولِ»(۹۰)
پینوشت:
۷۱. روم/ آیه ۲۱
۷۲. اعراف/ آیه ۱۸۹
۷۳. جوادى آملى، عبدالله/ زن در آیینه جلال و جمال/ ص ۳۸-۴۰
۷۴. افروز، غلامعلى/ همسران برتر/ ص ۲۶
۷۵. افروز، غلامعلى/ همسران برتر ص ۲۹
۷۶. محمدى رى شهرى، محمد/ میزان الحكمه/ واژه حب/ حدیث ۳۰۹۷
۷۷. همان/ حدیث شماره ۳۰۹۸
۷۸. بقره/ آیه ۱۶۵
۷۹. آل عمران/ آیه ۳۱
۸۰. افروز/ غلامعلى/ همسران برتر/ ص ۳۱
۸۱. محمدى رى شهرى، محمد/ میزان الحكمة/ واژه «خلق» حدیث شماره ۵۰۶۱
۸۲. همان/ حدیث شماره ۵۰۵۸
۸۳. مولوى، جلالالدین محمد/ كلیات مثنوى مولانا/ دفتر چهارم/ ص ۳۷۶
۸۴. مستدرك الوسائل/ ج ۲/ ص ۲۸۳ به نقل گفتار فلسفى/ شرح و تفسیر دعاى مكارم الاخلاق/ ج۱/ ص ۲۰۰
۸۵. قلم/ آیه ۴
۸۶. حر عاملى/ محمدبن الحسن/ وسائل الشیعة/ ج ۷/ ص ۱۲۲
۸۷. طباطبایى، محمدحسین/ سنن النبى(ص)/ ص ۷۲ – نراقى، محمدمهدى/ جامع السعادات/ ج ۱ / ص ۳۵۷
۸۸. نورى، میرزاحسین/ مستدرك الوسایل/ ج ۱۴/ ص ۱۵۷
۸۹. حرعاملى، محمدبن الحسن/ وسایل الشیعه/ ج ۲/ ص ۱۴۳
۹۰. فیض كاشانى، ملامحسن/ المحجة البیضاء/ ج ۳/ ص ۳۶۶
ثبت ديدگاه